دکتر اسداللهی با حضور در جمع فعالان دانشجویی سراسر کشور ضمن تشریح نحوه شکل گیری گروهک داعش، راه های مقابله با این گروه را بیان کرده و در پایان به سوالات حضار پاسخ گفته است. متن کامل این سخنرانی را در ادامه میخوانید:
دوگانه بن لادن- زرقاوی
داعش یکی از شاخه های القاعده است که الان بر خودِ القاعده برتری پیدا کرده است. در زمان جنگ ما شوروی به افغانستان حمله کرد و بعد عقب نشینی کرد. ما حواسمان به جنگ خودمان با عراق بود و آن طور که باید حواسمان به درون جنگ افغانستان و اتفاقاتی که دارد آنجا میافتد نبود. شیخی فلسطینی به نام عبد الله عزام به افغانستان رفت و شروع به جذب جوانان از همه کشورهای اسلامی کرد که بیایید علیه شوروی بجنگیم. اینجا این سوال پیش می آید که او چرا نرفت علیه اسراییل بجنگد؟ این برای ما مشخص نیست. اینکه مزدور بود یا انحراف داشت یا ... نمی دانیم. در جنگ افغانستان هم کشته شد و به عنوان شهید شناخته می شود. گروهی که به سفارت ما حمله کرد، اسمش کتائب عبد الله عزام بود. در میان افرادی که رفتند، ایمن الظواهری بود، زرقاوی بود، بن لادن بود و... . این ها در جوانی به افغانستان رفتند. بعد از کشته شدن عزام بن لادن تبدیل شد به رهبر. این ها در یک پایگاه نظامی جمع شدند. اسمش را گذاشتند قاعدة الجهاد. تشکیلات القاعده در آنجا شکل گرفت و از جهان عرب جوانان می رفتند آنجا برای آموزش و اعزام به جهاد.
علی ای حال از همان ابتدا یک دوگانگی شکل گرفت. ابو مصعب زرقاوی، اهل شمال اردن است از شهر زرقا که مرکز سلفی ها است. او نرفت به خیمه بن لادن. در گوشه دیگری از پایگاه، خیمه ای زد به نام خیمه اهل شام. همه جوانان فلسطین و اردن و شام و... به خیمه او می رفتند. بن لادن عربستانی بود. جوانان عربستانی و حوزه خلیج فارس سراغ او می رفتند. ایمن الظواهری هم مصری بود، جوانان مصری و شمال افریقا سراغ او می رفتند. بن لادن و ظواهری با هم کار می کردند. ولی زرقاوی مشخص بود که حسابش را مقداری جدا کرده است. آن موقع این اختلافات خودش را نشان نداد. شوروی شکست خورد. بن لادن گفت الان نوبت امریکا است و باید سراغ امریکا برویم. شروع کردند به عملیات علیه منافع امریکا. حمله به سفارت امریکا در کنیا، به ناوچه امریکا در یمن و... . کم کم مشهور شدند. بن لادن یک تزی داشت، که با ما فرق می کرد. می گفت امریکا اصل است و اسراییل فرع است. اگر به امریکا حمله کنیم، اسراییل هم از بین می رود. دلیل ندارد الان به اسراییل حمله کنیم. ولی برای ما، مقابله با اسراییل هم اصل است. نمی توانیم موکولش کنیم به از بین رفتن امریکا. با اسراییل و امریکا مبارزه می کنیم. در عین حال در مورد بن لادن باید منصف باشیم. بن لادن هیچ گاه علیه ایران، شیعه و حزب الله صحبت نکرد. هیچ اظهار نظر تکفیری علیه اینها نمی بینید. حتی امریکایی ها عماد مغنیه را متهم می کنند که با بن لادن دیدار داشته. بن لادن اصلاً اعتقادی هم به کشتار شیعه نداشت.
مبدا تشکیل داعش
صدام که سقوط کرد، بن لادن زرقاوی را مامور کرد که شاخه القاعده در عراق را تشکیل دهد. او هم در عراق مستقر شد و توحید و جهاد را تشکیل داد. ولی به اسم حمله به امریکا، شیعه کشی هم راه انداخت. بن لادن پیام به او داد که این چه کاری است که بازار را منفجر می کنی و شیعه می کشی؟ او گفت این ها دستشان در دست امریکا است و این ها را هم باید کشت. ولی بن لادن می گفت اصلا این کشتار مردم عادی به ضرر ما است. این اختلاف نظر خودش را نشان داد.
