به گزارش مشرق، سعدالله زارعی (کارشناس مسائل منطقه) در یادداشت جدیدش می نویسد: "صخره سخت" در برابر "عصف الماکول" رنگ باخت. فلسطینیها عملیات 50 روزه اسرائیلیها را در دستگاه مقاومت خود، چنان هضم کرده و بر آن چیره شدند که بعضی آن را جلوهای از قدرت غالب خداوند در برابر عوامل گسترده مادی دانستند و خود فلسطینیها با ظرافت آن را مقابله با صخره سخت و تبدیل آن به عصف ماکول - پشم زده شده - نامگذاری کردند.
مقابله با سلاح و در واقع مقاومت فلسطینیها در غزه مهمترین ماموریت نتانیاهو از 5 سال پیش بوده است او با این شعار در انتخابات پیروز شد: "حماس باید نابود شود و او تنها کسی است که میتـواند این کار را بکند" اما 5 سال بعد و در مصاف با مقاومت فلسطینی و جنگ سوم غزه،"هاارتض" نوشت: "همه آنچه نتانیاهو میخواست - گویا - رسیدن به آتش بس به هر قیمتی بود. وقتی فرصت آن فراهم شد او آن را قاپید و فرار کرد."
اگر چه نتانیاهو میتواند روی ضرباتی که به غزه وارد کرده و امضاء طرف فلسطینی پای "اتش بس دائمی" مانور کند و آن را به عنوان بخشی از اهداف جنگ معرفی نماید اما واقعیت این است که اسرائیل حتی به اندازه یک قدم هم به تحقق هدف اصلی نزدیک نشده است. آنگونه که خود نتانیاهو در روزهای نخست جنگ سوم مطرح کرد و تا آخر هم به تکرار آن سرگرم بود "برچیدن بساط مقاومت و به خصوص سلاح آن از غزه" هدف اصلی جنگ بود و به هیچ وجه نمیتوان گفت که جنگ آغاز شد تا توافقنامه، به آتش بس دائمی تبدیل شود و یا اینکه به مقاومت و سلاح آن صرفا آسیبهایی وارد شود چه اینکه فلسطینیها مشکلی با آتش بس دائمی ندانستند و آنکه در عمل نمیتواند دائمی بودن آتش بس را رعایت کند طرف اسرائیلی است.
از سوی دیگر در شرایطی که اسرائیلیها اشغال فلسطین را ادامه میدهند و در مقابل آن فلسطینیها نمیتوانند اشغال را بپذیرند، آتش بس دائمی امری وهمی و تحقق ناپذیر است. ضربه زدن به سلاح حماس بدون خاتمه دادن آن و ضربه زدن به نیروهای آن بدون برچیدن بساط مقاومت هم نمیتواند آنقدر اهمیت داشته باشد که به طولانیترین جنگ اسرائیل تبدیل شود. رژیم صهیونیستی خود اعلام کرده است که در فاصله جنگ دوم تا سوم بر حجم و برد سلاحهای مقاومت افزوده شده است بنابراین سلاحی که با حمله، گستردهتر و موثرتر میگردد را نباید مورد حمله قرار داد. فرآیند تصمیمگیری در دستگاه نظامی و سیاسی اسرائیل هم پیچیدهتر از آن است که نتانیاهو با یک جمعبندی بلاحت آمیز آن را شکل بدهد.
بر اساس اطلاعاتی که سازمان اطلاعات داخلی اسرائیل - شاباک - به نتانیاهو ارائه داد، حماس از درون و بیرون دچار بحران است اختلافات درونی سبب شد که حماس دولت را به محمود عباس واگذار کند و در ابعاد خارجی حماس با مهمترین حامیان منطقهای که از سلاح او حمایت میکرده و آن را بیدریغ در اختیار او قرار میدادند یعنی ایران، سوریه و حزبالله لبنان دچار چالش گردیده است. از سوی دیگر شاباک در گزارش خود به نارضایتی مردم از جنبش حماس در غزه اشاره کرده و نوشته بود: مردم عدم رفع محاصره 7 ساله غزه را نشانهای از ناکارآمدی سیاستهای دولت حماس میدانند و به طور آشکار از آن انتقاد مینمایند.
