گروه تاریخ مشرق- به فاصله سه روز، اقدام ایالات متحد در بمباران اتمی سرزمین آفتاب، دو شهر ویران و بیش از 220 هزار کشته را روی دست ژاپنیها گذاشت. جدای از عظمت و گستردگی ابعاد این جنایت جنگی و آثار و عواقبش، چیزی که ذهن بسیاری از تاریخنگاران را به خود جلب کرده علل واقعی این اقدام است. آمریکاییها و عاملان اصلی این بمباران دلایل و توجیهات مخصوص به خود را دارند. با این همه بسیاری از تاریخنگاران، سیاستمداران و افراد دخیل در جنگ جهانی دوم مواردی را مطرح کردهاند که گویای یک «پشت پرده» مهمتر از صحنه این رویداد تاریخی دارد. در متن پیش رو، به برخی ایعاد این ابهامات و نقاط تاریک فاجعه بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی میپردازیم:
* پروژه منهتن
پیش از آغاز جنگ جهانی، در سال 1933، گروهی –که بسیاریشان از رژیمهای فاشیستی در اروپا پناهنده شده بودند- درباره تحقیقات سلاحهای اتمی در آلمان نازی نگران شدند. در 1940 میلادی، دولت ایالات متحد، ایجاد برنامه توسعه سلاحهای اتمی خود را، تحت مسئولیت مشترک «دفتر تحقیقات و توسعه علمی» و «وزارت جنگ» پس از ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم آغاز کرد. لشگر مهندسان ارتش ایالات متحد وظیفه داشت امکانات گستردهای را که برای این برنامه محرمانه لازم بود فراهم کند. برنامهای که به دلیل کارگزاری سپاه مهندسی منطقه منهتن، «پروژه منهتن» نام گرفت.
تکنسینها در حال کار در آزمایشگاه لسآلاموس
در
طول چند سال آینده، دانشمندان این برنامه، بر روی تولید مواد کلیدی و
ضروری برای شکاف هستهای –یعنی اورانیوم 235 و پلوتونیوم (pu-239) کار
کردند. آنها این مواد را به «لُس آلاموس» نیومکزیکو، جایی که تیمی به
رهبری جی رابرت اوپنهایمر این موارد را به یک بمب اتمی قابل عمل تبدیل
کنند بردند؛ مرکزی در شمال شهر سانتافه که در جریان جنگ جهانی دوم، به طور
کاملا سری و محرمانه ساخته شد. لسآلاموس قرار بود که تمام امکانات ضروری
برای انجام تحقیقات علمی پروژه منهتن را فراهم آورد و همه فعالیتهای مرتبط
با آن را در یک جا متمرکز سازد. دمدمههای صبح روز 16 جولای 1945، پروژه
منهتن نخستین آزمایش موفقیتآمیز افزار اتمی خود یعنی بمب پلوتونیوم را در
سایت آزمایش ترینیتی در آلموگوردو واقع در نیومکزیکو برگزار کرد.
همزمان با این آزمایش، نیروهای متفقین، آلمانها را در اروپا متوقف کرده بودند. با این وجود، ژاپنیها همچنان به مبارزه خود ادامه میدادند. نشانههای روشنی وجود داشت که آنها بخت چندانی برای موفقیت نخواهند داشت. در واقع، ژاپنیها از اواسط آوریل 1945 (یعنی هنگامی که هری ترومن به ریاست جمهوری آمریکا برگزیده شد) تا اواسط ماه جولای، خسارتهای بسیار بیشتری از رقبای متفق خود متحمل شدند. با این وجود، دولت ژاپن در اواخر جولای، پیشنهاد متفقین برای تسلیم را براساس مفاد مندرج در اعلامیه پوتسدام که آنها را در صورت خودداری از تسلیم به «تخریب سریع و مطلق» تهدید میکرد، رد کرد.
نخستین انفجار اتمی در آزمایش ترینیتی و بررسی آثار آن
* تردید در عملیات سقوط
آمریکاییها تا پیش از تصمیمگیری برای بهکارگیری بمب اتم، در قالب برنامهای با عنوان «عملیات سقوط» (Operation Downfall) به بمباران مناطق مختلف ژاپن با سلاحهای مرسوم و تجهیزات متعارفی که در اختیار داشتند میپرداختند. اما ژنرال مکآرتور –ژنرال پنج ستاره ارتش آمریکا- و دیگر فرماندهان به هری ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا اطلاع دادند که تداوم تقابل با ژاپن در قالب این عملیات، تلفات آمریکاییها را به یک میلیون خواهد رساند. هری ترومن، سیزده روز پس از مرگ فرانکلین روزولت، به عنوان رئیس جمهور جدید آمریکا در جریان پروژه منهتن قرار گرفت. هنری سیمسون، وزیر جنگ وقت به او اطلاع داد که در چهار ماه آینده ما به احتمال قوی، ساخت این «وحشتناکترین سلاح در تاریخ بشر» را تکمیل خواهیم کرد.
سیمسون پیشنهاد کرد که کمیتهای تشکیل یابد تا بررسی کنند «آیا بمب اتم باید به کار گرفته شود و اگر بله، در چه زمانی و چه مکانی باید مستقر شود.» اعضای این پنل را که به عنوان کمیته موقت شناخته میشدند، جز سیمسون که ریاست آن را به عهده داشت، جورج هریسون، رییس شرکت بیمه زندگی نیویورک و مشاور ویژه وزیر امور خارجه، جیمز بیرنز، نماینده شخصی هری ترومن، رالف بارد معاون وزیر نیروی دریایی، ویلیام کلایتون معاون وزیر امور خارجه و مشاوران علمی کمیته، وانوار بوش، کار کامپتون و جیمز کونانت تشکیل میدادند. ژنرال جورج مارشال -فرمانده ستاد ارتش- هم در برخی جلسات کمیته شرکت میکردند.
هری ترومن با صدور فرمان بمباران نام خود را به عنوان
عامل اصلی نخستین بمباران اتمی تاریخ ثبت کرد
*تصمیم تاریخی آقای رئیس جمهور
در یکم ژوئن 1945، کمیته موقت به این نتیجه رسید که بمب اتمی باید هر چه زودتر و بدون هیچ تاملی علیه اهداف نظامی در ژاپن مورد استفاده قرار بگیرد. اینجا بود که هری ترومن برای جلوگیری از وقوع تلقات سنگینی که متوجه نیروهای نظامی ایالات متحد میشد، فراتر از ملاحظات اخلاقی وزیر جنگ آمریکا، هنری سیمسون، ژنرال دوایت آیزنهاور و شماری از دانشمندان پروژه منهتن، با امید به پایان یافتن هر چه سریعتر جنگ جهانی، تصمیم به بهکارگیری سلاح اتمی گرفت. طرفداران این اقدام، از جمله جیمز بیرنز، وزیر امور خارجه ترومن، بر این باور بودند که توان ویرانگر این بمب، نه تنها مُهر پایانی بر جنگ جهانی میبود، بلکه به ایالات متحد جایگاهی مسلط در تعیین وضعیت دوره پساجنگ جهان میبخشید.
* کارکنان از همه جا بیخبر
هنگامی که بمبهای اتمی شهرهای ژاپن را با خاک یکسان کرد، همزمان با بهت سراسری مردم جهان، یک گروه دیگر هم بودند که بهناگه غافلگیر شدند و در بهت فرو رفتند. کارکنانی که از همه جا بیخبر، به خیال کمک به سربازانشان در جنگ علیه متجاوزان در کارخانجاتی فعالیت میکردند که بی هیچ حرف و حدیثی داشت مواد اولیه بمبهای پروژه منهتن را آماده میکرد.
ژنرال گراوز؛ از فرماندهان نیروی زمینی آمریکا
در حال سخنرانی برای جمعی از کارکنان
کارخانه اوک ریج در سال 1945 میلادی
یکی از این کارخانجات، کارخانه غولپیکر غنیسازی اورانیوم در «اوک ریج» (Oak Ridge) بود. کارخانهای واقع در کوههای آپالاچی که بیشتر کارکنان آن را دختران و زنان جوان تشکیل میدادند. دخترانی که به آنها گفته شده بود، زحماتشان به بازگشت به خانهی سربازان آمریکایی کمک میکند. اما با سقوط بمبهای اتمی، ساکنان اوک ریج دریافتند که برای چه چیزی کار میکردند. «سایت x»، یکی از محلهایی بود که در سال 1942 ساخته شد و کارکنان آن از سراسر ایالات متحد با وعده دستمزدی متوسط، مسکن و غذا و حمل و نقل رایگان استخدام شدند. وظیفه محول به این دختران جوان هم معلوم بود: احتمالا نظارت بر کار یک دستگاه یا فشار دادن یک تکمه. خانم دنیس کییِرنان، روزنامهنگار و پژوهشگر آمریکایی، کتابی با نام «دختران شهر اتمی» منتشر کرد و در این کتاب با برخی از زنان شاغل در این کارخانه، تکنسینها، پرستاران، منشیها، کارگران، شیمیدانها و ... گفتگو کرد.