زرقاوی سال 2006 کشته شد و ابوعمر بغدادی شد رهبر القاعده در عراق. اسم گروه را کرد دولت اسلامی در عراق. این هم باعث اختلاف شد. بن لادن تبریک گفت، ولی الظواهری معتقد بود که الان ما گروه مقاومتیم، الان در شرایطی نیستیم که دولت تشکیل دهیم. در حالی که با تشکیل دولت باید جواب نیازهای مردم را هم بدهیم. ولی بن لادن گویا می دانست که گوش این ها بدهکار نیست. بغدادی کشته شد، ابو محمد مهاجر رهبر گروه شد، او هم کشته شد. بعد ابوبکر بغدادی شد امیر دولت اسلامی در عراق. تا بحران سوریه شروع نشده بود، این دولت اسلامی در عراق فعالیت می کرد بیشتر هم ضد شیعه. بحران سوریه که شروع شد، ابوبکر بغدادی یکی از اطرافیانش به نام ابومحمد جولانی که سوری بود را فرستاد که شاخه القاعده در سوریه را تشکیل دهد به نام جبهه النصرة. خیلی سریع کار النصرة گرفت و همه تکفیری ها جذبش شدند و خیلی سریع شدند قوی ترین گروه مسلح در سوریه. ادبیاتشان هم جهادی و عقیدتی بود و سخت عقب می کشیدند. امریکا اسمش را گذاشت در لیست گروه های تروریستی. به بغدادی خبر دادند که جولانی دارد حسابش را جدا می کند. بغدادی می گفت عملیات انتحاری انجام بده، ولی جولانی می گفت این جا با عملیات انتحاری سنی ها هم کشته می شود. مثل عراق نیست. دو سه بار دستورات بغدادی را انجام نداد. ابوبکر بغدادی هشدار داد و نهایتا به دلیل استمرار سرپیچی کار به جاهای باریک کشید. ابوبکر بغدادی خودش به سوریه آمد و گفت من دو شاخه عراق و شام را ادغام کرده ام و اسمش را هم گذاشت دولت اسلامی عراق و شام (داعش). جولانی بلافاصله بیانیه داد که من این ادغام را قبول ندارم، و من با ابوبکر بغدادی بیعت نکرده ام بلکه با ایمن الظواهری بیعت کرده ام. الظواهری هم بیانیه داد که این ادغام درست نیست و بغدادی به عراق برگردد و جولانی در شام باشد. اما بغدادی قبول نکرد. این شد مبدا یک اختلاف نظامی و به قدری این ها از هم آدم کشتند خصوصاً آدم های اصلی یکدیگر را که اگر دولت سوریه می خواست بکشد باید کلی زحمت می کشید! یک کشتار جدی از هم راه انداختند. داعش دیگر فقط با این ها می جنگید حتی با نظام هم نمی جنگید. در طی دو سال داعش بسیاری از مناطق شمالی و شرقی را در دست گرفت. ابومحمد جولانی خیلی تضعیف شد و حتی بعضی یارانش به داعش پیوستند.
از اعلام خلافت تا جذب نیرو و منابع مالی
روند قدرت گیری داعش ادامه داشت تا این که جریان موصل پیش آمد و بغدادی اعلام خلافت کرد. گفت خلیفه کلّ مسلمینم. در اینجا خودِ اهل سنت اشکال گرفتند که اولاً خلیفه باید معلوم باشد کی است و کجا بوده. این که اصلاً معلوم نیست چه کسی است و چه سابقه ای دارد. این شبهه که ایجاد شد، ابوبکر بغدادی در نماز جمعه موصل رفت بالا و خودش را نشان داد و گفت خلیفه مسلمین من هستم.
