گروه فرهنگی مشرق - موسی نجفی در پاسخ به این پرسش که اندیشه شیخ فضلالله نوری در تقابل آشکار با جریان روشنفکری قرار داشت چیستی این تقابل چیست؟ اظهار داشت: تقابل با جریان روشنفکری را باید از عملکرد شیخ در جریان نهضت مشروطه پیگیری کنیم. شیخ در مقاطع مختلف نسبت به نهضت مشروطه 3 موضع گرفته است.
وی ادامه داد: موضع نخست شیخ شهید، قبل از پیروزی نهضت مشروطه است. قبل از پیروزی نهضت مشروطه تقابل مشروطه و استبداد وجود داشت که در این تقابل شیخ نظر مثبتی نسبت به مشروطه داشت در این مرحله شیخ در مهاجرت عظمی علما شرکت کرد.
نجفی افزود: طرفداری شیخ از نهضت مشروطه قبل از پیروزی مشروطه به این معنی است که شیخ بین دو رویکرد که حکومت با اراده پادشاه و رویکرد استبدادی اداره شود و یا اینکه حکومت به وسیله قانون اداره شود، رویکرد قانونی را پسندید.
این مورخ و تاریخپژوه با اشاره رویکرد دوم شیخ شهید که پس از پیروزی نهضت مشروطه توسط شیخ اتخاذ شده بود، تصریح کرد: شیخ فضلالله نوری در این مرحله بر این اعتقاد بود که قانون مشروطه باید براساس قوانین اسلامی نوشته شود نه بر اساس قوانین غربی. به نوعی «مشروطه مشروعه» را مطرح کرد هنوز امید داشت مشروطه با مشروعه اصلاح شود.
نجفی گفت: مرحله سوم. نیز زمانی بود که مشروطهخواهان افراطی بر نهضت مشروطیت تسلط پیدا کردند و حاضر نشدند دیدگاه اصلاحی شیخ فضلالله نوری را بپذیرند بنابراین شیخ قبل از شهادتش گفت مشروطه حرام است.
وی تاکید کرد: بنابراین شیخ در برابر استبداد، مشروطه را به عنوان قانون پذیرفت در برابر مشروطه لائیک، «مشروطه مشروعه» را مطرح کرد. در مقابل رویکرد ضددینی مشروطهخواهان مشروطه را نفی کرد. بنابراین مشروطه به نام قانون مورد پذیرش شیخ بود و مشروطهای با اسلام تقابل داشته باشد را نپذیرفت. به این ترتیب شیخ فضلالله براساس مفهومی که در زمانهای متفاوت مشروطه به خود میگرفت موضعگیری کرد.
وی با انتقاد از روشنفکران عرفی که به علت مواضع گوناگون شیخ فضلالله در مواجهه با مشروطه، شیخ را متهم به دروغگویی کردند و اتهام دیگری که به شیخ وارد میکرده که از پادشاه قاجار پول دریافت کرد، گفت: دو پرسش به زعم روشنفکران مطرح شد. نخست اینکه شیخ دروغ گفته است!. دوم اینکه از شاه پول گرفته است؟
نجفی ادامه داد: با نگاهی اجمالی به زندگی روشنفکران در دوره قاجار و پهلوی، پی به این حقیقت می برید هیچ روشنفکری را نمیبینید که با پادشاه ارتباط نداشته باشد یا پول نگرفته باشد هم ارتباط داشتند و هم پول گرفتند.
وی سپس به ذکر مصداقی از روشنفکرانی که به دربار وابسته بودند پرداخت و گفت: ملکمخان به ناصرالدین شاه میگوید که من اگر شعبدهبازی کنم چقدر به قول امروزیها درآمد دارم و اگر لژ تشکیل بدهم چه اندازه درآمد دارم و اگر روزنامهنویسی کنم و به این و آن فحش دهم چه اندازه درآمد دارم. نمیشود شعبدهبازی نکنم. لژ تشکیل ندهم و روزنامه باز نکنم و به این یا آن فحش ندهم شما هم حقوق و مزایا مرا قطع کنید آیا بین این پادشاهان محمدعلیشاه تافته جدا بافته است.
نجفی ادامه داد: اما اساسا یک مجتهد احتیاجی ندارد از پادشاه پول بگیرد و مجتهد محل رجوع مردم است مردم به او وجوهات میدهند به پول پادشاه نیاز ندارد.انسانی که پول میگیرد و خود را به قدرت نزدیک میکند باید جان خود را نجات دهد شیخ نه حاضر نشد یک پرچم به در خانه خود نصب کند. زمانی که پای جانش در میان بود به جای فرار مردانه ایستاد و به شهادت رسید. همین امثال روشنفکران مدعی که پای جان به میان آمد به سفارتخانه انگلیس پناه بردند تا جان خود را نجات دهند.
نجفی با طرح این پرسش که آیا کسی پول میگیرد جانش را به خطر میاندازند؟ گفت: کسی که مردانه ایستادگی و جان بازی میکند به سفارتخانهای پناه نمیبرد و یا فرار نمیکند چرا باید از شاه پول بگیرد.
