گروه تاریخ مشرق- تاریخ میانه ایران شاهد حضور اقوامی از ترکستان و ماورالنهر تاخت و تاز آنها در فلات ایران بوده است. غزنویان، سلجوقی و خوارزمشاهیان حکومتهایی بودند که از این طریق در ایران و یا قسمتی از آن حکومت رسیدند، اما هجوم و ورود مغول از نوع دیگری بود که گویی تاخت و تاز قبایل ترک مقدمهای آن بود. این هجوم برای مدتی باعث انحطاط اقتصادی، نابودی مراکز علمی،ادبی و به خطر افتادن تمدن ایرانی و اسلام شد. تنها قدرت و قوت فرهنگی و اراده مردم بود که آنها را از نابودی نجات داد.
همان طور که میدانیم پس از اینکه مغول به
ایران حمله کرد سلسلهایی که در ایران شکل گرفت به نام "ایلخانان" بود که از عقاب
چنگیز خان بودند، حال این نوشتار هدفش بررسی نقش اسلام علی خصوص در زمان غازان و
اولجایتو در آن برهه از زمان بررسی کند.
*سابقه مسلمانی امرای مغول:
اگر چه سلطان احمد تکودار نخستین ایلخانی بود که مسلمان شد، ولی مسلمانی امرای مغول قبل از آمدن هلاکو به ایران سابقه دارد. حمله چنگیز به ایران انتقام گرفتن از خون رعایای خود و رنگ ضد اسلامی نداشت.
نخستین عمل چنگیز پس از تصمیم برای حمله به ایران این بود که جبه نویان را برای سرکوبی کوچلک خان که دست به آزار مسلمانان میزد، فرستاد و جبه نویان نیز بعد از مدتی از پیروزی بر کوچلک خان به مردم آزادی مذهبی داد که این کار باعث شد مسلمین آن حدود را از رحمت الهی بدانند و از آنها استقبال کنند.
در فاصله سالهای 618 تا 654 ( ه.ق)، سالهای حمله چنگیز به ایران تا آمدن هلاکو چندتن از امرای مغول مسلمان بودند و با مسلمانان رابطه و معامله کاملا دوستانه داشتند ،ازجمله گرگوز که در دوره حکومت خود با مسلمین برپایه عدالت رفتار می کرد و در اواخر حکومت خود، قبول اسلام کرد و در نهایت بدست اوغول نواده جغتای به قتل رسید. (مرتضویی ،منوچهر،1370،ص 181و184)
*اوگتای و مسلمانان
اوگتای مسلمان دوست بود و در تعظیم و فراغت اهل اسلام بسیار جدی بوده است و در عهدی وی مسلمانان مرفه الحال و با حرمت بودند، ولی در مقابل جغتای بسیار بر مسلمانان سخت میگرفت و با آنها دشمن بود، بخصوص ذبح گوسفند به طریق اسلامی را ممنوع کرد و مدتها کسی جرات کشتن گوسفند را نداشت. کار وضو هم سخت بود، زیرا کسی را زهره نبود دست بر آب برد و آن را آلوده کند در هر صورت دو عمل مجازاتش مرگ بود. (بیانی ،شیرین ،1381،ص 132)
اوگتای، سیاست اسلام دوستی خودش را بر ملا ساخت و فرمانهایی در زمینه آزادی انجام دادن فرائض دینی صادر کرد، از جمله دستور داد مانع مسلمانان در ساختن مساجد و مدارس و ابنیه خیریه نشوند.
"...روزی اوگتای و جغتای به اتفاق از شکار باز می گشتند، در راه مسلمانی را دیدند که در برکه آبی فرو رفته بود و غسل می کرد. آن زمان هم مصادف بود با منع ورود در آب به علت فصل رعد و برق، و مرد مسلمان این را نمیدانست. جغتای به محض دیدن آن شخص گفت: این مرد قوانین یاسا را زیر پا گذاشته است و فورا باید کشته شود ولی اوگتای ممانعت کرد و گفت: او را میگیریم و میبریم فردا به کارش رسیدگی میکنیم، پس در خفا کسی را فرستاد تا در همان نقطه که او در آب فرو رفته بود سکه ای نقره در آب انداختند و به مرد مسلمان یاد داد به هنگام بازپرسی بگوید: مالم در آب افتاده بود و رفته بودم آن را بردارم، وقتی او را در محضر قاآن حاضر کردند طبق قرار، همین گفته را تکرار کرد. اوگتای بدلیل فقر او را ببخشید و مبلغی پول نیز به او داد و روانه اش کرد.(بیانی ،شیرین،1380،ص133و137)
*مذهب در دوره
ایلخانان
یکی از ویژگیهای دوره ایلخانی نبودن تعصبات شدید مذهبی در این دوره آزادی دین ومذهب است. ایلخانان عقیده خود را نسبت به دین اجدادی به دلیل اینکه در برابر آیین مسیحیت و اسلام ضعیف بود را از دست دادند و اکنون به ذکر چند تمورد از عدم تعصب مذهبی این دوره میپردازیم:
1-اکثر وزرای مغول در عهد ایلخانان مسلمان و چه ایلخانان غیر مسلمان، ایرانی و مسلمان بودند و از علمای اسلام حمایت می کردند. تقرب و محترم بودن این وزرا نزد ایلخانان از زمان هلاکو تا انقراض ایلخانان حکایت از عدم تمایل دینی و اعتقاد مذهبی ایلخانان بوده است.
