گروه فرهنگی مشرق - این یک حقیقت انکار ناپذیر است که ما امروز در بطن یک تهاجم فرهنگی بسیار گسترده و تمام عیار قرار داریم. مروری بر مجموعه رویاروییها و سابقه جنگهای سرد فرهنگی و به اصطلاح تاریخ جنگ نرم در یک صد سال گذشته به روشنی نشان میدهد که جنگ نرم جاری علیه انقلاب و نظام اسلامی به لحاظ وسعت و پیچیدگی و کم و کیف و حجم رسانهای و نیروهایی که در آن علیه انقلاب و نظام اسلامی فعال شده اند کاملا منحصر به فرد و بیسابقه است.
در واقع به نظر میرسد که استکبار غرب مدرن همه امکانات و توان رسانهای و انبوه پرشمار نویسندگان و فیلمسازان و تئوریسینها و ایدئولوگها و مجموعه فوق گسترده ناشران و مترجمان و بنگاههای فیلم سازی و خبرپراکنی خود را فعال کرده و به میدان مقابله با انقلاب اسلامی آورده است تا از طریق تهاجم فرهنگی، آنچه را از طریق نظامی نتوانستند به دست آورند محقق نمایند.
عقلانی و طبیعی این است که هنگام وقوع چنین شبیخون پررنگ و ویرانگر فرهنگی که نظام سلطه استکباری علیه ما به راه انداخته است، ما نیز باید که خود را به لحاظ فرهنگی سازماندهی نماییم و با تاکید بیش از پیش بر هویت عقیدتی و آرمانی و انقلابی خود، در صنوفی فشرده، مانع رخنه فرهنگی دشمن گردیده و به طریق اولی از طریق انتشار آثار و کتب و فیلمها و تاسیس اندیشکده ها وپژوهشکده ها و حمایت از مجموعه های متعهد و انقلابی و مومن به مقابله جدی با جنگ نرم دشمن پرداخته و بکوشیم تا توازن قوا و آرایش فرهنگی موجود را به نفع انقلاب و نیروهای انقلابی تغییر دهیم. طبعا در قلمرو تولید و نشر کتاب و فعالیتهای هنری و مطبوعاتی و مباحث مرتبط با فرهنگ عمومی "وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی" نقش اصلی و محوری دارد.
نمایشگاه کتاب تهران یکی از فضاها و محیطهایی است که میتوان ماحصل یک سال کار و فعالیت فرهنگی وزارت ارشاد را در برخی قلمروهای مرتبط با کتاب و نشر مشاهده کرد و البته مشخص است که بخش عمده از ناشرانی که در نمایشگاه کتاب تهران شرکت میکنند ناشران خصوصی هستند و همه آنچه که در نمایشگاه ارائه میشود محصول سیاستگزاری های یکساله این وزراتخانه نیست.
اما به هر حال در این حقیقت مهم نیز تردیدی نیست که فضای کلی نمایشگاه و سمت و سوی حاکم بر آن و برفرایند نهایی تولیدات و آثار ارائه شده و کیفیت و جهت گیری و مضمون این آثار، بازتابنده عملکرد یک ساله وزارتخانه اصلی متولی فرهنگ کشور میباشد و میتوان با تامل در آنچه که در نمایشگاه کتاب ارائه گردیده است تا حدودد زیادی در خصوص کیفیت و جهتگیری و میزان تعهد مسئولین و متولیان رسمی فرهنگی کشور به اقتضائات و ضرورتها و شرایط خاص فرهنگی کنونی و ضرورتهای برخاسته از مقابله با شبیخون فرهنگی دشمن ومیزان موفقیت در این مقابله پی برد.
در نمایشگاه کتاب امسال، کتابی از "جورج اورول" با چاپ و ترجمه جدیدی ارائه شده است: "مزرعه حیوانات"از سال 1360 که نخستین حلقههای پنهان و منافق روشنفکری نئولیبرالیست در ایران شکل گرفت و بستر سازی برای تهاجم فرهنگی را آغاز کرد، جورج اورول یکی از نویسندگانی بود که مهاجمین فرهنگی به او و انتشار آثارش توجه ویژهای داشتند. علت اصلی این امر را باید در نقش و کارکرد ویژه اورول جستجو کرد.
