گروه فرهنگی مشرق - نوشتن و حرف زدن درباره بعضیها سخت است.یعنی اصلا مواجهه با آنها پیچیده است. میمانی از کارهای ضعیف و ناخوشایند اخیرشان انتقاد کنی یا تعجب کنی که سازنده فلان فیلم خوب چرا این فیلم (اگر بشود اسمش را فیلم گذاشت) را ساخته یا تاسف بخوری و ...
اسامی و برشمردن نام این «بعضیها»اشاره مستقیم نمیخواهد. گمان میکنم هم آنهایی که کم و بیش با سینما در ارتباطند میتوانند به سادگی نام همه این فیلمسازان را قطار کنند و پشت بندش هم تاسف.
اما یکی از این کارگردانها که واقعا نمیشود دربارهاش چیزی نگفت جناب پوراحمد است.
کیومرث پوراحمد کارگردان فیلمها و مجموعههای خوب و دیدنی مثل قصههای مجید، شب یلدا، بیبی چلچله و ... بعد از فیلم اتوبوس شب امسال با کلی تلاش و تقلای دستگاههای فرهنگی برای زنده کردن دوباره او، فیلمی ساخته است که دوست و دشمن یا به آن میخندند یا هو میکنند یا اگر خیلی ادعای تمدن و فیگور کلاس داشته باشند در نقدش از آوردن تندترین عبارات و کلمهها پرهیز ندارند.
چندی پیش و نزدیک زمان اکران این فیلم، جناب پوراحمد احتمالا به دلیل داغ کردن بازار و ایجاد فضائی برای فروختن فیلم شروع کرد به انتقاد از فیلمسازانی که اتفاقا همچنان در اوجند.بعدش هم چند تا ژست روشنفکری بود و ادای دموکراسی گرائی و آزاداندیشی و از این حرفها که برای آقایان فقط شعارش برای همسایه خوب است و وقتی به خود آنها میرسد، آن وقت ژستها ممکن است عوض شوند.
پوراحمد در آن مصاحبه به حاتمی کیا و مجیدی و ... تاخت و گفت :
یک عده فکر میکنند در سینمای ایران چه خبر است! فکر میکنند در این سینما بخوربخور است و خیلی چیزهای دیگر! اگر بخوربخوری هم باشد برای همین سینماگران نزدیک به همین جریان منتقد زمین و زمان است. آقای سلحشور، مجیدی و حاتمیکیا مگر پولهای میلیاردی نمیگیرند؟ حاتمیکیا هشت میلیارد تومان برای ساخت فیلم «چ» گرفت، یک سوال از او پرسیدند که آن هشت میلیارد تومان چه شد، چنان جوسازی کرد که همه فراموش کردند سوال اصلی چه بود!
او به همین هم اکتفا نکرد و گفت : کارگردان فیلم «شیار 143» را مطرح کرد و سر و صدا راه انداخت که اصل سوال فراموش شود. الان هم مدام در حال انتقاد کردن است که چرا فیلمش جایزه نبرده است. آخر مگر جشنواره «سر بازارچه» است که فکر کنی حقت را ندادهاند و تو هم باید حقت را بگیری؟ آقا شش، هفت تا داور دور هم مینشینند و یک رایی میدهند. حالا این هفت نفر فیلم تو را انتخاب نکردهاند. چرا این موضوع اینقدر برایت مهم است؟! فیلم تو اگر خوب باشد ماندگار میشود. اگر هم بد باشد، به زبالهدان تاریخ میرود؛ چه جایزه بگیری چه نگیری.
بامزه اینجاست که این حربه به قاعدهای نخنما بود که همه ترجیح دادند خود را به نشنیدن بزنند و اجازه ندهند این قبیل ژستها پررنگ شود.
یعنی فیلم جناب پوراحمد به قاعدهای ضعیف و شبه کمدی بود و با وجود هزینه دولتی قابل توجه صرف شده برای آن چنان نچسب بود که هم، حرفهای او را هم در رده فیلم آخرش قرار دادند و بیواکنش از کنارش گذشتند.
