وحید جلیلی در ابتدای این برنامه با بیان خاطرهای گفت: سال 87 هنگام بحران غزه و جنگ 22 روزه، یادداشتی در مجله «راه» با عنوان «غزه در محاصره، جهان در اشغال» نوشتم. در این یادداشت نوشتم غزه آزاد شده و اشغال نیست؛ در واقع آنها در یک عملیات استشهادی به خط زدند که جهان را آزاد کنند. چند وقت بعد از سفارت کانادا تماس گرفتند و گفتند دبیر اول کانادا با شما کار دارد اما بالاخره یک خانم آمد و اعتراض میکرد که چرا این مقاله را نوشتم و به اسرائیل حمله میکنم. این جلسه برایم قابل تأمل بود که کار فرهنگی علیه صهیونیستها تا چه اندازه برایشان حساسیت زاست. بنابراین ما باید بیشتر روی این نقطه ضعف تمرکز کرده و کار کنیم.
وحید جلیلی ادامه داد: ما نیازمند آن هستیم که فضای مبارزه با صهیونیسم را خیلی جدیتر کنیم. اگر بخواهیم از این زاویه نگاه کنیم، کارهای بسیاری داریم. موضوع فلسطین برای کار رسانهای و فرهنگی پرمضمون است. یک موضوع دیگر که اهمیت کار فرهنگی را در مبارزه علیه صهیونیسم نشان میدهد، به جنس برخورد آنها باز میگردد چون ترورهای اسرائیل صرفا شامل نیروهای امنیتی نمیشود. بسیاری از شخصیتهای بزرگ فرهنگی مثل غسان کنفانی ترور شدند. ایشان همان فردی هستند که داستان فیلم «بازمانده» را نوشته است. بنابراین اسرائیلیها ابایی از ترور شخصیتهای فرهنگی ندارند و این افراد را مثل توپخانه فرض میکنند.
نادر طالبزاده گفت: تصاویری از مسجدی دیدم که شما فیلمهای عمار را در آن نمایش داده بودید و همه با هم خوب بودند و شبیه صحنه کن بود و قالی قرمز واقعی آنجا بود. شعفی بود که فیلمهای بچههای آگاه به زمانه خودشان را ببینند و این همان چیزی است که الگوی جشنوارههای خارجی است و بومی شد. خیلی از کارهای ما از انقلاب عقب است. لطفا درباره باز شدن این قابلیت عمار در تمام شهرهای ایران توضیح دهید.
مسئول دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب در خصوص جشنواره عمار و حرکتهای فرهنگی توضیح داد: خداوند میفرماید مقابل دشمنان که در روز روشن پیش چشم همگان این کشتار را به راه میاندازد، هرچه استطاعت دارید، به کار ببرید. منظور از استطاعت تنها ابزار جنگ نیست بلکه مربوط به استطاعتهای نرم افزاری و فرهنگی هم میشود. اگر قرار بود جریان عمار طی روند متداول اداری شکل گیرد، در همان نطفه خفه میشد. ما به ظرفیتهای بچهها در شهرهای مختلف اعتماد کردیم. جشنواره عمار احیای یک جریان فرهنگی است که اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 در کشور به وجود آمد. وقتی به فضای فرهنگی اوایل انقلاب نگاه کنید، میبینید که درهای مساجد به روی اهل هنر و متدینان باز شد. ما در مساجد و مدارس با تئاتر و سینما آشنا شدیم.
وی افزود: به نظرم الگوهای بسیار موفق فرهنگی در انقلاب ایجاد شده و ما باید آنها را به کار گیریم و احیا کنیم. در حوزه دفاع مقدس کارهای خوبی انجام شده و کتابهای منتشر شده در این حوزه نشان دهنده این توجه هاست. اما انقلاب تنها دفاع مقدس را نداشته و عرصههای جنگ متعدد بوده که هرکدام از آنها مضامین بسیاری برای ارائه در امروز دارند و نمونه آن جهاد سازندگی است. این تشکل دهها هزار نیرو را در کل کشور از سیستان و بلوچستان تا شمال کشور فعال کرده بود اما کتاب، رمان یا فیلمهای کمی از خاطرات بچههای جهاد در این زمینه وجود دارد.