جورج اورول یکی از نویسندگان همکار "ناتوی فرهنگی" در جنگ سرد فرهنگی سیا" بوده است. اورول نویسنده ای انگلیسی است که در آغاز جوانی تمایلات آرامان گرایانه سوسیالیستی داشت اما بعدها با کنار گذاشتن این رویکرد مخالف نظام سرمایه داری لیبرال، به یکی از خدمتگزاران فرهنگی – ایدئولوژیک و سیاسی بلوک کشورهای سرمایه داری لیبرال (و ناتوی فرهنگی آنها) علیه بلوک کشورهای سوسیالیستی در جنگ نرم رژیم های لیبرالی علیه رژیم های سوسیالیستی بدل میگردد. مطابق اسنادمنتشر شده توسط خانم "فرانسوا ساندرز" در کتاب "سیا و جنگ سرد فرهنگی" اورول به عنوان یک نویسنده حقوق بگیر در خدمت ناتوی فرهنگی بوده است.
مضمون اصلی آثار داستانی جورج اورول به ویژه آثاری چون قلعه حیوانات (مزرعه حیوانات) و "1984" ترویج نوعی سرخوردگی از هر نوع آرمان گرایی و انقلابی گری و دعوت غیر مستقیم به تسلیم شدن در برابر نظام جهانی سلطه استکباری است. اگرچه در آثار اورول، کانون تاکیدات و توجهات بر مبارزه با ایدئولوژی های سوسیالیستی مارکسیستی و نوع آرمانگرایی چپ متمرکز بوده است، اما نظام سلطه جهانی از طریق ترویج آثار اورول در جوامع تحت سلطه و کشورهای مختلف به ویژه جوانان کشورهای پیرامونی در واقع به تخطئه هر نوع آرمان گرایی و رادیکالیسم انقلابی میپراخته است.
*جورج اورول و حلقه نخستین مروج نئولیبرالیسم و بسترساز تهاجم فرهنگی در ایران
در نخستین سالهای دهه 1360 (و در شرایطی که جریان روشنفکری ایران پس از انقلاب اسلامی و روی آوردن بخش اصلی روشنفکری سکولار – مدرنیست ایران به تقابل نافرجام با انقلاب اسلامی، دچار بحران و انفعال گردیده و کارکردهای فرهنگی و سیاسی خود از دست داده بود) حلقه ای از روشنفکران نئولیبرالیست ایرانی حرکتی پنهانی به منظور تجدید حیات روشنفکری ایران (این بار در ساختاری متفاوت از ساختار پیش از انقلاب) را آغاز کردند. آنها به دنبال آن بودند تا ضمن تجدید ساختار روشنفکری ایران و فعال کردن آن، وظیفه فعال کردن و پیشبرد بخشی از پروژه ناتمام تهاجم فرهنگی را بر عهده روشنفکری ایران قرار دهند.
اینگونه بود که تدرجا با محوریت عبدالکریم سروش و توسط حلقهای از شاگردان و مریدان و اطرافیان او (که بخشی از آنها بوروکرات – تکنوکرات های منتقد در لایه های بالایی و میانی کابینه میرحسین موسوی بودند و گروهی دیگر از آنها از گردانندگان اصلی مطبوعات در آن سالها بودند) که عملا مسئولیتهای محوری و تعیین کننده را در وزراتخانه های علوم، ارشاد، روزنامه ها، عرصه سیاستگذاری سینمایی و ... بر عهده گرفته بودند، شرایطی مهیا برای فعال شدن تهاجم فرهنگی در کشور فراهم گردید.
پروژه تهاجم فرهنگی را عملا مترجمان و تا حدودی نویسندگان و فیلمسازان روشنفکر اجرایی و عملیاتی میکردند. بدینسان حلقه اصلی پنهانی روشنفکری نئولیبرالیست ایرانی (با محوریت سروش و اطرافیان و همفکران و مریدان و شاگردان و همدستانش) هم به بازسازی روشنفکری ایران (این بار با محوریت ایدئولوژی نئولیبرالیسم) اقدام نمود و هم با ایجاد فضا و بستر مناسب، پروژه تهاجم فرهنگی را از طریق روشنفکران ایرانی عملیاتی و اجرایی نمود.