اما این جناب گویا دستبردار نیست.
پوراحمد روز گذشته در جشن کانون دستیاران کارگردان و برنامهریزان گفته: وای بر ما و وای بر این سینما که واروژ کریم مسیحی در این همه سال تنها دو فیلم ساخته باشد.
فکر کنید 25 سال پیش پر فروشترین فیلم ما «هامون» بوده اما در حال حاضر «معراجیها» هست! چنین سقوطی به اسفالسافلین کردهایم.
شاید آنچه در مقدمه این نوشتار کافی باشد برای جناب پوراحمد و پاسخ دادن به او.اصلا انگار او شرح حال خودش را بازگفتهاست .یعنی فیلمسازی این حرفها را میزند که روزگاری صفهای طولانی برای دیدن فیلمهایش تشکیل میشده. مجموعههایش همه را پای تلویزیون مینشانده و ... اما حالا همین کارگردان،شاهکاری! خلق کرده است که حتی دوستان او هم نمیتوانند با آسمان و ریسمان به هم بافتن از کارش دفاع کنند و حالا او تاسف میخورد از افول سینما و مثال معالفارغ میزند.
کاش جناب پوراحمد به جای این قبیل حرفها مختصات سینمای امروز را به درستی ترسیم میکرد. کاش میگفت که معراجیها بی هیچ ادعائی و بدون ارتزاق از بودجههای دولتی و نهادها که جناب پوراحمد در فیلم اخیر از آن استفاده کرده توانست میلیونها نفر را راضی از سالن سینما بیرون بفرستد. کاش میگفت که در کنار معراجیها هم فیلمی مثل «چ» ساخته شده است که برای نهادها و ادارات دولتی و غیردولتی سازندهاش آبروداری کرد و باعث افتخار آنها شد.
جناب پوراحمد نشان داده که در سخنوری کارش تعریفی ندارد. در فیلمسازی هم اگر حاشیه را کنار بگذارد و از خیر ژستهای روشنفکریش بگذرد و واقعا فیلم بسازد میتواند فیلمساز خوبی باشد. کاش پوراحمد بیژست و ادا و حاشیه دوباره فیلم بسازد.
اسامی و برشمردن نام این «بعضیها»اشاره مستقیم نمیخواهد. گمان میکنم هم آنهایی که کم و بیش با سینما در ارتباطند میتوانند به سادگی نام همه این فیلمسازان را قطار کنند و پشت بندش هم تاسف.
اما یکی از این کارگردانها که واقعا نمیشود دربارهاش چیزی نگفت جناب پوراحمد است.
کیومرث پوراحمد کارگردان فیلمها و مجموعههای خوب و دیدنی مثل قصههای مجید، شب یلدا، بیبی چلچله و ... بعد از فیلم اتوبوس شب امسال با کلی تلاش و تقلای دستگاههای فرهنگی برای زنده کردن دوباره او، فیلمی ساخته است که دوست و دشمن یا به آن میخندند یا هو میکنند یا اگر خیلی ادعای تمدن و فیگور کلاس داشته باشند در نقدش از آوردن تندترین عبارات و کلمهها پرهیز ندارند.
چندی پیش و نزدیک زمان اکران این فیلم، جناب پوراحمد احتمالا به دلیل داغ کردن بازار و ایجاد فضائی برای فروختن فیلم شروع کرد به انتقاد از فیلمسازانی که اتفاقا همچنان در اوجند.بعدش هم چند تا ژست روشنفکری بود و ادای دموکراسی گرائی و آزاداندیشی و از این حرفها که برای آقایان فقط شعارش برای همسایه خوب است و وقتی به خود آنها میرسد، آن وقت ژستها ممکن است عوض شوند.