جلیلی با اشاره به جذابیت خاطرات فرماندهان جهاد سازندگی در پشت و خط مقدم جبهه تشریح کرد: درگیریهای این بچهها و کارهای عمرانی آنها در روستاهای محروم قابل توجه و جذاب است. جالب اینکه بچههای جهاد سازندگی کارهای بسیاری در سودان و آفریقا انجام دادند که هم آورده اقتصادی و هم فرهنگی و اقتصادی داشته است اما کار جدی درباره آگاهی از خاطرات آنها صورت نگرفته است. اینها عرصههای وسیعی برای فعالیت است که بعضی از آنها در حال نابودی است که یک نمونه آن خاطرات پدران و مادران شهداست. دهها هزار مادر و پدر شهید از دنیا رفتند اما یک برگ کاغذ از آنها باقی نماند و این درشرایطی است که تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات گسترش بسیاری پیدا کرده بود. آنها نیازی به ما ندارند اما امروز که بحث سبک زندگی مطرح است، آنها میتوانند الگویی برای ما باشند. این عزیزان کارخانه شهید سازی هستند.
مسئول دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب با طرح سوالی گفت: چرا باید پدر و مادر شهیدی از دنیا برود و اطراف آن 10 مسجد باشد که پایگاه فرهنگی هستند، باشد اما هیچ کدام به نظرشان نرسد که کار فرهنگی یعنی اینکه برویم 10 دقیقه با این عزیزان مصاحبه کنیم و سبک و روش تربیتی زندگی آنها را بیاموزیم و به دیگران منتقل کنیم.
نادرطالبزاده گفت: این مصاحبهها در اثر تکرار عادی شده و الان نیاز به قصهپردازی و سبک جدید اجرایی دارد. باید فضا را به صورت درام و بازگویی روایت پیش ببریم که فوق العاده جذاب است و روح و قلبمان درگیر میشود. بسیاری از بچهها باید اصول نمابندی کار داستانی را یاد بگیرند. باید در گفتن حقیقت نوآوری داشته باشیم.
وحید جلیلی در پاسخ توضیح داد: یکی از دلایل به تکرار افتادن این قصهها به دلیل محدود کردن پژوهش است. وقتی شما به دنبال 200 هزار خانواده شهید نروید که بچههای خود را فدا کردند، متوجه امتیازات و کارهایی که این شهید و شهیدان دیگر کردند، نمیشوید. بسیاری اوقات چندان احتیاجی به دراماتیزه کردن قصه ندارید، چون گاهی حتی به دنبال واقعیت اصلی هم نبودیم. یکی از بچههای کرمان در این رابطه کارهای بزرگی انجام داده و از منظر سبک زندگی با پدران و مادران شهیدی که در قید حیات هستند، صحبت کردند و از این به بعد امکان نوشتن پایان نامه دانشگاهی براساس این صحبتها وجود دارد و این تنها معطوف به کار هنری نمیشود. نباید اجازه دهند که پدران و مادران شهید از دنیا بروند و هیچ کتابی از سرگذشت آنها باقی نماند.
این فعال فرهنگی انقلاب بیان کرد: رهبری درباره کتاب «دا» به این اشاره کردند که ما به یک رگه طلایی در خاطرات دفاع مقدس رسیدیم و آن خاطرات مادران شهداست و باید برهمین اساس پیش برویم. ما 400 هزار پدرومادر شهید داریم اما شاید 40 کتاب از آنها و خاطراتشان چاپ شده باشد و این به نظرم فاجعه است. اینها جزو کارهایی است که میتوانیم انجام دهیم. حتی اگر مصاحبه هم نمیدانستیم باید به تدریج پیش برویم چون این وضعیت بهتر از مرگ این عزیزان و نماندن هیچ خاطرهای از آنهاست. بالاخره زمانی فرصت میشود که از داخل این مصاحبهها پژوهشهای خوبی صورت گیرد و فیلمهای خوبی ساخته شود. این جنس کارها میتواند علوم انسانی ما را متحول کند. دوستی دانشجوی فوق لیسانس مدیریت بود و با تلفیق گفتههای سرداران شهید به حرف جدیدی در پایان نامه خود رسیده بود.
