خشم مشهد
همزمان
با برنامه شيراز در مشهد نيز در دبيرستان فردوسى جشنى برپا شد كه رضاشاه
در آن شركت كرده و به والى خراسان دستور داد كه در مراسم استقبال از او،
دختران بى حجاب شركت كنند، اين امر موجب نگرانى شديد علما و مردم شد و
آيت اللّه قمى طى تلگرافى انزجار خود را از اين موضوع ابراز كرد، شاه در
پاسخ اظهار داشت اين كار بدون اطلاعش بود و حتى شخص رئيس شهربانى مشهد را
مورد ضرب و شتم قرار داد.
از سوى ديگر گزارش مربوط به جشن كشف حجاب در
تهران به مشهد رسيد و مقارن با آن، آيت اللّه قمى نطقى ايراد كرده و
حاضران گريسته بودند و ايشان تأكيد نمود اسلام فدايى مىخواهد و بر مردم
است كه قيام و عمل كنند و من حاضرم فدا شوم.
به دنبال سخنان ايشان علما و اصناف مشهد با مخابره تلگرافهاى شديداللحنى مراتب خشم و نفرت خود را از اين اقدام ضداسلامى ابراز داشتند، از ابتداى خرداد 1314 كه اين اصلاحات رضاخان مطرح گرديد. نگرانىهاى علما و خشم مردم تلاطمى در مشهد بوجود آورد سرانجام مردم با تجمع در منزل علما و روحانيون مشهد همچون آيات محترم قمى، آشتيانى و سيديونس اردبيلى نارضايتى خود را اعلام داشتند و از آنان خواهان چاره جويى شدند.
روحانيان كه خود را از روند اقدامات اسلام ستيزانه به تنگ آمده و از سويى محل ارجاعات و تظلم دادخواهى مردم مسلمان واقع شده بودند در اين باره به مشورت و چاره جويى برخاستند. در اين ميان آيت اللّه حاج آقا حسين قمى تصميم گرفت به تهران برود و با رضاشاه گفتگو كند.
در روزهاى اول
ورود آن فقيه فرزانه به تهران مردم، بازرگانان و روحانيان از جمله
آيت اللّه كاشانى به ديدارش شتافتند و حتى شبها در صحن حضرت عبدالعظيم
ايشان نماز جماعت اقامه مىكرد. ولى كم كم به دستور دولت موقوف و منزل ايشان
را محاصره كردند تا جايى كه مواد غذايى و خوراكى به وى و همراهان با زحمت
مىرسيد. نظاميان نه تنها از ورود مردم نزد ايشان جلوگيرى كردند بلكه از
ملاقات آقايان امام جمعه خويى و بهبهانى با وى ممانعت به عمل آوردند.
آيت اللّه قمى از پايگاه و موقعيت خود در نزد مردم خراسان آگاه بود. با اين حال براى جلوگيرى از فتنه و آشوب و ريختن خون مسلمين از مشهد بيرون آمد. اما از مقام و موقعيت او آنچنان كه لازم بود استفاده نشد و حركت قهرمانانهاش به اقامت در شهررى به انزواى كامل منجر گرديد. به هر صورت باغ سراجالملك كه محل اقامت آيت اللّه قمى بود تحت كنترل شديد مأموران امنيتى درآمد و چون خبر محاصره مذكور به آگاهى مردم مشهد رسيد.
روز جمعه دهم ربيع الثانى 1354 هـ.ق اجتماع عظيمى در صحن نو بارگاه قدس رضوى به عنوان اعتراض به محدود نمودن آيت اللّه قمى صورت گرفت، مأمورين همانجا مردم را به گلوله بستند و اين روز درست مصادف با زمانى بود كه سالها قبل روسها حرم و گنبد مطهر حضرت امام رضا(ع) را مورد اصابت گلوله قرار دادند. آيت اللّه قمى در باغ سراجالملك شهررى محبوس و هرگونه تماس مقامات دولتى و مردم با وى ممنوع شد، بعد از يك ماه در آخر ربيع الثانى او را به اتفاق فرزندانش به عتبات عراق تبعيد گرديد.
