گروه تاریخ مشرق - تاریخ معاصر: فریدون جم، از نظامیان عصر پهلوی است. او در 1293، در تبریز متولد شد. پدرش محمود جم (۱۲۵۹- ۱۳۴۸)، از سیاستمداران اواخر قاجار و دوران پهلوی بود. محمود جم از نخست وزیری تا وزارت دربار را تجربه کرد. در اواخر عمر، عضو مجلس سنا بود که در همین جایگاه درگذشت. یکی از اقدامات مهم محمود جم، همراهی رضاخان مخلوع تا تبعیدگاه بود که در شهریور ۱۳۲۰، شاه سابق را تا بندرعباس و بعد ژوهانسبورگ [1] مشایعت کرد. فردوست؛ محمود جم را از سیاستمدارانی میداند که به وسیله انگلیسیها تربیت شده بودند تا در مناصب گوناگون حکومتی قرار بگیرند.[2] به تعبیر فردوست، «[محمود] جم یک انگلیسی تمامعیار بود... با سفارت تماس داشت اما وقتی احساس میکرد که اجازه لازم است از شاه کسب اجازه مینمود... او فراماسون بود و زندگی بسیار مرفهی داشت.» [3]
محمود جم پدر فریدون جم
فریدون جم با شاهدخت شمس پهلوی ازدواج کرد. در آن هنگام، او در دانشکده افسری فرانسه (سن سیر) درس نظام میخواند. مراسم عقد و عروسی بلافاصله انجام شد و با صلاحدید پدر، شاهدختها به خانه شوهر رفتند. مخبرالسلطنه هدایت در خاطرات و خطرات خود، درباره چگونگی ازدواج فریدون و شمس مینویسد: «در کابینه جم معروف شد، عکس عدهای از جوانان را به شاهدختها عرضه دارند تا که قبول افتد و که در نظر آید. پسر جم و پسر قوام شیرازی پسند افتادند.» [4] به این ترتیب، علی قوام به ازدواج اشرف در آمد و شمس هم فریدون جم را به همسری انتخاب کرد. البته بنا به روایتی که فردوست از اشرف میکند، رضاخان حق انتخاب اول را به شمس داده بود و پس از او، اشرف میتوانست در میان گزینههای باقی مانده دست به انتخاب بزند.
فریدون جم در اواخر دهه 40
البته هر دوی این ازدواجها که با تعیین و صلاحدید رضاخان انجام شد، تنها تا زمانی که او در قید حیات بود تداوم یافت و با مرگ خان میرپنج در تبعیدگاه، هر دو شاهدخت شوهرانشان را طلاق دادند. شمس پس از جدایی از فریدون جم با مهرداد پهلبد، وزیر فرهنگ آینده ازدواج کرد ازدواج کرد و فریدون هم با فیروزه (رفیقه سابق شاه). به اعتقاد خسرو معتضد، «جم در جزیره موریس پیوسته با بیاعتنایی و سردی همسرش [شمس] که از ماهها پیش خیال جدا شدن از او را داشت روبرو بود.» [5]
از راست: علی ایزدی، فریدون جم و شمس پهلوی
از راست: فریدون جم، شمس پهلوی، مبشر و علی ایزدی
پاییز و زمستان 1320 در جزیره موریس
فریدون جم پس از جدایی از شمس تا مدتها بی سروصدا زندگی کرد و با وجود آنکه از دوستان صمیمی محمدرضا به شمار میآمد و به مهمانیهای دربار رفت و آمد داشت، نقش سیاسی چندانی در حوادث کشور ایفا نمیکرد. به آرامی در ارتش کار میکرد و البته تواضع، خوشروی و اطلاعات نظامی فراوانی که جم داشت بر محبوبیت او میافزود. در اردیبهشت 1348 به ریاست ستاد مشترک نیروهای مسلح منصوب شد و به درجه ارتشبدی ارتقا یافت. یکی از ویژگیهای جم، با اینکه در هر صورت جزو کارگزاران رژیم پهلوی به شمار میآمد، صراحت و تکیه بر نظراتش بود. به این ترتیب که میکوشید در امور ارتش تا آنجا که میتواند کار خود را انجام دهد که این امر گاهی با خواستهای شاهنشاه در تعارض قرار میگرفت. شخص جم درباره این بیاختیاری سران ارتش مینویسد:
فریدون جم در حال دست دادن با محمدرضا پهلوی
«در آن زمان ستاد بزرگ ارتشتاران و رئیس آن، نه در بررسی، نه در انتخاب، نه در سفارش، نه در خرید و نه در ترتیبات مالی خریدها دخالت داشت. حتی وزیر جنگ بیخبر بود و بعدا اطلاع مییافت. نیروی زمینی بدون اطلاع ناگاه مواجه با اشکالات عظیم برای جذب وسایلی میشد که قبلا از آن اطلاعی نداشت. نه پول، نه آدم، نه تعمیرگاه، نه مکان و نه آموزش و غیره...» [6]. یکی دیگر از عوامل اختلافآفرین میان جم و شاه، اظهار نظرهای او بود. او یک بار شاه را برادر ارشد خود خطاب کرده بود که زیاد به مذاق آریامهر خوش نیامد. یکی دیگر از اقدامات او هم پنهان کرد حکمی بود که به موجب آن، میبایست تمامی احترامات شاه درباره ولیعهد هم اجرا شود. «از نظر جم که مردی سالمند و مجرب بود، بوسیدن دست یک کودک 12-11 ساله به وسیله تیمساران ارتش کار درستی نبود.» [7] به این ترتیب بود که شاه در تیرماه 1350 او را از ریاست ارتش برکنار کرد.
