به گزارش گروه اجتماعی مشرق، حسادت در حقیقت یک احساس منطقی است که برای همه انسانها اتفاق افتاده و هیچ کسی نیست که حداقل یکبار حس حسادت را تجربه نکرده باشد.
احساس حسادت از جایی سرچشمه میگیرد که انسان نسبت به اجرای بهتر یک فعل یا بهتر دیده شدن، احساس ناتوانی کند. در حقیقت هنگامی که فرد در مقابل موضوعی ناتوان باشد یا توان طرف مقابل از وی بالاتر باشد احساس حسادت شکل میگیرد.
انسانها از اوایل دوران کودکی حسادت را تجربه میکنند، اگر با این حس حسادت درست برخورد نشود کودک در خانه دچار افت عملکرد خواهد شد یا در مدرسه افت تحصیلی را تجربه میکند و سرانجام برخورد نامناسب و تقویت این حس میتواند باعث آسیبهای جدی به خود شخص از جمله خودکشی یا آسیب به دیگران حتی دیگرکشی شود.
ما همواره در داستانهای سراسر دنیا و حتی قصص قرآنی ماجراهایی از قتل یا آسیب رساندن برادری به برادر دیگر براساس حسادت شنیدهایم و این بدان معنا است که اگر درست و منطقی با احساس حسادت برخورد نشود، میتواند تبعات جبرانناپذیری را به دنبال داشته باشد.
افراد در مواجهه با حسادت معمولاً سه نوع واکنش از خود نشان میدهند؛ واکنش اول که ضعیفترین آن هم است باعث میشود فرد طرف مقابل را تخریب و سعی کند او را از بین ببرد، به عبارت دیگر سعی میکند صورت مسأله را پاک کند.
واکنش دوم این است که فرد با دیدن موردی که حسادت ایجاد میکند سعی میکند تواناییهای خود را افزایش دهد و این نوع حسادت باعث پیشرفت وی میشود اما دسته دیگری هم واکنش متفاوتی دارند و در برابر این حس، خشن عمل میکنند. اما برای جلوگیری از آسیبهای حسادت دو راهکار وجود دارد؛ ابتدا راهکاری فردی است، هنگامی که خود شخص متوجه حس نامطلوب حسادت میشود باید مکانیزمی در پیش بگیرد که با استفاده از مهارتهای فردی این حس را به بهترین شکل هدایت کند و در این مسیر میتواند از متخصصان هم کمک بگیرد، اما نگاه دیگر برای پیشگیری نگاهی برونفردی است.
خانواده به همان اندازه که نقش مؤثر در ارتقای فرهنگی جامعه دارد میتواند باعث افول ارزشهای فرهنگی جامعه شود.
بسیار پیش آمده که به خاطر چند لحظه غفلت پدر یا مادری یک خانواده از هم میپاشد. پدر و مادری که به دلیل زیبایی بصری نسبت به یکی از فرزندان عشق بیشتری میورزند یا موفقیتهای تحصیلی یکی از فرزندان باعث محبت بیشتر شده و تفاوت قائل شدن پدر و مادر را به دنبال دارد، باید بدانند قیاس ناکارآمد آنها باعث حسادت بیشتر آنها شده و تبعات جبرانناپذیری را به دنبال خواهد داشت. در یک جنایت بر پایه حسادت تنها کسی که مرتکب جرم شده مقصر نیست بلکه گروهی از اطرافیان که باعث بروز حسادت شدهاند هم مقصرند. بنابر این خانواده قبل از آموختن باید مهارتهای فرزندپروری را بیاموزند.
مرد 75 ساله در ادامه گفت: معمولاً هر بار که به قصدسرکشی به زمینهای کشاورزی از خانه خارج میشدم عارف تا سر کوچه با من میآمد و با رفتن من به خانه بازمیگشت اما امروز ظهر که به خانه مراجعت کردم در کمال تعجب، همسرم عارف را جویا شد.