اجتماعات مردم با وجود اختناق شديد در اطراف مراجع و مدرسين مشهد فشرده تر گرديد و خطبا براى مردم كه در منزل آيت اللّه سيديونس اردبيلى اجتماع مىكردند به وعظ و خطابه پرداخته و چنين نتيجه مىگرفتند كه اين تغيير لباس مقدمه رفع حجاب كامل از بانوان خواهد بود، در روزهاى هشتم يا نهم تير 1314 ش علماى مشهد هم تصميم گرفتند طى جلساتى پيرامون مسائل جارى كشور گفتگو كنند، آنان طى اطلاعيههايى مردم را نسبت به اعمال مذموم رژيم پهلوى آگاه كردند و آنها را براى اعتصاب و تحصن در مسجد گوهرشاد فراخواندند.
همچنين تصميم گرفتند همگى در مسجد
گوهرشاد تجمع كنند و هر روز يكى از روحانيون اوضاع و احوال جارى كشور را
براى مردم بازگو كند. با اجتماع مردم در اين مسجد، روحانيون و وعاظ در
سخنانى اهميت و ضرورت حجاب در اسلام را بيان نمودند. از گويندگان مذهبى كه
طى چند روز به ارشاد مردم پرداختند مىتوان به شيخ مهدى واعظ، شيخ عباسعلى
محقق، شيخ على اكبر مدقق و شيخ محمد قوچانى اشاره كرد، قوچانى در سخنان
خود گفت: اى مردم خواب نباشيد ننشينيد بگوييد ببينيم چطور مىشود اين موضوع
دنباله سختى دارد، تازه اول كار است، بايد مبارزه كرد.
از آن سوى شهربانى
مشهد دستور يافت تا طرفداران آيت اللّه قمى را دستگير و تحت نظر قرار دهد و
به دنبال آن پانزده تن از روحانيون از جمله حاج شيخ عباس قمى، حاج شيخ
غلامرضا طبسى، شيخ مهدى واعظ خراسانى، شيخ علىاكبر نهاوندى و حاج محقق به
شهربانى فرا خوانده شدند، در فهرست حاميان مرحوم قمى شيخ محمدتقى معروف به
بهلول گنابادى نيز ديده مىشد كه در اين زمان در شهرستان فردوس بسر
مىبرد، از ميان افراد مورد اشاره دو تن به نامهاى غلامرضا طبسى و شمس
نيشابورى تبعيد شدند.
آغاز ماجرايى فجيع
عصر روز چهارشنبه هفدهم
تيرماه بهلول كه از دست مأمورين در فردوس گريخته بود، وارد مشهد گرديد، به
گفته برخى، ورودش بنا به دعوت علما صورت گرفته بود. او با مراجعه به منزل
آيت اللّه قمى از محاصره ايشان در شهررى مطلع گرديد ولى به محض ورود به
حرم امام رضا(ع) توسط مأمورين دستگير گرديد. بهلول گفته است چند نفر از
خدام حرم ميانجى شدند كه مرا به شهربانى نبرند، آنها پذيرفتند و مرا در
حجرهاى جا دادند و چهار پليس در حجره نشستند. رفته رفته در مشهد چنين شهرت
يافت كه شيخ را در صحن كهنه محبوس كردهاند. او كوشيد با شيوههايى خاص
مردم را به سوى خود جلب كند در اين زمان نواب احتشام رضوى كه قبل از آن در
كسوت روحانيت بود و با قوانين، اخيرا لباس روحانى را به كنارى نهاده و با
شرايط جديد ساخته بود، با بهلول گفگو كرد، او بعد از اينكه از ماجراى
محاصره منزل آيتاللّه قمى آگاهى يافت از تغيير لباس خود پشيمان گرديد،
كلاه و كروات را بر زمين كوبيد و مردم را به رها نمودن از چنگ مأمورين
تشويق و تحريك كرد و فرياد زد نابود باد كسى كه اين كلاه بىغيرتى را بر سر
ما گذاشت لعنت بر اين كلاه و با ذكر ياحسين بر حجره محل حبس بهلول حمله
برد و مردم نيز همراه وى به آن مكان يورش آوردند، اهالى شيخ محبوس را بر سر
دست گرفته با سلام و صلوات از صحن كهنه و در مسجد گوهرشاد، در ايوان
مقصوره بالاى منبر صاحبالزمانى گذاشتند و رئيس اطلاعات شهربانى را كه قصد
داشت تا از منبر رفتن او جلوگيرى كند آنچنان مورد ضرب و شتم قرار دادند كه
كشته شد.
