{$sepehr_album_17105}
*زندگینامه
سید محمود علایی طالقانی در یک شب بسیار سرد زمستانی در دهکدهی گلیرد طالقان بدنیا آمد. ورقهای تقویم، 15 اسفند ماه سال 1289 را نشان میدادند. گلیرد یکی از دهات طالقان است. ایشان اولین فرزند پسر خانواده بود. وقتی به سن پنج سالگی رسید او را به مکتبخانه گلیرد نزد ملا سید تقی اورازانی فرستادند. او در سال اول، خواندن قران را آموخت. در سال دوم، کتاب «موش و گربه» اثر عبید زاکانی را شروع کرد. سید محمود در سن هفت سالگی سواد خواندن و نوشتن را کامل آموخت. در همان سن پدرش تصمیم گرفت به تهران مهاجرت کنند و به خانهای کوچک در محلهی قنات آباد تهران رفت. وقتی به سن ده سالگی رسید، بنا به درخواست پدر برای تکمیل علوم دینی به شهر مقدس قم رفت. پدر دربارهی سید محمود به آیتالله حاج شیخ حائری سفارش کرد. سید محمود در ابتدا به مدرسه رضویه رفت و سپس وارد مدرسهی فیضیه شد. در سال 1310 پدر ایشان مریض شدند و دارفانی را وداع گفتند. در همان سال به نجف اشرف رفت و از اساتید معروف بهره برد و پس از شش سال از عالم بزرگ آیتالله اصفهانی اجازهی اجتهاد گرفت و به ایران بازگشت. او به قم رفت و از آیتالله حائری اجازه اجتهاد و از آیتالله مرعشی اجازهی حدیث گرفت.
سپس جلساتی برای عدهای از جوانان تشکیل داد. او در آن سال ها از طرفی به ادامه ی تحصیل پرداخت و از طرفی مشغول آموزش به جوانان شد. به این ترتیب رسماً وارد مبارزه با رژیم و برای اولین بار توسط مأموران رضاخان دستگیر و به شش ماه حبس محکوم شد. در سال 1320 بود که کانون اسلام را در خیابان امیریه تشکیل داد و در همین سال مجلهای به نام دانشآموز نیز برای اولین بار از سوی روحانیت انتشار یافت.
مسجد هدایت؛ ابتدا مقبرهی خاندان هدایت بود. آقای طالقانی در سال 1327 رسماً امام جماعت مسجد هدایت شد. بعد از سال 1332، اعضای انجمن اسلامی مهندسان و نمازگزاران پول تهیه و مسجد را بازسازی کردند. از همان سال اول تفسیر قرآن آقای طالقانی در آن مسجد شروع شد. مسجد هدایت علاوه بر جلسه تفسیر و صحبتهای آقای طالقانی، محل دیدار دانشجویان هم بود. آنها به مناسبتهای مختلف در مسجد جمع می شدند و به صحبتهای آقای طالقانی گوش می دادند. در سال 1338، آقای طالقانی به همراه عده ای از دوستان، به نمایندی از آیتالله بروجردی برای رساندن پیام به ایشان به شیخ شلتوت، شیخ دانشگاه الازهر و مفتی مصر به آن کشور رفت. هدف از آن سفر، نزدیکی بیشتر با علمای شیعه و اهل تسنن بود. چند سال بعد آقای طالقانی برای شرکت در کنفرانس دیگری به همراه عدهای دیگر به بیتالمقدس مسافرت کرد. یکی از کارهای مهمی که آقای طالقانی در سال 1340 انجام داد حضور در هیأت مؤسس نهضت آزادی ایران بود. مهندس مهدی بازرگان و دکتر سحابی عضو نهضت آزادی را تشکیل میدادند.
آقای طالقانی در مسجد هدایت به همراه آقای مطهری به تحلیل مسایل اجتماعی و افشاگری کارهای رژیم میپرداخت. اعلامیههای معروف آیتالله طالقانی معروف به "دیکتاتور خون می ریزد" در صدها نسخه انتشار یافت و بعدها برایش پروندهای شد که او را به ده سال زندان محکوم کردند. آقای طالقانی پس از گذشت پنج سال از مدت محکومیت در روز نهم آبان سال 1346 از زندان قصر آزاد شدند. بعد از بسته شدن مسجد هدایت آقای طالقانی به مبارزات مخفی پرداخت و بار دیگر در سال 1349 شور و حال عجیبی به مسجد هدایت داد. سپس او را دستگیر کردند و او را با هواپیما به زاهدان تبعید کردند و به همراه مأموری به زابل رفت. در همان سالها گروهی به نام سازمان مجاهدین خلق وارد مبارزات مسلحانه شدند. آقای طالقانی در روزهای آخر سال 1356، بدترین دوران زندان خود را گذراند. سپس در هشتم آبانماه سال 1357 آزاد شد. یکی از مهمترین نظرات آقای طالقانی بعد از انقلاب طرح مسأله شوراها بود. اولین نماز جمعه تهران به امامت ایشان در 5 مرداد ماه در دانشگاه تهران برگزار شد و سپس ایشان به عنوان نمایندهی مردم در مجلس خبرگان انتخاب شد و عاقبت در 19 شهریور سال 1358 از دنیا رفت.