وی ادامه داد: وقتی متوجه شدم او نیامده است ابتدا به خانه دوستان و آشنایان سرکشی کردم اما اثری از عارف نبود. هر قدر جستوجو کردیم نتوانستیم او را بیابیم که تصمیم گرفتیم از پلیس برای این مهم یاری بگیریم.
با دریافت گزارش گمشدن عارف کوچولو و به دلیل شایعاتی که درباره گم شدن وی در منطقه مطرح شده بود، به دستور سردار «مسعود جعفرینسب» رئیس پلیس مازندران، تیمی از مأموران زبده آگاهی جویبار تحت نظر سرهنگ «رضایی» فرمانده پلیس جویبار تحقیق در این باره را به صورت ویژه آغاز کردند. در نخستین گام نشانیهایی که درباره مشخصات ظاهری کودک ناپدید شده در اختیار مأموران قرار گرفته بود برای مأموران پلیس سراسر استان مخابره شد اما به نظر میرسید هیچ ردی از عارف کوچولو برجای نمانده است.
بازداشت متهمان
در حالی که با دستور دادیار پرونده تیمی از افسران آگاهی جویبار دست به کار شدند، چند تن از نزدیکان و بستگان عارف کوچولو بازداشت شدند و تحت تحقیق قرار گرفتند.
یکی از مظنونان برادر ناتنی 30 ساله عارف کوچولو بود که «حسین» نام دارد. این مرد وقتی با دستور دادیار پرونده بازداشت شد و تحت تحقیق قرار گرفت ادعا کرد از این ماجرا هیچ اطلاعی ندارد و بیگناه است.
جمجمه اسرارآمیز
بدین ترتیب مظنون گیریها و بازجوییها از این مظنونان نیز نتوانست به حل معمای گم شدن پسربچه پنج ساله کمکی کند.
کلاف این پرونده هر روز پیچیدهتر میشد و مسیر تحقیقات مأموران آگاهی نیز با بنبست روبهرو شده بود تا اینکه حادثهای پیش آمد که روند رسیدگی به ماجرا را کاملاً تغییر داد.
نخستین ساعات روز5 مرداد سال جاری در حالی که 9 روز از ماجرای گم شدن عارف کوچولو میگذشت، مرد کشاورز هنگامی که مانند هر روز برای کار به صحرا میرفت پشت در خانهاش با بسته سیاه رنگی روبهرو شد. او بعد از بررسی از دیدن جمجمه نیم سوخته انسانی شوکزده شد و اهالی خانه را در جریان قرار داد.
مرگ عارف کوچولو
مأموران آگاهی جویبار که از طریق یکی از اعضای خانواده عارف کوچولو در جریان ماجرای پیدا شدن جمجمه قرار گرفته بودند، به سرعت خود را به محل حادثه رساندند و تحقیق در این باره را آغاز کردند.
جمجمه پیدا شده به قدری متلاشی شده بود که امکان شناسایی هویتاش وجود نداشت، بنابراین برای انجام معاینات و بررسیهای تخصصی در اختیار پزشکان قانونی قرار گرفت.
متخصصان پزشکی قانونی نیز پس از انجام کاوشهای دقیق علمی اعلام کردند جمجمه متعلق به کودک چهار تا پنج ساله است اما برای اینکه مشخص شود جمجمه عارف کوچولو است یا خیر؟ نیاز به انجام آزمایشهای تخصصی دی.ان.ای از پدر و مادرش دارد.
بدین ترتیب مرد کشاورز با همسرش با حضور در پزشکی قانونی استان مازندران تحت آزمایش قرار گرفتند که نتیجه آن نشان میداد کودک گمشده قربانی حادثه تلخی شده است.