2-قبل از عهد ایلخانان غازان که در عهد او دین اسلام، دین رسمی دربار شد، امرا و بزرگان مغول در انتخاب ایلخانان توجهی به مذهب و عقیده او نداشتند.
3-ایلخانان غیر مسلمان هرگز در صد تحمیل کیش خود به مردم نبود و برای رعایت مصلحت از حسن سلوک با مسلمین خوداری نمی کرد چنانکه بایدوعیسوی مذهب بود و برای دلجویی مسلمین پسر خود را برای ادای نماز با ایشان فرستاد.
4-مناظرات آزادانه بین علمای مذاهب مختلف در دربار ایلخانان نشان عدم تعصب مذهبی آنان است.پروفسور ورناسکی استاد دانشگاه بیل امریکا در کتاب ( مغول و روسیه)مطالب مفیدی درباره تسامح مغول نوشته است که:
- سیاست مغول در مناطق مسیحی نشین بر اساس تقویت کلیسا و جلب محبت و حمایت روحانیون مسیحی استوار بود و از خلال حوادث و وقایع دوره تسلط مغول اثری که دلیل تعصب مذهب باشد مشهود نیست.
- معاف داشتن طبقه – منسوخ شدن واگذارسی اموال و حقوق دیوانی به طور مقاطه به بازرگانان مسلمان و انتخاب بتکچیان مسئول و کاردان و منظم ساختن امور مربوطه به اموال و حقوق دیوانی
-مصون داشتن زمینهای کلیسا از مداخله حکام و عمال و معافی زمین های وموقوفات کلیسا و دیر ها از عوارض و حقوق دیوانی در مقابل این ببخشش و رفع احجاف ها از روحانیون ارتدکس خواسته شد بود برای شخصص منگو وتیمور و خانواده او صمیمانه دعای خیر کنند.
-افزوده شدن بر شمار دیرها و رونق یافتن کار دیرنشینیان (مرتضویی،منوچهر،1370،ص259-286)
موضوع دیگر اینکه ادامه حیات و قدرت اسلام در دوره تسلط مغول شاهد این هستیم که آن قوم با نداشتن تعصب مذهبی خاص، عدم پیروی از سیاست دینی و ضد اسلامی است. اگر هم گاهی سخت گیری و خشونتی درباره مسلمین از ایلخانان دیده شد، مولود سوء ظن، بدبینی و تحریک وزرای مسیحی و سعی دربارههای اروپایی در جلب دوستی ایلخانان مغول خشونت ذاتی و قومی آنان بوده است، نه ناشی از سیاست مذهبی یا ضد اسلامی (همان ص184-185)
محققان تاریخ مغول، تاریخ ایلخانان رسمیت و تجدید حیات واقعی دین اسلام را از دوره ایلخانی غازانی میدانند و در دوره ایلخانی به دو دوره مجزا تقسیم کرده اند:
دوره اول:تا
آغاز سلطنت غازان
دوره دوم: از آغاز سلطنت غازان
وی قبل به سلطنت رسیدن با تلاشها امیر نوروز به دین اسلام متمایل شد. وقتی به سلطنت رسید اسلام را دین رسمی حکومت خود اعلام کرد، تدبیر و سیاست حکیمانه وی نام او را در شمار پادشاهان بزرگ ثبت کرد. در دوره اولجایتو و ابوسعید هم قوانین عهد غازانی قوت و اعتبار خود را حفظ کرد و یاسای غازان رنگ و تمدن و حکمت داشت. جانشین یاسای چنگیز شد(همان ص198-2200)
دوره ایلخانی را میتوان موقیعت مذهبیش را به چند بخش تقسیم کرد عبارت است از :
1- اسلام آوردن ایلخانان از جمله غازان و اولجایتو در تعدیل احجاف و خشونت مغول و حمایت از برنامه های عمرانی وزرای ایرانی نقش بسزایی داشت. از برکت مسلمانی غازان خان، اولجایتو تربیت علما و تاسیس مدارس، مساجد، موقوفات و تشویق و ترویج دانش برای فراهم شد.(مرتضویی،منوچهر ،1370،ص 234-239)