کتاب دختران شهر اتمی؛ نوشته دنیس کییِرنان
«هلن هال»،
یکی از این دختران بود. از او خواسته بودند که تنها بر یک سوزنسنج نظارت
کند و در صورت نوسان بیش از اندازه دور از مرکز، جلوگیری کند. در این مرکز حتی تبعیض نژادی هم برقرار بود.
براساس این کتاب، یک زن ازدواجکرده میتوانست در این محل همراه با شوهر و
فرزندانش زندگی کند مگر آنکه سیاهپوست باشد. فقط سفیدپوستها میتوانستند
از استخر شنا، سالنهای سینما و نمایش استفاده کنند و سکونتگاههای بهتر
هم مخصوص آنها بود.
یکی دیگر از این سایتها، «سایت هنفورد»، یک مرکز بزرگ در کنار رودخانه کلمبیا در ایالت واشینگتن در کشور آمریکا بود. سایت هنفورد در سال ۱۹۴۳ به عنوان بخشی از پروژه منهتن در نزدیکی شهر هنفورد در ایالت واشینگتن تاسیس شد. نخستین رآکتور تمامعیار تولید پلوتونیوم دنیا - موسوم به رآکتور B - در سایت هنفورد برپا شد. نخستین بمب اتمی دنیا در «آزمایش هستهای ترینیتی» و بمب اتمی «مرد بزرگ» که روی شهر ناکازاکی منفجر شد، هردو پلوتونیومهای تولید شده در سایت هنفورد را بهکار بردند.
سایت هنفورد در دهه چهل میلادی
اما وضعیت کارکنان این سایت بسیار متفاوت بود. «رابر بابنزر» یکی از سرپرستهای تولید این سایت در گفتگویی در سال 1968 با اس. ال. سانگر، نویسنده کتاب «کار بر روی بمب» گفت: «مستی شایع بود و افسردگی هم کاملا رواج داشت و این یک دلیل بزرگ است برای اینکه مردم آنجا را ترک کنند. همچنین احساس غربت و تنهایی یکی از عوامل افسردهکننده در این محل بود. آنجا تقریبا شبیه یک زندان بود؛ سیمهای خاردار. مردان از زنان جدا شده بودند و حتی همسران هم گاهی از اوقات از هم جدا نگه داشته میشدند. برخی از کارکنان بودند که دچار ضعف اعصاب شدند. این تنهایی و افسردگی وجود داشت و آمار مشروبات الکلی هم بسیار بالا بود.»
* پیوند دانشگاه و جنگسالاران
پروژه منهتن و حادثه بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، از یک جنبه دیگر هم قابل تامل است و آن پیوند دانشمندان و استادان دانشگاه با جنگسالاران آمریکایی است. برخی از مهمترین دانشمندان و فیزیکدانان مشهور جهان که در این پروژه همکاری جدی داشتند و در حقیقت، ثمره فعالیتهای علمی آنها بود که در شکل بمبهای هولناک «پسرکوچک» و «مرد بزرگ» بر سر مردم هیروشیما و ناکازاکی فرود آمد. نکته مشترکی که درباره این دانشمندان وجود دارد این است که غالب آنها (و از جمله همه مواردی که در ذیل میآید) یهودی میباشند:
* آلبرت اینشتین (Albert Einstein)
دانشمند شهیر آلمانی در 14 مارس 1879 به دنیا آمد و یک یهودی بود. نام اینشتین در تاریخ علم با «نظریه نسبیت» گره خورده است. اما این نظریه، هنگامی که به فیزیک هستهای وارد شد، بیشترین کمک را به تخقق «شکاف هستهای» انجام داد. او آمریکاییها را ترغیب کرد که پیش از آلمانها به بمب اتم دست یابند. گویی که دستیابی آمریکاییهای صلحطلب (!)، جلوی اقدام احتمالی نازیهای جنگطلب را میگیرد. براساس ادعای نویسنده کتاب «سلاحهای هستهای و منع گسترش»، این نامه «مسلما محرک کلیدی برای تصویب تحقیقات جدی درباره سلاحهای هستهای در آستانه ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم از سوی این کشور» بود. افزون بر این نامه، اینشتین از ارتباطات خود با خانواده سلطنتی بلژیک و ملکه مادر بلژیک برای دسترسی به یک فرستاده شخصی به کاخ سفید استفاده کرد. با ارسال نامه اینشتین و دیدار او با روزولت، ایالات متحد وارد رقابت برای توسعه بمب و آغاز «پروژه منهتن» شد. ورودی که آمریکا را به تنها کشوری مبدل کرد که در طول جنگ جهانی در دستیابی به سلاح اتمی کامیاب شد.
آلبرت انیشتین جنگ را «یک بیماری» میدانست و به مقاومت در برابر آن دعوت میکرد. اما امضای نامه به روزولت تمام اصول اخلاقی او را نقض کرد. وی در سال 1954 یعنی یک سال پیش از مرگ، به دوست قدیمی خود لینوس پائولینگ گفت: «من در زندگی یک اشتباه بزرگ کردم. زمانی که نامه به رئیس جمهور روزولت را برای توصیه به اینکه بمب اتم باید ساخته شود امضا کردم.» آلبرت انیشتاین در 1921، نوبل فیزیک را برده بود. البته او به طور مستقیم با پروژه منهتن همکاری نکرد.
* لئو زیلارد (Leo Szilárd)
او متولد مجارستان از پدر و مادری یهودی است. شاید این دانشمند مجار نخستین کسی بود که تصور کرد «چگونه یک بمب اتمی ممکن است کار کند». او بعدها نوشت که روزی از روزهای سپتامبر 1933، در حالی که داشت در خیابانهای لندن قدم میزده مفهوم یک واکنش زنجیرهای هستهای خیلی ناگهانی به ذهنش خطور کرد. از آن موقع تا شش سال آینده، زیلارد این مفهوم را به عنوان یک راز نزد خود نگه داشت تا آن را از دسترسی نازیها پنهان کند. او در آگوست 1939 نامهای به فرانکلین روزولت نوشت و خطر اینکه هیتلر قبل از همه به بمب اتم دست یابد را هشدار داد. نتیجه آغاز تدریجی برنامه هستهای آمریکا بود. او این نامه را به امضای آلبرت انیشتین هم رساند (یا به قولی آن را جعل کرد تا تاثیرگذارتر شود) بزرگترین خدمت زیلارد و همکارش انریکو فرمی در راه ساخت بمب، ایجاد «واکنش زنجیرهای هستهای» بود که در دانشگاه شیکاگو در دسامبر 1942 انجام شد. کار مهم دیگر او، ساخت نخستین «رآکتور نئوترونیک»، یک اورانیوم و شمع اتمی گرافیت که در آن نخستین واکنش زنجیرهای هستهای خودکفا در سال 1942 به دست آمد. زیلارد در 30 مه 1964 درگذشت.
* جی رابرت اوپنهایمر (J. Robert Oppenheimer)
اوپنهایمر، 22 مه 1904 در خانوادهای از بازرگانان یهودی نیویورک به دنیا آمد. در ماه مه 1942، جیمز کونانت، رئیس کمیته تحقیقات دفاع ملی آمریکا، که یکی از استادان اوپنهایمر در دانشگاه بود، او را فراخواند تا بر روی محاسبات نوترونی سریع، کار کند. وظیفهای که اوپنهایمر با تمام توان آن را به دست گرفت. یکی از نخستین اقدامان وی، میزبانی جلسهای با حضور دانشمندان درباره «تئوری بمب» بود که در ساختمان برکلی متعلق به خود او برگزار شد. در این جلسه که افرادی چون هانس بته و ادوارد تلر هم حضور داشتند نیازمندیهای پروژه مورد بررسی قرار گرفت. با تعریف برنامه و پروژه منهتن، ژنرال گراوز، مدیر پروژه، اوپنهایمر را در سپتامبر 1942، به عنوان رئیس بخش سلاحهای مخفی پروژه منهتن منصوب کرد. اوپنهایمر نقش مهمی در گردآوری فیزیکدانان و دانشمندان در این پروژه داشت. اقدام مهم دیگر او موفقیت در «آزمایش هستهای ترینیتی» بود که نخستین تمرین انفجار اتمی به شمار میآمد.
