وبلاگستان مشرق - "سینا ربیعی" در بخش دوم از مطلب خود درباره آرایش سیاسی اطلاحطلبان در انتخابات مجلس دهم، در وبلاگ خود نوشت: درحالیکه کمتر از دو سال تا انتخابات دهمین دورهی مجلس
شورای اسلامی باقی است؛ اما جریانها، احزاب و گروههای سیاسی از هماکنون
فعالیتهای خود را برای این ماراتن بزرگ آغاز کردهاند و این مهم حاکی از
اهمیت دوچندان انتخابات برای اصلاحطلبان و فعالان سیاسی است. در شمارهی
قبل این مطلب، به مؤلفهها و عوامل تأثیرگذار بر نقشآفرینی اصلاحطلبان در
انتخابات آتی مجلس پرداخته شد؛ لذا در ادامه به بررسی آرایش سیاسی احتمالی
اصلاحطلبان خواهیم پرداخت.
آرایش سیاسی اصلاحطلبان در انتخابات آتی مجلس
بعد
از نگاهی گذرا به مؤلفههای تأثیرگذار بر آرایش سیاسی اصلاحطلبان در
انتخابات آتی مجلس، اکنون قصد آن داریم تا با عنایت به این مؤلفهها، به
بررسی چند احتمال در خصوص نحوهی آرایش اصلاحطلبان در این کارزار
انتخاباتی بپردازیم. بنابراین،با توجه به آنچه گفته شد، چند احتمال در خصوص
چگونگی حضور اصلاحطلبان در انتخابات آتی متصور است:
1.اتحاد با دولت تدبیر و امید در قالب جریان سوم و ارائهی لیست مشترک حتی با اصولگرایان معتدل،
2.اتحاد با عارف و احزاب دیگر اصلاحطلب (عبور از روحانی و اتحاد با عارف) و معرفی عارف بهعنوان سرلیست و گزینهی ریاست مجلسی،
3.ارائهی
چند لیست جداگانه شامل: اصلاحطلبان با محوریت خاتمی و بنیاد باران، طیف
عارف، طیف احزابی نظیر مردمسالاری، حزب اسلامی کار و...
تشریح احتمالات
1 . ائتلاف با دولت تدبیر و امید و بخشی از جریان اصولگرایی در قالب جریان اعتدال
براساس
آنچه گفته شد و بر مبنای تجربیات کسبشده از سوی اصلاحطلبان در انتخابات
1384 و 1388 که دلیل اصلی ناکامی آنان تشتت آرا بود، این جریان را بر آن
داشته است تا در انتخابات آتی هم مانند انتخابات ریاستجمهوری یازدهم وحدت
نظر را ملاک عمل قرار دهد و از تمام توان و ظرفیتهای خود برای دستیابی به
این مهم بهره ببرد.
دعوت از شیخ
عزلتنشین جریان اصولگرایی، ناطق نوری، با وعدهی سرلیستی و ریاستمجلسی،
تا دعوت از عارف و سید محمد خاتمی برای ائتلاف همگی از عزم جزم این جریان
حکایت دارد. البته محور اصلی این ائتلاف، محور هاشمیـروحانی است و خاتمی و
ناطق نیز بهعنوان اضلاع دیگر نقش ایفا کرده و احزابی مانند کارگزاران
سازندگی و اعتدال و توسعه نیز در حوزهی پشتیبانی تشکیلاتی فعالیت خواهند
کرد. هاشمی، بهعنوان لیدر اصلی این جریان، درصدد است با آوردن ناطق نوری و
با تبلیغ و ترویج مفاهیمی نظیر «اصولگرایان عاقل»، «اصولگرایان معتدل»
و... بخشی از بدنهی جریان اصولگرایی را به سمت خود جلب کند. از طرفی دیگر
با سپردن بخشی از برنامهها به بنیاد باران، امید ایرانیان، حزب اسلامی
کار و... با محوریت خاتمی و سید حسن خمینی بنا دارد از طیف گستردهای از
افراد و تشکلها بهره برده و طیف وسیعی از بدنهی اجتماعی را در قالب
جریانی موسوم به اعتدال پشت سر روحانی متمرکز کند؛ جریانی که از تجدیدنظر
طلب فتنهگر و برانداز تا اصولگرای سنتی و تحولخواه را در خود جای خواهد
داد.
