گروه جنگ نرم مشرق- علیرضا امامی در وبلاگ خود «خونبها» نوشت:
اگر روندی که اکنون در فرهنگ و سبک زندگی برخی خانواده های ایرانی، با فرهنگ غربی در کشور می بینیم، به همین ترتیب پیش برود، طی دو تا سه دهه آینده، شاهد کمرنگ شدن حضور این خانواده ها در عرصه های اجتماعی خواهیم بود. چنین خانوادههایی به دلیل کهولت سن و کمبود نیروی جوان درونی، تا حدی ضعیف خواهند شد که حتی قادر به مدیریت و تأمین نیازهای اساسی و اولیه خود هم نخواهند بود. این خانواده ها کم کم فرو می پاشند؛ چون در سبک زندگی اینگونه افراد، همه نیازها و هدف ها و همه لذت ها و خوشی ها در بیرون خانواده تعریف می شود و طبعاً در فضای خانواده، چیزی جز زحمت و رنج برایشان باقی نمی ماند.
خانوادههایی که هر چند معدودند اما حریم خصوصی ندارند. به هر قیمتی پول به جیب می زنند و برای هر چیز پست و بی ارزشی هزینه می کنند و اسیر و گرفتار دارایی هایشان و در حسرت نداشته های بی پایانشان هستند. به هیچ اصولی پایبند نیستند و به فراخور هوای نفس، تغییر عقیده می دهند. چون ایمان به زندگی ابدی اخروی ندارند، دست و پا می زنند تا در این دنیای فانی، یک ذره ناچیز هم که شده، بیشتر لذت ببرند و کمتر رنج بکشند...
فرزندان خانوادههایی که به امر ولیشان نسبت به افزایش تعداد فرزند گردن نهاده و خواهند نهاد، اگرچه شاهد پوشش پر زرق و برق و خوشیهای ظاهری زندگی این مردمان خواهند بود اما در مقابل، شاهد انحطاط و فروپاشی این خانواده ها و زندگی هایشان هم خواهند بود و درس عبرت خواهند گرفت.
اگر این خانواده ها به عاقبت این سبک زندگی بیندیشند و عبرت بگیرند و به مسیر درست زندگی برگردند، آینده خود را نجات خواهند داد و اگر بر این روش نادرست زندگی اصرار داشته باشند، با دست خود، خود را به هلاکت افکندهاند؛ چون به دست خودشان از عرصه های اجتماعی حذف میشوند و درگیر دغدغه ها و گرفتاری خودشان خواهند بود. خانواده ضعیف نقشی در جامعه نخواهد داشت و استعدادها و توانمندی های اعضای تشکیل دهندهاش در کشکمکشها و درگیریها برای تأمین نیازهای اولیه هدر می رود. مستحکم ترین خانوادهها، خانواده هایی هستند که برای زندگی و معاش و تلاش خود، اساس و مبنایی ماندنی چون دین اسلام برگزینند و سازنده جامعه آینده، همین خانوادهها و فرزندان جوانشان خواهند بود.
بافت جمعیتی کشور در آینده بسیار متفاوت خواهد بود نسبت به آنچه امروز میبینیم. بدون تردید، آینده کشور متعلق به فرزندان خانوادههای متدین و مذهبی و ولایتی است؛ چون خانواده هایی که اینگونه نیستند، هیچ اعتقاد و تمایلی به فرزندآوری ندارند و بار جوان نگه داشتن جمعیت کشور، به دوش خانوادههای مذهبی و ولایتی است.
اگر روندی که اکنون در فرهنگ و سبک زندگی برخی خانواده های ایرانی، با فرهنگ غربی در کشور می بینیم، به همین ترتیب پیش برود، طی دو تا سه دهه آینده، شاهد کمرنگ شدن حضور این خانواده ها در عرصه های اجتماعی خواهیم بود. چنین خانوادههایی به دلیل کهولت سن و کمبود نیروی جوان درونی، تا حدی ضعیف خواهند شد که حتی قادر به مدیریت و تأمین نیازهای اساسی و اولیه خود هم نخواهند بود. این خانواده ها کم کم فرو می پاشند؛ چون در سبک زندگی اینگونه افراد، همه نیازها و هدف ها و همه لذت ها و خوشی ها در بیرون خانواده تعریف می شود و طبعاً در فضای خانواده، چیزی جز زحمت و رنج برایشان باقی نمی ماند.
خانوادههایی که هر چند معدودند اما حریم خصوصی ندارند. به هر قیمتی پول به جیب می زنند و برای هر چیز پست و بی ارزشی هزینه می کنند و اسیر و گرفتار دارایی هایشان و در حسرت نداشته های بی پایانشان هستند. به هیچ اصولی پایبند نیستند و به فراخور هوای نفس، تغییر عقیده می دهند. چون ایمان به زندگی ابدی اخروی ندارند، دست و پا می زنند تا در این دنیای فانی، یک ذره ناچیز هم که شده، بیشتر لذت ببرند و کمتر رنج بکشند...
فرزندان خانوادههایی که به امر ولیشان نسبت به افزایش تعداد فرزند گردن نهاده و خواهند نهاد، اگرچه شاهد پوشش پر زرق و برق و خوشیهای ظاهری زندگی این مردمان خواهند بود اما در مقابل، شاهد انحطاط و فروپاشی این خانواده ها و زندگی هایشان هم خواهند بود و درس عبرت خواهند گرفت.
اگر این خانواده ها به عاقبت این سبک زندگی بیندیشند و عبرت بگیرند و به مسیر درست زندگی برگردند، آینده خود را نجات خواهند داد و اگر بر این روش نادرست زندگی اصرار داشته باشند، با دست خود، خود را به هلاکت افکندهاند؛ چون به دست خودشان از عرصه های اجتماعی حذف میشوند و درگیر دغدغه ها و گرفتاری خودشان خواهند بود. خانواده ضعیف نقشی در جامعه نخواهد داشت و استعدادها و توانمندی های اعضای تشکیل دهندهاش در کشکمکشها و درگیریها برای تأمین نیازهای اولیه هدر می رود. مستحکم ترین خانوادهها، خانواده هایی هستند که برای زندگی و معاش و تلاش خود، اساس و مبنایی ماندنی چون دین اسلام برگزینند و سازنده جامعه آینده، همین خانوادهها و فرزندان جوانشان خواهند بود.
بافت جمعیتی کشور در آینده بسیار متفاوت خواهد بود نسبت به آنچه امروز میبینیم. بدون تردید، آینده کشور متعلق به فرزندان خانوادههای متدین و مذهبی و ولایتی است؛ چون خانواده هایی که اینگونه نیستند، هیچ اعتقاد و تمایلی به فرزندآوری ندارند و بار جوان نگه داشتن جمعیت کشور، به دوش خانوادههای مذهبی و ولایتی است.