* انریکو فرمی (Enrico Fermi)
این فیزیکدانان ایتالیایی و مخالف دولت موسولینی، که از معماران عمده بمب اتم در آمریکا به شمار میآید در 29 سپتامبر 1901 در رم ایتالیا به دنیا آمد. او خود مسیحی بود اما همسرش لائورا به آیین یهودیت اعتقاد داشت. انریکو فرمی در میان دانشمندان دخیل در ساخت بمب اتم به لقب «پدر بمب اتمی» ممتاز است. او در سال 1934 و در دانشگاه رم، پژوهشنهایی را آغاز کرد که سرانجام به کشف شکاف هستهای اتم اورانیوم انجامید. اصل اساسی و پایهای برای ساخت بمب اتمی و نیز ایجاد یک نیروگاه اتمی. هشت سال بعد، در 2 دسامبر 1942، وی رهبر تیمی از دانشمندان بود که آتش اتمی را برای نخستین بار از شیکاگو بر روی زمین روشن کردند. فرمی مبدع «کوره اتمی» بود که نام آن را «شمع» گذاشت. او از نخستین افرادی بود که به رهبران نظامی آمریکا درباره تاثیر بالقوه از انرژی هستهای هشدار داد و در همین مورد، در 18 مارس 1939 در وزارت نیروی دریایی سخنرانی کرد. در 1944، به پیشنهاد اوپنهایمر، به آزمایشگاه لسآلاموس پیوست و در شکلگیری کمیته موقت تصمیمگیری درباره بهکارگیری بمب اتم هم نقش داشت.
* ادوارد تلر (Edward Teller)
ادوارد تلر، متولد 15 آگوست 1908 در بوداپست مجارستان، به عنوان «پدر بمب هیدروژنی» شناخته میشود. او درخانوادهای یهودی متولد شد. آغاز همکاری ادوارد تلر با پروژه منهتن، زمانی بود که رابرت اوپنهایمر از او برای شرکت در سمینار تابستانی برنامهریزی در دانشگاه کالیفرنیا به سال 1942 دعوت کرد. سمیناری که میخواست پایهها و بنیادهای پروژه را طراحی کند. پس از چند هفته او همدرس قدیمیاش انریکو فری را در منهتن یافت و با هم کار را ادامه دادند. کار مهم تلر، آن بود که به همراه استانیسلاو اولوم، نخستین بمب هیدروژنی جهان را طراحی کرد. وی در تصمیمگیری دولت ترومن برای تولید بمب، با وجود اعتراضهایی که در محافل علمی میشد، نقش تعیینکنندهای داشت. تلر، همچنین مدل شخصیت اصلی فیلم مشهور استنلی کوبریک «دکتر استرنجلاو» بود؛ فیلمی که به جنگ سرد و خطر بمب اتمی، نگاهی کمیک داشت.
* نیلز بور (Niels Bohr)
نیلز بور اهل دانمارک و از یک خانواده متمول یهودی است. او با آغاز جنگ جهانی دوم از دانمارک گریخت و به همراه همسرش در 29 سپتامبر 1943، از طریق دریا به سوئد رفت. وی در ابتدا پادشاه سوئد را متقاعد کرد که به یهودیان پناهندگی عمومی بدهد. پس ازچندی، بور به لوس آلاموس در نیومکزیکو آمد و به عنوان مشاور برای پروژه منهتن مشغول به کار شد. جمله معروفی از او نقل شده که درباره وضعیت آزمایشگاه گفت: «آنها به کمک من در ساخت بمب اتم نیاز ندارند.» او سهم مهمی را در کار بر روی «آغازگر نوترون مدوله» به عهده گرفت. به قول اوپنهایمر «این دستگاه به عنوان یک قطعه پازل لجوج» باقی مانده بود، اما نیلز بور خیلی زود در اوایل فوریه 1945 نشان داد که کار چگونه باید به آن دست یافت. او که در سال 1922، جایزه نوبل فیزیک را برده بود در 18 نوامبر 1962 درگذشت.
* هانس بته ( Hans Bethe)
این فیزیکدان آلمانی، در دوم جولای 1906 در آلمان زاده شد. مادرش یهودی و پدرش پروتستان بودند. بته شاید واپسین بازمانده نسل دانشمندانی بود که فیزیک هستهای و بعد بمب هستهای را به جهان آوردند. او در لس آلاموس، آزمایشگاه مخفی نیوکزیکو، یعنی همان جایی که بمب اتم در حال طراح و ساخت بود، مسئول بخش تئوریک آزمایشگاه بود. هنگامی که ادوارد تلر، «پدر بمب هیدروژنی» او را در اروپا دیدار کرد گفت: «دکتر بته، تاکنون که من دیدهام، جامعترین دانش فیزیک نظری را داشته است.» بته با جی. رابرت اوپنهایمر، رهبر پروژه بمب اتمی در ستاد امنیتی اوپنهایمر روابط نزدیکی داشت و در مراسم تشییع جنازه او در 1967 میلادی پیام ستایشی منتشر کرد. بته در سال 1967 برنده جایزه نوبل شد. او از معدود فیزیکدانان یهودی و دخیل در ساخت بمب اتم بود که پس از انفجار اتمی برنده جایزه نوبل شد. مرگ او در مارس 2005 رخ داد.
* دانشمندان توبهکار
نخستین تماسها میان دانشمندان فیزیک و دولت ایالات متحد، به وسیله جی. بی. پگرام از دانشگاه کلمبیا که کنفرانسی میان انریکو فرمی و وزارت نیروی دریایی آمریکا در مارس 1939 میلادی برگزار کرد ایجاد شد.
در تابستان 1939، زیلارد، آلبرت انیشتین را متقاعد کرد که از نفوذش برای فراهم کردن شرایط در جهت بهکارگیری نظامی «واکنش زنجیرهای شکافت کنترلنشده» استفاده کند و به این ترتیب، نامه مشهور به فرانکلین روزولت نوشته شد. در فوریه 1940 میلادی، 6000 دلار برای آغاز تحقیقات زیر نظارت کمیتهای به ریاست جی. ل. بریگز، مدیر اداره ملی استاندارد در دسترس قرار گرفت. در 6 دسامبر 1941، این پروژه تحت نظارت دفتر تحقیقات و توسعه ملی، به مسئولیت وانوار بوش قرار داده شد. با ورود آمریکا به جنگ، وزارت جنگ به جمع مسئولان این پروژه ملحق شد. از اواسط سال 1942 روشن بود که طیف گستردهای از طرحهای آزمایشی، آزمایشگاهها و امکانات تولید باید به دست مهندسان ارتش ایالات متحد ساخته میشد تا دانشمندان گرد هم آمده در پروژه، ماموریت خود را انجام دهند. در ژوئن 1942، لشگری از مهندسان منطقه منهتن، آغاز به کار ساخت و ساز شدند. نام «پروژه منهتن»، به اسم رمز تمام فعالیتهایی تبدیل شد که بهزودی در سراسر ایالات متحد گسترش یافت.
تصویر روی جلد مجله تایم
در 1 جولای 1946
گروهی از دانشمندان در کنفراسی در لسآلاموس
بسیاری از این دانشمندان همکار در پروژه بمب اتم،
یهودی و برنده جوایز علمی مانند نوبل بودند.
در بیشتر نوشتهها به این نکته اشاره شده است که بسیاری از این دانشمندان، بلافاصله با طرح بهکارگیری نظامی بمب اتم از سوی آمریکا به مخالفت با آن برخاستند. در برخی منابع حتی آمده است که این فیزیکدانان بسیار مراقبت میکردند که نکند حاصل زحماتشان در امور نظامی به کار گرفته شود. اما هر قدر هم که این ادعا درست باشد، چیزی از مسئولیت این افراد کم نمیکند. تولد بمب اتم در قرن بیستم، چه در رقابت با هیتلر و برای کنترل او بوده باشد و چه هر چیز دیگری، پای یک «فاجعه هولناک» را بر زمین باز کرد. از سوی دیگر بسیار خوشباورانه است که دانشمندانی با این سطح علمی که آگاهانه بر روی ساخت یک «بمب» کار میکنند، دل خود را به «مراقبت» و «قول و قرار» خوش داشته باشند.