در حد فاصل سالهای 1360 تا 1376 که هنوز روشنفکری در حال بازسازی ایران (چه طیف داخل کشوری و چه طیف خارج نشین) دارای تولیدات قابل استفاده پر شمار نبود، عمدتا به استفاده از آثار خارجی منشتر شده در جنگ فرهنگی سیا، روی آورد. این گونه بود که طوفانی از ترجمه آثار داستانی "جورج اورول"، "آرتور کوئیستلر"، "مانس اشپرر"، "رومن گاری" و نیز کوهی از آثار غیر داستانی از نویسندگان مختلف مروج سکولاریسم و ایدئولوژی های لیبرال – دموکرات در بازار نشر کتاب کشور ما به راه افتاد و ظهور کرد.
در سرآغاز تهاجم فرهنگی و در شرایطی که روشنفکران سکولار – نئولیبرالیست ایرانی (و نیز وابستگان دیگر گرایشهای روشنفکری ایران) به دلیل فقدان سازماندهی و انسجام لازم و نداشتن تولیدات پر شمار داخلی، نیازمند استفاده از زرادخانه ناتوی فرهنگی و تولیدات سالهای 1940 تا 1980 آنها بودند، جورج اورول یکی از نویسندگانی بود که مورد توجه طراحان و برنامه ریزان و مجریان تهاجم فرهنگی و شبکه مترجمان و ناشران سکولار مدرنیست کارگزار فرهنگی قرار گرفت و بسیاری از آثار او به سرعت (و گاه با چند ترجمه و چاپ) به فارسی ترجمه و به بازار کتاب کشور پمپاژ گردید.
باید پرسید روشنفکران مجری تهاجم فرهنگی که زیر چتر ایدئولوژی نئولیبرالیسم به مصاف انقلاب و نظام اسلامی آمده بودند، در آرا و آثار و شخصیت جورج اورول چه مضمون و مشخصه هایی را می دیدند که اینگونه به سمت تو جذب شده بودند؟ به عبارت دیگر کارکردترویج آرا و آثار و شخصیت جورج اورول برای مجریان و بسترسازان پروژه شبیخون فرهنگی در ایران چه بود؟ در پاسخ به این پرسش باید به این نکته مهم توجه کرد که یکی از اغراض اصلی تهاجم فهرهنگی علیه انقلاب و نظام اسلامی تروجی نوعی آرمان گریزی و آرمان ستیزی و القا نوعی پشیمانی از انقلاب و حرکت های انقلابی بوده است. مهاجمان فرهنگ می دانستند و می دانند که استکبار جهان هرگز نخواهد توانست ملتی آرمانگرا و متعهد و مومن و مصمم و انقلابی و ستیهنده را شکست دهد.
استکبار نئولیبرالیستی به منظور پیشبرد اغراض خود علیه انقلاب اسلامی و نظام ولایت فقیه و هویت انقلابی ملت ایران و تضعیف هویت دینی این مردمان و نهایتا استحاله نظام و انقلاب و امت اسلامی و تحقق خواست شروم نهایی اش که همانا به شکست کشاندن نظام و انقلاب اسلامی ملت ایران است، می بایست که ارمانگرایی و هویت دینی و روحیه انقلابی و استکبار ستیزی را در مردم ایران تضعیف نموده و از بین ببرد.
جورج اورول و بسیاری از نویسندگان دیگر کارگزار ناتوی فرهنگی (اعم از داستان نویس یا ایدئولوگ یا روانشناس جامعه شناس و اقتصاددان و منتقد ادبی و...) بودند که آثار مختلفی تولید کردهاند که ترجمه و نشر آنها در ایران پس از انقلاب و پر کردن ویترین کتابفروشی ها و نمایشگاه های کتاب از آثار آنها میتوانست و می تواند به اغراض مهاجمان فرهنگی و پیشبرد پروژه ضد دینی و ضد انقلابی شبیخون فرهنگی کمک نماید.این گونه بود که تدریجا از سال 1360 و 1361 بازار نشر کتاب کشور به گونه ای پنهانی و نا محسوس در تسخیر انبوه رنگارنگ آثار طیف نویسندگان مروج آرمان زدایی و پشیمانی از انقلاب و ترویج انفعال و تسلیم در برابر نظام جهانی و القا سرخوردگی از هر نوع مبارزه و نظایر آنها قرار گرفت.
