حال که باراک اوباما حملات هوایی علیه تروریستهای داعش را درون خاک سوریه کلید زده است و این کار نیز با موافقت ضمنی و نه علنی دولت سوریه همراه شده، نومحافظهکاران پرنفوذ در واشنگتن امیدوارند با تحت فشار قرار دادن اوباما به "مأموریت رخنه" جامه عمل بپوشانند و هوانیروز سوریه را به نابودی بکشانند.
یک ضربالمثل عربی میگوید: "شتری که پوزهاش وارد خیمه شد، بقیه بدنش هم به دنبالش میآید." حالا این شده حکایت نومحافظهکاران که درصدد هستند فراتر از حملات هوایی تحت فرمان آمریکاییها عمل کرده و به عملیات "تغییر حکومت" علیه بشار اسد بپردازند. اسد از دیرباز هدف نومحافظهکاران بوده است.
بهعنوان نمونه، "جکسون دیل" معاون سردبیر روزنامه نومحافظهکار "واشنگتنپست"، از ناکامی اوباما در حمله به ارتش اسد با عنوان "نارسایی راهبرد اوباما" یاد میکند و خواستار از بین بردن نیرو و دفاع هوایی سوریه از سوی ارتش آمریکا میشود تا قدمی مهم و حساس در مسیر بهزیرکشیدن اسد از قدرت فراهم آید. ایندرحالیاستکه ارتش سوریه مهمترین سد علیه حکومت بهاصطلاح اسلامی و گروهک وابسته به القاعده یعنی جبهه النصره بوده است.
"دیل" طی مقالهای نوشت: "مسئله این است که پشت گوش انداختن اسد به احتمال زیاد عواقب وخیمی به دنبال خواهد داشت. تا همین الآن هم این رژیم و سخنگویانش از شادی یورشهای هوایی آمریکا در پوست خود نمیگنجند و دارند نهایت سعی را به کار میبندند تا آمریکا را همپیمانی بالفعل نشان دهند. ایندرحالیاستکه سوریهایی که در مناطق تحت کنترل شورشیان هستند علیه یورشهای آمریکا دست به تظاهرات میزنند، چرا که این حملات دارد مقاومت علیه اسد را تضعیف میکند."
وی در ادامه مینویسد: "دراینبین، حکومت اسد با خیال راحت روی سر اپوزیسیون غیرافراطی بمب میریزد. چنانچه آمریکا نتواند بهخوبی در این جریان واکنش نشان دهد، ممکن است مناسباتش با تنها همپیمانان در صحنه نبرد سوریه قطع شده و کشورهای سنیمذهبی که در مبارزه علیه داعش شرکت جستهاند، نیز از آمریکا رویگردان شوند."
"دیل" همچنین توصیه میکند: "بر فراز آسمان مناطق در دست شورشیان، منطقه پروازممنوع اعلام کنید. حال که هواپیماهای آمریکایی نیز در منطقه گشتزنی میکنند، این کار از قبل نیز آسانتر شده است".
یقیناً اکثر گفتههای "دیل" خلاف واقع است. مفهومی به اسم نیروهای شورشی "میانهرو" وجود ندارد. همین سال گذشته، خیل عظیمی از این شورشیان "میانهرو" که از سوی سازمان سیا و همپیمانان عرب آمریکا تعلیم نظامی و تجهیز شده بودند، سرکش شدند و جبهه سیاسی سوری را که دولت اوباما سرهم کرده بود، مردود دانسته و به النصره پیوستند.
همین اوباما ماه گذشته در مصاحبهای با نشریه نیویورکتایمز مفهوم اتکا به شورشیان "میانهرو" را "یک توهم" خواند که بهعنوان یک راهبرد مؤثر هیچگاه در "کارتهای بازی" نبوده است. بااینحال این توهم در نظر نومحافظهکاران و طرفدار خطمشی "مداخلهگری لیبرال" همواره و از دیرباز سودمند بوده است. آنها جنگ داخلی سوریه را سیاه و سفید میبینند، بهاینمعنیکه در یکطرف اسد شرور ایستاده و در طرف دیگر شورشیان معصوم و "طرفدار دموکراسی."