جسدی در باغ
با به دست آمدن این سرنخها و اطمینان از اینکه عارف کوچولو دیگر زنده نیست پرونده در اختیار بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب جویبار قرار گرفت. به دستور وی عملیات تجسسی پلیس برای ردیابی بقیه قسمتهای بدن قربانی حادثه و کشف علت و انگیزه مرگ وی در دستور کار قرار گرفت.
پیدا شدن بدن
به فاصله چند روز از ماجرای پیدا شدن جمجمه، بقیه قسمتهای بدن کودک گمشده در باغی نزدیک خانه قربانی حادثه پیدا شد. بررسیهای مأموران حکایت از آن داشت که این باغ متعلق به شوهر سابق مادر عارف کوچولو است. این موضوع باعث شد این مرد نیز به فهرست مظنونان پرونده افزوده شود. نکته پیچیده پرونده این بود که این بار هم وقتی مرد کشاورز برای انجام کاری به باغ رفته بود با جسد پسرش روبهرو شد.
تنگ شدن دایره تحقیقات
مأموران پلیس آگاهی جویبار که از این اتفاقات حس کرده بودند باید این روند سناریویی از پیش طراحی شده برای گمراه کردن مسیر تحقیقات آنان باشد، بار دیگر برادر ناتنی قربانی حادثه را به همراه داماد خانواده تحت بازجویی قرار دادند.
متهم بازداشت شده این بار اظهارات تازهای از اینکه روز حادثه کجا بوده مطرح کرد که با گفتههای داماد خانواده مطابقت نداشت. از سوی دیگر او همچنان اصرار بر کتمان هر گونه اطلاعی از ماجرای گم شدن و قتل عارف کوچولو داشت.
در همین ارتباط تحقیق از شوهر سابق مادر قربانی حادثه نیز بینتیجه بود و مشخص شد عامل یا همدستان او با اطلاع از اینکه وی در گذشته شوهر مادر عارف کوچولو بوده، جسد را به این منطقه آوردهاند تا او را مظنون جلوه دهند. مأموران که میدیدند با وجود فرضیههای مختلفی که درباره احتمال دست داشتن برادر ناتنی عارف کوچولو در قتل او مطرح شده است، این مرد همچنان اصرار بر بیگناهی دارد، در شاخه دیگری از تحقیقات خود به بررسی محل کار او پرداختند.
در این بررسیها مشخص شد وی از مدتها پیش مسئولیت رسیدگی به امورات باغی را در روستای «چوباغ» برعهده گرفته است. هنگامی که جستوجو در زوایای مختلف باغ از سوی پلیس در حال انجام بود، آنها اطلاعاتی به دست آوردند که نشان میداد او با یک مرد 25 ساله به نام «جلال» که به جلال بلوچ شهرت داشت دوستی نزدیکی داشته و اغلب وقت خود را با او سپری میکرد.
تحقیقات درباره این مرد حکایت از آن داشت که وی نیز همراه برادرش از روز گم شدن عارف کوچولو محل کارش را ترک کرده است.
مرد صاحبکار او در این باره به مأموران گفته بود جلال بلوچ با ادعای اینکه پدرش جان سپرده به خانهشان برگشته است.
یک سرنخ قوی
تحقیقات برای به دست آوردن ردی از این مرد چوپان با به دست آمدن یک شماره حساب بانکی وارد مرحله تازهای شد. براساس این یافتهها مرد چوپان و برادرش در یکی از روستاهای استان گلستان زندگی میکردند.
مأموران با دستور قضایی به آنجا رفتند و در کمال تعجب از مادر جلال بلوچ شنیدند که شوهرش دو سال قبل جان سپرده است. حالا دیگر پلیس با اطمینان بیشتری درباره دست داشتن این چوپان بلوچ و اطلاع او از مرگ عارف کوچولو تعقیب لحظه به لحظه او را آغاز کرد.