*نمایشگاه کتاب باید ویترین مقابله با تهاجم فرهنگی باشد نه جولانگاه مهاجمان فرهنگی
آنچه درباره جورج اورول گفتیم تنها یک نمونه از دهها و صدها نمونه است. نکته این است که مسئله نه به اورول منحصر میشود و نه به کتاب قلعه حیوانات. از همین جوروج اورول در نمایشگاه امسال چندین اثر دیگر نیز حضور داشته است اما متاسفانه اکثر آنها تاریخ نشر سال 1392 و 1393 را دارند و محصول مستقیم نگاه اهمال کاریاند که گویا مقوله تهاجم فرهنگی و خطر آن را درک نمیکند و یا به آن اهمیت لازم را نمیدهد.
نمایشگاه کتاب امسال از لحاظ ارائه آثار نویسندگان ناتوی فرهنگی و مروجان لیبرالیسم و نئولیبرالیسم و آرمان گریزی و ترویج پشیمانی از انقلاب و مبارزه و دعوت به انفعال و سازش و تسلیم، رکورددار است. به عنوان فقط یک نمونه میتوان به عنوان پرشمار آثار منتشر شده و ارائه شده مربوط به جورج اورول اشاره کرد (که گاه یک اثر با چند ترجمه و توسط چند ناشر مختلف) ارائه گردیده است: "دختر کشیش"، "زنده باد کاتولینا"، "روزهای برمه"، "درکام نهنگ"، "تنفس در هوای تازه"، "جاده ای به اسکله و یگان"، برخی از آثار این سالها بوده که مجوز نشر دریافت نمیکرده است و اکنون و در پی رویکرد تسامح و تساهل وزارت ارشاد نسبت به تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی مجوز نشر و امکان عرضه گسترده در نمایشگاه کتاب را دریافت کرده اند.
و همانگونه که گفتیم، مسئله منحصر به یک نویسنده و یک ناشر نیست. حقا و انصافا باید نمایشگاه امسال را عرصه ای برای جولانگاه مهاجمان فرهنگی و ویترینی برای خودنمایی آنها دانست. اما آیا شبیخون فرهنگی، امری است که بشود با آن با اهمال تسامح و تساهل روبرو شد؟ معنای این تسامح و تساهل در باطن و در عمل چیزی نیست جز فرش قرمز پهن کردن برای مهاجمان فرهنگی.
در واقع به نظر میرسد که استکبار غرب مدرن همه امکانات و توان رسانهای و انبوه پرشمار نویسندگان و فیلمسازان و تئوریسینها و ایدئولوگها و مجموعه فوق گسترده ناشران و مترجمان و بنگاههای فیلم سازی و خبرپراکنی خود را فعال کرده و به میدان مقابله با انقلاب اسلامی آورده است تا از طریق تهاجم فرهنگی، آنچه را از طریق نظامی نتوانستند به دست آورند محقق نمایند.
عقلانی و طبیعی این است که هنگام وقوع چنین شبیخون پررنگ و ویرانگر فرهنگی که نظام سلطه استکباری علیه ما به راه انداخته است، ما نیز باید که خود را به لحاظ فرهنگی سازماندهی نماییم و با تاکید بیش از پیش بر هویت عقیدتی و آرمانی و انقلابی خود، در صنوفی فشرده، مانع رخنه فرهنگی دشمن گردیده و به طریق اولی از طریق انتشار آثار و کتب و فیلمها و تاسیس اندیشکده ها وپژوهشکده ها و حمایت از مجموعه های متعهد و انقلابی و مومن به مقابله جدی با جنگ نرم دشمن پرداخته و بکوشیم تا توازن قوا و آرایش فرهنگی موجود را به نفع انقلاب و نیروهای انقلابی تغییر دهیم. طبعا در قلمرو تولید و نشر کتاب و فعالیتهای هنری و مطبوعاتی و مباحث مرتبط با فرهنگ عمومی "وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی" نقش اصلی و محوری دارد.