همچنين خطيب مسجد را كه به اشاره ميرزا طاهر متولى قصد جلوگيرى از سخنرانى بهلول را داشت مورد ضرب و شتم قرار دادند. البته ناگفته نماند درباره نقش نواب احتشام رضوى در پارهاى منابع و مدارك و اسناد ترديدهايى صورت گرفته و اقداماتش را به تحريك اسدى نايبال توليه استان قدس رضوى دانستهاند.
بهلول نيز خاطرنشان نموده است. اين فرد با نيروهاى امنيتى و حكومتى و كارگزاران سازش كرده بود.
بهلول يادآور شد: اى مردم كارى كه
نمىبايست بشود، صورت گرفت، اكنون ما هر قدر نزد مأمورين ناتوانى و حقارت
نشان دهيم، دولت جابر و ظالم از ما دست برنمىدارد، رئيس اطلاعات شهربانى
از ما انتقام سختى مىگيرد و وظيفه ما اين است كه كمرها را محكم بسته و دست
از جان شسته براى جهاد دينى حاضر شويم و بكوشيم آيت اللّه قمى را از حصر و
زندان نجات دهيم. اهل مشهد به خانههاى خود بروند و مايحتاج اهل و عيال را
حداقل براى يك هفته تهيه كنند كه در اين مدت از جانب خانه خويش خاطر جمع
باشند و فردا صبح اول طلوع آفتاب هر كس با ما يار است با هر سلاحى كه در
اختيار دارد به مسجد حاضر شود تا ببينيم چه بايد كرد.
بهلول تأكيد كرد
من اكنون نيامدهام برايتان سخنرانى كنم بلكه توصيههايى براى فردا شب
دارم، هر كس را ديديد خبر كنيد كه به مسجد بياد و بدين گونه احساسات مردم
را واعظ جوانى كه حدود بيست و هفت سال داشت به شدت تحريك كرد تا از اين
رهگذر نيروهاى انتظامى دولت را بترساند، او بر اين باور بود كه مردم در يك
مكان عبادى و مقدس و در جوار حرم رضوى جمع شدهاند و كسى قادر نخواهد بود
به آنان تجاوزى كند و انشااللّه به تقاضاى بر حق آنان ترتيب اثر مىدهند،
به دنبال آن مردم متدين و با غيرت مشهد با اشتياق و هيجان وصفناپذيرى كه
توأم با نفرت از كارنامه سياه سپاه ستم بود در مسجد تجمع كردند و نيز
روحانيان و واعظان مشهور را با خود به مسجد بردند.
خروش مقدس
منابعى
نقل كردهاند در همين ايام محمد ولىخانى اسدى نايب التوليه آستان قدس
رضوى در باره موضع كشف حجاب و تغيير لباس به مركز گزارش داد كه در شهر مقدس
و مذهبى مشهد در وضع كنونى و با توجه به غيرت دينى مردم و هيجانهاى ناشى
از اعتقادات آنان، اين موضوع فعلاً متوقف گردد تا وقتى شرايط مهيا گرديد و
آتش خشم مردم تا حدودى از التهاب خود كاست قانون مزبور در مشهد اجرا گردد
ولى به او دستور دادند چنين تأخيرى به صلاح نمىباشد و امر رضاشاه بايد
عملى شود، ازدحام مردم در منزل آيت اللّه سيديونس اردبيلى ديگر به حدى
رسيد كه گنجايش آن را نداشت و ناگزير آنها هم به مسجد گوهرشاد منتقل شدند،
خطبا به منبر رفته و با وعظ و خطابه آنان را دعوت به مقاومت و تهييج
مىنمايند، علاوه بر شيخ محمدتقى بهلول كسانى چون بحرالعلوم قزوينى، شيخ
محمد صاحب الزمانى نوّاب احتشام رضوى، حاج محقق خراسانى و شيخ مهدى واعظ
براى مردم سخنرانى مىكردند. البته در ميان آنان شيخ محمدتقى بهلول بيش از
ساير وعاظ ابراز احساسات مىكرد و مردم را براى قيام و پايدارى تا پاى جان
مهيا مى ساخت. شب جمعه با دعا و مناجات سپرى گرديد و در مسجد گوهرشاد زد و
خوردى روى نداد، گمان مى رود مقامات لشكرى و كشورى مشهد در مورد چگونگى
سركوبى افراد متحصن در مسجد در انتظار كسب تكليف از تهران بوده اند.
