پس از سقوط «صدام» و منحل شدن حزب بعث، افسران این حزب از ارتش فرار کردند و حال دوباره به ارتش عراق بازگشتهاند. اغلب این افسران دارای درجههای نظامی سرگرد، سرهنگ و سرتیپ هستند و در رتبه افسران بلندپایه قرار ندارند. این افسران پس از هجوم داعش کجا رفتند؟ چرا افراد مسلح بدون درگیری وارد موصل شدند؟ این اتفاق نشان از یک هماهنگی قبلی میان افسران سابق بعث و داعش از سوی «عزت الدوری» معاول اول سابق صدام حکایت دارد. این افسران در تسلیم موصل به داعش همکاری کردند و خود را «انقلابیون» نامیدند و در واقع سه گروه داعش، «شورای نظامی» موسوم به انقلابیون و گروهک «نقشبندیه» که هر دو وابسته به حزب بعث هستند علیه حکومت عراق با ریاست «نوری المالکی» (نخست وزیر عراق) متحد شدند.
روابط مالکی با گروههای وابسته به حزب بعث خوب نبوده است و در طول یازده سالی که از سقوط صدام میگذرد نارضایتیهای احزاب و گروههای وابسته به بعث به صورت پنهان و آشکار و تحت عناوین مختلف مطرح بوده است، این احزاب حکومت مالکی را به بیعدالتی متهم میکنند اما بُعد دلایل کینهتوزانه آنها وسیعتر از این حرفهاست. برخی دستهای خارجی رهبران عشایر سنیمذهب عراق را تغذیه مالی کردند و از افکار مذهبی آنها و وابستگیشان به حزب بعث سوء استفاده کردند تا حکومت فعلی عراق را براندازند. نقش عزت الدوری در این میان بسیار آشکار است. پس از این اقدامات دو منطقه صلاحالدین و نینوا که به دور از منطقه الانبار یعنی کانون تجمع معترضان، به آشوب کشیده شد.
تحلیلگران معتقدند که مناطق ذکر شده در حال حاضر آماده اجرای هر طرحی برای کودتا علیه حکومت عراق هستند. برخی کشورهای مشخص حامی این گروههای مسلح پس از آنکه نقشه آنها در سوریه به خاطر مقاومت این کشور، قدرت ارتش و رئیسجمهور و نیز حمایت همپیمانان آن شکست خورد تصمیم گرفتند آن را در عراق اجرا کنند و به داعش دستور دادند منطقه عملیاتی خود را به عراق منتقل کند.
دو سناریو در این مورد طرحریزی شده است: سناریو اول بر تقسیم استوار است، کردها حدود دولت خود را مشخص کردند و در مقابل تسلط بر نفت کرکوک از اقدامات داعش چشم پوشیدند. کردها به این وسیله مرزهای دولت خود را وسعت بخشیدند و در حال حاضر از «الحسکه» و «قامشلی» در سوریه آغاز میشود و به عراق میرسد. دولت داعش نیز از «ریف حلب»، «رقه» و «دیرالزور» در سوریه آغاز میشود و به صلاحالدین و نینوا در عراق میرسد و هلال داعش مشخص است.
اما چه کسی در این برهه زمانی داعش را برای این اقدامات تحریک کرد؟ آیا این اقدام فشار به ایران است در زمانی که مشغول گفتوگوهای بینالمللی در زمینه هستهای است تا این کشور مجبور شود از مواضع بیشتری کوتاه بیاید؟
سناریو دوم بر همین سوالها چیده شده است، یک فشار از سوی کشورهای خلیج فارس در مورد گفتوگوهای هستههای تهران و قدرتهای بینالمللی وجود دارد، این کشورهای خلیج فارس مدعی هستند ایران حاضر نیست از تسلط خود بر عراق، سویه و لبنان دست بردارد و از نظر خشکی ضربه زدن به ایران محال است. اگر این سناریو صحیح باشد پاسخ ایران چه خواهد بود؟ مرزهای عربستان و یمن چه خواهد شد؟ ... خلیج فارس از بحرانهای احتمالی بعدی به دور نیست، عراق با تهران در تماس است اما این کشور هممرز با عربستان، ایران، ترکیه و یمن است.
افرادی که نگران بحران فعلی هستند بر روح «سر مارک سایکس» بریتانیایی و «ژرژ پیکوی فرانسوی» ترحم میورزند زیرا عرب به زودی خواهد فهمید که آنها نسبت به انسانها در این مساحت جغرافیایی مهربانتر بودند. موافقتنامه «سایکس- پیکو» توافقی سری میان انگلیس و فرانسه بود که در ماه مه 1916 در خلال جنگ جهانی اول و با رضایت روسیه برای تقسیم امپراتوری عثمانی منعقد شد این توافقنامه به تقسیم سوریه، عراق، لبنان و فلسطین میان فرانسه و انگلیس منجر شد. این مناطق قبل از آن تحت کنترل ترکها بود. این توافقنامه نامش را از سر مارک سایکس بریتانیایی و ژرژ پیکوی فرانسوی گرفته است.
مسئله مهم این است دو موضوع در حال حاضر به کمک داعش شتافته است، یکی مسئله ربایش سه نظامی صهیونیست است که «اسرائیل» با دستآویز قرار دادن آنها به دنبال جنگافروزی است و با این کار سعی کرده نگاههای رسانهای به مسائل فعلی عراق را بدزدد و به فلسطین منتقل کند. دوم اینکه انتشار برخی اخبار مبنی بر اینکه داعش ربودن این سه نظامی را بر عهده گرفته یعنی اینکه عدهای به دنبال آن هستند تا این گروهک را از یک گروه تروریستی به صورت یک جنبش آزادیخواه معرفی کنند.