پیروزی هایی که داعش در موصل به دست آورد و به نزدیکی های بغداد رسید، وضعیت جدیدی در میان برخی از اهل سنت ایجاد کرد که اکنون با آن مواجهیم. آنها شده اند قهرمان و القاعده کاملاً به حاشیه برده شده است. اهل سنت تحت تاثیر فتنه مذهبی حس می کنند که به آنها بسیار ظلم شده و داعش آمده آنها را نجات دهد. از سراسر دنیا هم دارد برای داعش آدم می آید. از امریکا مثلا سیاهپوستی که مسلمان شده، آمده در کنارش بجنگد. حتی یک عده از اتباع پاکستان و افغانستان در ایران دستگیر شدند که می خواستند به سمت عراق بروند برای داعش بجنگند. پول زیادی هم دارند. فقط در بانک های موصل 500 میلیون دلار و مقدار زیادی طلا بود که همه را غارت کردند. اموال مردم را گرفتند و فقط گفتند مردم با لباسی که دارند می توانند بروند. بقیه غنیمت است. تعداد بسیار زیادی مسیحی و... را آواره کردند. چاه های نفت هم که دستشان است. ثروت عظیمی دارند که قدرت جذب آورده است.
خطر اقبال طیفی از بدنه مردمی اهل سنت به داعش
اکنون با وضع بدی مواجهیم. این گروه بسیار خطرناک است. بسیار افراطی و تکفیری است. هیچ کسی را هم جز خودش قبول ندارد. حتی اهل سنت هم اگر مخالفشان باشد را قبول ندارد. حتی النصره که خودشان هم تکفیری بودند را تحمل نکرد. خطرناک بودنشان هم به این است که طیفی از جهان اهل سنت به این ها روی آورده اند.
راه های مقابله با اقبال به داعش
چند راه برای جلوگیری از این اقبال مردمی هست. اول این که داعش باید در عراق شکست بخورد. اگر شکست نخورد، حتماً قدرت می گیرد و سوریه و لبنان را می گیرد. باید هر طور شده داعش در عراق شکست بخورد. جدیداً خبرهای خوشی آمد. شکست محاصره آمرلی و برخی شهرهای دیگر خیلی برای داعش ضربه بود. این چهره شکست ناپذیری را باید شکست. بعد از آزاد سازی آمرلی یک روزنامه ای دیدم که تیتر زده بود معلوم شد داعش لشکر شکست ناپذیر نیست! این ها تا این اندازه قهرمان سازی کرده اند و می گویند لشکری تشکیل داده ایم که همه با آن دشمنند از شیعه گرفته تا اسراییل و امریکا و...
آمرلی شهری ترکمن شیعه بود که 80 روز محاصره بود و مقاومت کرد، تا این که محاصره از بیرون شکسته شد. فقط برادران سپاه بدر، 60 شهید دادند. ولی حصر شکست. ما در سوریه مشکل نیروی انسانی داریم و نیرو نداریم. ولی در عراق، جوان شیعه زیاد است. سازماندهی و فرماندهی خوب لازم دارد که اگر باشد، قدرت دفاع از خودشان دارند. روزهای اول اگر فتوای آقای سیستانی که جوان ها را به صحنه آورد، و عملکرد سازماندهی برادران ایرانی نبود، همه جا از دست رفته بود
ولی راه حل فقط نظامی نیست. اولاً در روند پیدایش داعش، قطعاً بدانید در این روند شکل گیری، اسراییلی ها و نومحافظه کاران نقش داشته اند. ابوبکر بغدادی در ابتدای حمله امریکا به عراق، در زندان بود در نزدیکی های بصره که توسط انگلیس اداره می شد. خودش دکترای الهیات از دانشگاه بغداد دارد، ولی گفته می شود آموزشش داده اند. به علاوه، وقتی داعش رهبران مختلفی داشت، خیلی سریع رهبرانش کشته می شدند. می گویند او آنها را لو میداده و کشته می شده اند تا این که خودش به سرکردگی داعش برسد. انگلیس هم حتماً به خاطر تجربه ای که در میان اعراب داشته است و با نقش علما و جهادی ها و... آشنا حتما در شکل گیری داعش نقش داشته. امریکایی ها خیلی تجربه ندارند. اولین کاری که در عراق، فرمانده انگلیسی کرد این بود که یک خیمه عربی زد و رؤسای عشایر را جمع کرد و با آنها قراری را امضا کرد که از انگلیس کسی را نکشند. از آن به بعد انگلیس خیلی کم تلفات داد.