بازداشت چوپان
با توجه به اینکه مأموران اطلاعاتی به دست آورده بودند که مرد چوپان پول زیادی از صاحبکارش طلبکار است به طور نامحسوس آنجا را تحت نظر قرار دادند تا اینکه سرانجام چوپان گریزپا در تله نامریی مأموران گرفتار شد.
اعترافات تلخ
چوپان 24 ساله وقتی پی برد مأموران او را در ماجرای قتل عارف کوچولو مقصر میدانند لب به اعتراف گشود و پرده از راز یک جنایت هولناک برداشت.
وی در این باره گفت: از مدتها پیش با «حسین» برادر ناتنی قربانی حادثه رفاقت داشتم. یک روز او با اعلام اینکه از برادر ناتنیاش خوشش نمیآید خواست نقشهای بکشیم و او را به باغ بیاوریم تا مادرش را اذیت کنیم. وقتی من از خطرات این کار با او حرف زدم جواب داد حاضر است به خاطر این کار مبلغ زیادی پول بپردازد.
روز 28 تیر ساعت 5 صبح بود که با او تماس گرفته و گفتم آماده هستم با او همکاری کنم. چند ساعت بعد بود که حسین در حالی که برادر ناتنیاش –عارف- را سوار بر پراید خود کرده بود وارد باغ شد.
تازه متوجه شدیم که اگر او را چند روز نگه داشته و بعد آزاد کنیم، او ممکن است راز ما را فاش کند. حسین آنقدر از برادرش بدش میآمد که تصمیم به قتل او گرفت. بنابر این با کاردی که همراهش بود او را کشت. من هم چون نمیخواستم چهره قربانی حادثه شناسایی شود، با ریختن گازوئیل او را آتش زدم.
با توجه به اعترافات مرد چوپان، برادر ناتنی بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و او که هنوز هم بر بیگناهی خود اصرار داشت وقتی در مواجهه حضوری با همدستش قرار گرفت و دانست که رازشان فاش شده است اعتراف کرد و با خونسردی قتل را به گردن گرفت.
این قاتل درباره جزئیات اقدام هولناک خود به مأموران گفت: از اینکه همه توجه پدرم به این پسرش بود کلافه شده بودم، او مدام برای عارف هزینه میکرد در حالی که به من و بچهام اصلاً توجهی نداشت. میخواستم با زندانی کردن چند روزه عارف کوچولو در باغ، مادرش را ناراحت کنم. صبح روز حادثه به بهانه اینکه میخواهم برای او بستنی بخرم او را سر کوچه سوار کردم. وقتی عارف را به باغ بردم، جلال منتظرم بود. در آنجا در حالی که عارف را در اتاقی انداخته بودیم تازه متوجه شدیم که او بعد از آزاد شدن ما را لو میدهد به همین دلیل او را کشتیم.
چون از قبل یکی از دامادهایمان را در جریان قرار داده بودم وقتی بازداشت شدم برای گمراه کردن مسیر تحقیقات مأموران از دامادمان خواستم سر جسد را داخل خانه پدرم بیندازد تا شاید بدین ترتیب از من رفع اتهام شود اما وضعیت بدتر شد، به همین دلیل این بار خواستم جسد را در باغ شوهر سابق زن بابایم بیندازد تا او در مظان اتهام قرار گیرد اما نقشههایم با شکست روبهرو شد.
بازسازی صحنه قتل
با توجه به این اعترافات به دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب جویبار دو قاتل اصلی برای بازسازی صحنه قتل به محل وقوع جنایت منتقل شده و جزئیات ماجرای قتل عارف کوچولو را تشریح کردند.
متهمان تا انجام تحقیقات تکمیلی با صدور قرار قانونی روانه بازداشتگاه شدند.
مخاطبان محترم گروه اجتماعی مشرق می توانند اخبار، مقالات و تصاویر اجتماعی خود را به آدرس shoma@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود. در ضمن گروه اجتماعی مشرق در صدد است با پیگیری مشکلات ارسالی شما از طریق کارشناسان و مشاوران مجرب پاسخی برای ابهامات مخاطبان عزیز بیابد.