با
طلوع سپيده و اذان صبح روز جمعه شيپور نظامى زده شد و از هنگامى كه آفتاب
بر دميد نظاميان مسجد را محاصره كردند و از پيوستن ديگر مردمان به متعرضين
مسجد گوهرشاد جلوگيرى كردند، در اين زمان، تحصنكنندگان با هدايت بهلول
درخواست نماينده استاندار مبنى بر پراكنده گرديدن مردم و رسيدگى به
تقاضاهاى آنان را رد كردند و با هجوم افرادى كه در اطراف مسجد بودند براى
پيوستن به اهالى درون مسجد و ممانعت نظاميان از ورود آنان، درگيرى بين
طرفين آغاز شد كه طى آن مردم موفق شدند مقدارى سلاح گرم از مأموران مسلح
بدست آورند در باره تلفات ناشى از درگيرى صبح جمعه، گفتهها تا حدودى
متفاوت است و آن را بين 8 تا 22 نفر شهيد و بين 20 تا 70 نفر زخمى ذكر
كردهاند، مىگويند هشت نفر از نظاميان هم كشته شدند.
مدتى بعد به شيخ
محمدتقى بهلول اطلاع دادند كه هيئتى هشت نفره مىخواهند با او مذاكره كنند
اين تعداد شامل چهار روحانى سرشناس از جمله آيات محترم آقازاده و مرتضى
آشتيانى، دو روحانى از تهران و چهار نفر از مقامات كشورى و لشكرى بودند،
البته علما خشم و خروش مردم را برحق مىدانستند و به دنبال چارهجويى هم
مىگشتند اما از آشفتگىهايى كه منجر به كشته شدن بسيارى از مردم مىگردد و
نتايجى هم به بار نمىآورد احساس نگرانى مىكردند، آنان بخوبى مىدانستند
كه رضاخان به بهانههاى واهى خشونتهاى خونينى را بروز مىداد و اكنون
شرايط براى عمق درندگى او فراهم شده بود و از اين روى مىكوشيدند از
برخوردهاى قهرآميز خونين جلوگيرى كرده و مردم را پراكنده سازند گويا
مصلحتانديشى، آيندهنگرى و توجه به مقتضيات زمان كه سخت مورد توجه علما
بود از سوى واعظى جوان ناديده گرفته مىشد و او مىخواست خشم مردم را چنان
شعلهور سازد كه كارگزاران دولتى از تصميمهاى خود در باره دستگيرى و حصر
علما و كشف حجاب دست بردارند اما علما با يك بينش سياسى عميق چنين تصور
مىكردند اين وضع آينده فجيعى را به ضرر جامعه مسلمان و شيعيان رقم مىزند.
روحانيان حوزه علميه مشهد كه مشاهده كردند مأموران رژيم پهلوى به صحن مطهر
رضوى و مسجد گوهرشاد يورش بردهاند و عدهاى را كشته و زخمى كردهاند، طى
تلگرافى كه متن آن توسط شيخ مهدى واعظخراسانى تهيه شده بود براى چارهجويى
تلگرافى به رضاشاه زدند، در اين تلگراف آنان يادآور شده بود به دليل كثرت
كشتهها در صحن مقدس و گلولهباران ايوان مطهر و بقعه منور رضوى، بر ازدحام
مردم افزوده شده و اينجانب به خواست مردم و براى رسيدگى
به امور در
وضع كنونى در مسجد گوهرشاد بسر مىبريم و خواستار توقف برنامه منكر كشف
حجاب و تغيير لباس مىباشيم. حوالى ظهر جمعه شهربانى مشهد درصدد دستگيرى
بهلول و احتشام رضوى برآمد كه مردم جلوى اين برنامه را گرفتند و افشاگرى
وعاظ و خطبا همچنان ادامه يافت، كشتار صبح جمعه مقدارى هراس در مردم بوجود
آورد و به همين دليل از ميزان اجتماعكنندگان در مسجد گوهرشاد كاسته شد و
اوضاع تا حدودى آرام بود. اما از آن سوى شاه در پاسخ به اين تلگراف دستور
حمله و كشتار مردم را داد و بدين گونه قيامى خونين اما مقدس و در راه هدفى
عالى رقم زده شد و علمايى هم كه به شاه تلگراف زده بودند دستگير و محبوس و
تبعيد شدند.
