گروه بینالملل مشرق - فلسطین با خون ملت خود از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان یکی از بزرگترین حماسه های انسانی را رقم زد. این کشور همچنان روح خود را برای اثبات حق ساکنان در زندگی سالم در اراضی خود در طول تاریخ به کار گرفته است.
در فلسطین دیگر خانهای نیست که یکی از اهالی آن یا بیشتر و یا حتی کل خانواده خون خود را فدای ملت خود کرده باشد. گروهکهای تروریستی صهیونیستی و ارتش این رژیم در طول تاریخ جنایتها و کشتارهای جمعی زیادی را در این کشور به راه انداخته و بزرگترین وحشیگری تاریخ را در حق ملت فلسطین انجام دادهاند.
با این وجود ملت فلسطین تسلیم شدن در برابر اشغالگران صهیونیست و شکست را رد میکند و بارها شهرها و روستاهای خود را که در نتیجه ویرانگری صهیونیستها تخریب شده، بازسازی کرده است. غزه سربلند شاهد اصلی این فعالیتهاست، اهالی این منطقه که عمدتا پناهنده هستند و از مناطق دیگر به اینجا آمدهاند، الان در مراحل سختی قرار دارند که هیچ یار و یاوری ندارند، آنها ویرانیهای ناشی از جنگ اسرائیل را بازسازی می کنند.
جالب اینجاست که همزمان با افزایش سرسام آور درآمدهای نفتی دولتهای نفتی عربی از فروش و صادرات طلای سیاه، همواره کمکهای این کشورها به ملت فلسطین درحال کاهش است، آنها حتی از نظر انسانی نیز این موضوع را دنبال نمیکنند و رابطه قومی و وحدت سرنوشت بین خود و فلسطینیها را فراموش کردهاند و این واقعیت را نادیده گرفتهاند که اسرائیل همچنان دشمن قومی و موجودیتی آنهاست و بین هیچ یک از آنها از شرق تا غرب کشورهای اسلامی و عربی تفاوتی قائل نیست.
مالکان نفت با ثروت خود طوری رفتار میکنند که گویا پادشاه تمام دنیا هستند. آنها نمیخواهند از نفت در خدمت به آرمانهای بر حق امت اسلام از جمله موضوع فلسطین استفاده کنند. بعد از ترور فیصل بن عبدالعزیز شاه اسبق عربستان سعودی که خطر اسرائیل را بر تمامی کشورهای عربی درک کرده و به مقابله با آن میپرداخت، عربها دیگر سعی نکردند از سلاح نفت برای تحقق آرمانهای مشروع خود استفاده کنند. فیصل بن عبدالعزیز همان کسی بود که در لحظهای تاریخی در زمان جنگ تجاوزطلبانه اسرائیل به مصر و سوریه و تمامی کشورهای عربی تصمیم سرنوشت ساز خود را گرفت و در همین روزها از سال 1973 بود که تحریم صادرات نفت تا زمان توقف جنایتهای اسرائیل را اعلام کرد.
فیصل بن عبدالعزیز
ملک فیصل در این جنگ نامحدود برای باز پس گیری حقوق عربی کشته شد، اما مرگ وی یک نتیجه داشت و آن اینکه عربها دیگر استفاده از نفت برای رسیدن به پروژههای مشروع خود برای رسیدن به آزادی و استقلال تصمیمات سیاسی و ساختن آیندهای بهتر برای امت عرب با قدرت داخلی خود را تحریم کردند.
آنها به جای اینکه از ثروتهای خود در فروش نفت و گاز برای امنیت و رفاه خود استفاده کنند، بعضی از این منابع مالی را – ولو به صورت غیر مستقیم- به اسرائیل سپردند تا برتری نظامی و علمی خود را بر جامعه عرب دیکته کند.
ما در چهل و یکمین سالروز جنگ اکتبر به سر میبریم، جنگی که قبل از رسیدن به اهداف خود در پیروزی بر اسرائیل و پشت سر گذاشتن نوار شکستها در درگیریهای عربی -اسرائیلی از رسیدن به این هدف ناکام ماند. این جنگ ثابت کرد که قدرت شکست دادن این دشمن وجود دارد، جنگ اکتبر لیاقت نظامیان عربی در صورت وجود یک فرماندهی سیاسی و نظامی مومن به پروژه عربی را ثابت کرد و نشان داد که نظامیان عربی تا زمان شهادت نیز از حمایت از سرزمین خود دست بر نمیدارند تا به حقوق شهروندی خود در دولت یعنی آزادی و کرامت و زندگی شایسته دست پیدا کنند.