اسرائیل و طرفهای آمریکایی، سعودی و مصری به جمعبندی شاباک اعتماد کردند و زمان را برای عملیات نظامی با هدف "برچیدن بساط مقاومت در غزه" مناسب ارزیابی کرده و درباره موفقیت خود تردید نداشتند.
جنگ در 17 تیرماه آغاز شد و اسرائیل آن را در یک دوره 5 تا 7 روزه قابل تمام کردن میدانست اما وقایعی که در هفته اول اتفاق افتاد، درستی تحلیلهای شاباک را زیر سوال برد. بر اساس جمعبندی شاباک با شروع جنگ باید اعتراضات مردمی در غزه علیه حماس بالا میگرفت ولی هیچ اتفاقی نیفتاد و همه چیز حکایت از همراهی مردم با مقاومت در جنگ داشت. از سوی دیگر به محض آغاز جنگ، جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان پای کار آمده و اتحاد خود با حماس و جهاد را علنی کرده و تعهد خود را به بالاترین حمایت نشان دادند.
جنگ تا حد زیادی محمود عباس و دولت خودگردان را به حاشیه برد. بنابراین یک هفته پس از آغاز جنگ، آمریکاییها، مصریها و سعودیها بدبینی خود را نسبت به ادامه جنگ و توانایی دولت نتانیاهو بروز دادند و موضوع ادامه جنگ در کابینه اسرائیل نیز به یک امر اختلافی تبدیل گردید. علت شکل گیری کابینه امنیتی که در جنگها امری مرسوم بود نشان داده که این اختلافات به ارتش و دستگاه امنیتی نیز سرایت کرده است. این اختلافات در ماجرای حمله زمینی که در روز دهم جنگ اتفاق افتاد به اوج خود رسید. فرمانده ارتش اعلام کرد که برای اجرای دستور نخست وزیر برای حمله زمینی آماده است و در واقع علنی کرد که حمله زمینی تابع تصمیمگیری سیاسی است نه جمعبندی نظامی.
در نهایت توافقنامه جنگ غزه بسیار مجمل و محدود به امضای دو طرف رسید و در واقع درشتترین بند آن "اتش بس دائمی" بود. البته موارد دیگر هم به صورت نیم بند آمد و شامل بازگشایی دو گذرگاه از سه گذرگاه شرقی غزه برای انتقال محمولههای امدادی و اقلام ساختمانی شده است. آنگونه که خبرگزاری فرانسه نوشته در این بیانیه آمده است: "روند محمولههای پزشکی، مواد غذایی و مصالح ساختمانی مورد نیاز برای بازسازی زیرساختها، شبکههای آب، برق و تلفن تسهیل شود" یکی دیگر از بندهای آن توسعه شعاع ماهیگیری از شش مایل به 12مایل برای فلسطینیها بود که یک دستاورد مهم به حساب میآید.
از آنجا که بار دیگر نتانیاهو و بعضی دیگر از سران رژیم صهیونیستی اعلام کردهاند که حماس را به رسمیت نمیشناسند و تنها طرف صاحب صلاحیت را محمود عباس و تشکیلات خودگردان میدانند از آن طرف رهبران جهاد اسلامی و بعضی از رهبران میدانی حماس اعلام کردهاند که فرودگاه غزه را خود فعال میکنند و اگر با حمله اسرائیل مواجه شوند، متقابلا به اسرائیل حمله خواهند کرد کما اینکه درباره بندر غزه هم رمضان عبدالله رهبر جنبش جهاد اسلامی اعلام کرده است که این بندر را فعال کرده و در مقابل حمله اسرائیل، بنادر رژیم صهیونیستی را مورد حمله قرار میدهند.
بعضی از خبرها بیانگر آن است که در متن مذاکرات تصمیمگیری درباره فرودگاه و بندر غزه به مذاکرات آینده میان دو طرف اسرائیلی و فلسطینی موکول شده است.
مباحث جاری بیان کننده آن است که شرایط امنیتی بین رژیم غاصب و فلسطینیها بسیار شکننده است و هر لحظه امکان وقوع جنگ جدیدی وجود دارد. این موضوع اسرائیل را بیش از فلسطینیها در شرایط شکننده قرار میدهد طبعا در این شرایط ساکنان شهرها و شهرکهای رژیم صهیونیستی ناچارند یک تصمیم تاریخی درباره ماندن یا رفتن از سرزمین فلسطین بگیرند. طبعا آنانکه به امید زندگی بهتر به این سرزمین آمدهاند و در کشور مبدا خود دارای امنیت بیشتری بودهاند، رجعت را انتخاب میکنند.