2- تمایل احمد تکودار به شریعت اسلام و اینکه اولین ایلخانی بود که به اسلام متمایل شد. وی پسر هفتم هلاکو در ایام لشکر کشی پدر به ایران در چین بود به رسم آیین مسیح تعمید یافته بود، ولی از وقتی که اسلام روی آورد به رجال مسلمان علاقه بسیاری نشان داد.(اقبال آشتیانی،عباس،1380،ص173)
3- دوره طلایی مذهب تشیع از وقتی که سلطان محمود غازان و اولجایتو تمایل نشان دادند شروع شده است که قبل از صفویه در ایران و آذربایجان هم شاهد تشیع در ایران هستیم. رواج اسلام و تدین ایلخانان به دین اسلام و تمایلشان به تشیع، تصوف را هم تقویت کرد و باعث ایجاد خانقاهها و توجه به تصوف موثر بوده است. نقش اسامی ائمه 12 گانه بر سکه ها در دوره غازان، انداختن خلفای سه گانه از خطبه ها در دوره اولجایتو نشان از غلبه تشیع در این دوره است. تردیدی نیست که تمایل خاندان رسول اکرم و مذهب تشیع حاکی از آزادگی و سلامت نقش غازان و اولجایتو و تلطیف خشونت مغول بوده است. توجه به مذهب تشیع همان طور که گفته شد از زمان غازان شروع شد ولی در عهد وی مذهب تسنن مذهب رسمی و در عهد اولجایتو مذهب تشیع رسمیت یافت و در عواملی که باعث توجه و تمایل ایلخان نام برده شد به مذهب تشیع این چنین است:
الف- امرای ایلخانی که تازه مسلمان شده بودند و ذهنشان خال از هرگونه تعصب مذهبی چون دین اسلام را دین حضرت محمد (ص) میدانستند پس ارجحیت حضرت علی و اولاد او حکومت قبول داشتند.
ب- ایلخانان مسلمان چون مذهب تسنن را به تبعیت از خلافت عباسی که به دست خودشان نابود شده بود می دانستند پس به دنبال راهی بودند تا همئ متضمن بستگی با رسول خدا باشد و هم معایب دین قبل را نداشته باشد پس به تشیع روی آوردند.
ج-اصولا محیط ایران از آغاز تلسط تا زیان محیط مناسبی برای مذهب تسنن نبود ،به خصوص که خلافت عباسیان که حامی مذهب تسنن بود بدست آنها از بین رفت و روی کار آمدن سلطنتی که اگر هم تمایل ظاهری به تشیع نداشت از مذهب تسنن هم طرفداری نمیکرد.
د-آزادی بحث مناظره دربار ایلخانی و اجازه یافتن علمای شیعه به بحث آزادانه درباره مزایای مذهب خود و رد اعتراضات مخالفین.
و- فضاحت و ناتوانی علمای تسنن در مناظرات با علمای شیعه و مناظرات خصومت آمیز علمای حنفی و شافعی موجب ملال و تغییر ایلخانان شد.
د- نفوذ کلام و قدرت منطق "علامه حلی"و تشویق و ترغیب زیرکانه امیر طرمطاز
4-سیاست آزادی مذهبی و عدم حمایت حکومت از تعصبات دینی، پیشرفت علوم مذهبی و غیر مذهبی کمک می کرد و علمای بزرگی چون (نظام الدین عبدالملک مراغه) در تسنن (علامه حلی) در تشیع ظهور کردند.
5-توجه و تدین ایلخانان مغول به دین اسلام، ایجاد توسعه حوزه های علمی- اسلامی، وزارت وزرای ایرانی مسلمان، تشویق و احترام علما، تقویت متصوفه، ترویج فرهنگ اسلامی در دوره غازان، اولجایتو و ابوسعید از غلبه معنوی عنصر ایرانی و تمدن اسلامی بر مهاجمان وحشی و فاتحان نیر ومند مغول حکایت می کند.
6-توجه و علاقه ای غازان خان و اولجایتو نسبت به اسلام مشاهد می شود، از پادشاهان مسلمان دیده نشد یا کمتر دیده شده است.