* چرا بمبهای اتم انداخته شد؟
آمریکاییها همیشه برای توجیه این اقدام وحشیانه، دو دلیل و توجیه را مطرح کردهاند: یکی؛ جلوگیری از کشتار غیرنظامیان و دیگری پایان دادن به جنگ جهانی. براین اساس، این اقدام، یک مقابه به مثل و یک حق عادلانه برای جبران جنایات جنگی ژاپنیها از جمله در حمله به بندر پرل هاربور بوده است.
اما در برابر این ادعاها، برخی گزارشها نشان میدهند که اهداف دیگری هم از استفاده بمب اتمی در کار بوده است. این مساله از دو جنبه سلبی و ایجابی قابل شناسایی است:
الف) از موضع سلبی به شهادت بسیاری از افراد و مدارک مستند، بمباران اتمی ژاپن هیچ فایده نظامی در برنداشت و ژاپنیها بدون چنین آفند وحشیانهای هم بهزودی تسلیم میشدند. براساس گزارش ماه ژوئیه 1946 گروه مطالعات استراتژیک بمباران ایالات متحد که به منظور بررسی حملات هوایی در ژاپن از سوی هری ترومن تشکیل شده بود، «براساس تحقیقات مفصل بر روی همه دادهها و به پشتوانه شهادت رهبران ژاپنی»، «قطعا پیش از 31 دسامبر 1945 و به احتمال قوی، پیش از 1 نوامبر 1945، ژاپن تسلیم میشد حتی اگر بمب اتمی انداخته نمیشد، یا حتی اگر روسها وارد جنگ نمیشدند و یا حتی اگر هیچ حملهای برنامهریزی و انجام نمیشد.»
بسیاری معتقدند که ژاپنیها دیر یا زود تسلیم میشدند
و بمباران فاجعهآمیز ژاپن هیچ ضرورتی برای پیروزی نداشت
بسیاری از نیروهای آمریکایی دخیل در جنگ هم چنین باوری دارند. ژنرال دوایت آیزنهاور –رئیس جمهور بعدی آمریکا و فرمانده عالی همه نیروهای متفق- گفت: «ژاپنیها آماده تسلیم شدن بودند و هیچ ضرورتی نداشت که با چنین افتضاحی به آنها ضربه بزنیم.»
دریاسالار «ویلیام هلی»، بالارتبهترین نظامی ارتش آمریکا از 1942 تا 1949، نیز اذعان داشت: «به نظر من، بهکارگیری این سلاح وحشتناک، در هیروشیما و ناکازاکی هیچ کمک مادی به نبرد ما برابر ژاپن نکرد.»
براساس آنچه در کتاب The Pathology of Power آمده است، ژنرال مکآرتور هم تایید کرد که «هیچ توجیه نظامی» برای انداختن بمب نمیدیده است. او برخلاف اظهارنظرهای رسمیاش، میگوید: «جنگ ممکن بود هفتهها زودتر به پایان رسد اگر آمریکا میپذیرفت چنانچه که بعدها به شکلی دیگر پذیرفت، نهاد امپراتوری را در ژاپن حفظ کند.»
«ژنرال مکلوی»، معاون وزارت جنگ آمریکا در جریان جنگ هم مینویسد: «به اعتقاد من، ما فرصت موثر تسلیم ژاپن را به طوری که رضایت همهجانبهای را بدون بهکارگیری بمب اتمی، به دنبال داشته باشد، از دست دادیم.»
«رالف برد»، فرمانده نیروی دریایی آمریکا هم مینویسد: «به نظر من، جنگ برابر ژاپنیها پیش از آنکه ما دست به استفاده از بمب اتمی بزنیم پیروز شده بود. بنابراین، هیچ نیازی نبود که ما موضع هستهایمان را افشا کنیم و روسیه را به توسعه چنین چیزی تحریک کنیم.»
«پاول نیتز»، نایب رئیس سازمان بمبافکنی آمریکا (the U.S. Bombing Survey) نیز مینویسد: «... میتوان نتیجه گرفت که بدون بمباران اتمی، ژاپن به احتمال زیاد در چند ماه دیگر تسلیم یمشد. نظر خود من این بود که ژاپن تا نوامبر 1945 تسلیم خواهد شد.»
حتی اگر بپذیریم که قدرتنمایی با سلاح اتمی میتوانست بهترین راه برای مهار کردن مقاومت ژاپنیها و وادار کردنشان به پایان جنگ باشد، پرسش دیگری که پیش میآید این است: ایا متفقین نمیتوانستند بمب را در محلی غیرمسکونی بیندازند؟ آیا این کار به اندازه کافی رعبآور و هولناک نبود؟
هنوز هم درباره علت بمباران اتمی ژاپن ابهام وجود دارد.
پذیرش توجیهات رایجی که آمریکاییها مطرح کردهاند
با وجود شواهد بسیار دیگر، دشوار است.
ب) اما از موضع ایجابی، دیدگاههای گوناگونی مطرح است. یک دیدگاه بسیار قوی و مشهور، علت بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی را «انجام یک تمرین نظامی» برای آزمایش عملکرد بمبهای اتمی میداند. برخی هم به نظریهای که میگوید «آنها دوست داشتند با اسباببازیهایشان بازی کنند» اشاره دارد. برنامهریزی برای آغاز جنگ سرد و تاثیرگذاری بر جهان پس از جنگ هم دیدگاههای دیگریاند که در این رابطه مطرح میشود. توضیح مبسوط همه این دیدگاهها، مجال دیگری را میطلبد.
* آیا آمریکا از بمباران اتمی عذرخواهی کرد؟
آمریکاییها تا مدتها حاضر به عذرخواهی از انجام این جنایت جنگی نبودند. اما در سال 2009، باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، عملکردی متفاوت را در پیش گرفت. تصمیم واشنگتن برای اعزام جان روث، سفیر آمریکا به ژاپن به شصت و پنجمین سالگرد انفجار بمب هستهای در هیروشیما (سال 1389) از سوی برخی از تحلیلگران سیاسی به عنوان اقدامی جهت هموار کردن سفر باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا به هیروشیما در نظر گرفته شد. هنگامی که رسانهها همه جا را از نوعی تغییر در عملکرد ریاست جمهوری آمریکانسبت به ژاپن در بوق و کرنا کرده بودند، ترومی تاناکا، رئیس کنفدراسیون سازمانهای مربوط به زیاندیدگان از بمبهای اتمی» ژاپن گفت: «ما از بازدید استقبال میکنیم اما این پذیرش، بدون عذرخواهی برای ما دشوار است.» او ادامه داد: «ما به دنبال گرفتن غرامت نیستیم. ما خیلی ساده میخواهیم که ایالات متحد عذرخواهی کند و از زرادخانه هستهای خود خلاص شود.»
اتحاد استراتژیک ژاپنی و آمریکا، باعث شد حتی
مقامات ژاپنی اعلام کنند لزومی به عذرخواهی از سوی
آمریکاییها به خاطر بمباران اتمی این کشور نیست.
با این همه دولت ژاپن چندان هم به این عذرخواهی متمایل نبود. دولت ژاپن که پس از شکست در جنگ جهانی دوم از یک رقیب سرسخت به متحدی سرسختتر تبدیل شده و عملا پایگاهی برای حضور آمریکا در خاور دور به شمار میآید، این عذرخواهی را به نفع اتحاد دو کشور نمیدانست. در اسنادی که از سوی ویکیلیکس منتشر شد، به کانالی که میان معاون وزیر خارجه ژاپن، میتوجی یابوناکا و جان رز، سفر آمریکا در ژاپن ایجاد شده بود اشاره میکند که مسئول ژاپنی، با اشاره به اینکه این عذرخواهی میتواند باعث سوء استفاده گروههای ضدهستهای قرار گیرد، آن را به نفع «مخالفان اتحاد دفاعی میان ژاپن و ایالات متحد آمریکا» دانسته بود. در سال 1393، ژاپنیها از اوباما برای سفر به این کشور دعوت کردند. او نخستین رئیس جمهور آمریکا بود که پس از بیل کلینتون یعنی از سال 1995 به ژاپن میرفت.