مقابله با سلاح و در واقع مقاومت فلسطینیها در غزه مهمترین ماموریت نتانیاهو از 5 سال پیش بوده است او با این شعار در انتخابات پیروز شد: "حماس باید نابود شود و او تنها کسی است که میتـواند این کار را بکند" اما 5 سال بعد و در مصاف با مقاومت فلسطینی و جنگ سوم غزه،"هاارتض" نوشت: "همه آنچه نتانیاهو میخواست - گویا - رسیدن به آتش بس به هر قیمتی بود. وقتی فرصت آن فراهم شد او آن را قاپید و فرار کرد."
اگر چه نتانیاهو میتواند روی ضرباتی که به غزه وارد کرده و امضاء طرف فلسطینی پای "اتش بس دائمی" مانور کند و آن را به عنوان بخشی از اهداف جنگ معرفی نماید اما واقعیت این است که اسرائیل حتی به اندازه یک قدم هم به تحقق هدف اصلی نزدیک نشده است. آنگونه که خود نتانیاهو در روزهای نخست جنگ سوم مطرح کرد و تا آخر هم به تکرار آن سرگرم بود "برچیدن بساط مقاومت و به خصوص سلاح آن از غزه" هدف اصلی جنگ بود و به هیچ وجه نمیتوان گفت که جنگ آغاز شد تا توافقنامه، به آتش بس دائمی تبدیل شود و یا اینکه به مقاومت و سلاح آن صرفا آسیبهایی وارد شود چه اینکه فلسطینیها مشکلی با آتش بس دائمی ندانستند و آنکه در عمل نمیتواند دائمی بودن آتش بس را رعایت کند طرف اسرائیلی است.
از سوی دیگر در شرایطی که اسرائیلیها اشغال فلسطین را ادامه میدهند و در مقابل آن فلسطینیها نمیتوانند اشغال را بپذیرند، آتش بس دائمی امری وهمی و تحقق ناپذیر است. ضربه زدن به سلاح حماس بدون خاتمه دادن آن و ضربه زدن به نیروهای آن بدون برچیدن بساط مقاومت هم نمیتواند آنقدر اهمیت داشته باشد که به طولانیترین جنگ اسرائیل تبدیل شود. رژیم صهیونیستی خود اعلام کرده است که در فاصله جنگ دوم تا سوم بر حجم و برد سلاحهای مقاومت افزوده شده است بنابراین سلاحی که با حمله، گستردهتر و موثرتر میگردد را نباید مورد حمله قرار داد. فرآیند تصمیمگیری در دستگاه نظامی و سیاسی اسرائیل هم پیچیدهتر از آن است که نتانیاهو با یک جمعبندی بلاحت آمیز آن را شکل بدهد.
بر اساس اطلاعاتی که سازمان اطلاعات داخلی اسرائیل - شاباک - به نتانیاهو ارائه داد، حماس از درون و بیرون دچار بحران است اختلافات درونی سبب شد که حماس دولت را به محمود عباس واگذار کند و در ابعاد خارجی حماس با مهمترین حامیان منطقهای که از سلاح او حمایت میکرده و آن را بیدریغ در اختیار او قرار میدادند یعنی ایران، سوریه و حزبالله لبنان دچار چالش گردیده است. از سوی دیگر شاباک در گزارش خود به نارضایتی مردم از جنبش حماس در غزه اشاره کرده و نوشته بود: مردم عدم رفع محاصره 7 ساله غزه را نشانهای از ناکارآمدی سیاستهای دولت حماس میدانند و به طور آشکار از آن انتقاد مینمایند.
اسرائیل و طرفهای آمریکایی، سعودی و مصری به جمعبندی شاباک اعتماد کردند و زمان را برای عملیات نظامی با هدف "برچیدن بساط مقاومت در غزه" مناسب ارزیابی کرده و درباره موفقیت خود تردید نداشتند.