نمایشگاه کتاب تهران یکی از فضاها و محیطهایی است که میتوان ماحصل یک سال کار و فعالیت فرهنگی وزارت ارشاد را در برخی قلمروهای مرتبط با کتاب و نشر مشاهده کرد و البته مشخص است که بخش عمده از ناشرانی که در نمایشگاه کتاب تهران شرکت میکنند ناشران خصوصی هستند و همه آنچه که در نمایشگاه ارائه میشود محصول سیاستگزاری های یکساله این وزراتخانه نیست.
اما به هر حال در این حقیقت مهم نیز تردیدی نیست که فضای کلی نمایشگاه و سمت و سوی حاکم بر آن و برفرایند نهایی تولیدات و آثار ارائه شده و کیفیت و جهت گیری و مضمون این آثار، بازتابنده عملکرد یک ساله وزارتخانه اصلی متولی فرهنگ کشور میباشد و میتوان با تامل در آنچه که در نمایشگاه کتاب ارائه گردیده است تا حدودد زیادی در خصوص کیفیت و جهتگیری و میزان تعهد مسئولین و متولیان رسمی فرهنگی کشور به اقتضائات و ضرورتها و شرایط خاص فرهنگی کنونی و ضرورتهای برخاسته از مقابله با شبیخون فرهنگی دشمن ومیزان موفقیت در این مقابله پی برد.
در نمایشگاه کتاب امسال، کتابی از "جورج اورول" با چاپ و ترجمه جدیدی ارائه شده است: "مزرعه حیوانات"از سال 1360 که نخستین حلقههای پنهان و منافق روشنفکری نئولیبرالیست در ایران شکل گرفت و بستر سازی برای تهاجم فرهنگی را آغاز کرد، جورج اورول یکی از نویسندگانی بود که مهاجمین فرهنگی به او و انتشار آثارش توجه ویژهای داشتند. علت اصلی این امر را باید در نقش و کارکرد ویژه اورول جستجو کرد.
جورج اورول یکی از نویسندگان همکار "ناتوی فرهنگی" در جنگ سرد فرهنگی سیا" بوده است. اورول نویسنده ای انگلیسی است که در آغاز جوانی تمایلات آرامان گرایانه سوسیالیستی داشت اما بعدها با کنار گذاشتن این رویکرد مخالف نظام سرمایه داری لیبرال، به یکی از خدمتگزاران فرهنگی – ایدئولوژیک و سیاسی بلوک کشورهای سرمایه داری لیبرال (و ناتوی فرهنگی آنها) علیه بلوک کشورهای سوسیالیستی در جنگ نرم رژیم های لیبرالی علیه رژیم های سوسیالیستی بدل میگردد. مطابق اسنادمنتشر شده توسط خانم "فرانسوا ساندرز" در کتاب "سیا و جنگ سرد فرهنگی" اورول به عنوان یک نویسنده حقوق بگیر در خدمت ناتوی فرهنگی بوده است.
مضمون اصلی آثار داستانی جورج اورول به ویژه آثاری چون قلعه حیوانات (مزرعه حیوانات) و "1984" ترویج نوعی سرخوردگی از هر نوع آرمان گرایی و انقلابی گری و دعوت غیر مستقیم به تسلیم شدن در برابر نظام جهانی سلطه استکباری است. اگرچه در آثار اورول، کانون تاکیدات و توجهات بر مبارزه با ایدئولوژی های سوسیالیستی مارکسیستی و نوع آرمانگرایی چپ متمرکز بوده است، اما نظام سلطه جهانی از طریق ترویج آثار اورول در جوامع تحت سلطه و کشورهای مختلف به ویژه جوانان کشورهای پیرامونی در واقع به تخطئه هر نوع آرمان گرایی و رادیکالیسم انقلابی میپراخته است.
*جورج اورول و حلقه نخستین مروج نئولیبرالیسم و بسترساز تهاجم فرهنگی در ایران
در نخستین سالهای دهه 1360 (و در شرایطی که جریان روشنفکری ایران پس از انقلاب اسلامی و روی آوردن بخش اصلی روشنفکری سکولار – مدرنیست ایران به تقابل نافرجام با انقلاب اسلامی، دچار بحران و انفعال گردیده و کارکردهای فرهنگی و سیاسی خود از دست داده بود) حلقه ای از روشنفکران نئولیبرالیست ایرانی حرکتی پنهانی به منظور تجدید حیات روشنفکری ایران (این بار در ساختاری متفاوت از ساختار پیش از انقلاب) را آغاز کردند. آنها به دنبال آن بودند تا ضمن تجدید ساختار روشنفکری ایران و فعال کردن آن، وظیفه فعال کردن و پیشبرد بخشی از پروژه ناتمام تهاجم فرهنگی را بر عهده روشنفکری ایران قرار دهند.