پس از کنارهگیری از ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران، مدتی سفیر ایران در اسپانیا بود. در آنجا اسپانیولی فراگرفت و پنجسالی را در منصب سفیری گذراند. با پایان سال آخر، با ارسال عریضهای به شاه تقاضای مرخصی کرد و به انگلستان رفت. پیش از این هم دوست داشت که به جای سفارت اسپانیا، سفیر ایران در لندن باشد.
واپسین حادثه سیاسی که در آن نام فریدون جم به میان آمد، روی کار آمدن کابینه شاپور بختیار بود. «یکی از حوادث مهم تشکیل دولت بختیار، مساله ارتشبد فریدون جم است. که بختیار وی را به عنوان وزیر جنگ به محمدرضا معرفی نموده بود. بختیار برای تقویت جناح نظامی خود به جم نیاز فراوان داشت. او در این انتخاب خیلی زرنگی به خرج داده بود و احتمالا از طرف یکی از 2 سفارت راهنمایی شده بود، چون شخص بختیار شناحتی نسبت به مسائل نداشت. تصور بر این بود که با انتخاب جم، به علت محبوبیت او در این نیروها، ارتش و نیروهای انتظامی دربست در اختیار بختیار قرار خواهد گرفت.
بختیار از محمدرضا خواست که جم را احضار کرد و محمدرضا نیز تصویب کرد. جم به تهران آمد و یک ملاقات با محمدرضا داشت. او پس از این ملاقات به من تلفن کرد و گفت که یا من به ملاقات شما بیایم و با شما به ملاقات من بیایید. گفتم: وظیفه من است که به ملاقات شما بیایم... فریدون به محض دیدن من مرا به اتاق خصوصی خود برد و دو به دو صحبت کردیم. او گفت که هنوز پاسخی به محمدرضا نداده و نظر مرا سوال کرد. گفتم: این دولت (بختیار) که ثباتی ندارد و فکر هم نمیکنم که بختیار را شما اصلا قبول داشته باشید...»
فریدون جم در اواخر عمر
فردوست توضیح میدهد که در ادامه ناظم و قرهباغی هم به بحث پیوستند و سرانجام جم را از پذیرفتن این منصب منصرف کردند: «نظام گفت: اگر اینطور است فردا نزد شاه برو و بگو که به علت گرفتاری خانوادگی از قبول شغل معذورم و بلافاصله از ایران خارج شو! جم، این پیشنهاد را بهترین راه دانست و فردای آن شب از محمدرضا برای قبول پست وزارت جنگ معذرت خواست و همان روز [18 دی] از ایران خارج شد.» [8] به نقل از خود فریدون جم، درباره این استنکاف از پذیرش وزارت جنگ مینویسد: «حاضر به قبول پستی که باید همه مسئولیتها را تقبل کند ولی به کلی بیاختیار باشد، نشدم.» [9] فریدون جم در چهارم خرداد 1387 در لندن درگذشت.
* منابع:
1. بازیگران عصر پهلوی، محمود طلوعی، نشر علم، چاپ اول، 1372، جلد دوم، ص 934
2. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، حسین فردوست، اطلاعات، چاپ هفتم، 1374، جلد اول، ص287
3. فردوست، ص 65
4. خاطرات و خطرات، مخبرالسلطنه، ص416
5. ارتشبدها و حدیث تاریخ پهلوی، خسرو معتضد، انتشارات زرین، چاپ اول، 1383، ص 81
6. مجله رهآورد، چاپ آمریکا، شماره 29، بهار 1992، صص 92و93
7. معتضد، ص 85
8. فردوست، 596 و 597
9. طلوعی، ص936
محمود جم پدر فریدون جم
فریدون جم با شاهدخت شمس پهلوی ازدواج کرد. در آن هنگام، او در دانشکده افسری فرانسه (سن سیر) درس نظام میخواند. مراسم عقد و عروسی بلافاصله انجام شد و با صلاحدید پدر، شاهدختها به خانه شوهر رفتند. مخبرالسلطنه هدایت در خاطرات و خطرات خود، درباره چگونگی ازدواج فریدون و شمس مینویسد: «در کابینه جم معروف شد، عکس عدهای از جوانان را به شاهدختها عرضه دارند تا که قبول افتد و که در نظر آید. پسر جم و پسر قوام شیرازی پسند افتادند.» [4] به این ترتیب، علی قوام به ازدواج اشرف در آمد و شمس هم فریدون جم را به همسری انتخاب کرد. البته بنا به روایتی که فردوست از اشرف میکند، رضاخان حق انتخاب اول را به شمس داده بود و پس از او، اشرف میتوانست در میان گزینههای باقی مانده دست به انتخاب بزند.