7-تشرف بعضی از ایلخانان به دین اسلام مانند احمد تکودار، غازان، اولجایتو، ابوسعید و اخلاص بعضی از امرای بزرگ مانند امیر نوروز که اسلام آوردن غازان نقش مهمی داشت و حمایت این پادشاه از دین اسلام در تجدید دوره تمدن اسلامی نقش فراوانی داشت ،ولی در نبود و حمایت قدرتی مثل غازان و اولجایتو از تدبیر و سیاست وزرایی چون خواجه رشیدالدین فضل اله این همه نتایج و آثار از کوشش های وزرای با کفایت ایرانی حاصل نمی شد.(مرتضویی،منوچهر،1370،ص 204-209)
*نقش اسلام در عصر ارغون"بودایی"و غازان "مسلمان"
ارغون فرزند اباقا متعب ترین و پر قدرترین سلطان بودایی بود که مدت 75 سال سلطنت کرد در دوران وی را باید عصر رواج سحر و ساحری در ایران دانست ولی در مقابل وی و در ادامه سلسله ایلخانان حضور غازان داریم که به دین اسلام گروید.
جلوس ارغون بر تخت ایلخانی در حکم پیروزی جدید دین بودایی قرار داشت. نفوذ روحانیون در فرمانروایان مغول شایان توجه بوده است و قدرت آنان در دوره فرمانروایی وی منتها شدت رسید ،به طور ی که ایلخانان گذشته از دو تن وزیرش، را فقط روحانیون را به حضور پذیرفت (اشپولر،1376،ص187-190)
ارغون بودایی متعصبی بود. بخششیان (روحانیون بودایی)او را احاطه کرده بودند، این دوره را می توان دوران اوج قدرت بودایی و نیز رواج قدرت یهودیان در ایران است.علاقه شخصی خان به آیین بودایی سبب شد که از چین،تبت ،هند و سرزمین آیغور ،بوداییان جدیدی را به ایران آوردند و سراسر ایران پراکنده شدند و به ساختن بتکده ها و گردآوری پیروان مشغول شدند در چنین جوی هم بزرگان مغول به تبع خان و به تشویق بخششیان، گروه گروه به آیین بودایی گرویده و ایران در ظاهر به یک سرزمین بودایی تبدیل شد در انتظار فرصت سر در بال خود فرو رفتند(بیانی ،شیرین ،1381،ص435) که شکوفایی مسلمانان در دوره غازان شاهد هستیم که در ادامه بحث به این موضوع اشاره خواهیم کرد.
ارغون بسیاری از بودایی گری و کیمیاگری کرد به قول رشیدالدین: "به غایت معتقد به بخششیان و طریقه ایشان بود و همواره آن طایفه را تربیت و تقویت می فرمود" (اشپولر ،1376،ص187)
بعد از ارغون شاهد حضور غازان هستیم. پیش از جلوس بر اثر تشویق های امیر نوروز که مربی و مشاوره او بود به اسلام متمایل شد و در 4 شعبان 694 (ه.ق) در لار مازندران غسل کرده و به دست (شیخ صدر الدین ابراهیم)پسر عارف معروف (شیخ سعدالدین محمد بن حمویه جوینی) اسلام آورد و از این تاریخ به نام محمود خوانده شد بعد از او صد هزار نفر از مغول مسلمان شدند.
وی در عید قربان همان سال در تبریز تاجگذاری کرد و مسلمانی خود را اعلام کرد از میان فرق 4 گانه اسلام ،دین حنفی را برگزید و در همان روز دستور داد که تندیس های بودا بت ها را در سراسر ایران شکستند و مراکز عبادی اقلیتهای مذهبی چون مسیحیان ، زردتشتیان و یهودیان را ویران کردند حتی معبدی را که صورت نیایش اباقاخان نقش داشت علی رغم اصرار خاتون و امرای لشکریان ویران شد.(بیانی شیرین ،1381،ص 421)از تاریخ جلوس وی تا انقراض سلسله ایلخانی آیین اسلام مذهب رسمی دولت، حکومت ایلخانان شد و بر اساس شرع و آداب اسلامی مبتنی گردید در روز اول به تخت نشستن وی فرمانی به دست او به امضاء رسید که دیر و وجوب قبول اسلام برای مغول و اجرای آداب دینی ،رعایت جانب عدالت ،منع امرا و اکابر از ظلم نسبت به زیر دستان بود غازان به خواهش امیر نوروز دستور داد بر مهره های دولتی کلمه شهادتین و در ابتدای فرمان ها و مکتوب ها بسم الله بنویسد و سکه هایی بنام غازان ضرب شود ، اسلام وی باعث طغیان جمعی از شاهزادگان و امرایی بودایی مغول شد،ولی غازان به دست امیر نوروز و امیر هرقولق طغیان خاموش کردند.