سال گذشته بود که با اوج گرفتن افراطیگری این جنبشهای شورشی، نومحافظهکاران روایت خود را عوض کرده و اوباما را مقصر این رادیکالیسم دانستند. در نظر آنها اوباما میبایست تلاش بیشتری جهت تسلیح شورشیان و براندازی در سوریه به خرج میداد. هرچند این روایت که به اهداف نومحافظهکاران کمک میکند در بین مقامات پرنفوذ واشنگتن یک پنداشت همگانی شده است، اما سناریوی محتملتر این است که براندازی حکومت سکولار اسد با توسل به زور، منجر به تشکیل یک دولت رادیکال سنی در قلب خاورمیانه میشود.
تقریباً از همان اوایل نبرد در سوریه یعنی سال 2011، سرسختترین معارضان ضد اسد از بین شبهنظامیان اسلامگرایی بودند که سبیلشان با دلارهای نفتی شاهزادههای عربستانی، قطری و سایر دولتها خلیجنشین چرب میشد. همچنین میدانیم که خطمشی "تغییر حکومت" نومحافظهکاران، پیشتر در لیبی امتحان خود را پس داده است. در آنجا دولت اوباما در ظاهر، حملات هوایی علیه ارتش معمر قذافی سامان داد که این حملات برای محافظت از جان تظاهراتکنندگان بیگناه و حامی "دموکراسی" طراحی شده بود. اما با کنار رفتن رژیم سکولار قذافی صرفاً درهای خوشبختی به روی شبهنظامیان اسلامگرا گشوده شد. با آتش آشوب و هرجومرجی که راه افتاده بود، آمریکا و دیگر کشورها چارهای جز رها کردن سفارتخانههایشان در طرابلس ندیدند.
این احتمال وجود داشت که با مبادرت ورزیدن به اقدامی مشابه در سوریه، نتایج مشابه و فاجعهباری انتظار آمریکا را بکشد، البته با درنظر گرفتن مرکزیت جغرافیایی سوریه در منطقه، این پیامدها وخیمتر هم میتوانست باشد. بعید هم به نظر نمیرسید که پرچم القاعده بر فراز ساختمانهای دمشق به اهتزاز دربیاید.
به واشنگتن میرویم یعنی جاییکه به تسخیر "تفکر گروهی" نومحافظهکاران درآمده و همه "اهالی فن" مرتباً دارند این ذکر را زمزمه میکنند که اگر اوباما دامنه حمایت نظامیاش از شورشیان "میانهرو"ی سوری را گستردهتر کرده بود، الآن همهچیز بر وفق مراد بود. "دیل" و رفقای نومحافظهکارش پس از تصمیم اوباما برای بمباران تروریستهای داعشی که در مرز سوریه و عراق فعالیت میکردند، اقدام به گردگیری روایت قدیمی خود کردند. در چشم نومحافظهکاران، تصمیم اوباما چیزی بود که میشد آنرا از یکسری حمله علیه بازیگرانی که مربوط به کشور خاصی نمیشدند منحرف کرد و به حمله به خود کشور سوریه تبدیل کرد.
در پاسخ به این فشار سیاسی، چند روز پیش، مقامات ارشد ارتش آمریکا اظهار داشتند که گسترش دامنه بمبارانها چیزی نیست که از روی میز برداشته شده باشد. "چاک هگل" وزیر دفاع و ژنرال "دمپسی" رئیس ستاد مشترک ارتش، آمادگی آمریکا برای پذیرفتن منطقه پروازممنوع از سوی ترکیه را اعلام کردند.
هگل اعلام داشت: "ما همه این احتمالات را بررسی کردهایم و درباره آنچه ترکها معتقدند لازم است انجام شود، صحبت میکنیم." دمپسی در ادامه میافزاید: "ایجاد منطقه حائل در برههای از زمان ممکن است یکی از گزینههای موجود باشد." البته وی گفت که این احتمال، قریبالوقوع نیست.
ازطرفی باید دانست که اجرایی کردن این "مأموریت رخنه" به معنی گسترش قابلتوجه مداخلهگری آمریکاست و قطعاً نمونه بارز یک تهاجم بینالمللی محسوب میگردد. اوباما تا همین الآن هم برای دلیلتراشی جهت بمباران مواضع تروریستها بدون مجوز رسمی از دولت سوریه با دردسر مواجه است، حال اگر بخواهد طبق برنامه نومحافظهکاران پیش برود، دردسرها دوچندان میشود.