البته تأسف خوردن به از دست دادن فرصتهای خوب در روزهای اولیه آن جنگ دردی را دوا نمیکند، روزهایی که دستاوردهایی تاریخی به دست آمد، اما در نهایت از آنها عقبنشینی شد و با توقف جنگ و خیانت انور سادات رئیس جمهور مصر به شریک سوری خود این موفقیت ها از دست رفت. این در حالی بود که این دو شریک عربی در مورد آزادسازی کامل اراضی اشغال شده عربی به توافق رسیده بودند که کمترین آنها اراضی سوریه و مصر بود.
حقیقت مصیبت بار این است که در روزهای اولیه این جنگ نشانههای پیروزی عربی به چشم می خورد، اما در نهایت سادات با شروط خفتباری از ائتلاف خارج شد و به خون شهدای ارتش مصر و نظامیان قهرمانش پشت کرد، وی همچنین به شریک خود در این جنگ یعنی ارتش سوریه و دیگر مبارزان عرب نیز پشت کرد که از کشورهای مختلف وارد میدان شده بودند.
در این جنگ در حالی که فرماندهی دشمن صهیونیستی در نهایت تزلزل قرار داشت، ناگهان دنیا با تصمیم ناگهانی انور سادات غافلگیر شد و وی جنگ را متوقف کرد.
اینها سخنان گذشته نیست، ما امروز نیز در شرایطی به سر میبریم که یک پیروزی دیگر را از بین بردهایم، شکست در این مرحله بسیار سختتر از شکست قبلی است. اگر جنگ اول در سال 1948 به اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی منجر شد و جنگ دوم در سال 1967 این رژیم را در طول بخشهای مختلف کشورهای دیگر توسعه داد، جنگ سوم این واقعیت قطعی را به وضوح در برابر دیدگاه عربها قرار داد که اسرائیل دشمن قومی تمام عربها در حال و آینده است.
اسرائیل خلاصهای از نژاد پرستی خصمانه بر ضد عربها و امپریالیسم به رهبری آمریکا است و به دنبال تسلط بر کل دنیاست. این رژیم اراضی عربی و خاورمیانه را به عنوان مرکزی ویژه برای خود میداند و سعی دارد طرحهای خود را در این منطقه پیاده کند.
امپریالیسم، رژیم صهیونیستی را با زور در قلب این منطقه جعل کرد و همواره عوامل حمایت از این رژیم برای تقویت توانمندیهای آن را قرار داد تا از عربها قویتر باشد، از سوی دیگر عربها به گونهای برگههای بازی را چیدند که کمتر پیش میآید در موضوعی با هم توافق داشته باشند. همچنین ایجاد اختلاف بین آنها با استفاده از ثروت کشورها در مقابل یکدیگر کار بسیار سادهای است، این کشورها همچنین به فرقه گرایی در این منطقه نیز بسنده نکردند، بلکه سایر عوامل گسست از جمله منطقهگرایی و شکاف اجتماعی بین فقر و غنا را نیز در این جوامع ترویج کردند.
البته خطرناکترین سلاحی که میتواند وحدت عربی را به هم بزند و آنها را به اردوگاههایی متخاصم با هم تبدیل کند، استفاده از مذهب بر ضد مذهب است.
به این ترتیب عربها با آگاهی یا جهالت به سوی این باتلاق مرگبار کشیده شدند، باتلاقی که میتواند آنها را از چرخ تاریخ حذف کند و بار دیگر استعمار را در تمامی ابعاد زمینی و هوایی و دریایی بر منطقه مسلط کند. در این شرایط ملیگراها خواستار عدم دخالتهای خارجی در منطقه هستند، اما حاکمان وابسته و ناتوان به استعمار پناه می برند تا بتوانند در برابر اعتراضات ملتها دوام بیاورند. این اوضاع رقتبار منطقه کنونی ماست.