فریدون جم در اواخر دهه 40
البته هر دوی این ازدواجها که با تعیین و صلاحدید رضاخان انجام شد، تنها تا زمانی که او در قید حیات بود تداوم یافت و با مرگ خان میرپنج در تبعیدگاه، هر دو شاهدخت شوهرانشان را طلاق دادند. شمس پس از جدایی از فریدون جم با مهرداد پهلبد، وزیر فرهنگ آینده ازدواج کرد ازدواج کرد و فریدون هم با فیروزه (رفیقه سابق شاه). به اعتقاد خسرو معتضد، «جم در جزیره موریس پیوسته با بیاعتنایی و سردی همسرش [شمس] که از ماهها پیش خیال جدا شدن از او را داشت روبرو بود.» [5]
از راست: علی ایزدی، فریدون جم و شمس پهلوی
از راست: فریدون جم، شمس پهلوی، مبشر و علی ایزدی
پاییز و زمستان 1320 در جزیره موریس
فریدون جم پس از جدایی از شمس تا مدتها بی سروصدا زندگی کرد و با وجود آنکه از دوستان صمیمی محمدرضا به شمار میآمد و به مهمانیهای دربار رفت و آمد داشت، نقش سیاسی چندانی در حوادث کشور ایفا نمیکرد. به آرامی در ارتش کار میکرد و البته تواضع، خوشروی و اطلاعات نظامی فراوانی که جم داشت بر محبوبیت او میافزود. در اردیبهشت 1348 به ریاست ستاد مشترک نیروهای مسلح منصوب شد و به درجه ارتشبدی ارتقا یافت. یکی از ویژگیهای جم، با اینکه در هر صورت جزو کارگزاران رژیم پهلوی به شمار میآمد، صراحت و تکیه بر نظراتش بود. به این ترتیب که میکوشید در امور ارتش تا آنجا که میتواند کار خود را انجام دهد که این امر گاهی با خواستهای شاهنشاه در تعارض قرار میگرفت. شخص جم درباره این بیاختیاری سران ارتش مینویسد:
فریدون جم در حال دست دادن با محمدرضا پهلوی
پس از کنارهگیری از ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران، مدتی سفیر ایران در اسپانیا بود. در آنجا اسپانیولی فراگرفت و پنجسالی را در منصب سفیری گذراند. با پایان سال آخر، با ارسال عریضهای به شاه تقاضای مرخصی کرد و به انگلستان رفت. پیش از این هم دوست داشت که به جای سفارت اسپانیا، سفیر ایران در لندن باشد.
واپسین حادثه سیاسی که در آن نام فریدون جم به میان آمد، روی کار آمدن کابینه شاپور بختیار بود. «یکی از حوادث مهم تشکیل دولت بختیار، مساله ارتشبد فریدون جم است. که بختیار وی را به عنوان وزیر جنگ به محمدرضا معرفی نموده بود. بختیار برای تقویت جناح نظامی خود به جم نیاز فراوان داشت. او در این انتخاب خیلی زرنگی به خرج داده بود و احتمالا از طرف یکی از 2 سفارت راهنمایی شده بود، چون شخص بختیار شناحتی نسبت به مسائل نداشت. تصور بر این بود که با انتخاب جم، به علت محبوبیت او در این نیروها، ارتش و نیروهای انتظامی دربست در اختیار بختیار قرار خواهد گرفت.
بختیار از محمدرضا خواست که جم را احضار کرد و محمدرضا نیز تصویب کرد. جم به تهران آمد و یک ملاقات با محمدرضا داشت. او پس از این ملاقات به من تلفن کرد و گفت که یا من به ملاقات شما بیایم و با شما به ملاقات من بیایید. گفتم: وظیفه من است که به ملاقات شما بیایم... فریدون به محض دیدن من مرا به اتاق خصوصی خود برد و دو به دو صحبت کردیم. او گفت که هنوز پاسخی به محمدرضا نداده و نظر مرا سوال کرد. گفتم: این دولت (بختیار) که ثباتی ندارد و فکر هم نمیکنم که بختیار را شما اصلا قبول داشته باشید...»
فریدون جم در اواخر عمر
* منابع:
1. بازیگران عصر پهلوی، محمود طلوعی، نشر علم، چاپ اول، 1372، جلد دوم، ص 934
2. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، حسین فردوست، اطلاعات، چاپ هفتم، 1374، جلد اول، ص287
3. فردوست، ص 65
4. خاطرات و خطرات، مخبرالسلطنه، ص416
5. ارتشبدها و حدیث تاریخ پهلوی، خسرو معتضد، انتشارات زرین، چاپ اول، 1383، ص 81
6. مجله رهآورد، چاپ آمریکا، شماره 29، بهار 1992، صص 92و93
7. معتضد، ص 85
8. فردوست، 596 و 597
9. طلوعی، ص936