این
جریان تا حدود زیادی نیز برنامههای خود را پیش برده و در شرایط کنونی، در
حال رایزنی در خصوص سازوکار ائتلاف است. به نظر میرسد فضای این ائتلاف
جولانگاه نظری و عملی آقای هاشمی و حزب کارگزاران سازندگی و اعتدال و توسعه
خواهد بود.
این جریان مصرّ
است به اسم «جریان اعتدال» مسمی شود و بعد از مدتها تشکیل جریان سوم را
محقق کند. البته از نظر نگارنده، بهتر است که این مجموعه اسم «جمع اضداد»
به خود بگیرد تا جریان سوم و اعتدال چرا که اضلاع آن با یک نیروی گریز از
مرکز در حال جدا شدن از هم هستند و تنها و تنها یک هدف مشترک عدمی آنها را
در کنار هم نگه داشته است. در واقع، جریان اعتدال دربرگیرندهی تفکرات و
ذهنیتهای متفاوت و بعضاً متعارضی در فضای سیاسی است که صرفاً با هدف
جلوگیری از ورود مجدد اصولگرایان به مجلس و دستیابی به قدرت تشکیل شده و
پس از شکست یا پیروزی احتمالی دچار اختلافات درون ائتلافی خواهند شد.
ضعف عمدهی جریان اعتدال
اما
فقدان پایگاه اجتماعی مشخص و عدم ارتباط مناسب دولت با مردم بهعنوان
پاشنهی آشیل و نقطهی ضعف اصلی این جریان باعث شده است طیف خاتمی و
تجدیدنظرطلب درصدد امتیازگیری از دولت بر آیند. از آنجایی که حزب کارگزاران
سازندگی و اعتدال و توسعه نیز فاقد گسترهی تشکیلاتی و نفوذ در بدنهی
جامعه بوده و بیشتر در سطح نخبگان دارای پایگاه هستند، نمیتوانند این نیاز
را پاسخ دهند. لذا دولت اعتدال مجبور است بخشی از بدنهی اجتماعی
اصلاحطلبان و تجدیدنظرطلبان و بخشی از بدنهی اصولگرایی را با خود همراه
کند. در این اثنا، جریان اصلاحطلب نیز درصدد است تا به برخی از برنامهها
و اهداف خود در رهگذر انتخابات دست یابد، بر همین پایه، درصدد خط و نشان
کشیدن برای دولت است. در ذیل به برخی از این مواضع میپردازیم:
«...
ببینید آقای روحانی با حمایت شخصیتهایی همچون خاتمی و هاشمی به قدرت
رسید، ولی بیشترین سهم در دولت را طرفداران احمدینژاد و مدیران قالیباف به
دست آوردهاند... این سطح از عقبنشینی و مماشات فقط او را از خاستگاه
اصلی که رأی آورده است، دور خواهد کرد و این همان چیزی است که جریان رقیب
آقای روحانی با هوشمندی به دنبال طراحی و اجرای آن است.» (فیاض زاهد در
گفتوگو با روزنامهی آفتاب یزد)
«...
روحانی باید بداند آرای او متعلق به هاشمی و خاتمی بوده است... مهمترین
چالشهای پیش روی روحانی سیاسی است... او حتی اگر بخواهد صرفاً مسائل
اقتصادی را محقق کند، انجام این امر مقدمات سیاسی دارد. او باید به
پیشنیازهای این امور توجه کند.» (سعید حجاریان، ایدئولوگ اصلاحطلبان در
گفتوگو با هفتهنامهی آسمان)
«...