* چند آمار بدون شرح
نزدیک پنجاه و پنج میلیون انسان در جنگ جهانی دوم، به طرزی وحشتناک کشته شدند در حالی که کشتهشدگان در هیروشیما نیمی از یک درصد این تعداد بود. تا سال 1950، دویست هزار نفر در هیروشیما و 300 هزار نفر در سراسر هیروشیما و ناکازاکی کشته شدند. شمار این قربانیان بسیار کمتر از تعداد کشتهشدگانی است که از ملتهای گوناگون در جریان جنگ دوم جهانی کشته شدند اما آنچه واقعه بمباران اتمی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی را ویژه میکند آن است که این بار، در یک چشم برهم زدن، یک شهر ویران میشود و گروه بسیاری از انسانها به وسیله جنگافزاری خاص و تابش اشعهای کشنده قربانی شدند. بمباران اتمی ژاپن، یک کشتار بیرویه بود.
آمار زیر، بدون هیچ توضیحی، برخی خسارتهای اولین و آخرین بهکارگیری بمب اتم به دست انسان را نشان میدهد:
پیش از آغاز جنگ جهانی، در سال 1933، گروهی –که بسیاریشان از رژیمهای فاشیستی در اروپا پناهنده شده بودند- درباره تحقیقات سلاحهای اتمی در آلمان نازی نگران شدند. در 1940 میلادی، دولت ایالات متحد، ایجاد برنامه توسعه سلاحهای اتمی خود را، تحت مسئولیت مشترک «دفتر تحقیقات و توسعه علمی» و «وزارت جنگ» پس از ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم آغاز کرد. لشگر مهندسان ارتش ایالات متحد وظیفه داشت امکانات گستردهای را که برای این برنامه محرمانه لازم بود فراهم کند. برنامهای که به دلیل کارگزاری سپاه مهندسی منطقه منهتن، «پروژه منهتن» نام گرفت.
تکنسینها در حال کار در آزمایشگاه لسآلاموس
همزمان با این آزمایش، نیروهای متفقین، آلمانها را در اروپا متوقف کرده بودند. با این وجود، ژاپنیها همچنان به مبارزه خود ادامه میدادند. نشانههای روشنی وجود داشت که آنها بخت چندانی برای موفقیت نخواهند داشت. در واقع، ژاپنیها از اواسط آوریل 1945 (یعنی هنگامی که هری ترومن به ریاست جمهوری آمریکا برگزیده شد) تا اواسط ماه جولای، خسارتهای بسیار بیشتری از رقبای متفق خود متحمل شدند. با این وجود، دولت ژاپن در اواخر جولای، پیشنهاد متفقین برای تسلیم را براساس مفاد مندرج در اعلامیه پوتسدام که آنها را در صورت خودداری از تسلیم به «تخریب سریع و مطلق» تهدید میکرد، رد کرد.
نخستین انفجار اتمی در آزمایش ترینیتی و بررسی آثار آن
* تردید در عملیات سقوط
آمریکاییها تا پیش از تصمیمگیری برای بهکارگیری بمب اتم، در قالب برنامهای با عنوان «عملیات سقوط» (Operation Downfall) به بمباران مناطق مختلف ژاپن با سلاحهای مرسوم و تجهیزات متعارفی که در اختیار داشتند میپرداختند. اما ژنرال مکآرتور –ژنرال پنج ستاره ارتش آمریکا- و دیگر فرماندهان به هری ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا اطلاع دادند که تداوم تقابل با ژاپن در قالب این عملیات، تلفات آمریکاییها را به یک میلیون خواهد رساند. هری ترومن، سیزده روز پس از مرگ فرانکلین روزولت، به عنوان رئیس جمهور جدید آمریکا در جریان پروژه منهتن قرار گرفت. هنری سیمسون، وزیر جنگ وقت به او اطلاع داد که در چهار ماه آینده ما به احتمال قوی، ساخت این «وحشتناکترین سلاح در تاریخ بشر» را تکمیل خواهیم کرد.
سیمسون پیشنهاد کرد که کمیتهای تشکیل یابد تا بررسی کنند «آیا بمب اتم باید به کار گرفته شود و اگر بله، در چه زمانی و چه مکانی باید مستقر شود.» اعضای این پنل را که به عنوان کمیته موقت شناخته میشدند، جز سیمسون که ریاست آن را به عهده داشت، جورج هریسون، رییس شرکت بیمه زندگی نیویورک و مشاور ویژه وزیر امور خارجه، جیمز بیرنز، نماینده شخصی هری ترومن، رالف بارد معاون وزیر نیروی دریایی، ویلیام کلایتون معاون وزیر امور خارجه و مشاوران علمی کمیته، وانوار بوش، کار کامپتون و جیمز کونانت تشکیل میدادند. ژنرال جورج مارشال -فرمانده ستاد ارتش- هم در برخی جلسات کمیته شرکت میکردند.
هری ترومن با صدور فرمان بمباران نام خود را به عنوان
عامل اصلی نخستین بمباران اتمی تاریخ ثبت کرد
*تصمیم تاریخی آقای رئیس جمهور
در یکم ژوئن 1945، کمیته موقت به این نتیجه رسید که بمب اتمی باید هر چه زودتر و بدون هیچ تاملی علیه اهداف نظامی در ژاپن مورد استفاده قرار بگیرد. اینجا بود که هری ترومن برای جلوگیری از وقوع تلقات سنگینی که متوجه نیروهای نظامی ایالات متحد میشد، فراتر از ملاحظات اخلاقی وزیر جنگ آمریکا، هنری سیمسون، ژنرال دوایت آیزنهاور و شماری از دانشمندان پروژه منهتن، با امید به پایان یافتن هر چه سریعتر جنگ جهانی، تصمیم به بهکارگیری سلاح اتمی گرفت. طرفداران این اقدام، از جمله جیمز بیرنز، وزیر امور خارجه ترومن، بر این باور بودند که توان ویرانگر این بمب، نه تنها مُهر پایانی بر جنگ جهانی میبود، بلکه به ایالات متحد جایگاهی مسلط در تعیین وضعیت دوره پساجنگ جهان میبخشید.
* کارکنان از همه جا بیخبر
هنگامی که بمبهای اتمی شهرهای ژاپن را با خاک یکسان کرد، همزمان با بهت سراسری مردم جهان، یک گروه دیگر هم بودند که بهناگه غافلگیر شدند و در بهت فرو رفتند. کارکنانی که از همه جا بیخبر، به خیال کمک به سربازانشان در جنگ علیه متجاوزان در کارخانجاتی فعالیت میکردند که بی هیچ حرف و حدیثی داشت مواد اولیه بمبهای پروژه منهتن را آماده میکرد.
ژنرال گراوز؛ از فرماندهان نیروی زمینی آمریکا
در حال سخنرانی برای جمعی از کارکنان
کارخانه اوک ریج در سال 1945 میلادی
یکی از این کارخانجات، کارخانه غولپیکر غنیسازی اورانیوم در «اوک ریج» (Oak Ridge) بود. کارخانهای واقع در کوههای آپالاچی که بیشتر کارکنان آن را دختران و زنان جوان تشکیل میدادند. دخترانی که به آنها گفته شده بود، زحماتشان به بازگشت به خانهی سربازان آمریکایی کمک میکند. اما با سقوط بمبهای اتمی، ساکنان اوک ریج دریافتند که برای چه چیزی کار میکردند. «سایت x»، یکی از محلهایی بود که در سال 1942 ساخته شد و کارکنان آن از سراسر ایالات متحد با وعده دستمزدی متوسط، مسکن و غذا و حمل و نقل رایگان استخدام شدند. وظیفه محول به این دختران جوان هم معلوم بود: احتمالا نظارت بر کار یک دستگاه یا فشار دادن یک تکمه. خانم دنیس کییِرنان، روزنامهنگار و پژوهشگر آمریکایی، کتابی با نام «دختران شهر اتمی» منتشر کرد و در این کتاب با برخی از زنان شاغل در این کارخانه، تکنسینها، پرستاران، منشیها، کارگران، شیمیدانها و ... گفتگو کرد.
کتاب دختران شهر اتمی؛ نوشته دنیس کییِرنان
یکی دیگر از این سایتها، «سایت هنفورد»، یک مرکز بزرگ در کنار رودخانه کلمبیا در ایالت واشینگتن در کشور آمریکا بود. سایت هنفورد در سال ۱۹۴۳ به عنوان بخشی از پروژه منهتن در نزدیکی شهر هنفورد در ایالت واشینگتن تاسیس شد. نخستین رآکتور تمامعیار تولید پلوتونیوم دنیا - موسوم به رآکتور B - در سایت هنفورد برپا شد. نخستین بمب اتمی دنیا در «آزمایش هستهای ترینیتی» و بمب اتمی «مرد بزرگ» که روی شهر ناکازاکی منفجر شد، هردو پلوتونیومهای تولید شده در سایت هنفورد را بهکار بردند.