تماشاى توحش و مدعيان تجدد
بعد از كشتار و هجوم وحشيانه
صبح جمعه مردم اطراف مشهد با داس، چهارشاخ، بيل و ... به طرف مسجد سرازير
مىگردد، روحانيون در جمع بسيار زيادى از اهالى خشمگين بر فراز منبر از
توطئههاى رژيم پهلوى پرده برمىدارند، مسجد ببرزن كه در وسط مسجد گوهرشاد
واقع است با نصب چادرى، براى زنان شجاع و مقاوم آماده مىگردد، غذاى مورد
نياز تحصنكنندگان از بيرون توسط حاميان قيام مىرسد. روز شنبه 11
ربيعالثانى، 21 تير 1314 ديگر مسجد گوهرشاد جاى سوزن انداختن نداشت،
شعارهايى ضد سلطنت غاصبانه كلاه بينالمللى و كشف حجاب داده مىشود، سرود
مقاومت مسجد يكپارچه مىشود مأموران محلى هراس خود را از اين آتشفشان خشم
به مركز گزارش مىنمايند، رضاخان صريحاامر مىكند اگر تا فردا صبح آن
معترضين را منصرف نكنند نظاميان مشهد مجازات سختى در پيش دارند.
نظاميان
كه از قبل از ظهر مشغول تدارك وسيع بودند در نقاط گوناگون شهر مسلسل كار
گذاشتند و با بىثمر بودن گفتگوها سلاح سنگين و تيربارهايى در اطراف مسجد
گوهرشاد نصب گرديد كه عدهاى آنها را صرفا يك تهديد و مانور تلقى كردند و
جمعيت علاوه بر مسجد در تمام رواقهاى حرم اجتماع كرده و به نقشههاى
قريبالوقوع نظاميان اعتنايى نمىكردند. اسدى نايبالتوليه رضاشاه كه از
اين حيلهها مطلع بود و مىدانست به زودى كشتارى خونين آغاز مىگردد و چون
مىداند علما و مجتهدان در مسجدند، با لطايفالحيل آنان را به دارالتوليه
كشانيد، شايد هم اين طرح را خود جانيان به اجرا گذاشتند زيرا اگر مراجع و
علماى طراز اول كشته مىشدند خراسان يكپارچه آتش خواهد گرفت و شعلههاى آن
به ديگر نقاط ايران سرايت مىيابد و بساط شاه را در هم مىكوبد.
يورش
نظاميان از حدود اذان صبح روز يكشنبه آغاز گرديد، ابتدا دربهاى مسجد را در
هم شكستند و چند دقيقهاى با سرنيزه و شمشير به مردم حمله كردند كه آنان
از خود دفاع نمودند، اين روند موجب گرديد آنان مسلسلها را بكار گيرند و
افراد زيادى را به خاك و خون كشند، عمق فاجعه چنان شدت داشت كه كاميونهاى
بزرگ اجساد كشتهها و زخمىها را به خارج شهر مىبردند و در گودالهاى
بزرگى دفن مىكردند و در واقع عدهاى زنده به گور شدند، آمار كشتهها را
بين هشتصد تا دو هزار نفر ذكر كردهاند و رقم قطعى مجروحين مشخص
نمىباشد.منابع ديگر تعداد شهدا را تا پنج هزار تن هم نوشتهاند و
افزودهاند حدود هزار و پانصدتن اسير گرديدهاند، از روز يكشنبه روحانيان
بازداشت و دستگير گرديدند، شهر حكومت نظامى شد، اسدى نايبالتوليه از
محركين معرفى گشت كه بلافاصله تحت محاكمه قرار گرفت و در دادگاه نظامى
محكوم به اعدام شد، بهلول با پوشيدن لباس نيم تنه پاسبانى از معركه گريخت و
خود را به مرز افغانستان رسانيد، آقازاده نخست به حبس طولانى و سپس به
اعدام محكوم شد ولى با اقدام علماى نجف مدتى زندانى شد اما در حبس به وسيله
پزشك احمدى در سال 1316 ش با آمپول هوا به شهادت رسيد. عدهاى از محكومين
دادگاههاى نظامى همچنان در زندان بودند تا پس از شهريور 1320 در مجلس دوره
سيزدهم مورد سؤال و اعتراض واقع شد كه همگى آزاد گرديدند.