شکافهای موجود در جامعه با گفتمان اعتدال حل نخواهد شد... اکثر
اصلاحطلبان نمیتوانند با قدرت وداع کنند. آنها میخواهند خود را در قدرت
حفظ کنند و در صورت لزوم به دیگران هم بقبولانند شرایط چنان که تصور
میکنند بد نیست... اگر نیروهای اصلاحطلب و تحولخواه به لحاظ اجتماعی،
سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بتوانند خود را مقداری بازسازی کنند مثبت است؛ اما
اگر گمان شود، با این دولت میتوان مسیری هموار و طولانی را طی کرد، این
وهم است و ناشدنی.» (حاتم قادری در گفتوگو با روزنامهی شرق)
«گفتمان
اعتدالگرایی در صورتی که نتواند استعداد هژمونیک و استعاری خود را حفظ
کند و بهمثابهی برترین بازی در شهر در آینده نیز نقشآفرینی کند، دیری
نخواهد پایید که عبور از آن آغاز خواهد شد.» (محمدرضا تاجیک در گفتوگو با
خبرگزاری مهر)
2. اتحاد با عارف و احزاب دیگر اصلاحطلب (عبور از روحانی، اتحاد با عارف) و معرفی عارف بهعنوان سرلیست و گزینهی ریاستمجلسی
رخدادها
و گزارههایی مانند افزایش روزافزون فشارهای خارجی و بینالمللی بر
کشورمان، علیرغم کرنش دولت در برابر غرب، احتمال ناتوانی دولت در جلب
رضایت مردم در حوزهی اقتصادی، ناتوانی اصولگرایان در دستیابی به اجماع
حداکثری، اختلافات درون جریانی در اردوگاه اصلاحطلبان، نگرانی از بازی
خوردن این جریان از جانب هاشمی و حزب کارگزاران و... به مانند انتخابات
مجلس هشتم و ریاستجمهوری دهم و نگرانی از ترجیح مجدد ناطق نوری بر عارف از
سوی دولت و هاشمی و... همگی این احتمال را تقویت میکند که اصلاحطلبان بر
ارائهی لیست ائتلافی با عارف ترغیب یا به تعبیری بهتر وادار شوند.
دلایل عبور اصلاحطلبان از روحانی و ارائهی لیست جداگانه:
1. دولت
یازدهم دولت ضعیف پایه است و تنها با کسب 7/50 درصد مردم ـآرای
شکنندهـ به قدرت رسیده است و این نکته بیانگر بیثبات بودن و احتمال یک
دورهای شدنش را افزایش میدهد.
2. اصلاحطلبان
که حامیان اصلی روحانی بودهاند، شامل دو گروه هستند: گروهی از آنها که
کمتر موضعگیری میکنند و بیشتر در محافل و پشت صحنه فعالاند، به آقای
روحانی نه اعتماد دارند و نه اعتقاد؛ اینها معتقدند نباید به نحوی رفتار
کرد که هزینههای عملکرد دولت یازدهم به پای جریان اصلاحات گذاشته شود. اما
گروه دیگری از اصلاحطلبان دولت وی را فرصتی برای احیای اصلاحات میدانند و
معتقدند از این فرصت باید بهعنوان دوران گذار حداکثر استفاده را کرده و
از ظرفیت آن برای از میان برداشتن موانع استفاده کرد. استفاده از واژهی
«جاده صافکن» بهترین واژه برای توصیف این رفتار آن است. اصلاحطلبان
احتیاج به یک جاده صافکن دارند و روحانی را در این قامت میبینند.
3. اصلاحطلبان
هیچگاه روحانی را اصلاحطلب ندانستهاند و اصولگرایان نیز وی را
اصولگرای حقیقی نمیدانند، لذا وی هیچگونه جایگاهی در این دو جریان
نداشته است.
4. جریان
سوم نیز تاکنون نتوانسته است در ایران پرچمدار گفتمانی شود. لذا روحانی یا
باید در یکی از جریانها حل شود یا در رقابت با آنها شکست را بپذیرد.
3.
ارائهی چند لیست جداگانه شامل: اصلاحطلبان با محوریت خاتمی و بنیاد
باران، طیف عارف، طیف احزابی نظیر مردمسالاری، حزب اسلامی کار و...
محمدرضا
عارف از همان ابتدای کار در انتخابات گذشته نیز اختلافات نگرشی با طیف
محمد خاتمی و اصلاحطلبان تندرو داشت، لابیگری و معاملهگری طیف خاتمی و
تصور ذهنی عارف از آنان باعث خواهد شد که احتمالاً عارف به پشتوانهی
حمایتهای دانشجویی و برخی تشکلهای همسو به طور مستقل در انتخابات حاضر
شود. از طرفی، ممکن است احزاب لایهی دوم اصلاحات، که مورد بیمهری خاتمی
قرار گرفته و احیاناً ائتلاف با دولت را بر نمیتابند، همسو با عارف لیست
جداگانهای داشته باشند.