سایت هنفورد در دهه چهل میلادی
اما وضعیت کارکنان این سایت بسیار متفاوت بود. «رابر بابنزر» یکی از سرپرستهای تولید این سایت در گفتگویی در سال 1968 با اس. ال. سانگر، نویسنده کتاب «کار بر روی بمب» گفت: «مستی شایع بود و افسردگی هم کاملا رواج داشت و این یک دلیل بزرگ است برای اینکه مردم آنجا را ترک کنند. همچنین احساس غربت و تنهایی یکی از عوامل افسردهکننده در این محل بود. آنجا تقریبا شبیه یک زندان بود؛ سیمهای خاردار. مردان از زنان جدا شده بودند و حتی همسران هم گاهی از اوقات از هم جدا نگه داشته میشدند. برخی از کارکنان بودند که دچار ضعف اعصاب شدند. این تنهایی و افسردگی وجود داشت و آمار مشروبات الکلی هم بسیار بالا بود.»
* پیوند دانشگاه و جنگسالاران
پروژه منهتن و حادثه بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، از یک جنبه دیگر هم قابل تامل است و آن پیوند دانشمندان و استادان دانشگاه با جنگسالاران آمریکایی است. برخی از مهمترین دانشمندان و فیزیکدانان مشهور جهان که در این پروژه همکاری جدی داشتند و در حقیقت، ثمره فعالیتهای علمی آنها بود که در شکل بمبهای هولناک «پسرکوچک» و «مرد بزرگ» بر سر مردم هیروشیما و ناکازاکی فرود آمد. نکته مشترکی که درباره این دانشمندان وجود دارد این است که غالب آنها (و از جمله همه مواردی که در ذیل میآید) یهودی میباشند:
* آلبرت اینشتین (Albert Einstein)
دانشمند شهیر آلمانی در 14 مارس 1879 به دنیا آمد و یک یهودی بود. نام اینشتین در تاریخ علم با «نظریه نسبیت» گره خورده است. اما این نظریه، هنگامی که به فیزیک هستهای وارد شد، بیشترین کمک را به تخقق «شکاف هستهای» انجام داد. او آمریکاییها را ترغیب کرد که پیش از آلمانها به بمب اتم دست یابند. گویی که دستیابی آمریکاییهای صلحطلب (!)، جلوی اقدام احتمالی نازیهای جنگطلب را میگیرد. براساس ادعای نویسنده کتاب «سلاحهای هستهای و منع گسترش»، این نامه «مسلما محرک کلیدی برای تصویب تحقیقات جدی درباره سلاحهای هستهای در آستانه ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم از سوی این کشور» بود. افزون بر این نامه، اینشتین از ارتباطات خود با خانواده سلطنتی بلژیک و ملکه مادر بلژیک برای دسترسی به یک فرستاده شخصی به کاخ سفید استفاده کرد. با ارسال نامه اینشتین و دیدار او با روزولت، ایالات متحد وارد رقابت برای توسعه بمب و آغاز «پروژه منهتن» شد. ورودی که آمریکا را به تنها کشوری مبدل کرد که در طول جنگ جهانی در دستیابی به سلاح اتمی کامیاب شد.
آلبرت انیشتین جنگ را «یک بیماری» میدانست و به مقاومت در برابر آن دعوت میکرد. اما امضای نامه به روزولت تمام اصول اخلاقی او را نقض کرد. وی در سال 1954 یعنی یک سال پیش از مرگ، به دوست قدیمی خود لینوس پائولینگ گفت: «من در زندگی یک اشتباه بزرگ کردم. زمانی که نامه به رئیس جمهور روزولت را برای توصیه به اینکه بمب اتم باید ساخته شود امضا کردم.» آلبرت انیشتاین در 1921، نوبل فیزیک را برده بود. البته او به طور مستقیم با پروژه منهتن همکاری نکرد.
* لئو زیلارد (Leo Szilárd)
او متولد مجارستان از پدر و مادری یهودی است. شاید این دانشمند مجار نخستین کسی بود که تصور کرد «چگونه یک بمب اتمی ممکن است کار کند». او بعدها نوشت که روزی از روزهای سپتامبر 1933، در حالی که داشت در خیابانهای لندن قدم میزده مفهوم یک واکنش زنجیرهای هستهای خیلی ناگهانی به ذهنش خطور کرد. از آن موقع تا شش سال آینده، زیلارد این مفهوم را به عنوان یک راز نزد خود نگه داشت تا آن را از دسترسی نازیها پنهان کند. او در آگوست 1939 نامهای به فرانکلین روزولت نوشت و خطر اینکه هیتلر قبل از همه به بمب اتم دست یابد را هشدار داد. نتیجه آغاز تدریجی برنامه هستهای آمریکا بود. او این نامه را به امضای آلبرت انیشتین هم رساند (یا به قولی آن را جعل کرد تا تاثیرگذارتر شود) بزرگترین خدمت زیلارد و همکارش انریکو فرمی در راه ساخت بمب، ایجاد «واکنش زنجیرهای هستهای» بود که در دانشگاه شیکاگو در دسامبر 1942 انجام شد. کار مهم دیگر او، ساخت نخستین «رآکتور نئوترونیک»، یک اورانیوم و شمع اتمی گرافیت که در آن نخستین واکنش زنجیرهای هستهای خودکفا در سال 1942 به دست آمد. زیلارد در 30 مه 1964 درگذشت.
* جی رابرت اوپنهایمر (J. Robert Oppenheimer)
اوپنهایمر، 22 مه 1904 در خانوادهای از بازرگانان یهودی نیویورک به دنیا آمد. در ماه مه 1942، جیمز کونانت، رئیس کمیته تحقیقات دفاع ملی آمریکا، که یکی از استادان اوپنهایمر در دانشگاه بود، او را فراخواند تا بر روی محاسبات نوترونی سریع، کار کند. وظیفهای که اوپنهایمر با تمام توان آن را به دست گرفت. یکی از نخستین اقدامان وی، میزبانی جلسهای با حضور دانشمندان درباره «تئوری بمب» بود که در ساختمان برکلی متعلق به خود او برگزار شد. در این جلسه که افرادی چون هانس بته و ادوارد تلر هم حضور داشتند نیازمندیهای پروژه مورد بررسی قرار گرفت. با تعریف برنامه و پروژه منهتن، ژنرال گراوز، مدیر پروژه، اوپنهایمر را در سپتامبر 1942، به عنوان رئیس بخش سلاحهای مخفی پروژه منهتن منصوب کرد. اوپنهایمر نقش مهمی در گردآوری فیزیکدانان و دانشمندان در این پروژه داشت. اقدام مهم دیگر او موفقیت در «آزمایش هستهای ترینیتی» بود که نخستین تمرین انفجار اتمی به شمار میآمد.
* انریکو فرمی (Enrico Fermi)
این فیزیکدانان ایتالیایی و مخالف دولت موسولینی، که از معماران عمده بمب اتم در آمریکا به شمار میآید در 29 سپتامبر 1901 در رم ایتالیا به دنیا آمد. او خود مسیحی بود اما همسرش لائورا به آیین یهودیت اعتقاد داشت. انریکو فرمی در میان دانشمندان دخیل در ساخت بمب اتم به لقب «پدر بمب اتمی» ممتاز است. او در سال 1934 و در دانشگاه رم، پژوهشنهایی را آغاز کرد که سرانجام به کشف شکاف هستهای اتم اورانیوم انجامید. اصل اساسی و پایهای برای ساخت بمب اتمی و نیز ایجاد یک نیروگاه اتمی. هشت سال بعد، در 2 دسامبر 1942، وی رهبر تیمی از دانشمندان بود که آتش اتمی را برای نخستین بار از شیکاگو بر روی زمین روشن کردند. فرمی مبدع «کوره اتمی» بود که نام آن را «شمع» گذاشت. او از نخستین افرادی بود که به رهبران نظامی آمریکا درباره تاثیر بالقوه از انرژی هستهای هشدار داد و در همین مورد، در 18 مارس 1939 در وزارت نیروی دریایی سخنرانی کرد. در 1944، به پیشنهاد اوپنهایمر، به آزمایشگاه لسآلاموس پیوست و در شکلگیری کمیته موقت تصمیمگیری درباره بهکارگیری بمب اتم هم نقش داشت.