در دوران وی شعبان 698 (ه.ق) بر لیقی (فرمانی) به تمام بلاد ایلخانان ارسال شد که موجب آن منفعت دادن پول را اکیدا قدغن نمود و فرمان داد هرکس این کار را انجام داد مجازات شود،در این دوره به موجب حکمی که داده شد شرب خمر و بد مستی در شارع عام قدغن گردید یکی از بزرگترین کارهای غازان ترتیب امر قضاوت و انتخاب قضاوت ، شهود و نظم امور در معاملات عرفی بود که بیش از آن به واسطه عدم توجه در باب اتنخاب قضاوت و رشوه خوارگی بازار تزویر و تقلب سخت رواج داشت روی اقتصاد آن زمان هم تاثیر بسیاری گذاشته بود جلو همه این کارها غازان گرفت.(اقبال آشتیانی،عباس،1376،ص680)
رشیدالدین می نویسد :غازان دوباره حضرت محمد را در خواب دیده بود که امامان علی (ع) وحسن وحسین (ع) با پیامبر همراه بودند و ایشان غازان را به کارهای نیک تشویق کردند و پادشاه اسلام با ایشان معرفی کرد .این نکته هم حائز اهمیت است که مسلمانی غازان یک سال پس از گذشت قوبیلای قاآن ، امپراتوری چنین صورت گرفت ، در واقع با این عمل استقلال خود را از دربار قاآن وجدا شدن ایران از امیراتوری چنین صورت گرفت ، در واقع با این عمل استقلال خود را را از دربار قاآن و جدا شدن ایران از امپراتوری جهانی مغولان بودایی اعلام داشته است.(بیانی ،شیرین،1381،ص 421)
وی با اینکه در کودکی تحت تعالیم بوداییان بوده وآیین بودایی در تکوین شخصیت وی تاثیر بسیاری نهاده بود ، قدر مسلم است که تربیت بودایی در قالب بندی تفکر و شخصیت وی تاثیر داشت وحتی پس از تشرف به اسلام باز هم به منش بودایی خود ادامه داد و در همه ادوار خاص این آیین بکاربست.(بیانی ،شیرین ،ص442-445)
در دوره غازان شاهد این هستیم که دوران نفوذ تاتار عیسویان ویهودیان که از دوره اباقا خان وارد کارها شده بودند ،به سر آمد واسلام وعنصر اسلامی بررقبا غلبه کرد.همان طور که گفتیم وی دستور داد کلمه شهادتین روی سکه ها نقش بسته شود و جای القابر خاقان ها را گرفت وامرا و سرا به جای کلاه ،عمامه اختیار کردند و به حکم وی کلیسا ها و کنائس و بتخانه های مسیحی ، یهودی و بودایی ویران شد،بر اثر اقداماتی او بدبینی مردم نسبت به ایلخانان و حمایتشان از سلطان مصر از بین رفت ،سوگواری و در مرگ غازان شاهد این ماجرا است که آن بدبینی نسبت به اولاد چنگیز وجود ندارد.(مرتضویی ، منوچهر،1370 ،ص204-209)
به گفته اشپولر: پیروزی غازان خان فرمان روایی مسلمانان دین بودا را یکبار در ایران ریشه کن کرد معابد بودایی چپاول و ویران شد و یا آن را به شکل مسجد در آوردند به روحانیون این تکلیف شد که یا دین اسلام را بپذیرند و یا ایران را ترک کنندبه نوشته دشیدالدین غازان جدیدالاسلام برای ثبات حسن نیت خود شیعیان به زیارت عتبات وعالیات نیز مشرف شده و مرقد امامان علی وحسین (ع) زیارت کرد.
به نوشته خانوم بیانی با اینکه آیین بودا به علت مغایرت کامل با دین اسلام (البته در بعضی ابعاد )به زودی از ایران رخت بر بست و همه آثار آن از گوشه وکنار زوده شد، اما رد پای آن را در ارکان تصوف می بینیم که بیش از همه فرق و اندیشه ها ،خواهان صلح ودوستی و مخالفت با خشونت وسایل مادی و دنیوی بود. (بیانی ،شیرین ،1381،ص662)
در دوران سلطنت غازان سه حزب بزرگ مذهبی و سیاسی اسلام یعنی حنفیان ،شافعیان وشیعه از حمایت بیشتری برخودار بودند ،در حالیکه سایر ادیان سخت شد .در این زمان نفوذ عنصر شیعی در دربار ایلخانی و میان بزرگان مغول قابل توجه بود،اما به تدریج موقعیت آنان متزلزل گردید و نفوذ کشیشان نصاری و پیشوا کلیسا مسیحی از میان رفت، مانند ادورا پیشین حکومت های اسلامی ، مجبور به پرداخت جزیه شدند در این احوال نصاری در قلمرو ایلخانان هرچه بیشتر به اسلام گرویدند یا به نقاط دور افتاده شمال بین النهرین کوچ کردند.