البته به این معنا نیست که همه داعشی ها مزدور امریکا باشند. بلکه خیلی هایشان فکر می کنند به اسلام خدمت می کنند. حتی عربستان چنین اشتباهی را کرد که زمان بندر بن سلطان، همه زندانیان القاعده را در عربستان آزاد کرد که یا از سوری ها بکشند یا در سوریه کشته شوند. اما الان شده خطری علیه خودشان و بغدادی گفته همه حکومت های عربی، طاغوتند. به ما [شیعه] می گوید کافر و به آنها می گوید طاغوت. سید حسن نصر الله هم مصاحبه کرد و گفت من یقین دارم که الان عربستان به شدت از داعش می ترسد. داعش برای ما هم خطر دارد.
در مورد سوریه هم الان وضعیت نظامی خوب است. اما شکننده است. به این معنا که اگر داعش تمرکزش از عراق به سوریه برگردد، تمام دستاوردهای نظامی اخیر در سوریه از دست می رود. چون ارتش سوریه در این جنگ فرسوده شده. مدت ها است که با تمام توان در تمام سوریه دارند می جنگند. لشکر احتیاط ندارند. لذا باید داعش را در عراق شکست داد. دیر الزور و رقه و... دست داعش است، و نظام برنامه ای برای آزاد سازی آنها ندارد چون توان ندارد. فعلا غرب و جنوب که مهمتر است را دارد آزاد می کند.
پرسش و پاسخ
- اگر در مقابله با داعش ایران در کنار آمریکا در یک جبهه قرار بگیرد آیا این مساله در تشدید ذهنیت منفی جامعه اهل سنت از شیعیان موثر نخواهد بود و باعث بیشتر شدن تقابل سنی شیعی نمی شود؟
- بله. می شود. ولی همین نگرانی در امریکا هم هست. مالکی رسماً از امریکا درخواست حمله علیه داعش کرد. ولی اوباما گفت ما نمی خواهیم نیروی هوایی مان نیروی هوایی شیعه شود. تا داعش به 30 کیلومتری اربیل نرسید، امریکایی ها وارد نشدند. آنجا هم چون بحث نفت کردستان است. ولی این مشکل را ما هم داریم. ما موافق نیستیم که دولت عراق از امریکا کمک بخواهد. ولی دولت عراق این کار را کرده است متاسفانه، و امریکاییها دارند ورود میکنند و تبلیغ میشود که ایران و امریکا با هم همپیمان شده اند علیه اهل سنت. مناسبات ما و عراق هم اینگونه نیست که ایران هرکاری بخواهد بتواند انجام بدهد. مثلا مالکی بر خلاف توصیه اکید ایران، نیروهای بعثی را به اطلاعات و ارتش برگرداند و نتیجه این شد که همانها موصل را تقدیم داعش کردند.
- با توجه به سیاست جدید امریکا در مورد عدم دخالت نظامی در کشورهای دیگر آیا می شود گفت امریکا داعش را راه انداخته و به دنبال ترسیم نقشه جدید خاور میانه با استفاده از جریان داعش است یا این که داعش از کنترل ایشان خارج است؟
- دخالت نظامی را تعریف کنید. اگر منظور نیروی زمینی امریکاست، به هیچ وجه اوباما این کار را نمی کند. به صورت قاطع این را اعلام کرده. ولی در حد حمله نیروی هوایی امریکا، می گوید در عراق می جنگم ولی در سوریه با او کاری ندارم. چون به نفع حکومت می شود. در صورتی که اصل داعش توی سوریه است و چاه های نفت سوری دست داعش است. از آنجا هم از ترکیه دسته دسته آدم برایشان می آید.
در عین حال اوباما در یک دوراهی گیر کرده. از یک طرف تقویت داعش را خلاف منافع ملی شان می دانند و از یک طرف دیگر تضعیف داعش و تقویت موضع نظام سوریه را خلاف منافع شان می بینند. لذا آقای اوباما گفت باید مسلحین معتدل – که الان در سوریه تقریبا وجود خارجی ندارند- را در سوریه تسلیح کرد و بعد به مواضع داعش حمله کرد.