* ادوارد تلر (Edward Teller)
ادوارد تلر، متولد 15 آگوست 1908 در بوداپست مجارستان، به عنوان «پدر بمب هیدروژنی» شناخته میشود. او درخانوادهای یهودی متولد شد. آغاز همکاری ادوارد تلر با پروژه منهتن، زمانی بود که رابرت اوپنهایمر از او برای شرکت در سمینار تابستانی برنامهریزی در دانشگاه کالیفرنیا به سال 1942 دعوت کرد. سمیناری که میخواست پایهها و بنیادهای پروژه را طراحی کند. پس از چند هفته او همدرس قدیمیاش انریکو فری را در منهتن یافت و با هم کار را ادامه دادند. کار مهم تلر، آن بود که به همراه استانیسلاو اولوم، نخستین بمب هیدروژنی جهان را طراحی کرد. وی در تصمیمگیری دولت ترومن برای تولید بمب، با وجود اعتراضهایی که در محافل علمی میشد، نقش تعیینکنندهای داشت. تلر، همچنین مدل شخصیت اصلی فیلم مشهور استنلی کوبریک «دکتر استرنجلاو» بود؛ فیلمی که به جنگ سرد و خطر بمب اتمی، نگاهی کمیک داشت.
* نیلز بور (Niels Bohr)
نیلز بور اهل دانمارک و از یک خانواده متمول یهودی است. او با آغاز جنگ جهانی دوم از دانمارک گریخت و به همراه همسرش در 29 سپتامبر 1943، از طریق دریا به سوئد رفت. وی در ابتدا پادشاه سوئد را متقاعد کرد که به یهودیان پناهندگی عمومی بدهد. پس ازچندی، بور به لوس آلاموس در نیومکزیکو آمد و به عنوان مشاور برای پروژه منهتن مشغول به کار شد. جمله معروفی از او نقل شده که درباره وضعیت آزمایشگاه گفت: «آنها به کمک من در ساخت بمب اتم نیاز ندارند.» او سهم مهمی را در کار بر روی «آغازگر نوترون مدوله» به عهده گرفت. به قول اوپنهایمر «این دستگاه به عنوان یک قطعه پازل لجوج» باقی مانده بود، اما نیلز بور خیلی زود در اوایل فوریه 1945 نشان داد که کار چگونه باید به آن دست یافت. او که در سال 1922، جایزه نوبل فیزیک را برده بود در 18 نوامبر 1962 درگذشت.
* هانس بته ( Hans Bethe)
این فیزیکدان آلمانی، در دوم جولای 1906 در آلمان زاده شد. مادرش یهودی و پدرش پروتستان بودند. بته شاید واپسین بازمانده نسل دانشمندانی بود که فیزیک هستهای و بعد بمب هستهای را به جهان آوردند. او در لس آلاموس، آزمایشگاه مخفی نیوکزیکو، یعنی همان جایی که بمب اتم در حال طراح و ساخت بود، مسئول بخش تئوریک آزمایشگاه بود. هنگامی که ادوارد تلر، «پدر بمب هیدروژنی» او را در اروپا دیدار کرد گفت: «دکتر بته، تاکنون که من دیدهام، جامعترین دانش فیزیک نظری را داشته است.» بته با جی. رابرت اوپنهایمر، رهبر پروژه بمب اتمی در ستاد امنیتی اوپنهایمر روابط نزدیکی داشت و در مراسم تشییع جنازه او در 1967 میلادی پیام ستایشی منتشر کرد. بته در سال 1967 برنده جایزه نوبل شد. او از معدود فیزیکدانان یهودی و دخیل در ساخت بمب اتم بود که پس از انفجار اتمی برنده جایزه نوبل شد. مرگ او در مارس 2005 رخ داد.
* دانشمندان توبهکار
نخستین تماسها میان دانشمندان فیزیک و دولت ایالات متحد، به وسیله جی. بی. پگرام از دانشگاه کلمبیا که کنفرانسی میان انریکو فرمی و وزارت نیروی دریایی آمریکا در مارس 1939 میلادی برگزار کرد ایجاد شد.
در تابستان 1939، زیلارد، آلبرت انیشتین را متقاعد کرد که از نفوذش برای فراهم کردن شرایط در جهت بهکارگیری نظامی «واکنش زنجیرهای شکافت کنترلنشده» استفاده کند و به این ترتیب، نامه مشهور به فرانکلین روزولت نوشته شد. در فوریه 1940 میلادی، 6000 دلار برای آغاز تحقیقات زیر نظارت کمیتهای به ریاست جی. ل. بریگز، مدیر اداره ملی استاندارد در دسترس قرار گرفت. در 6 دسامبر 1941، این پروژه تحت نظارت دفتر تحقیقات و توسعه ملی، به مسئولیت وانوار بوش قرار داده شد. با ورود آمریکا به جنگ، وزارت جنگ به جمع مسئولان این پروژه ملحق شد. از اواسط سال 1942 روشن بود که طیف گستردهای از طرحهای آزمایشی، آزمایشگاهها و امکانات تولید باید به دست مهندسان ارتش ایالات متحد ساخته میشد تا دانشمندان گرد هم آمده در پروژه، ماموریت خود را انجام دهند. در ژوئن 1942، لشگری از مهندسان منطقه منهتن، آغاز به کار ساخت و ساز شدند. نام «پروژه منهتن»، به اسم رمز تمام فعالیتهایی تبدیل شد که بهزودی در سراسر ایالات متحد گسترش یافت.
تصویر روی جلد مجله تایم
در 1 جولای 1946
گروهی از دانشمندان در کنفراسی در لسآلاموس
بسیاری از این دانشمندان همکار در پروژه بمب اتم،
یهودی و برنده جوایز علمی مانند نوبل بودند.
در بیشتر نوشتهها به این نکته اشاره شده است که بسیاری از این دانشمندان، بلافاصله با طرح بهکارگیری نظامی بمب اتم از سوی آمریکا به مخالفت با آن برخاستند. در برخی منابع حتی آمده است که این فیزیکدانان بسیار مراقبت میکردند که نکند حاصل زحماتشان در امور نظامی به کار گرفته شود. اما هر قدر هم که این ادعا درست باشد، چیزی از مسئولیت این افراد کم نمیکند. تولد بمب اتم در قرن بیستم، چه در رقابت با هیتلر و برای کنترل او بوده باشد و چه هر چیز دیگری، پای یک «فاجعه هولناک» را بر زمین باز کرد. از سوی دیگر بسیار خوشباورانه است که دانشمندانی با این سطح علمی که آگاهانه بر روی ساخت یک «بمب» کار میکنند، دل خود را به «مراقبت» و «قول و قرار» خوش داشته باشند.
* چرا بمبهای اتم انداخته شد؟
آمریکاییها همیشه برای توجیه این اقدام وحشیانه، دو دلیل و توجیه را مطرح کردهاند: یکی؛ جلوگیری از کشتار غیرنظامیان و دیگری پایان دادن به جنگ جهانی. براین اساس، این اقدام، یک مقابه به مثل و یک حق عادلانه برای جبران جنایات جنگی ژاپنیها از جمله در حمله به بندر پرل هاربور بوده است.
اما در برابر این ادعاها، برخی گزارشها نشان میدهند که اهداف دیگری هم از استفاده بمب اتمی در کار بوده است. این مساله از دو جنبه سلبی و ایجابی قابل شناسایی است:
الف) از موضع سلبی به شهادت بسیاری از افراد و مدارک مستند، بمباران اتمی ژاپن هیچ فایده نظامی در برنداشت و ژاپنیها بدون چنین آفند وحشیانهای هم بهزودی تسلیم میشدند. براساس گزارش ماه ژوئیه 1946 گروه مطالعات استراتژیک بمباران ایالات متحد که به منظور بررسی حملات هوایی در ژاپن از سوی هری ترومن تشکیل شده بود، «براساس تحقیقات مفصل بر روی همه دادهها و به پشتوانه شهادت رهبران ژاپنی»، «قطعا پیش از 31 دسامبر 1945 و به احتمال قوی، پیش از 1 نوامبر 1945، ژاپن تسلیم میشد حتی اگر بمب اتمی انداخته نمیشد، یا حتی اگر روسها وارد جنگ نمیشدند و یا حتی اگر هیچ حملهای برنامهریزی و انجام نمیشد.»