وی ادامه داد: زمانی که چنین تهمتهای سبک به شیخ فضلالله از سوی روشنفکران مطرح میشود باید دید چه مسئلهای در اندیشه شیخ فضلالله نوری وجود دارد که اینچنین روشنفکران را عصبانی کرده است.
نجفی افزود: در نقد عملکرد روشنفکران بهتر است اندیشه روشنفکران بررسی شود تا عملکرد آنان هر چند روشنفکران در نهضت مشروطه و دروان تاریخی بعدی آنقدر عملکرد سیاهی دارند که اسناد توسط سفارت انگلستان منتشر شد.
وی ادامه داد: مجتهد و روحانی اگر آلوده شود بعد مردمی خود را از دست میدهد و اگر با افراد متنفذ و بدنام ببندد دین خود را بفروشد مردم هرگز به آن مجتهد اعتماد نمیکردند. این در حالی است که مردم بعد از شهادت شیخفضلالله به خانه شیخ میرفتند و پشت دیوار خانه او اشک میریختند و بعداً جنازه شیخ را به قم میبردند.
نجفی گفت: آنگونه که طرفداران مشروطه میگفتند خانه شیخ امامزاده جدید شده است. آدمی که فاسد و پول پرست باشد به هیچروی چنین وضعیت و اعتباری پیدا نمیکند.
وی افزود: نخستین کاری که فاتحان تهران با هماهنگی سفارت انگلیس انجام دادند شهادت شیخ بود که نشان دهنده نفوذ شیخ بود آدمی که از نظر اجتماعی و اقتصادی ناپاک باشد هیچ وقت به چنین منزلتی دست پیدا نمیکند. بنابراین چنین سخنان باطل است.
نویسنده کتاب «اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی» ادامه داد: طرح این بحث که شیخ دروغگو است باید مشخص باشد که کجا شیخ دروغ گفته است نمیشود فقط سخن کلی مطرح کرد شیخ به چیزی پی برد که برخی از علما بعداً پی به این نکته بردند.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا سند تاریخی وجود دارد که فرزند شیخ فضلالله نوری در زمان به داور آویختن شیخ فضلالله کف میزد؟پاسخ داد: شیخ زمانی که آقای لنکرانی 16-15 سال داشت به دار آویخته شد آقای شیخ حسن لنکرانی در جریانهای نهضت مشروطه قرار داشت و در صحنه اعدام حضور داشته است.
من از ایشان سوال کردم آیا مهدی نوری فرزند شیخفضلالله نوری و پدرنورالدین کیانوری رئیس حزب. در زمان اعدام شیخ فضلالله نوری دست زد و گفت نه ، مشروطه خواهان چون از شیخ فضلالله نوری متنفر بودند در پایتخت هو انداختند.
وی ادامه داد: موضع نخست شیخ شهید، قبل از پیروزی نهضت مشروطه است. قبل از پیروزی نهضت مشروطه تقابل مشروطه و استبداد وجود داشت که در این تقابل شیخ نظر مثبتی نسبت به مشروطه داشت در این مرحله شیخ در مهاجرت عظمی علما شرکت کرد.
نجفی افزود: طرفداری شیخ از نهضت مشروطه قبل از پیروزی مشروطه به این معنی است که شیخ بین دو رویکرد که حکومت با اراده پادشاه و رویکرد استبدادی اداره شود و یا اینکه حکومت به وسیله قانون اداره شود، رویکرد قانونی را پسندید.
این مورخ و تاریخپژوه با اشاره رویکرد دوم شیخ شهید که پس از پیروزی نهضت مشروطه توسط شیخ اتخاذ شده بود، تصریح کرد: شیخ فضلالله نوری در این مرحله بر این اعتقاد بود که قانون مشروطه باید براساس قوانین اسلامی نوشته شود نه بر اساس قوانین غربی. به نوعی «مشروطه مشروعه» را مطرح کرد هنوز امید داشت مشروطه با مشروعه اصلاح شود.
نجفی گفت: مرحله سوم. نیز زمانی بود که مشروطهخواهان افراطی بر نهضت مشروطیت تسلط پیدا کردند و حاضر نشدند دیدگاه اصلاحی شیخ فضلالله نوری را بپذیرند بنابراین شیخ قبل از شهادتش گفت مشروطه حرام است.
وی تاکید کرد: بنابراین شیخ در برابر استبداد، مشروطه را به عنوان قانون پذیرفت در برابر مشروطه لائیک، «مشروطه مشروعه» را مطرح کرد. در مقابل رویکرد ضددینی مشروطهخواهان مشروطه را نفی کرد. بنابراین مشروطه به نام قانون مورد پذیرش شیخ بود و مشروطهای با اسلام تقابل داشته باشد را نپذیرفت. به این ترتیب شیخ فضلالله براساس مفهومی که در زمانهای متفاوت مشروطه به خود میگرفت موضعگیری کرد.