وی با اینکه مذهب تسنن را اختیار کرده بود، برخلاف سلاطین مسلمان پیشین، خاصه غزنویان که آنها مسلمان سنی بودند به مبارزه با تشیع نه پرداخت، حتی مجمعی از امرا و ملازمان او مذهب شیعه داشتند. از جمله امیر طرمطاز بود احتمالا به دستور غازان بود که چند دارالسیاده در شهر های بزرگ چون بغداد و اصفهان ساختند و املاک بسیاری وقف شد و به سادات مقرری داده گردید(رجب زاده ،هاشم، 2535 شاهنشاهی،ص65-64)همچنین بزرگان مغول در ایران تامین وحدت دینی و رسمیت یافتن اسلام در کشور انجامید وآثار عمیقی در مرکزیت سیاسی و هوداران تجزیه فئودالی شد که هرکدام در اصل متکی به نظام اجتماعی بودند .حکومت ایلخانی در کار احیا اقتصادی د سازمان اداره کشور ،بیش از بیش از همکاری عناصر مسلمان ایلخانی برخوردار بود و باعث به وجود آمدن اصلاحاتی در این گروه گردید.در این دوره زبان مغولی دیگر چندان در مکاتبات رسمی به کار نمی رفت و نکته جالب اینکه از ایلخانان با عنوان سلسله های ملی پادشاهان ایرانی نام برده می شود.(همان،ص69)
در جنگی که در زمان غازان با سپاه رو رخ داد ،وقتی شایعه شد که وی به اسلام گروید ه است یک نور امید نور امید در دلهای مردم تابید و آنان را نیز به تکاپو افتادندتا شاید از شر یاسا مغولی راحت شوند،احتمالا این شایعه از طرف امیر نوروز و صدر جهان پراکنده شد تا پشتیبابانی مردم جلب کند در دوره غازان حاکمیت یاسا برای همیشه در ایران یافت و بار دیگر باد بریرق اسلام وزیدن گرفت ، در این دوره به غیر از بوداییان و زردتشتیان ،گروه باز مانده اسماعیلی نیز به دنبال ضعف مسلمانان به قدرتی بدست آورده بودند یا از میان برداشته شدند گریختند و یا مخفی شدند.(بیانی ،شیرین،1381،ص208-214)
گذشته از جنگ خونریزی های که در به سلطنت رسیدن غازان وتحکیم ارکان سلطنت او ضروری بود.جلب طبقه روحانی و بدست آوردن حمایت آنها و قاطبه مسلمین نبز عامل مهمی شد که از طریق وی بتواند در یک مدت کوتاه به اهداف بلند پروازانه خود جامه عمل بپوشاند.
اهداف غازان عبارت بودند از:
تجدید بنای نیروی سیاسی و بنیه اقتصادی که دستخوش گسیختگی شده بود.
*در زمینه سیاست خارجی:
توسعه قلمرو از مرزها و رسانیدن آن را به دریا مدیترانه و دستیابی به قسمت اعظم جهان اسلام و رویاروی با جبهه شرق.(بیانی ،شیرین،1381،ص218)
پطروسفسکی عنایت خاصی به اصلاحات غازان و تاثیرآن بر روند رشد اجتماعی و اقتصادی دارد براین باور است که این اقدامات تاثیر مهمی بر اقتصاد کشاورزی گذاشته است ،اما واقیعت آن است که اصلاحات از جمیع جهات حتی به نفع دهقانان هم نبود و باعث وابسته شدن بیشتر رعایا به زمین گردید وتبدیل بیشتر املاک عمومی به املاک وقفی نیز شاهد برفقدان امنیت واقعی مالکیت حتی در عصر ایلخانی چون غازان بود نقش دیوانسالاران ایرانی چون شیخ فضل الله در طراحی و تدوین این اصلاحات توجه کمتری نشان می دهد.حال آنکه می دانیم عمده تحولات مثبتی که در این دوره صورت گرفت است مدیون اندیشه و تلاش دیوان سالاران ایرانی بوده است.(مورگان،1371،ص204 )حال چند نمونه از اصلاحات غازان خان را بر می شماریم:
-یکی از اصلاحات غازان این بود که دستور داد :احکامی که مورد معاملات از 30 سا پیش تا آن زمان صادر شده و مردم اموال آنها دا بی تکلیف گذاشته بود،از نو رسیدگی و طبق احکام اسلام با آنها رفتار گردد.
-اصلاح دوم غازان ،همه قضات ،علما و کسانی که اموال شرع را اداره می کنند ،دعاوی را مطابق قواعد شرعی و موازین عدل حل وفصل نمایند و از تزویر وستم دوری کنند.
-اصلاح سوم غازان مولانا فخرالدین ،قاضی القضات هرات مامور گردید تا به ترتیب امور قضایی بازنویسی احکام شرع بپردازد. در کار احکام اوقاف هم ،خواجه نصیرالدین طوسی و فرزندانش دفاتر آن را گردآوری و صورتی ببخشیده و بار دیگر به این امور رسیدگی کنند.
