گروه جنگ نرم مشرق- هفتهنامه سایبری رویکرد در یکی از ستونهای خود به نقدی مختصر درباره فیلم سینمایی لسگامینز پرداخته است:
1- برخی فیلم ها به دلیل نوع محتوا و یا ایدئولوژی که دارند احتیاج به یک پیش نیاز غیر سینمایی و فرامتنی دارند؛ به خصوص فیلم هایی که اشارات و دستمایه سیاسی، ایدئولوژیک و تاریخی دارند.
در اوایل انقلاب دینی ایران و با شهادت رئیس جمهور رجایی طیفی از پیروان خاص وی در آن برهه تاریخی به نوعی فریز شدند. در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 این طیف که بر اثر اقدامات چند سال قبل تکنوکرات ها و رفرمیست ها یخ زدایی شدند؛ توانستند عنان امور اجرایی را به دست گیرد. در همان اوان اقدامات کلان این طیف سبب گذار در مذهب گرایی سیاسی، اجتماعی و... ایران شد تا آنجا که دیگر اصطلاح محافظه کاری به اصولگرایی تغییر نام پیدا کرد.
در اواخر دوره دوم دولت اصولگرایی با انحراف بخش اصلی همان جریان فریز شده؛ اصولگرایی دچار انشعاباتی شد و گروهی تمایلات تکنوکرات گونه، گروهی محافظه کارانه و... پیدا کردند. اما مهمترین انشعاب اصولگرایی جریان خالص و معتقدی شد که بزرگترین نقصان محافظه کاران بدوی و اصولگران تازه برآمده را نداشت؛ و آن تخصص و سطح سواد بالایی ست که آمیختگی آن با تعهد اعتقادی و ذاتی این جریان آینده ایی روشن و متعالی را برایشان نوید میدهد.
سعید جلیلی با عهده دار شدن مسئولیت پرونده هسته ای ایران به عنوان بزرگترین پرونده مورد مناقشه جهانی بعد از شو یازده سپتامبر به سرعت به نماد و سمبل این جریان مخلص و مومن اصولگرایی تبدیل شد. این جریان در ادبیات سیاسی به نام جریان مقاومت لقب گرفته است. جالب است که از انتخابات ریاست جمهوری سال 92 که به نوعی آن را سر شماری انشعابات اصولگرایی هم می توان پنداشت؛ تعداد افراد داخلی این جریان جهانی را چهار میلیون نفری باید به تخمین گرفت که به سمبل جریان رای دادند.
2- دلیل اصلی اعتبار و شهرت جهانی سعید جلیلی آن هم بدون داشتن سابقه اجرایی، علمی و کارنامه ای چشمگیر سیاسی، را فقط در نماد و سمبل شدن جریان مقاومت باید دانست. از طرفی با عهده دار بودن مسئولیت پرونده هسته ای ایران و مقیاس بین المللی پرونده، به غیر از سطح داخلی نام سعید جلیلی در سطح جهانی به سرعت فراگیر شد است.
توضیح مانیفست مقاومت و ابعاد خارجی سرایت و صدور آن، دیگر خارج از حوصله این متن است و تنها به این بسنده میشود که رویکرد خصمانه فرهنگی و رسانه ای غرب در قبال جریان مقاومت به همان روال سابق است. البته این را به فال نیک باید گرفت که جلیلی و جریان مقاومت را با احمدی نژاد و... همتراز گرفته اند و در نهایت با آثاری چون آرگو و بدون دخترم هرگز قرار است مقابله و تخطئه صورت گیرد.
یکی از بهترین نمونه ها و گواه این مدعا نیز فیلم فرانسوی LES GAMINS است. LES GAMINS به معنای «بچه ها» که محصول 2013 و در ژانر موزیکال عاشقانه است. فیلمی ساده و روان در روایت است که مولفه های فرمی آن از بازی ها گرفته تا موسیقی همه در سطحی قابل قبول هستند. این فیلم به قدری از لحاظ سینمایی ساده و پیش پا افتاده است که شاید تنها تعابیر سینمایی درباره آن، در همین یکی دو خط است.
درباره محتوای آن هم تنها نکته قابل اعتنا همان تعبیر عقده گشایی است که در عنوان بالای این متن به کار رفته است. دم دستی بودن فیلم بی رگ و ریشه LES GAMINS تا آنجاست که تنها با تعریف داستان فیلم علت استفاده از تعبیر عقده گشایی توجیه پیدا می کند. به همین منظور خلاصه داستان با تمام جزئیات بیان میشود تا دیگر نه نیازی به دیدن فیلم باشد و نه تحلیل و توصیفی خاص برایش هزینه شود و بی جهت فیلم را مطرح کرد.
LES GAMINS داستان توماس خواننده و گیتاریستی ست که به دنبال تولید اولین آلبومش است. بعد از اجرایی در یک عروسی! با دختری به نام لولا آشنا میشود. پس از مدتی که از رابطه این دو و هم خانه شدن آن ها میگذرد؛ توماس پس از دادن حلقه ازدواج از لولا میخواهد که با پدر و مادرش آشنا شود.