احساس حسادت از جایی سرچشمه میگیرد که انسان نسبت به اجرای بهتر یک فعل یا بهتر دیده شدن، احساس ناتوانی کند. در حقیقت هنگامی که فرد در مقابل موضوعی ناتوان باشد یا توان طرف مقابل از وی بالاتر باشد احساس حسادت شکل میگیرد.
انسانها از اوایل دوران کودکی حسادت را تجربه میکنند، اگر با این حس حسادت درست برخورد نشود کودک در خانه دچار افت عملکرد خواهد شد یا در مدرسه افت تحصیلی را تجربه میکند و سرانجام برخورد نامناسب و تقویت این حس میتواند باعث آسیبهای جدی به خود شخص از جمله خودکشی یا آسیب به دیگران حتی دیگرکشی شود.
ما همواره در داستانهای سراسر دنیا و حتی قصص قرآنی ماجراهایی از قتل یا آسیب رساندن برادری به برادر دیگر براساس حسادت شنیدهایم و این بدان معنا است که اگر درست و منطقی با احساس حسادت برخورد نشود، میتواند تبعات جبرانناپذیری را به دنبال داشته باشد.
افراد در مواجهه با حسادت معمولاً سه نوع واکنش از خود نشان میدهند؛ واکنش اول که ضعیفترین آن هم است باعث میشود فرد طرف مقابل را تخریب و سعی کند او را از بین ببرد، به عبارت دیگر سعی میکند صورت مسأله را پاک کند.
واکنش دوم این است که فرد با دیدن موردی که حسادت ایجاد میکند سعی میکند تواناییهای خود را افزایش دهد و این نوع حسادت باعث پیشرفت وی میشود اما دسته دیگری هم واکنش متفاوتی دارند و در برابر این حس، خشن عمل میکنند. اما برای جلوگیری از آسیبهای حسادت دو راهکار وجود دارد؛ ابتدا راهکاری فردی است، هنگامی که خود شخص متوجه حس نامطلوب حسادت میشود باید مکانیزمی در پیش بگیرد که با استفاده از مهارتهای فردی این حس را به بهترین شکل هدایت کند و در این مسیر میتواند از متخصصان هم کمک بگیرد، اما نگاه دیگر برای پیشگیری نگاهی برونفردی است.
خانواده به همان اندازه که نقش مؤثر در ارتقای فرهنگی جامعه دارد میتواند باعث افول ارزشهای فرهنگی جامعه شود.
بسیار پیش آمده که به خاطر چند لحظه غفلت پدر یا مادری یک خانواده از هم میپاشد. پدر و مادری که به دلیل زیبایی بصری نسبت به یکی از فرزندان عشق بیشتری میورزند یا موفقیتهای تحصیلی یکی از فرزندان باعث محبت بیشتر شده و تفاوت قائل شدن پدر و مادر را به دنبال دارد، باید بدانند قیاس ناکارآمد آنها باعث حسادت بیشتر آنها شده و تبعات جبرانناپذیری را به دنبال خواهد داشت. در یک جنایت بر پایه حسادت تنها کسی که مرتکب جرم شده مقصر نیست بلکه گروهی از اطرافیان که باعث بروز حسادت شدهاند هم مقصرند. بنابر این خانواده قبل از آموختن باید مهارتهای فرزندپروری را بیاموزند.
مرد 75 ساله در ادامه گفت: معمولاً هر بار که به قصدسرکشی به زمینهای کشاورزی از خانه خارج میشدم عارف تا سر کوچه با من میآمد و با رفتن من به خانه بازمیگشت اما امروز ظهر که به خانه مراجعت کردم در کمال تعجب، همسرم عارف را جویا شد.