اینگونه بود که تدرجا با محوریت عبدالکریم سروش و توسط حلقهای از شاگردان و مریدان و اطرافیان او (که بخشی از آنها بوروکرات – تکنوکرات های منتقد در لایه های بالایی و میانی کابینه میرحسین موسوی بودند و گروهی دیگر از آنها از گردانندگان اصلی مطبوعات در آن سالها بودند) که عملا مسئولیتهای محوری و تعیین کننده را در وزراتخانه های علوم، ارشاد، روزنامه ها، عرصه سیاستگذاری سینمایی و ... بر عهده گرفته بودند، شرایطی مهیا برای فعال شدن تهاجم فرهنگی در کشور فراهم گردید.
پروژه تهاجم فرهنگی را عملا مترجمان و تا حدودی نویسندگان و فیلمسازان روشنفکر اجرایی و عملیاتی میکردند. بدینسان حلقه اصلی پنهانی روشنفکری نئولیبرالیست ایرانی (با محوریت سروش و اطرافیان و همفکران و مریدان و شاگردان و همدستانش) هم به بازسازی روشنفکری ایران (این بار با محوریت ایدئولوژی نئولیبرالیسم) اقدام نمود و هم با ایجاد فضا و بستر مناسب، پروژه تهاجم فرهنگی را از طریق روشنفکران ایرانی عملیاتی و اجرایی نمود.
در حد فاصل سالهای 1360 تا 1376 که هنوز روشنفکری در حال بازسازی ایران (چه طیف داخل کشوری و چه طیف خارج نشین) دارای تولیدات قابل استفاده پر شمار نبود، عمدتا به استفاده از آثار خارجی منشتر شده در جنگ فرهنگی سیا، روی آورد. این گونه بود که طوفانی از ترجمه آثار داستانی "جورج اورول"، "آرتور کوئیستلر"، "مانس اشپرر"، "رومن گاری" و نیز کوهی از آثار غیر داستانی از نویسندگان مختلف مروج سکولاریسم و ایدئولوژی های لیبرال – دموکرات در بازار نشر کتاب کشور ما به راه افتاد و ظهور کرد.
در سرآغاز تهاجم فرهنگی و در شرایطی که روشنفکران سکولار – نئولیبرالیست ایرانی (و نیز وابستگان دیگر گرایشهای روشنفکری ایران) به دلیل فقدان سازماندهی و انسجام لازم و نداشتن تولیدات پر شمار داخلی، نیازمند استفاده از زرادخانه ناتوی فرهنگی و تولیدات سالهای 1940 تا 1980 آنها بودند، جورج اورول یکی از نویسندگانی بود که مورد توجه طراحان و برنامه ریزان و مجریان تهاجم فرهنگی و شبکه مترجمان و ناشران سکولار مدرنیست کارگزار فرهنگی قرار گرفت و بسیاری از آثار او به سرعت (و گاه با چند ترجمه و چاپ) به فارسی ترجمه و به بازار کتاب کشور پمپاژ گردید.
باید پرسید روشنفکران مجری تهاجم فرهنگی که زیر چتر ایدئولوژی نئولیبرالیسم به مصاف انقلاب و نظام اسلامی آمده بودند، در آرا و آثار و شخصیت جورج اورول چه مضمون و مشخصه هایی را می دیدند که اینگونه به سمت تو جذب شده بودند؟ به عبارت دیگر کارکردترویج آرا و آثار و شخصیت جورج اورول برای مجریان و بسترسازان پروژه شبیخون فرهنگی در ایران چه بود؟ در پاسخ به این پرسش باید به این نکته مهم توجه کرد که یکی از اغراض اصلی تهاجم فهرهنگی علیه انقلاب و نظام اسلامی تروجی نوعی آرمان گریزی و آرمان ستیزی و القا نوعی پشیمانی از انقلاب و حرکت های انقلابی بوده است. مهاجمان فرهنگ می دانستند و می دانند که استکبار جهان هرگز نخواهد توانست ملتی آرمانگرا و متعهد و مومن و مصمم و انقلابی و ستیهنده را شکست دهد.