چنانچه اوباما قرار باشد حکم به بمباران ارتش سوریه دهد، باید بهانه تازهای دستوپا کند. احتمالاً دستاویز میتواند این باشد که میخواهند دکترین "مسئولیت حفاظت" از جان مردم آمریکا در سراسر دنیا را پیش بکشند که در برابر حقوق بینالملل، وجهه قانونی ندارد، مگر اینکه شورای امنیت سازمان ملل بر آن مهر تأیید بزند.
ادعای "مسئولیت حفاظت" برای تبدیل شدن به سپر محافظتی شورشیان کمی غیرقابل قبول است، آن هم شورشیانی که در برابر دولت رسمی یک کشور دست به اسلحه بردهاند. در مقام عمل، آمریکا در طرفداری از شورشیان، وارد جنگ داخلی سوریه میشود. افزونبراین، نتیجه احتمالی چنین مداخلهگری مستقیمی، همانطورکه در لیبی شاهد بودیم، پیروزی نه این "میانهروها"، بلکه پیروزی شبهنظامیان افراطی را به دنبال دارد.
اوباما با از بین بردن هوانیروز سوریه، به منطق خود برای بمباران مواضع تروریستها خدشه وارد میکند. استدلال آمریکا این است که این حملات بهدلیل محافظت از عراق در برابر تاختوتازهایی است که دولت اسد نتوانسته جلوی آنها را بگیرد. بااینحال هنوز هم گستاخی زیادی در استدلال قانونی اوباما میبینیم، بهاینخاطرکه اوباما و همپیمانان سنیاش به آتش یاغیگری درون سوریه هیزم رساندهاند. مثل این میماند که یک نفر والدین خود را به قتل برساند و سپس انتظار همدردی دیگران با او به خاطر یتیم شدنش را داشته باشد.
اوباما، سعودیها، قطریها و سایرین از این جنگ داخلی حمایت کردهاند و حالا از آن بهعنوان مستمسکی استفاده میکنند که به تمامیت ارضی سوریه تجاوز کنند. ازطرفی، نومحافظهکاران میخواهند دورویی را به حد اعلا رسانده و از اوباما تقاضای نابودی نیروی هوایی سوریه را دارند تا دولت سوریه نتواند کنترل سرزمین خود را باز بهدست گیرد.
گزینه جایگزین این حرکت مارپیچوار به قهقرا میتواند این باشد که برای جنگ داخلی راهکاری اندیشیده شود. حتی اگر در این راهکار باز هم اسد برای آینده نزدیک در قدرت باقی بماند. برابر نتایج بهدست آمده از انتخابات ماه ژوئن گذشته، واضح است که شمار زیادی از سوریها همچنان از اسد حمایت میکنند. این جمعیت غالباً از علویان، شیعیان و اقلیت مسیحی هستند که از افراطیگری سنیهای اسلامگرا هراس دارند. اما اوباما و وزارت خارجه آمریکا همان بالا محکم به زین موضع قدیمی خود چسبیدهاند و میخواهند که "اسد برود."
موضوع دیگر این که رسانههای تحت کنترل نومحافظهکاران گزارشهای رسیده از سوریه را با سوگیری نمایش میدادند، نمونه عینیاش بهسرعت مقصر جلوه دادن اسد به خاطر حمله مرموز با گاز سارین در منطقه "ریف" در اطراف دمشق بود. "دیل" در مطلبی نوشت که دست داشتن اسد در آن حمله شیمیایی یک "واقعیت مسلم" است. با این حال، دیل و بالادستش "فرد هایات" از این "واقعیتهای مسلم" زیاد گفتهاند، نمونهاش صدام حسین و در اختیار داشتن سلاحهای کشتار جمعی بین سالهای 2002 و 2003 که مقدمه حمله به عراق شد.
بااینحال ازآنجاکه هایات، "دیل" و سایر نومحافظهکاران واشنگتن از رسوایی عراق جان سالم به در بردند، حال با گذشت حدود یک دهه پس از آن ماجرا باز هم باد به غبغب انداخته و خواستار دخالت نظامی آمریکا در سوریه هستند. اینها همان شترهایی هستند که گردنهای درازشان بعد از پوزهشان وارد خیمه سوریها شده است.