-اصلاح دیگر غازان ، فرمانی مبنی بر اینکه بزرگان ، بخصوص فرماندهان از کبر و نخوت دست بردارند وبا مردم به تواضع رفتار کنند وفرمان هایی که صادرکردند وظلم هایی که به مردم شده بود و آنان زیر بار قرض و گرفتاری رفته و باعث فساد تباهی بود ازبین برود.(بیانی،شیرین،1381)
محمد اولجایتو، سلطان محمد از جلوس ، لقب سلطان اولجایتو یعنی سلطان آمرزیده اختیار کرد وی سومین فرزند ارغون بود سلطان محمد اولجایتو به خاطر اینکه مذهب شیعه را قبول کرده بود ،شیعیان به او لقب خدا بنده داده بودند . ولی اهل تسنن بخاطر دشمنی و کینه جویی این لقب را خربنده می خواندند .ای سه روز پس از جلوس فرمانی دایر بر اقامه مراسم دینی و شعائر اسلام و رعایت قوانین و یاسای غازانی را صادر کرد.
مادر اولجایتو از قبیله عیسوی کرائیت بود.در ابندا اسم او نیکلا گذاشتند ،ولی اولجایتو چون همسر مسلمان اختیار کرد همسرش او را به دین اسلام تشویق کردو خدابنده براثرنفوذ علمای حنفی خراسان، مذهب حنفی از مذاهب اربعه تسنن را پذیرفت وقتی رسما مسلمان شد ،امر کرد تا نام خلیفه اول را بر مسکوکات نقش کنند همچنین دستور داد نام خلفای ثلاثه را از خطبه و سکه بیندازند و نام امیرالمومنین (ع) و امام دوم وسوم شیعیان را در خطبه ها ذکر کنند.
اولجایتو برای ترویج عقاید شیعه دستور داد: مدارس خصوصی برای تعلیم ،اصول و عقاید فقه شیعه ترتیب بدهند که کنار گنبد سلطانیه مدرسه ای به همین منظور دایر گردید.
خواجه سعدالدین محمد ساوجی که با مشارکت خواجه رشیدالدین در قسمت عمده ای از سلطنت غازان واولجایتو اداره امور و تدبر ماک اشتغال داشت و نقش مهمی را در سیاست و اقتصاد آن روزگار بازی می کرد ولی به تدریج مقبولیت اولی خود را در نظر اولجایتو از دست داد ند و مورد ی احترامی سلطان قرار گرفتند.یکی از دلایل این موضوع می تواند حضور فرد زیرک و جاه طلبی بنام تاج الدین علیشاه بیلان تبریزی که به دستگاه ایلخانی راه یافت بود و نظر اولجایتو بیشتر به سمت او جلب کرد بود باشد.(اقبال آشتیانی، عباس ،1376،ص19-21)
وزارت:
در ابتدا بحث وزارت از سعدالدوله یهودی وزیر ارغون شروع می کنیم .در زمان وی مسلمانان شرایط خوبی نداشتند برخوردهای نا مناسبی صورت گرفت پس از مرگ شمس الدین محمد که صاحب دیوان در دوره اباقا بود.سعدالدوله برسر کار آمد ،وی اهل اپهر زنجان در بغداد طبابت می کرد. او یک یهودی که برای رسیدگی به حساب کارکنان امیر بوقا در بغداد از ارغون ماموریت می گرفت. وی در عراق به جمع آوری اموال بیشتر برای ارغون پرداخت و این کار باعث شد که ارغون او را به وزارت خود انتخاب کند.البته این را هم باید در نظر داشت که ارغون خان دین بودایی داشت.