استکبار نئولیبرالیستی به منظور پیشبرد اغراض خود علیه انقلاب اسلامی و نظام ولایت فقیه و هویت انقلابی ملت ایران و تضعیف هویت دینی این مردمان و نهایتا استحاله نظام و انقلاب و امت اسلامی و تحقق خواست شروم نهایی اش که همانا به شکست کشاندن نظام و انقلاب اسلامی ملت ایران است، می بایست که ارمانگرایی و هویت دینی و روحیه انقلابی و استکبار ستیزی را در مردم ایران تضعیف نموده و از بین ببرد.
جورج اورول و بسیاری از نویسندگان دیگر کارگزار ناتوی فرهنگی (اعم از داستان نویس یا ایدئولوگ یا روانشناس جامعه شناس و اقتصاددان و منتقد ادبی و...) بودند که آثار مختلفی تولید کردهاند که ترجمه و نشر آنها در ایران پس از انقلاب و پر کردن ویترین کتابفروشی ها و نمایشگاه های کتاب از آثار آنها میتوانست و می تواند به اغراض مهاجمان فرهنگی و پیشبرد پروژه ضد دینی و ضد انقلابی شبیخون فرهنگی کمک نماید.این گونه بود که تدریجا از سال 1360 و 1361 بازار نشر کتاب کشور به گونه ای پنهانی و نا محسوس در تسخیر انبوه رنگارنگ آثار طیف نویسندگان مروج آرمان زدایی و پشیمانی از انقلاب و ترویج انفعال و تسلیم در برابر نظام جهانی و القا سرخوردگی از هر نوع مبارزه و نظایر آنها قرار گرفت.
*نمایشگاه کتاب باید ویترین مقابله با تهاجم فرهنگی باشد نه جولانگاه مهاجمان فرهنگی
آنچه درباره جورج اورول گفتیم تنها یک نمونه از دهها و صدها نمونه است. نکته این است که مسئله نه به اورول منحصر میشود و نه به کتاب قلعه حیوانات. از همین جوروج اورول در نمایشگاه امسال چندین اثر دیگر نیز حضور داشته است اما متاسفانه اکثر آنها تاریخ نشر سال 1392 و 1393 را دارند و محصول مستقیم نگاه اهمال کاریاند که گویا مقوله تهاجم فرهنگی و خطر آن را درک نمیکند و یا به آن اهمیت لازم را نمیدهد.
نمایشگاه کتاب امسال از لحاظ ارائه آثار نویسندگان ناتوی فرهنگی و مروجان لیبرالیسم و نئولیبرالیسم و آرمان گریزی و ترویج پشیمانی از انقلاب و مبارزه و دعوت به انفعال و سازش و تسلیم، رکورددار است. به عنوان فقط یک نمونه میتوان به عنوان پرشمار آثار منتشر شده و ارائه شده مربوط به جورج اورول اشاره کرد (که گاه یک اثر با چند ترجمه و توسط چند ناشر مختلف) ارائه گردیده است: "دختر کشیش"، "زنده باد کاتولینا"، "روزهای برمه"، "درکام نهنگ"، "تنفس در هوای تازه"، "جاده ای به اسکله و یگان"، برخی از آثار این سالها بوده که مجوز نشر دریافت نمیکرده است و اکنون و در پی رویکرد تسامح و تساهل وزارت ارشاد نسبت به تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی مجوز نشر و امکان عرضه گسترده در نمایشگاه کتاب را دریافت کرده اند.
و همانگونه که گفتیم، مسئله منحصر به یک نویسنده و یک ناشر نیست. حقا و انصافا باید نمایشگاه امسال را عرصه ای برای جولانگاه مهاجمان فرهنگی و ویترینی برای خودنمایی آنها دانست. اما آیا شبیخون فرهنگی، امری است که بشود با آن با اهمال تسامح و تساهل روبرو شد؟ معنای این تسامح و تساهل در باطن و در عمل چیزی نیست جز فرش قرمز پهن کردن برای مهاجمان فرهنگی.
*شهریار زرشناس