پدر لولا دچار بحران میانسالی شده است و پس از تامین نیازهای مادی کسل و بی حال، شرکت پر منفعتش را فروخته و خانه نشین شده است. مدام از کارها و رفتار همسر زیبایش بهانه میگیرد که مثلا چرا درگیر فعالیت های اجتماعی چون جمع کردن پول برای حفر چاه های آب در یک کشور آفریقایی افتاده است.
انگیزه توماس برای انتشار آلبوم به پدر لولا انگیزه میدهد و با جدا شدن از همسرش تصمیم میگیرد به دنبال علاقه جوانی اش یعنی درام زدن برود و توماس را در راه تولید آلبومش کمک کند. پس از مدتی خوشگذرانی پدر لولا تهیه کننده موسیقی پیدا میکند تا آلبوم اول توماس را تولید کند و از طرفی خودش هم در کلیپ تصویری درام زن باشد.
اما تهیه کننده به وی میگوید که فقط شعر و موسیقی توماس را میخواهد؛ آن هم برای دخترکی خواننده آثاری عامیانه که تمرکز شرکت رویش است. پدر لولا از توماس رضایت میگیرد که به شرط عدم تغییر؛ آهنگ را به دخترک بدهد و پس از معروفیت به خوانندگی رو بیاورد.
توماس و پدر لولا در حال آماده شدن برای سفر به مراکش هستند تا کلیپ تصویری آهنگ را ضبط کنند که لولا میفهمد تمام این مدت توماس با پدرش مشغول خوشگذرانی بوده و وی محرک جدایی پدر و مادرش است که همین و چند مورد دیگر از جمله بیکاری و دل بستن به آینده موسیقی سبب جدا شدن لولا و توماس میشود.
در مراکش و به هنگام ضبط توماس میبیند کلا آهنگش به اثری سخیف و عامه پسند تبدیل شده و پدر لولا به وی خیانت کرده. توماس ضبط را به هم میزند و با پدر لولا دعوایش میشود. با بازگشت متوجه میشود که لولا با مردی دیگر آشنا شده و ناچار به مانند قبل به آهنگسازی و خوانندگی در عروسی ها روی می آورد.
در یک عروسی آهنگ جدیدش که به نام لولا ست با سردی مهمانان مواجه میشود و مجری آن را نیمه کاره قطع میکند. توماس مایوس و مغموم به پشت بام میرود تا خود کشی کند که پدر لولا سر میرسد و منصرفش میکند. پدر لولا که حال و هوایش برگشته و تصمیم به جبران گرفته؛ ابتداء همسرش را از همسایه اش پس میگرد و بعد شرایط ضبط و پخش حرفه ای آهنگ لولا را برای توماس مهیا میکند. در ادامه مشخص میشود آن مرد ریشویی که با لولا ست به خود ارضایی اعتیاد دارد و لولا از او جدا میشود. در نهایت توماس با حاضر شدن در سالن کنفرانسی که مراسمش مربوط به شغل لولا ست از او عذرخواهی میکند و لولا باز میگردد.
این خلاصه داستان فیلم LES GAMINS بود که برای خوانندگانی که فیلم را ندیدهاند حیرتانگیز مینماید چگونه مفهومی سیاسی و در واقع عقده گشایی سیاسی نسبت به سعید جلیلی به عنوان نماد جریان مقاومت در این داستان گنجانده شده است. داستانی که کلا دغدغه اصلی محتوایی آن عشقی و موسیقایی است و در فرعیترین حالت ممکن بحران میان سالی یک مرفه طبقه متوسط اروپایی را تبیین می کند.
شغل لولا در دم و دستگاه امور خارجه فرانسه است و داستان فیلم همزمان با حضور مسئول پرونده هسته ای ایران است که برای ادامه مذاکرات هسته ای به فرانسه رفته و با ظاهری که بیشتر شبیه رپرهای مسلمان انگلیسی است به جای سعید جلیلی نامش رضا صادقی!! است.
اشارات به پرونده هسته ای ایران هم در چند صحنه است که در تلویزیون رضا صادقی! عصبانی در حال مصاحبه و تهدید و رجز خوانی است. متمایزترین حضور هم مربوط به پایان فیلم است که توماس برای عذرخواهی از لولا به سالن کنفرانس میرود و قرار است رضا صادقی درباره پرونده هسته ای ایران دفاعیه داشته باشد. توماس پس از ورود لولا را روی سن و پشت سر مدعوین نشسته بر صندلی میبیند و نمیتواند نظرش را جلب کند.
توماس دزدانه به جایگاه مترجمان سالن میرود و با روشن کردن دستگاه ترجمه همزمان، حرف های رضا صادقی در دفاع از انرژی هستهای ایران را به چرت و پرت هایی ترجمه میکند و باعث خنده حضار و لولا میشود.
همین! البته در نمایی دیگر از سکانسهای ابتدایی فیلم که توماس و لولا تازه با هم آشنا شدند؛ تصادفا فرانسوا اولاند رئیس جمهور را میبینند و با وی عکس یادگاری میگیرند. در ادامه هم همین عکس روی آینه اتاق خواب آن دو نصب شده و درنمایی که توماس وارد میشود؛ تصویر لولا را در آینه و کنار عکس یادگاری با اولاند میبیند که در خوابی عمیق و با آرامش است!