وی افزود: مرحله اول این کار فرهنگی جمع آوری اطلاعات است. در خارج از کشور روی تاریخ شفاهی جنگها کارهای بسیاری انجام دادهاند. مثلا در فرانسه به دانش آموزان 5 نمره اختصاص دادند و گفتهاند که اگر با یکی از سربازان جنگ جهانی صحبت کنید و آن را پیاده کنید، نمره خوبی خواهید گرفت. آرشیوها و اسناد صوتی خوبی از آنها وجود دارد. اگر بخواهیم از این زاویه به جنگ نگاه کنیم، حرفهای نگفته بسیاری داریم. همان بچههایی که فکر میکنند امکانات ندارند، میتوانند پیش برنده نهضت فرهنگی باشند.
نادر طالبزاده گفت: آمریکاییها برای بیان قصهها به جنگ جهانی دوم رجوع میکنند اما همان را هم از دست دادند و بعد از جنگ جهانی چیزی برای افتخار ندارند. در حال حاضر نیمی از سربازان آمریکایی در افغانستان بالای 50 درصد بحران روانی دارند و چیزی برای گفتن ندارند و اگر بخواهند خاطره جمع کنند، این خاطرات مربوط به عدهای سرباز بیمار میشود. این عکس وضعیت ماست که موضوعها و مطالب بسیاری داریم که ناگفته باقی مانده است و میتواند فرهنگساز و روحیه بخش باشد.
جلیلی پاسخ داد: بن افلک سازنده فیلم «آرگو» چندسال قبل فیلمی درباره جنگ جهانی بازی کرده و به همین دلیل با او مصاحبه کرده بودند. در این مصاحبه به این اشاره کرده بود که اگر به من فیلمی درباره جنگ جهانی دوم پیشنهاد شود که باعث کدورت کهنه سربازان شود و پول زیادی بدهند، حاضر به بازی در آن نیستم و در مقابل حاضر شدیم برای فیلم پرل هاربر با پول کمی فعالیت کنیم. متأسفانه ما در حد شایسته دفاع مقدس کار نکردیم. بحثهای کار برای خدا شعار نیست و جزو تجربیاتی است که دهها هزار نفر در آن شریک و سهیم بودند. کار فرهنگی به معنای تثبیت و تبیین کردن این حرکات است.
وی گفت: یکی دیگر از کارها که میتوانیم انجام دهیم، جنس برخورد و مواجههای است که غربیها با ما داشتند. باید بدانیم با چه کسانی روبرو هستیم. ملت ما هم مظلومیت فعلی غزه را چشیده است. بمباران شیمیایی سردشت و سرنگون کردن هواپیمای مسافربری و ترورها نمونهای از این هاست. اگر اینها را بوروکراسی اداری بخواهد ثبت کند، بسیاری از فرصتهای ما از دست میرود. کار فرهنگی کمی در رابطه با شیمیاییها انجام شده است. صحبت این عزیزان را باید به جهان برسانیم و نه صرفا بزرگداشت. پرویز پرستویی در سالگرد فاجعه هیروشیما به ژاپن رفته و بعد از آن مصاحبهای با ناراحتی کرده و گفته بود که اصلا آنها نمیدانستند کشور ما 8 سال با صدام جنگیده است. بچههای انقلاب باید با همت و جدیت بیشتر وارد شوند. به نظرم هرجانباز و شهید شیمیایی مثل یک سایت است و در هر شهری امکان تشکیل انجمنهای خصوصی برای این افراد وجود دارد.