در عین حال عملکرد داعش تا این لحظه بیشتر علیه اهل سنت بوده. چون بیشتر مناطق اهل سنت محل جنگ است و مناطق سنی نشین بوده که ویران شده و حتی سنی های لاییک دارند اعتراض می کنند مثل رییس جمهور لبنان. پس به آن معنا مامور امریکا نیست. ولی نتیجه عملش همان تجزیه کشورهااست.
- ایران در تقابل گروه های اسلام گرای رادیکال و سکولار در کشورهای اسلامی جانب کدام گروه را باید بگیرد؟
- من یک مثال می زنم. پاکستان یک قدرت هسته ای است. کلاهک های هسته ای بسیاری هم دارد. یکی از خطراتی که هم ایران و هم غرب را تهدید می کند، این است که اسلامگراها در پاکستان قدرت بگیرند و سلاح هسته ای دستشان بیافتد. شک نکنید قبل از حمله به غرب، به ما حمله می کنند. خودتان قضاوت کنید که یک گروه تکفیری کار را به دست بگیرد بهتر است یا همین دولتی که الان هست هرچند رابطه اش با ما خوب نیست! از نظر فقهی هم توجیه دارد. حفظ نظام از اوجب واجبات است. ما نمی توانیم از تندروهای اسلام گرا در آنجا حمایت کنیم.
یک راننده پاکستانی که در عربستان دیدم، گفت شیعیان اگر مسلمان شوند می گذاریم در مسجدمان نماز بخوانند. اصلا شیعه را مسلمان نمی دانست.
- (این طرف قضیه را هم ببینیم. با موج اسلام هراسی جدیدی که شکل گرفته چه باید کرد؟)
- این خودش یک سخنرانی می طلبد و سوالی اساسی هم هست. اسلام هراسی مشکلی شده و وجهه های گوناگون هم دارد. پیدایش گروه های تکفیری به شدت به اسلام هراسی کمک کرد. ما که این ها را می بینیم چندشمان می شود، چه برسد به آن غربی. از دید آنها همه ما جهان اسلامیم. برایش شیعه و سنی و افراطی و معتدل فرق نمی کند. این کارهای وحشیانه فاجعه است. زن های ایزدی را برده اند در رقه فروخته اند! کاری می کند به اسم اسلام که هرچه تلاش کنید نمی توانید آن را خنثی کنید. در عین حال وظیفه شیعه و سنی این است که خودشان را از جریانات تکفیری جدا کنند.
- چرا داعش که خیلی خوب داشت پیشروی می کرد، رودرروی امریکا ایستاد و رفتند به طرف اربیل و خبرنگاران امریکایی را ذبح کردند و... . آیا این رویکرد جدید مبتنی بر یک هدف گذاری است؟
- افراط گرایی را می شود به وجود آورد ولی نمی توان کنترل کرد. در هر مکتب فکری و هر زمینه ای این گونه است. برای همین است که همیشه افراط گرایی تبدیل به ضد خودش می شود. مثل افغانستان که امریکا علیه شوروی این ها را حمایت کردند. سران مجاهدین در کاخ سفید با ریگان دیدار کردند اما بعدا شدند بلای امریکا. ترکیه دارد همین اشتباه را مرتکب می شود، فردا به ترکیه حمله خواهند کرد. یکی از رهبران داعش تهدید کرده بود که اگر ترکیه سد فرات را باز نکند که سهم عراق بیشتر شود، ما به ترکیه حمله می کنیم. پاکستان طالبان را ایجاد کرد، الان شده بلای جان خودشان.
- سخنگوی وزارت خارجه امریکا گفته در کنار مذاکرات هسته ای در مورد داعش هم گفت و گو کرده ایم. موضع آقا با موضع ذوق زده برخی آقایان داخل تفاوت دارد. الان در جهان عرب مفصلاً دارد مقاله نوشته می شود از طرف اخوان و... علیه داعش، و این تحلیل که ایران و امریکا بستند با هم که شیعه در عراق بر روی کار آمد در حالی که آقا تاکید کردند که ما داعش و... را ساخته امریکا و دشمن فرعی می دانیم و دیگر اینکه دخالت نمی کنیم در عراق و مردم عراق کار را حل خواهند کرد و...