با این وجود ملتهای عربی هرگز تسلیم نمیشوند، اوضاع غزه بهترین مثال برای این پایداری است، مقاومت در لبنان نیز که پیروزی دیگری را بر ضد اسرائیل ثبت کرده، نمونه دیگری است. مقاومتی که با محبوبیت مردمی و حمایتهای ایران و سوریه مستحکم است. همچنین ملتهای عربی در شرق و غرب این کره خاکی میداند که اسرائیل مانند گذشته دشمن حال و آینده آنهاست. آنها میدانند که حامیان مالی و تسلیحاتی و علمی اسرائیل از جمله آمریکا نمیتوانند دیدگاههای خود را نسبت به گذشته تغییر دهند، آنها همپیمان دشمن این کشورها هستند و به این ترتیب دشمن مطالبات عربی در زمینه رسیدن به آزادی و عزت و کرامت نیز هستند.
در این مرحله هر اندازه که تعداد مبارزان داعش به عنوان چهره به ظاهر اسلامی و نمود دیگر اسرائیل افزایش یابد، دور مبارزه نیز بیشتر ادامه خواهد داشت.
در فلسطین دیگر خانهای نیست که یکی از اهالی آن یا بیشتر و یا حتی کل خانواده خون خود را فدای ملت خود کرده باشد. گروهکهای تروریستی صهیونیستی و ارتش این رژیم در طول تاریخ جنایتها و کشتارهای جمعی زیادی را در این کشور به راه انداخته و بزرگترین وحشیگری تاریخ را در حق ملت فلسطین انجام دادهاند.
جالب اینجاست که همزمان با افزایش سرسام آور درآمدهای نفتی دولتهای نفتی عربی از فروش و صادرات طلای سیاه، همواره کمکهای این کشورها به ملت فلسطین درحال کاهش است، آنها حتی از نظر انسانی نیز این موضوع را دنبال نمیکنند و رابطه قومی و وحدت سرنوشت بین خود و فلسطینیها را فراموش کردهاند و این واقعیت را نادیده گرفتهاند که اسرائیل همچنان دشمن قومی و موجودیتی آنهاست و بین هیچ یک از آنها از شرق تا غرب کشورهای اسلامی و عربی تفاوتی قائل نیست.
مالکان نفت با ثروت خود طوری رفتار میکنند که گویا پادشاه تمام دنیا هستند. آنها نمیخواهند از نفت در خدمت به آرمانهای بر حق امت اسلام از جمله موضوع فلسطین استفاده کنند. بعد از ترور فیصل بن عبدالعزیز شاه اسبق عربستان سعودی که خطر اسرائیل را بر تمامی کشورهای عربی درک کرده و به مقابله با آن میپرداخت، عربها دیگر سعی نکردند از سلاح نفت برای تحقق آرمانهای مشروع خود استفاده کنند. فیصل بن عبدالعزیز همان کسی بود که در لحظهای تاریخی در زمان جنگ تجاوزطلبانه اسرائیل به مصر و سوریه و تمامی کشورهای عربی تصمیم سرنوشت ساز خود را گرفت و در همین روزها از سال 1973 بود که تحریم صادرات نفت تا زمان توقف جنایتهای اسرائیل را اعلام کرد.
فیصل بن عبدالعزیز
آنها به جای اینکه از ثروتهای خود در فروش نفت و گاز برای امنیت و رفاه خود استفاده کنند، بعضی از این منابع مالی را – ولو به صورت غیر مستقیم- به اسرائیل سپردند تا برتری نظامی و علمی خود را بر جامعه عرب دیکته کند.
ما در چهل و یکمین سالروز جنگ اکتبر به سر میبریم، جنگی که قبل از رسیدن به اهداف خود در پیروزی بر اسرائیل و پشت سر گذاشتن نوار شکستها در درگیریهای عربی -اسرائیلی از رسیدن به این هدف ناکام ماند. این جنگ ثابت کرد که قدرت شکست دادن این دشمن وجود دارد، جنگ اکتبر لیاقت نظامیان عربی در صورت وجود یک فرماندهی سیاسی و نظامی مومن به پروژه عربی را ثابت کرد و نشان داد که نظامیان عربی تا زمان شهادت نیز از حمایت از سرزمین خود دست بر نمیدارند تا به حقوق شهروندی خود در دولت یعنی آزادی و کرامت و زندگی شایسته دست پیدا کنند.
البته تأسف خوردن به از دست دادن فرصتهای خوب در روزهای اولیه آن جنگ دردی را دوا نمیکند، روزهایی که دستاوردهایی تاریخی به دست آمد، اما در نهایت از آنها عقبنشینی شد و با توقف جنگ و خیانت انور سادات رئیس جمهور مصر به شریک سوری خود این موفقیت ها از دست رفت. این در حالی بود که این دو شریک عربی در مورد آزادسازی کامل اراضی اشغال شده عربی به توافق رسیده بودند که کمترین آنها اراضی سوریه و مصر بود.