بسیاری معتقدند که ژاپنیها دیر یا زود تسلیم میشدند
و بمباران فاجعهآمیز ژاپن هیچ ضرورتی برای پیروزی نداشت
بسیاری از نیروهای آمریکایی دخیل در جنگ هم چنین باوری دارند. ژنرال دوایت آیزنهاور –رئیس جمهور بعدی آمریکا و فرمانده عالی همه نیروهای متفق- گفت: «ژاپنیها آماده تسلیم شدن بودند و هیچ ضرورتی نداشت که با چنین افتضاحی به آنها ضربه بزنیم.»
دریاسالار «ویلیام هلی»، بالارتبهترین نظامی ارتش آمریکا از 1942 تا 1949، نیز اذعان داشت: «به نظر من، بهکارگیری این سلاح وحشتناک، در هیروشیما و ناکازاکی هیچ کمک مادی به نبرد ما برابر ژاپن نکرد.»
براساس آنچه در کتاب The Pathology of Power آمده است، ژنرال مکآرتور هم تایید کرد که «هیچ توجیه نظامی» برای انداختن بمب نمیدیده است. او برخلاف اظهارنظرهای رسمیاش، میگوید: «جنگ ممکن بود هفتهها زودتر به پایان رسد اگر آمریکا میپذیرفت چنانچه که بعدها به شکلی دیگر پذیرفت، نهاد امپراتوری را در ژاپن حفظ کند.»
«ژنرال مکلوی»، معاون وزارت جنگ آمریکا در جریان جنگ هم مینویسد: «به اعتقاد من، ما فرصت موثر تسلیم ژاپن را به طوری که رضایت همهجانبهای را بدون بهکارگیری بمب اتمی، به دنبال داشته باشد، از دست دادیم.»
«رالف برد»، فرمانده نیروی دریایی آمریکا هم مینویسد: «به نظر من، جنگ برابر ژاپنیها پیش از آنکه ما دست به استفاده از بمب اتمی بزنیم پیروز شده بود. بنابراین، هیچ نیازی نبود که ما موضع هستهایمان را افشا کنیم و روسیه را به توسعه چنین چیزی تحریک کنیم.»
«پاول نیتز»، نایب رئیس سازمان بمبافکنی آمریکا (the U.S. Bombing Survey) نیز مینویسد: «... میتوان نتیجه گرفت که بدون بمباران اتمی، ژاپن به احتمال زیاد در چند ماه دیگر تسلیم یمشد. نظر خود من این بود که ژاپن تا نوامبر 1945 تسلیم خواهد شد.»
حتی اگر بپذیریم که قدرتنمایی با سلاح اتمی میتوانست بهترین راه برای مهار کردن مقاومت ژاپنیها و وادار کردنشان به پایان جنگ باشد، پرسش دیگری که پیش میآید این است: ایا متفقین نمیتوانستند بمب را در محلی غیرمسکونی بیندازند؟ آیا این کار به اندازه کافی رعبآور و هولناک نبود؟
هنوز هم درباره علت بمباران اتمی ژاپن ابهام وجود دارد.
پذیرش توجیهات رایجی که آمریکاییها مطرح کردهاند
با وجود شواهد بسیار دیگر، دشوار است.
ب) اما از موضع ایجابی، دیدگاههای گوناگونی مطرح است. یک دیدگاه بسیار قوی و مشهور، علت بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی را «انجام یک تمرین نظامی» برای آزمایش عملکرد بمبهای اتمی میداند. برخی هم به نظریهای که میگوید «آنها دوست داشتند با اسباببازیهایشان بازی کنند» اشاره دارد. برنامهریزی برای آغاز جنگ سرد و تاثیرگذاری بر جهان پس از جنگ هم دیدگاههای دیگریاند که در این رابطه مطرح میشود. توضیح مبسوط همه این دیدگاهها، مجال دیگری را میطلبد.
* آیا آمریکا از بمباران اتمی عذرخواهی کرد؟
آمریکاییها تا مدتها حاضر به عذرخواهی از انجام این جنایت جنگی نبودند. اما در سال 2009، باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، عملکردی متفاوت را در پیش گرفت. تصمیم واشنگتن برای اعزام جان روث، سفیر آمریکا به ژاپن به شصت و پنجمین سالگرد انفجار بمب هستهای در هیروشیما (سال 1389) از سوی برخی از تحلیلگران سیاسی به عنوان اقدامی جهت هموار کردن سفر باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا به هیروشیما در نظر گرفته شد. هنگامی که رسانهها همه جا را از نوعی تغییر در عملکرد ریاست جمهوری آمریکانسبت به ژاپن در بوق و کرنا کرده بودند، ترومی تاناکا، رئیس کنفدراسیون سازمانهای مربوط به زیاندیدگان از بمبهای اتمی» ژاپن گفت: «ما از بازدید استقبال میکنیم اما این پذیرش، بدون عذرخواهی برای ما دشوار است.» او ادامه داد: «ما به دنبال گرفتن غرامت نیستیم. ما خیلی ساده میخواهیم که ایالات متحد عذرخواهی کند و از زرادخانه هستهای خود خلاص شود.»
اتحاد استراتژیک ژاپنی و آمریکا، باعث شد حتی
مقامات ژاپنی اعلام کنند لزومی به عذرخواهی از سوی
آمریکاییها به خاطر بمباران اتمی این کشور نیست.
با این همه دولت ژاپن چندان هم به این عذرخواهی متمایل نبود. دولت ژاپن که پس از شکست در جنگ جهانی دوم از یک رقیب سرسخت به متحدی سرسختتر تبدیل شده و عملا پایگاهی برای حضور آمریکا در خاور دور به شمار میآید، این عذرخواهی را به نفع اتحاد دو کشور نمیدانست. در اسنادی که از سوی ویکیلیکس منتشر شد، به کانالی که میان معاون وزیر خارجه ژاپن، میتوجی یابوناکا و جان رز، سفر آمریکا در ژاپن ایجاد شده بود اشاره میکند که مسئول ژاپنی، با اشاره به اینکه این عذرخواهی میتواند باعث سوء استفاده گروههای ضدهستهای قرار گیرد، آن را به نفع «مخالفان اتحاد دفاعی میان ژاپن و ایالات متحد آمریکا» دانسته بود. در سال 1393، ژاپنیها از اوباما برای سفر به این کشور دعوت کردند. او نخستین رئیس جمهور آمریکا بود که پس از بیل کلینتون یعنی از سال 1995 به ژاپن میرفت.
* چند آمار بدون شرح
نزدیک پنجاه و پنج میلیون انسان در جنگ جهانی دوم، به طرزی وحشتناک کشته شدند در حالی که کشتهشدگان در هیروشیما نیمی از یک درصد این تعداد بود. تا سال 1950، دویست هزار نفر در هیروشیما و 300 هزار نفر در سراسر هیروشیما و ناکازاکی کشته شدند. شمار این قربانیان بسیار کمتر از تعداد کشتهشدگانی است که از ملتهای گوناگون در جریان جنگ دوم جهانی کشته شدند اما آنچه واقعه بمباران اتمی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی را ویژه میکند آن است که این بار، در یک چشم برهم زدن، یک شهر ویران میشود و گروه بسیاری از انسانها به وسیله جنگافزاری خاص و تابش اشعهای کشنده قربانی شدند. بمباران اتمی ژاپن، یک کشتار بیرویه بود.
آمار زیر، بدون هیچ توضیحی، برخی خسارتهای اولین و آخرین بهکارگیری بمب اتم به دست انسان را نشان میدهد:
منابع:
http://www.history.com
http://www.digitalhistory.uh.edu
http://www.washingtonpost.com
http://inventors.about.com
http://www.bje.org.au
http://www.doug-long.com
http://www.wikipedia.org
http://www.foxnews.com
http://www.globalresearch.ca
http://hawaiifreepress.com
http://www.atomicarchive.com
http://www.thedailybeast.com
http://blog.nuclearsecrecy.com
http://www.nytimes.com
http://news.stanford.edu
Nuclear Weapons and Nonproliferation: A Reference Handbook: By Sarah J. Diehl, James Clay Moltz
http://www.history.com
http://www.digitalhistory.uh.edu
http://www.washingtonpost.com
http://inventors.about.com
http://www.bje.org.au
http://www.doug-long.com
http://www.wikipedia.org
http://www.foxnews.com
http://www.globalresearch.ca
http://hawaiifreepress.com
http://www.atomicarchive.com
http://www.thedailybeast.com
http://blog.nuclearsecrecy.com
http://www.nytimes.com
http://news.stanford.edu
Nuclear Weapons and Nonproliferation: A Reference Handbook: By Sarah J. Diehl, James Clay Moltz