جنگ در 17 تیرماه آغاز شد و اسرائیل آن را در یک دوره 5 تا 7 روزه قابل تمام کردن میدانست اما وقایعی که در هفته اول اتفاق افتاد، درستی تحلیلهای شاباک را زیر سوال برد. بر اساس جمعبندی شاباک با شروع جنگ باید اعتراضات مردمی در غزه علیه حماس بالا میگرفت ولی هیچ اتفاقی نیفتاد و همه چیز حکایت از همراهی مردم با مقاومت در جنگ داشت. از سوی دیگر به محض آغاز جنگ، جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان پای کار آمده و اتحاد خود با حماس و جهاد را علنی کرده و تعهد خود را به بالاترین حمایت نشان دادند.
جنگ تا حد زیادی محمود عباس و دولت خودگردان را به حاشیه برد. بنابراین یک هفته پس از آغاز جنگ، آمریکاییها، مصریها و سعودیها بدبینی خود را نسبت به ادامه جنگ و توانایی دولت نتانیاهو بروز دادند و موضوع ادامه جنگ در کابینه اسرائیل نیز به یک امر اختلافی تبدیل گردید. علت شکل گیری کابینه امنیتی که در جنگها امری مرسوم بود نشان داده که این اختلافات به ارتش و دستگاه امنیتی نیز سرایت کرده است. این اختلافات در ماجرای حمله زمینی که در روز دهم جنگ اتفاق افتاد به اوج خود رسید. فرمانده ارتش اعلام کرد که برای اجرای دستور نخست وزیر برای حمله زمینی آماده است و در واقع علنی کرد که حمله زمینی تابع تصمیمگیری سیاسی است نه جمعبندی نظامی.
در نهایت توافقنامه جنگ غزه بسیار مجمل و محدود به امضای دو طرف رسید و در واقع درشتترین بند آن "اتش بس دائمی" بود. البته موارد دیگر هم به صورت نیم بند آمد و شامل بازگشایی دو گذرگاه از سه گذرگاه شرقی غزه برای انتقال محمولههای امدادی و اقلام ساختمانی شده است. آنگونه که خبرگزاری فرانسه نوشته در این بیانیه آمده است: "روند محمولههای پزشکی، مواد غذایی و مصالح ساختمانی مورد نیاز برای بازسازی زیرساختها، شبکههای آب، برق و تلفن تسهیل شود" یکی دیگر از بندهای آن توسعه شعاع ماهیگیری از شش مایل به 12مایل برای فلسطینیها بود که یک دستاورد مهم به حساب میآید.
از آنجا که بار دیگر نتانیاهو و بعضی دیگر از سران رژیم صهیونیستی اعلام کردهاند که حماس را به رسمیت نمیشناسند و تنها طرف صاحب صلاحیت را محمود عباس و تشکیلات خودگردان میدانند از آن طرف رهبران جهاد اسلامی و بعضی از رهبران میدانی حماس اعلام کردهاند که فرودگاه غزه را خود فعال میکنند و اگر با حمله اسرائیل مواجه شوند، متقابلا به اسرائیل حمله خواهند کرد کما اینکه درباره بندر غزه هم رمضان عبدالله رهبر جنبش جهاد اسلامی اعلام کرده است که این بندر را فعال کرده و در مقابل حمله اسرائیل، بنادر رژیم صهیونیستی را مورد حمله قرار میدهند.
بعضی از خبرها بیانگر آن است که در متن مذاکرات تصمیمگیری درباره فرودگاه و بندر غزه به مذاکرات آینده میان دو طرف اسرائیلی و فلسطینی موکول شده است.
مباحث جاری بیان کننده آن است که شرایط امنیتی بین رژیم غاصب و فلسطینیها بسیار شکننده است و هر لحظه امکان وقوع جنگ جدیدی وجود دارد. این موضوع اسرائیل را بیش از فلسطینیها در شرایط شکننده قرار میدهد طبعا در این شرایط ساکنان شهرها و شهرکهای رژیم صهیونیستی ناچارند یک تصمیم تاریخی درباره ماندن یا رفتن از سرزمین فلسطین بگیرند. طبعا آنانکه به امید زندگی بهتر به این سرزمین آمدهاند و در کشور مبدا خود دارای امنیت بیشتری بودهاند، رجعت را انتخاب میکنند.