وی ادامه داد: وقتی متوجه شدم او نیامده است ابتدا به خانه دوستان و آشنایان سرکشی کردم اما اثری از عارف نبود. هر قدر جستوجو کردیم نتوانستیم او را بیابیم که تصمیم گرفتیم از پلیس برای این مهم یاری بگیریم.
با دریافت گزارش گمشدن عارف کوچولو و به دلیل شایعاتی که درباره گم شدن وی در منطقه مطرح شده بود، به دستور سردار «مسعود جعفرینسب» رئیس پلیس مازندران، تیمی از مأموران زبده آگاهی جویبار تحت نظر سرهنگ «رضایی» فرمانده پلیس جویبار تحقیق در این باره را به صورت ویژه آغاز کردند. در نخستین گام نشانیهایی که درباره مشخصات ظاهری کودک ناپدید شده در اختیار مأموران قرار گرفته بود برای مأموران پلیس سراسر استان مخابره شد اما به نظر میرسید هیچ ردی از عارف کوچولو برجای نمانده است.
بازداشت متهمان
در حالی که با دستور دادیار پرونده تیمی از افسران آگاهی جویبار دست به کار شدند، چند تن از نزدیکان و بستگان عارف کوچولو بازداشت شدند و تحت تحقیق قرار گرفتند.
یکی از مظنونان برادر ناتنی 30 ساله عارف کوچولو بود که «حسین» نام دارد. این مرد وقتی با دستور دادیار پرونده بازداشت شد و تحت تحقیق قرار گرفت ادعا کرد از این ماجرا هیچ اطلاعی ندارد و بیگناه است.
جمجمه اسرارآمیز
بدین ترتیب مظنون گیریها و بازجوییها از این مظنونان نیز نتوانست به حل معمای گم شدن پسربچه پنج ساله کمکی کند.
کلاف این پرونده هر روز پیچیدهتر میشد و مسیر تحقیقات مأموران آگاهی نیز با بنبست روبهرو شده بود تا اینکه حادثهای پیش آمد که روند رسیدگی به ماجرا را کاملاً تغییر داد.
نخستین ساعات روز5 مرداد سال جاری در حالی که 9 روز از ماجرای گم شدن عارف کوچولو میگذشت، مرد کشاورز هنگامی که مانند هر روز برای کار به صحرا میرفت پشت در خانهاش با بسته سیاه رنگی روبهرو شد. او بعد از بررسی از دیدن جمجمه نیم سوخته انسانی شوکزده شد و اهالی خانه را در جریان قرار داد.
مرگ عارف کوچولو
مأموران آگاهی جویبار که از طریق یکی از اعضای خانواده عارف کوچولو در جریان ماجرای پیدا شدن جمجمه قرار گرفته بودند، به سرعت خود را به محل حادثه رساندند و تحقیق در این باره را آغاز کردند.
جمجمه پیدا شده به قدری متلاشی شده بود که امکان شناسایی هویتاش وجود نداشت، بنابراین برای انجام معاینات و بررسیهای تخصصی در اختیار پزشکان قانونی قرار گرفت.
متخصصان پزشکی قانونی نیز پس از انجام کاوشهای دقیق علمی اعلام کردند جمجمه متعلق به کودک چهار تا پنج ساله است اما برای اینکه مشخص شود جمجمه عارف کوچولو است یا خیر؟ نیاز به انجام آزمایشهای تخصصی دی.ان.ای از پدر و مادرش دارد.
بدین ترتیب مرد کشاورز با همسرش با حضور در پزشکی قانونی استان مازندران تحت آزمایش قرار گرفتند که نتیجه آن نشان میداد کودک گمشده قربانی حادثه تلخی شده است.
جسدی در باغ
با به دست آمدن این سرنخها و اطمینان از اینکه عارف کوچولو دیگر زنده نیست پرونده در اختیار بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب جویبار قرار گرفت. به دستور وی عملیات تجسسی پلیس برای ردیابی بقیه قسمتهای بدن قربانی حادثه و کشف علت و انگیزه مرگ وی در دستور کار قرار گرفت.