نتايج قيام
كشتار
دسته جمعى مشهد و دستگيرى و محاكمه عدهاى از علما و محكوم كردن جمعى در
دادگاههاى نظامى و صدور حكم مجازاتهاى سنگين و احكام عدهاى رفته رفته در
سراسر كشور اعتراضات مردم را برانگيخت و علاوه بر مشهد در ديگر شهرها مردم
نفرت خود را نسبت به دستگاه استبداد رژيم پهلوى افزايش دادند، قساوتها،
خونريزىها و مخالفت با ارزشهاى دينى و هتك حرمت اماكن عبادى و زيارتى
كارنامه سياهى بود كه در محافل و مجالس گوناگون تقبيح مىگرديد و آنقدر
اوضاع بر عليه رضاشاه آشفته گرديد و موجب افزايش شكاف بين عوامل حكومتى و
شيعيان شد كه رضاخان در سلام عيد غدير در پاسخ تبريك رئيس مجلس وقت خود را
معتقد به ديانت اسلام وانمود كرد و گفت روى آوردن به تجدد و تمدن به هيچ
عنوان بدان معنا نمىباشد كه اصول اعتقادى و مذهبى و موازين شرعى رعايت
نگردد و اصولاً ترقى و توسعه با ديانت مغايرتى ندارد، انتشار چنين بياناتى
در جرايد به جاى آنكه آتش احساسات مردم را خاموش كند آن را شعلهور ساخت.
دستگيرى
علما و زندانى نمودن آنان به مدت پنج ماه به دستور رضاخان كه قصد داشت با
اين عمل حالت رعب و خفقان شديدى را در ميان مردم حاكم نمايد موج وسيعى از
خشم و نارضايتى را در ميان ملت مسلمان نه تنها در قلمرو
ايران بلكه در
نواحى مسلماننشين و كشورهاى اسلامى چون هند و پاكستان پديد آورد. شيعيان
اين مناطق چنين اقداماتى را در اجتماعات كوچك و بزرگى شديدا محكوم كردند و
اقدامات ضد دينى و برخورد منفى رضاخان با علما را نكوهش كردند و خواستار
آزادى هر چه سريعتر آنان شدند، حتى علماى شيعه مقامات هندى را چنان تحت
فشار قرار دادند كه آنان با احضار كاردار و سركنسول ايران به مقامات مزبور
توصيه اكيد و جدى كردند كه اگر نسبت به استخلاص علما اقدام نگردد حكم
تكفير شاه ايران صادر مىگردد، مقامات ايران از اين هشدار دچار بيم و هراس
شدند و موضوع را به ايران گزارش دادند، شاه كه ديد امكان دارد با ادامه اين
روند لطمات سياسى بيشترى خواهد خورد فورا دستور آزادى علما را داد.
قيام
گوهرشاد به رهبرى علما و با فداكارى و جانفشانى مردم نورى در تاريكى بود
كه صفحات درخشانى را بر تاريخ مبارزات امت مسلمان و خصوص روحانيون افزود
امام خمينى فرمودهاند: «آنكه قيام كرد بر ضد اين قدرتها روحانيون بودند
... مشهد قيام كرد ... حبس كردند اينها را تبعيد كردند اينها را در تمام
اين پنجاه سال آنكه قيام كرد بر ضد اينها علما بودند و لا غير، هيچ كس، ملت
هم همراه علما بود.»
قيام خونين گوهرشاد لكه ننگى بر دام رژيم پهلوى
گذاشت و چهره زشت ديكتاتورى را نشان داد و موجب تغيير مسئولان كشورى و
لشكرى مشهد شد و پس از آن به كنار نهادن محمد على فروغى از رياست دولت و
جايگزينى محمود جم گرديد. و سرانجام از عوامل مؤثر در فرو ريختن نظام
استبدادى گرديد.
«پروندهای برای قیام مسجد گوهرشاد»/ 13