وی با انتقاد از روشنفکران عرفی که به علت مواضع گوناگون شیخ فضلالله در مواجهه با مشروطه، شیخ را متهم به دروغگویی کردند و اتهام دیگری که به شیخ وارد میکرده که از پادشاه قاجار پول دریافت کرد، گفت: دو پرسش به زعم روشنفکران مطرح شد. نخست اینکه شیخ دروغ گفته است!. دوم اینکه از شاه پول گرفته است؟
نجفی ادامه داد: با نگاهی اجمالی به زندگی روشنفکران در دوره قاجار و پهلوی، پی به این حقیقت می برید هیچ روشنفکری را نمیبینید که با پادشاه ارتباط نداشته باشد یا پول نگرفته باشد هم ارتباط داشتند و هم پول گرفتند.
وی سپس به ذکر مصداقی از روشنفکرانی که به دربار وابسته بودند پرداخت و گفت: ملکمخان به ناصرالدین شاه میگوید که من اگر شعبدهبازی کنم چقدر به قول امروزیها درآمد دارم و اگر لژ تشکیل بدهم چه اندازه درآمد دارم و اگر روزنامهنویسی کنم و به این و آن فحش دهم چه اندازه درآمد دارم. نمیشود شعبدهبازی نکنم. لژ تشکیل ندهم و روزنامه باز نکنم و به این یا آن فحش ندهم شما هم حقوق و مزایا مرا قطع کنید آیا بین این پادشاهان محمدعلیشاه تافته جدا بافته است.
نجفی ادامه داد: اما اساسا یک مجتهد احتیاجی ندارد از پادشاه پول بگیرد و مجتهد محل رجوع مردم است مردم به او وجوهات میدهند به پول پادشاه نیاز ندارد.انسانی که پول میگیرد و خود را به قدرت نزدیک میکند باید جان خود را نجات دهد شیخ نه حاضر نشد یک پرچم به در خانه خود نصب کند. زمانی که پای جانش در میان بود به جای فرار مردانه ایستاد و به شهادت رسید. همین امثال روشنفکران مدعی که پای جان به میان آمد به سفارتخانه انگلیس پناه بردند تا جان خود را نجات دهند.
نجفی با طرح این پرسش که آیا کسی پول میگیرد جانش را به خطر میاندازند؟ گفت: کسی که مردانه ایستادگی و جان بازی میکند به سفارتخانهای پناه نمیبرد و یا فرار نمیکند چرا باید از شاه پول بگیرد.
وی ادامه داد: زمانی که چنین تهمتهای سبک به شیخ فضلالله از سوی روشنفکران مطرح میشود باید دید چه مسئلهای در اندیشه شیخ فضلالله نوری وجود دارد که اینچنین روشنفکران را عصبانی کرده است.
نجفی افزود: در نقد عملکرد روشنفکران بهتر است اندیشه روشنفکران بررسی شود تا عملکرد آنان هر چند روشنفکران در نهضت مشروطه و دروان تاریخی بعدی آنقدر عملکرد سیاهی دارند که اسناد توسط سفارت انگلستان منتشر شد.
وی ادامه داد: مجتهد و روحانی اگر آلوده شود بعد مردمی خود را از دست میدهد و اگر با افراد متنفذ و بدنام ببندد دین خود را بفروشد مردم هرگز به آن مجتهد اعتماد نمیکردند. این در حالی است که مردم بعد از شهادت شیخفضلالله به خانه شیخ میرفتند و پشت دیوار خانه او اشک میریختند و بعداً جنازه شیخ را به قم میبردند.
نجفی گفت: آنگونه که طرفداران مشروطه میگفتند خانه شیخ امامزاده جدید شده است. آدمی که فاسد و پول پرست باشد به هیچروی چنین وضعیت و اعتباری پیدا نمیکند.
وی افزود: نخستین کاری که فاتحان تهران با هماهنگی سفارت انگلیس انجام دادند شهادت شیخ بود که نشان دهنده نفوذ شیخ بود آدمی که از نظر اجتماعی و اقتصادی ناپاک باشد هیچ وقت به چنین منزلتی دست پیدا نمیکند. بنابراین چنین سخنان باطل است.
نویسنده کتاب «اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی» ادامه داد: طرح این بحث که شیخ دروغگو است باید مشخص باشد که کجا شیخ دروغ گفته است نمیشود فقط سخن کلی مطرح کرد شیخ به چیزی پی برد که برخی از علما بعداً پی به این نکته بردند.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا سند تاریخی وجود دارد که فرزند شیخ فضلالله نوری در زمان به داور آویختن شیخ فضلالله کف میزد؟پاسخ داد: شیخ زمانی که آقای لنکرانی 16-15 سال داشت به دار آویخته شد آقای شیخ حسن لنکرانی در جریانهای نهضت مشروطه قرار داشت و در صحنه اعدام حضور داشته است.
من از ایشان سوال کردم آیا مهدی نوری فرزند شیخفضلالله نوری و پدرنورالدین کیانوری رئیس حزب. در زمان اعدام شیخ فضلالله نوری دست زد و گفت نه ، مشروطه خواهان چون از شیخ فضلالله نوری متنفر بودند در پایتخت هو انداختند.