پیدا شدن بدن
به فاصله چند روز از ماجرای پیدا شدن جمجمه، بقیه قسمتهای بدن کودک گمشده در باغی نزدیک خانه قربانی حادثه پیدا شد. بررسیهای مأموران حکایت از آن داشت که این باغ متعلق به شوهر سابق مادر عارف کوچولو است. این موضوع باعث شد این مرد نیز به فهرست مظنونان پرونده افزوده شود. نکته پیچیده پرونده این بود که این بار هم وقتی مرد کشاورز برای انجام کاری به باغ رفته بود با جسد پسرش روبهرو شد.
تنگ شدن دایره تحقیقات
مأموران پلیس آگاهی جویبار که از این اتفاقات حس کرده بودند باید این روند سناریویی از پیش طراحی شده برای گمراه کردن مسیر تحقیقات آنان باشد، بار دیگر برادر ناتنی قربانی حادثه را به همراه داماد خانواده تحت بازجویی قرار دادند.
متهم بازداشت شده این بار اظهارات تازهای از اینکه روز حادثه کجا بوده مطرح کرد که با گفتههای داماد خانواده مطابقت نداشت. از سوی دیگر او همچنان اصرار بر کتمان هر گونه اطلاعی از ماجرای گم شدن و قتل عارف کوچولو داشت.
در همین ارتباط تحقیق از شوهر سابق مادر قربانی حادثه نیز بینتیجه بود و مشخص شد عامل یا همدستان او با اطلاع از اینکه وی در گذشته شوهر مادر عارف کوچولو بوده، جسد را به این منطقه آوردهاند تا او را مظنون جلوه دهند. مأموران که میدیدند با وجود فرضیههای مختلفی که درباره احتمال دست داشتن برادر ناتنی عارف کوچولو در قتل او مطرح شده است، این مرد همچنان اصرار بر بیگناهی دارد، در شاخه دیگری از تحقیقات خود به بررسی محل کار او پرداختند.
در این بررسیها مشخص شد وی از مدتها پیش مسئولیت رسیدگی به امورات باغی را در روستای «چوباغ» برعهده گرفته است. هنگامی که جستوجو در زوایای مختلف باغ از سوی پلیس در حال انجام بود، آنها اطلاعاتی به دست آوردند که نشان میداد او با یک مرد 25 ساله به نام «جلال» که به جلال بلوچ شهرت داشت دوستی نزدیکی داشته و اغلب وقت خود را با او سپری میکرد.
تحقیقات درباره این مرد حکایت از آن داشت که وی نیز همراه برادرش از روز گم شدن عارف کوچولو محل کارش را ترک کرده است.
مرد صاحبکار او در این باره به مأموران گفته بود جلال بلوچ با ادعای اینکه پدرش جان سپرده به خانهشان برگشته است.
یک سرنخ قوی
تحقیقات برای به دست آوردن ردی از این مرد چوپان با به دست آمدن یک شماره حساب بانکی وارد مرحله تازهای شد. براساس این یافتهها مرد چوپان و برادرش در یکی از روستاهای استان گلستان زندگی میکردند.
مأموران با دستور قضایی به آنجا رفتند و در کمال تعجب از مادر جلال بلوچ شنیدند که شوهرش دو سال قبل جان سپرده است. حالا دیگر پلیس با اطمینان بیشتری درباره دست داشتن این چوپان بلوچ و اطلاع او از مرگ عارف کوچولو تعقیب لحظه به لحظه او را آغاز کرد.
بازداشت چوپان
با توجه به اینکه مأموران اطلاعاتی به دست آورده بودند که مرد چوپان پول زیادی از صاحبکارش طلبکار است به طور نامحسوس آنجا را تحت نظر قرار دادند تا اینکه سرانجام چوپان گریزپا در تله نامریی مأموران گرفتار شد.