سعدالدوله خیلی زود توانست دست عموم وعمال وکارکنان مسلمان را از کار کوتاه کند(اقبال آشتیانی، عباس ،1376،ص693)،البته کار را از این هم فراتر برد و ارغون را به دعوی جانشینی چنگیز خان ادعای پیامبری وی کرد وی با استفاده از زور در قبولاندن دین خود مردم را تشویق می کرد(بیانی ،شیرین،1381 ،ص 435)،از ارغون خواست تا فرمانی مبنی بر لشکر کشی به مکه وتبدیل کعبه به بتکده و قتل علمای اسلام را صادر کرد ولی چون ارغون مریض شد،از ترس از اجرای آن فرمان خوداری کرد.(اقبال آشتیانی، عباس ،176،ص677)
سعدالدوله بعد از حذف مسلمانان در کارها از طرف خود عیسویان و یهودیان را به عنوان نائب به همه جا فرستاد و فقط خراسان و روم را که در دست غازان و گیخاتو بود از شر استیلای یهودی محفوظ ماند.وی مرد زیرک بود و بزودی امور مالی دولت را تحت اداره خود در آورد و خزانه را آباد کرد و لیستی از اعیان و ائمه خراسان وشیراز تهیه کرد و دستور قتل همه آنها را صادر کرد .(همان،ص677)
سعدالدوله در صد اجرای اصلاحاتی به آمد و جلوی استفاده اشراف مغول را گرفت و در دیوان به جای مسلمانان از یهودیان استفاده کرد .حتی وصاف می گوید:امر شد که هیچ مسلمانی را به کار نگمارند.(رجب زاده ، هاشم ، 2535 شاهنشاهی، ص 56-57) وقتی قدرت وی به منتهای کمال رسید ،ارغون در تبریز مریضی شدیدی مبتلا شد ،او خوب می دانست بعد از سلطان دوام وبقایی نخواهد داشت ،لیکن شروع به دادن نذورات به فقرای بغداد وشیراز کرد و بسیاری از محبوسان را آزاد کرد صدقات بسیار داد.ولی هیچ تدبیری اثر نکرد و بیماری ارغون شدت یافت .در نهایت چند روز قبل از مرگ ارغون امرا او را دستگیر و در خانه طغاجار هلاکش کردند این واقعه در 690 (ه.ق) اتفاق افتاد.(بیانی ،شیرین،1381،ص 435)
بعد از سعدالدوله یهودی وزیر تاثیر گذار سعدالدین و رشیدالدین فضل الله که هر دو مسلمان بودند .بعد از مدتی از عزل و قتل صدرالدین صاحب دیوان ،غازان وزارت رابه سعدالدین ورشیدالدین سپرد تا با همکاری هم دولت را اداره کنند مولف نسائم الاسمار می نویسد: که در آغازتا مدت 10 سال میان این دو وزیر اتفاق و ترقی وجود داشت ،بعداز جلوس اولجایتو همچنان این دو وزیر بر سر کار بودند به گفته وصاف،اولجایتو رشیدالدین را صدارت داد و مرتبه او بالا رفت وفاق میان رشیدالدین وسعدالدین باعث شد که مخالفان ،هر دو را آماج توطئه قرار دهند این توطئه یکبار در زمان غازان و بار دیگر در زمان اولجایتو علیه این دو وزیر صورت گرفت.رشید الدین شافعی مذهب و سعدالدین شیعه مذهب بودند.این باعث دشمنی این دو وزیر شد اطرافیان رشیدالدین ،کارهای سعدالدین را که مخالف طبع ایلخانان بود به نظر اولجایتو می رساند و او را به تصرف به مال دیوان متهم می کردند،در مقابل یارا ن سعدالدین این گونه کارها را به رشیدالدین نسبت می دادند.در آخراتفاق این دو وزیرمسلمان زمانی بیش پایدار نماند وبعدی چندی آثار اختلاف میانشان شعله ور شد ورشد کرد اولجایتو خواجه رشیدالدین را به سبب علم بزرگتر می دانست . شاید هم همین امر موجب حسد و عناد سعدالدین نسبت به او شد ،حمایت رشیدالدین از خواجه علیشاه که در آن زمان در خدمت دیوان بود،دلیل دیگر حسد سعدالدین بود.
ایلخانان با تحقیق دریافتند که موضوع گناه سعدالدین درست است او وچندتن از یارانش را مقتول ساختند و اموال آنان را مصادره کردند واین باعث شد به قول مولف تاریخ برگزیده :علیشاه همراه رشیدالدین کار وزارت را انجام دهند . مهر و نشان وزارت و امورمالی مملکت در دست علیشاه بود وبین این دو هم بعد از 4 سال اختلاف و درگیری صورت گرفت.(رجب زاده ،هاشم ،2535 شاهنشاهی ،ص 29تا32)
منابع وماخذ:
- اقبال آشتیانی،عباس ،تاریخ مغول در ایران ،جلد دوم ناشر بهزاد،1376.
اشپولر،تاریخ مغول در ایران ،مترجم،محمود میر /آفتاب ،تهران ،انتشارات علمی-فرهنگی،1376.
بیانی ،شیرین ،دین ودولت در عهد مغول در ایران ،جلد دوم ، چاپ سوم،نشر دانشگاهی ،تهران،1381.
رجب زاده ، هاشم ، آیین کشورداری در عهد رشیدالدین فضل الله ،انتشارات توس ،2535شاهنشاهی.
مرتضویی ،منوچهر ،مسائل عصر ایلخانی ،انتشارات آگاه ،چاپ دوم،1370.
مورگان،مغول ،مترجم :عباس مخبر،نشر مرکز ،تهران،1370.