- بله. این اتهام به شکل وسیعی به ما وارد می شود. بعضاً نامردی هم می کنند. می گویند شیعیان عراق و مالکی سوار بر تانک های امریکا به حکومت رسیدند. ولی نمی گویند این تانک ها از کدام مرز وارد عراق شدند. نمی گویند که از عربستان و اردن و ... وارد شدند. به علاوه این که این دولت بود که امریکا را خارج کرد از عراق. ولی این اتهام وارد می شود. می گویند ایران با امریکا همکاری کرد، طالبان و صدام از بین رفتند و ایران شد حاکم منطقه. سعودی ها می گویند امریکا احمق است و باعث شد دشمنان ایران در شرق و غرب این کشور از بین بروند و ایران تقویت بشود. ولی ما در اظهار نظرهایمان باید خیلی دقت کنیم که کمک نکنیم به این اتهامات. البته جلوی دولت عراق را نمی توانیم بگیریم که از امریکا کمک نگیرد. البته ما می گوییم که کاری به امریکا نداریم و به هیچ وجه همکاری نمی کنیم. ولی متاسفانه دولتمردان ما بعضاً اظهاراتی می کنند که کار را خراب می کند. این گفتن ها بسیار دردسر ساز است برای ما. هزینه ها را بالا می برد. در عین حال اگر این کار هم نشود، این اتهامات همیشه علیه ما هست. این ها مهمترین حامیان امریکا در منطقه اند و به ما اتهام می زنند. متاسفانه این هست و ما با بی تجربگی آب به آسیابشان می ریزیم.
- نقش ما در ضریب گرفتن داعش و پذیرش ایشان از طرف عامه اهل سنت چیست؟ مثلا آیا ورود ایران و حزب الله در جنگ سوریه در این زمینه تاثیرگذار بوده است.
- ما در سوریه همین معضلی را داشتیم که در عراق داریم. نظامی که متحد استراتژیک ما بود، با دو پدیده روبرو شد: انقلاب مردمی و توطئه خارجی. در سوریه هم تا حدی انقلاب در حال جریان بود، ولی بلافاصله خارجی ها آن را تبدیل کردند به جنگ مسلحانه. ایران باید چه می کرد؟ آیا می گفت باید بی تفاوت باشیم؟ نتیجه اش این بود که کسانی می آمدند که علیه مردم سوریه بودند. شاخه اخوان در سوریه، بدترین شاخه اخوان در دنیا است. حتی با اسراییل هم مذاکره می کنند. رسماً اعلام کردند. به علاوه آن که حرم های این سرزمین برای ما مهم بود. شعار روی دیوار حرم حضرت زینب (س) نوشتند که بشار برود تو هم می روی ای زینب!! اگر ما وارد نمی شدیم پاسخگوی مردم خودمان هم نمی بودیم. به علاوه کمک هایی که سوریه در جنگ تحمیلی به ما کرد. همین کار، توطئه جنگ اعراب و ایران را شکست. به علاوه این که سوریه واسطه ارتباط ما با لبنان و فلسطین است. الان امنیت ملی ما در لبنان دارد تامین می شود. اسراییل به ما حمله نمی کند چون حزب الله به او حمله می کند. ما باید وارد می شدیم و شدیم. تبعات منفی هم داشت. سید حسن نصر الله هم گفت این تبعات بود و چاره ای نداشتیم ولی می دانیم با گذشت زمان، حقایق آشکار خواهد شد و خیلی از کسانی که از ما انتقاد کردند روزی خواهد رسید که از ما تشکر خواهند کرد.
همین الان مسیحی های طرفدار جعجع که دشمن خونی حزب الله هستند، رسما درخواست تسلیح از حزب الله کردند تا بتوانند با داعش بجنگند. چون داعش پدر مسیحی ها را در می آورد اگر برسد که نزدیک شده است. دروزی ها که با حزب الله درگیری خونین داشتند، الان پیام داده اند به حزب الله که ما را مسلح کنید. چون از طریق جولان، مسلحین وارد لبنان شده اند. همین منتقدین الان دیدگاهشان عوض شده است. زمان که بگذرد خیلی از حقایق آشکار می شود. ولی الان ما در دلِ بحرانیم و این جنگ تبلیغاتی هست و فتنه مذهبی را دامن می زند.