اقدامات
پدرسالارانهی خاتمی و بنیاد باران و همچنین اختلاف در نگرش و روش
میتواند از دلایل دیگر حضور مستقل عارف و ارائهی لیست جدای از طیف خاتمی
باشد.
جمعبندی
باید
اذعان نمود که در شرایط فعلی نمیتوان در خصوص آرایش سیاسی انتخابات با
ضرس قاطع سخن گفت. لذا نگارنده بازهی نتیجهگیری را باز گذاشته و بر
عهدهی مخاطب گذارده و صرفاً به بیان احتمالات اکتفا مینماید و اما در این
بخش و بهعنوان جمعبندی، ذکر چند نکته خالی از لطف نیست.
1. در مبحث مربوط به شکلگیری یک جریان یا ائتلاف، عمدتاً گروهها یا افراد حول سه محور اساسی «ایدئولوژی و گفتمان»، «روش» و «هدف» گردهم میآیند و یک مجموعهی
همگن را به وجود میآوردند. در خصوص جریان احتمالی اعتدال، که این روزها
فراوان از آن سخن به میان میآید، باید گفت که این ائتلاف و جریان فصلی و
موسمی بوده [تاکتیکی است نه ایمانی] و تنها و تنها یک هدف مشترک عدمی آنها
را در کنار هم نگه داشته است. افراد و تشکلهای عضوشده در آن در گفتمان و
روش کاملاً متفاوت هستند، لذا همچنان جریان سومی در ایران شکل نمیگیرد و
اگر هم مجموعهای شکل بگیرد، ادغام جریان اصلاحطلبی در اعتدال و تشکل
جریان اصتدال است.
2. در
اثنای این رقابت انتخاباتی، سود اول را حزب دولتساز و فرصتطلب کارگزاران
سازندگی خواهد برد. بیتردید نقش اصلی این سناریو انتخاباتی بر عهدهی حزب
کارگزاران است و هموست که در این میان یکهتازی خواهد کرد. کاری که
کارگزاران بارها و بارها کرده و هماکنون نیز درصدد تکرار مجدد آن است.
کارگزارانی که از درون دولت هاشمی بر آمد، بر خلاف نظر پدر معنویاش، در
جریان انتخابات ریاستجمهوری هفتم (1376)، از خاتمی حمایت کرد؛ در انتخابات
مجلس هفتم، علیرغم اینکه حزب مشارکت و سازمان مجاهدین مصرّانه با ارائهی
لیست مخالف بودند یا در تلاش بودند که لیست اعتراضی بدهند، آنها را به
جایی رساند که لیست سینفری دادند و در انتخابات شرکت کردند. در انتخابات
ریاستجمهوری دهم نیز، بهرغم حمایت اولیه از مهدی کروبی در روز انتخابات
به موسوی رأی دادند، مصادیقی از این دست برای اثبات فرصتطلبی کارگزاران
بسیار بوده و پرداختن به آنها در این مقال نمیگنجد. البته یارگیری جدید
کارگزاران و افزودن افرادی مانند قوچانی، سعید لیلاز و برخی فعالان حوزهی
زنان و... نیز تأیید دیگری بر این ادعاست.
3. اما
محوریت اصلی جریانات موصوف آقای هاشمی رفسنجانی است، وی صحنهگردان
بیچونوچرای اصلاحطلبان و دولت است. او توانسته است ناطق را برای ورود به
عرصهی انتخابات متمایل کند و در سویی دیگر خاتمی را نیز مدیریت میکند.
همانگونه که در تصویر مشاهده شد، آقای هاشمی از استراتژی نقطهای (هاشمی)
به استراتژی خطی (هاشمیـروحانی) گرایش پیدا کرده است و به نظر میرسد قصد
دارد به مرور و طی یک فرآیند و پروسه، محوریت و رهبری جریان اصلاحطلب و
اعتدال را به آلترناتیو خود، که همانا روحانی است، شیفت کند. بیتردید،
آقای هاشمی هیچگاه خاتمی را بر روحانی ترجیح نخواهد داد.