به گزارش گروه اجتماعی مشرق، روز 18 شهریورماه سال 89، مأموران پلیس در جریان پیدا شدن بخشی از جسد پسر جوانی در خیابان چمن قلعه حسنخان قرار گرفتند و خیلی زود تیم ویژهای وارد عمل شدند.
برای رازگشایی از جنایت بازپرس ویژه قتل دستور داد مأموران برای شناسایی جسد و عامل این جنایت فجیع وارد عمل شوند. مأموران در گام نخست به سراغ پروندههای پسران گمشده رفته و خیلی زود پی بردند جسد متعلق به جوانی به نام «حسن» است.
در این شاخه از تحقیقات خانواده قربانی جنایت ادعا کردند که پسرشان با کسی اختلاف و دشمنیای نداشته و نمیدانند چطور این حادثه رخ داده است. کارآگاهان در تجسسهای فنی و اطلاعاتی پی بردند که حسن آخرین پیامکهایش را با دختر خالهاش «حسنیه» داشته است. همین سرنخ کافی بود تا مأموران، دخترخاله جوان را تحت بازجویی قرار دهند.
وی به پلیس گفت: حسن به من علاقه داشت و چند روز پیش داییام که «مرتضی» نام دارد به سراغم آمد و سیمکارتم را گرفت و حتماً این پیامکها و قرار ملاقات از سوی داییام بوده است.
در این مرحله مأموران به سراغ دایی مرتضی رفته و پی بردند که وی به خاطر زخمی شدن دستش به بیمارستان رفته تا تحت درمان قرار گیرد. کارآگاهان با به دست آمدن این اطلاعات وی را در عملیاتی غافلگیرانه در بیمارستان دستگیر کردند.
مرتضی در بازجوییهای نخست گفت: چند روز پیش در خانه بودم که دستم به شیشه خورد و خونریزی زیادی داشتم که به بیمارستان آمدم و از دوستانم خواستم برای تمیزکردن به خانهام بروند و از این جنایت بیاطلاع هستم.
دایی جوان که قصد داشت با دروغپردازی خود را بیگناه معرفی کند وقتی در تناقضگوییهایش گرفتار شد چارهای جز اعتراف ندید. مرتضی در اعترافاتش گفت: حسن قصد داشت با حسنیه ازدواج کند و من مخالف بودم و بارها از وی خواستم که بیخیال حسنیه شود اما حرفم را گوش نمیکرد.
وی افزود: چند روز پیش از حادثه سیمکارت حسنیه را گرفتم، ابتدا با دادن پیامک به حسن با وی قرار ملاقات گذاشتم ولی تصمیمم را عوض کردم و خواستم تا به خانهمان بیاید.
مرتضی ادامه داد: حسن که فکر میکرد قرار است حسنیه را در خانه داییاش ببیند وارد خانه شد و زمانی که مرا پیش روی خود دید شوکه شد و هنوز لحظاتی نگذشته بود که با وی درگیر شدم و با چاقو و ساطور به جانش افتادم.
در دادگاه
جلسه رسیدگی به پرونده جنایت هولناک دایی روز گذشته – 15 مهرماه- در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. پدر حسن پیش روی قاضی «عزیز محمدی» و چهار قاضی مستشار قرار گرفت و خواستار قصاص قاتل پسرش شد و سپس مادر جوان با گذشت چند دقیقه سکوت نیز قصاص برادرش را خواست.
سپس مرتضی برای دفاع از خود در جایگاه قرار گرفت و گفت: قبول دارم که خواهرزادهام را به طرز فجیعی کشتهام ولی نمیدانم روز حادثه چه شد که من دست به این کار زدم و با عذاب وجدانی که دارم میخواهم که خواهر و دامادمان مرا ببخشند.
بنابر این گزارش، پنج قاضی پس از شور دایی جنایتکار را به قصاص نفس-اعدام- محکوم کردند.
مخاطبان محترم گروه اجتماعی مشرق می توانند اخبار، مقالات و تصاویر اجتماعی خود را به آدرس shoma@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود. در ضمن گروه اجتماعی مشرق در صدد است با پیگیری مشکلات ارسالی شما از طریق کارشناسان و مشاوران مجرب پاسخی برای ابهامات مخاطبان عزیز بیابد.