حقیقت مصیبت بار این است که در روزهای اولیه این جنگ نشانههای پیروزی عربی به چشم می خورد، اما در نهایت سادات با شروط خفتباری از ائتلاف خارج شد و به خون شهدای ارتش مصر و نظامیان قهرمانش پشت کرد، وی همچنین به شریک خود در این جنگ یعنی ارتش سوریه و دیگر مبارزان عرب نیز پشت کرد که از کشورهای مختلف وارد میدان شده بودند.
اینها سخنان گذشته نیست، ما امروز نیز در شرایطی به سر میبریم که یک پیروزی دیگر را از بین بردهایم، شکست در این مرحله بسیار سختتر از شکست قبلی است. اگر جنگ اول در سال 1948 به اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی منجر شد و جنگ دوم در سال 1967 این رژیم را در طول بخشهای مختلف کشورهای دیگر توسعه داد، جنگ سوم این واقعیت قطعی را به وضوح در برابر دیدگاه عربها قرار داد که اسرائیل دشمن قومی تمام عربها در حال و آینده است.
اسرائیل خلاصهای از نژاد پرستی خصمانه بر ضد عربها و امپریالیسم به رهبری آمریکا است و به دنبال تسلط بر کل دنیاست. این رژیم اراضی عربی و خاورمیانه را به عنوان مرکزی ویژه برای خود میداند و سعی دارد طرحهای خود را در این منطقه پیاده کند.
امپریالیسم، رژیم صهیونیستی را با زور در قلب این منطقه جعل کرد و همواره عوامل حمایت از این رژیم برای تقویت توانمندیهای آن را قرار داد تا از عربها قویتر باشد، از سوی دیگر عربها به گونهای برگههای بازی را چیدند که کمتر پیش میآید در موضوعی با هم توافق داشته باشند. همچنین ایجاد اختلاف بین آنها با استفاده از ثروت کشورها در مقابل یکدیگر کار بسیار سادهای است، این کشورها همچنین به فرقه گرایی در این منطقه نیز بسنده نکردند، بلکه سایر عوامل گسست از جمله منطقهگرایی و شکاف اجتماعی بین فقر و غنا را نیز در این جوامع ترویج کردند.
البته خطرناکترین سلاحی که میتواند وحدت عربی را به هم بزند و آنها را به اردوگاههایی متخاصم با هم تبدیل کند، استفاده از مذهب بر ضد مذهب است.
به این ترتیب عربها با آگاهی یا جهالت به سوی این باتلاق مرگبار کشیده شدند، باتلاقی که میتواند آنها را از چرخ تاریخ حذف کند و بار دیگر استعمار را در تمامی ابعاد زمینی و هوایی و دریایی بر منطقه مسلط کند. در این شرایط ملیگراها خواستار عدم دخالتهای خارجی در منطقه هستند، اما حاکمان وابسته و ناتوان به استعمار پناه می برند تا بتوانند در برابر اعتراضات ملتها دوام بیاورند. این اوضاع رقتبار منطقه کنونی ماست.
با این وجود ملتهای عربی هرگز تسلیم نمیشوند، اوضاع غزه بهترین مثال برای این پایداری است، مقاومت در لبنان نیز که پیروزی دیگری را بر ضد اسرائیل ثبت کرده، نمونه دیگری است. مقاومتی که با محبوبیت مردمی و حمایتهای ایران و سوریه مستحکم است. همچنین ملتهای عربی در شرق و غرب این کره خاکی میداند که اسرائیل مانند گذشته دشمن حال و آینده آنهاست. آنها میدانند که حامیان مالی و تسلیحاتی و علمی اسرائیل از جمله آمریکا نمیتوانند دیدگاههای خود را نسبت به گذشته تغییر دهند، آنها همپیمان دشمن این کشورها هستند و به این ترتیب دشمن مطالبات عربی در زمینه رسیدن به آزادی و عزت و کرامت نیز هستند.
در این مرحله هر اندازه که تعداد مبارزان داعش به عنوان چهره به ظاهر اسلامی و نمود دیگر اسرائیل افزایش یابد، دور مبارزه نیز بیشتر ادامه خواهد داشت.