پوراحمد در آن مصاحبه به حاتمی کیا و مجیدی و ... تاخت و گفت :
یک عده فکر میکنند در سینمای ایران چه خبر است! فکر میکنند در این سینما بخوربخور است و خیلی چیزهای دیگر! اگر بخوربخوری هم باشد برای همین سینماگران نزدیک به همین جریان منتقد زمین و زمان است. آقای سلحشور، مجیدی و حاتمیکیا مگر پولهای میلیاردی نمیگیرند؟ حاتمیکیا هشت میلیارد تومان برای ساخت فیلم «چ» گرفت، یک سوال از او پرسیدند که آن هشت میلیارد تومان چه شد، چنان جوسازی کرد که همه فراموش کردند سوال اصلی چه بود!
او به همین هم اکتفا نکرد و گفت : کارگردان فیلم «شیار 143» را مطرح کرد و سر و صدا راه انداخت که اصل سوال فراموش شود. الان هم مدام در حال انتقاد کردن است که چرا فیلمش جایزه نبرده است. آخر مگر جشنواره «سر بازارچه» است که فکر کنی حقت را ندادهاند و تو هم باید حقت را بگیری؟ آقا شش، هفت تا داور دور هم مینشینند و یک رایی میدهند. حالا این هفت نفر فیلم تو را انتخاب نکردهاند. چرا این موضوع اینقدر برایت مهم است؟! فیلم تو اگر خوب باشد ماندگار میشود. اگر هم بد باشد، به زبالهدان تاریخ میرود؛ چه جایزه بگیری چه نگیری.
بامزه اینجاست که این حربه به قاعدهای نخنما بود که همه ترجیح دادند خود را به نشنیدن بزنند و اجازه ندهند این قبیل ژستها پررنگ شود.
یعنی فیلم جناب پوراحمد به قاعدهای ضعیف و شبه کمدی بود و با وجود هزینه دولتی قابل توجه صرف شده برای آن چنان نچسب بود که هم، حرفهای او را هم در رده فیلم آخرش قرار دادند و بیواکنش از کنارش گذشتند.
اما این جناب گویا دستبردار نیست.
پوراحمد روز گذشته در جشن کانون دستیاران کارگردان و برنامهریزان گفته: وای بر ما و وای بر این سینما که واروژ کریم مسیحی در این همه سال تنها دو فیلم ساخته باشد.
فکر کنید 25 سال پیش پر فروشترین فیلم ما «هامون» بوده اما در حال حاضر «معراجیها» هست! چنین سقوطی به اسفالسافلین کردهایم.
شاید آنچه در مقدمه این نوشتار کافی باشد برای جناب پوراحمد و پاسخ دادن به او.اصلا انگار او شرح حال خودش را بازگفتهاست .یعنی فیلمسازی این حرفها را میزند که روزگاری صفهای طولانی برای دیدن فیلمهایش تشکیل میشده. مجموعههایش همه را پای تلویزیون مینشانده و ... اما حالا همین کارگردان،شاهکاری! خلق کرده است که حتی دوستان او هم نمیتوانند با آسمان و ریسمان به هم بافتن از کارش دفاع کنند و حالا او تاسف میخورد از افول سینما و مثال معالفارغ میزند.
کاش جناب پوراحمد به جای این قبیل حرفها مختصات سینمای امروز را به درستی ترسیم میکرد. کاش میگفت که معراجیها بی هیچ ادعائی و بدون ارتزاق از بودجههای دولتی و نهادها که جناب پوراحمد در فیلم اخیر از آن استفاده کرده توانست میلیونها نفر را راضی از سالن سینما بیرون بفرستد. کاش میگفت که در کنار معراجیها هم فیلمی مثل «چ» ساخته شده است که برای نهادها و ادارات دولتی و غیردولتی سازندهاش آبروداری کرد و باعث افتخار آنها شد.
جناب پوراحمد نشان داده که در سخنوری کارش تعریفی ندارد. در فیلمسازی هم اگر حاشیه را کنار بگذارد و از خیر ژستهای روشنفکریش بگذرد و واقعا فیلم بسازد میتواند فیلمساز خوبی باشد. کاش پوراحمد بیژست و ادا و حاشیه دوباره فیلم بسازد.