برای رازگشایی از جنایت بازپرس ویژه قتل دستور داد مأموران برای شناسایی جسد و عامل این جنایت فجیع وارد عمل شوند. مأموران در گام نخست به سراغ پروندههای پسران گمشده رفته و خیلی زود پی بردند جسد متعلق به جوانی به نام «حسن» است.
در این شاخه از تحقیقات خانواده قربانی جنایت ادعا کردند که پسرشان با کسی اختلاف و دشمنیای نداشته و نمیدانند چطور این حادثه رخ داده است. کارآگاهان در تجسسهای فنی و اطلاعاتی پی بردند که حسن آخرین پیامکهایش را با دختر خالهاش «حسنیه» داشته است. همین سرنخ کافی بود تا مأموران، دخترخاله جوان را تحت بازجویی قرار دهند.
وی به پلیس گفت: حسن به من علاقه داشت و چند روز پیش داییام که «مرتضی» نام دارد به سراغم آمد و سیمکارتم را گرفت و حتماً این پیامکها و قرار ملاقات از سوی داییام بوده است.
در این مرحله مأموران به سراغ دایی مرتضی رفته و پی بردند که وی به خاطر زخمی شدن دستش به بیمارستان رفته تا تحت درمان قرار گیرد. کارآگاهان با به دست آمدن این اطلاعات وی را در عملیاتی غافلگیرانه در بیمارستان دستگیر کردند.
مرتضی در بازجوییهای نخست گفت: چند روز پیش در خانه بودم که دستم به شیشه خورد و خونریزی زیادی داشتم که به بیمارستان آمدم و از دوستانم خواستم برای تمیزکردن به خانهام بروند و از این جنایت بیاطلاع هستم.
دایی جوان که قصد داشت با دروغپردازی خود را بیگناه معرفی کند وقتی در تناقضگوییهایش گرفتار شد چارهای جز اعتراف ندید. مرتضی در اعترافاتش گفت: حسن قصد داشت با حسنیه ازدواج کند و من مخالف بودم و بارها از وی خواستم که بیخیال حسنیه شود اما حرفم را گوش نمیکرد.
وی افزود: چند روز پیش از حادثه سیمکارت حسنیه را گرفتم، ابتدا با دادن پیامک به حسن با وی قرار ملاقات گذاشتم ولی تصمیمم را عوض کردم و خواستم تا به خانهمان بیاید.
مرتضی ادامه داد: حسن که فکر میکرد قرار است حسنیه را در خانه داییاش ببیند وارد خانه شد و زمانی که مرا پیش روی خود دید شوکه شد و هنوز لحظاتی نگذشته بود که با وی درگیر شدم و با چاقو و ساطور به جانش افتادم.
در دادگاه
جلسه رسیدگی به پرونده جنایت هولناک دایی روز گذشته – 15 مهرماه- در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. پدر حسن پیش روی قاضی «عزیز محمدی» و چهار قاضی مستشار قرار گرفت و خواستار قصاص قاتل پسرش شد و سپس مادر جوان با گذشت چند دقیقه سکوت نیز قصاص برادرش را خواست.
سپس مرتضی برای دفاع از خود در جایگاه قرار گرفت و گفت: قبول دارم که خواهرزادهام را به طرز فجیعی کشتهام ولی نمیدانم روز حادثه چه شد که من دست به این کار زدم و با عذاب وجدانی که دارم میخواهم که خواهر و دامادمان مرا ببخشند.
بنابر این گزارش، پنج قاضی پس از شور دایی جنایتکار را به قصاص نفس-اعدام- محکوم کردند.
مخاطبان محترم گروه اجتماعی مشرق می توانند اخبار، مقالات و تصاویر اجتماعی خود را به آدرس shoma@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود. در ضمن گروه اجتماعی مشرق در صدد است با پیگیری مشکلات ارسالی شما از طریق کارشناسان و مشاوران مجرب پاسخی برای ابهامات مخاطبان عزیز بیابد.