اعترافات تلخ
چوپان 24 ساله وقتی پی برد مأموران او را در ماجرای قتل عارف کوچولو مقصر میدانند لب به اعتراف گشود و پرده از راز یک جنایت هولناک برداشت.
وی در این باره گفت: از مدتها پیش با «حسین» برادر ناتنی قربانی حادثه رفاقت داشتم. یک روز او با اعلام اینکه از برادر ناتنیاش خوشش نمیآید خواست نقشهای بکشیم و او را به باغ بیاوریم تا مادرش را اذیت کنیم. وقتی من از خطرات این کار با او حرف زدم جواب داد حاضر است به خاطر این کار مبلغ زیادی پول بپردازد.
روز 28 تیر ساعت 5 صبح بود که با او تماس گرفته و گفتم آماده هستم با او همکاری کنم. چند ساعت بعد بود که حسین در حالی که برادر ناتنیاش –عارف- را سوار بر پراید خود کرده بود وارد باغ شد.
تازه متوجه شدیم که اگر او را چند روز نگه داشته و بعد آزاد کنیم، او ممکن است راز ما را فاش کند. حسین آنقدر از برادرش بدش میآمد که تصمیم به قتل او گرفت. بنابر این با کاردی که همراهش بود او را کشت. من هم چون نمیخواستم چهره قربانی حادثه شناسایی شود، با ریختن گازوئیل او را آتش زدم.
با توجه به اعترافات مرد چوپان، برادر ناتنی بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و او که هنوز هم بر بیگناهی خود اصرار داشت وقتی در مواجهه حضوری با همدستش قرار گرفت و دانست که رازشان فاش شده است اعتراف کرد و با خونسردی قتل را به گردن گرفت.
این قاتل درباره جزئیات اقدام هولناک خود به مأموران گفت: از اینکه همه توجه پدرم به این پسرش بود کلافه شده بودم، او مدام برای عارف هزینه میکرد در حالی که به من و بچهام اصلاً توجهی نداشت. میخواستم با زندانی کردن چند روزه عارف کوچولو در باغ، مادرش را ناراحت کنم. صبح روز حادثه به بهانه اینکه میخواهم برای او بستنی بخرم او را سر کوچه سوار کردم. وقتی عارف را به باغ بردم، جلال منتظرم بود. در آنجا در حالی که عارف را در اتاقی انداخته بودیم تازه متوجه شدیم که او بعد از آزاد شدن ما را لو میدهد به همین دلیل او را کشتیم.
چون از قبل یکی از دامادهایمان را در جریان قرار داده بودم وقتی بازداشت شدم برای گمراه کردن مسیر تحقیقات مأموران از دامادمان خواستم سر جسد را داخل خانه پدرم بیندازد تا شاید بدین ترتیب از من رفع اتهام شود اما وضعیت بدتر شد، به همین دلیل این بار خواستم جسد را در باغ شوهر سابق زن بابایم بیندازد تا او در مظان اتهام قرار گیرد اما نقشههایم با شکست روبهرو شد.
بازسازی صحنه قتل
با توجه به این اعترافات به دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب جویبار دو قاتل اصلی برای بازسازی صحنه قتل به محل وقوع جنایت منتقل شده و جزئیات ماجرای قتل عارف کوچولو را تشریح کردند.
متهمان تا انجام تحقیقات تکمیلی با صدور قرار قانونی روانه بازداشتگاه شدند.
مخاطبان محترم گروه اجتماعی مشرق می توانند اخبار، مقالات و تصاویر اجتماعی خود را به آدرس shoma@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود. در ضمن گروه اجتماعی مشرق در صدد است با پیگیری مشکلات ارسالی شما از طریق کارشناسان و مشاوران مجرب پاسخی برای ابهامات مخاطبان عزیز بیابد.