«حجت الاسلام علی حسینپور»، مدیر مسئول ماهنامه فکه و مدیر موسسه فرهنگی هنری جنات فکه، خود از رزمندههای هشت سال جنگ تحمیلی است که بیش از 15 سال است در سنگری با شکل متفاوت اما هدف مشترک با آن روزگاران میجنگد. خودش میگوید: "همیشه مدعیام که یک بسیجی رزمنده هستم. جنگ که تمام شد من هم مثل بقیه بچهها دچار یک بهت شدم. روحیهام روحیهای نبود که در فضای اداری بگنجد. مجموعهای از بچههای جوان، کار موسسه جنات فکه را شروع کردیم." او حالا به عنوان مدیر یکی از موسساتی که کار فرهنگی از جنس دفاع مقدس را به صورت خودجوش آغاز کرده است. از مشکلات این مسیر و کمبودهای موجود در کار فرهنگی میگوید. دفتر کار ماهنامهای که پیشتاز در عرصه اشاعه فرهنگ دفاع مقدس بوده است، یک ساختمان قدیمی و ساده به دور از تشریفات رسانهای است که آرام و بدون هیاهو کارهای اثرگذاری تولید میکند. حسین پور در مورد فکه میگوید: "ما این را از جنگ یاد گرفتهایم که گمنامی خود عامل رشد است. فکه هم گمنام است و در این گمنامی به رشد خود رسیده است." بخش اول گفتگوی تفصیلی تسنیم با حجت الاسلام حسین پور در ادامه میآید:
*مؤسسه فرهنگی هنری جنات فکه چطور و از چه زمانی تشکیل شد؟
پس از پایان دوران دفاع مقدس احساس نیاز درونی و دغدغه همیشگیام این بوده و هست که نباید از فرهنگ آن دوران جدا شد. هرچند که جنگ را چیز خوبی نمی بینم اما جنگ ما با بقیه جنگها یک فرق اساسی دارد و آن هم این است که جنگ ما یک صبغه الهی دارد و رنگ و بویی از فرهنگهایی نشأت گرفته از فرهنگ عاشورا. من در جنگ خودم را پیدا کردم، رشد کردم و یاد گرفتم. این احساس در من به وجود آمد که ما بعد از جنگ نباید از گذشته جدا شویم البته نمیخواستم برگردم به گذشته بلکه میخواستم این گذشته را همیشه در زندگی حال خود داشته باشم و مثل باتلاقی نباشم که یک روزی آب زلالی داشته اما امروز این آب گندیده است. من میخواستم آن آب و سرچشمه زلال آن روزها همیشه در من جاری باشد.
جنگ که تمام شد من هم مثل بقیه بچهها دچار یک بهت شدم/ما همیشه دنبال خوبیهای جنگ بودیم
از آنجا که درس طلبگی هم میخواندم این مسئله موجب شده بود تا اتصال بیشتری با بحث فرهنگ دفاع مقدس و بطور کلی بحث فرهنگی برقرار کنم. در زمان جنگ یک طلبه رزمنده بودم. همیشه هم مدعی هستم که یک بسیجی رزمنده هستم. جنگ که تمام شد من هم مثل بقیه بچهها دچار یک بهت شدم البته نمیخواهم بگویم تمام شدن جنگ ناگوار بود چون از اینکه جنگ تمام شد متأسف نشدیم، بلکه خوشحال هم بودیم اما ما همیشه دنبال خوبیهای جنگ بودیم و در جنگ همیشه به یاد جمله حضرت زینب(س) که فرموده بودند «ما رایت الا جمیلا» میافتادیم.
ما نباید این فرهنگ غنی را همانند چیزهایی که امروز از جنگ در فیلمها، یا آنچه در تصاویر به صورت مکتوب و غیرمکتوب نشان داده میشود، به سخره بگیریم. ارزش بچههای جنگ و فرهنگ دفاع مقدس خیلی بالاتر از این حرفها است. دفاع مقدس به خودی خود صحنه هایی دارد که بسیار زیبا است و این صحنهها مثل زمانی است که انسان از یک صحنه زیبا و آموزنده عکس می گیرد و همیشه به دنبال آن است چیزی را که به تصویر میکشد نشان دهنده یک پیام، معنا و لذت معنوی برای مخاطبی باشد که آن را نگاه میکند. همیشه نگاه من به دفاع مقدس و بحث انقلاب اسلامی و ارزشهایش اینگونه بوده است.
آقا فرمودند:همانطور که در منابر به عاشورا اشاره میکنید، گریزی هم به دفاع مقدس بزنید
ما هنگامی که به عاشورا نگاه میکنیم متوجه میشویم که چه خوبیها و زیباییهایی داشته است، امام حسین(ع) در ظهر روز عاشورا برای نماز اول وقت اضطراب داشت ما هم در جنگ همینطور بودیم و دفاع مقدس از جنس این حرفهاست. ما میخواهیم بگوییم امام(ره) با نفس مسیحاییش توانست آدمهایی را با فرهنگهای مختلف دور هم جمع کند که منش آن آدمها توانست آداب، رسوم و فرهنگی را به اسم فرهنگ دفاع مقدس درست کند. آدمهای جنگ جزءهایی بودند که کلیتی را به نام «فرهنگ دفاع مقدس» تشکیل دادند. به همین دلیل وقتی میخواهیم چیزی را نشان بدهیم و بیان کنیم سعی میکنیم به عنوان نظر و نگاه اول کلیات قضیه را ببینیم و نرویم دنبال چیزهایی که ریز و بالاخص منفی هستند.
مقام معظم رهبری امروز بر فرهنگ دفاع مقدس تأکید ویژهای دارند؛ برای مثال یکی از دوستان ما در هیئت روحانیون رزمندگان تعریف میکردند که در یکی از جلساتی که در خدمت آقا بودند، ایشان فرمودند همانطور که در منابر به قضایای عاشورا اشاره می کنید در همان حال گریزی هم به فرهنگ دفاع مقدس بزنید و این یعنی اینکه دفاع مقدس خیلی مسئله مهمی است.
وقتی به صحبتهای امام(ره) گوش میدهیم و تأکیدات ایشان را نسبت به جنگ، رزمندگان، شهدا، ایثارگران، آزادهها، جانبازان و خانوادههایشان میشنویم متوجه میشویم که این مسئله چقدر اهمیت دارد. به همین جهت ورود ما به حوزه فرهنگ دفاع مقدس و انقلاب اسلامی یک احساس درونی و یک تکلیف الهی بود. من جاهای مختلفی برای کار رفتم که امکانات خوبی هم از لحاظ مادی داشتند اما روحیهام روحیهای نبود که در فضای اداری بگنجد، خواستههای درونی و شخصیام طوری بود که آن کارها نمیتوانست آن را تامین کند. به همین جهت، زمانی که خدا توفیق داد و «مؤسسه جنات فکه» تشکیل شد ما و مجموعه ما و مجموعهای از بچههای جوان، کار را شروع کردیم و تا بحال که پیش از 15 سال میگذرد بحمدالله توانستیم قدمهای خوبی در این مسیر برداریم.
در سالهایی که خیلیها به دنبال سیاسیبازی و قدرتطلبی بودند، نشریه فکه منتشر شد
*از ماهنامه فکه و دیگر فعالیتهای مؤسسه بگویید.
در همان سالهایی که خیلی از آدمها دم از فرهنگ دفاع مقدس میزدند اما در اصل با آن مخالف بودند و در واقع به دنبال سیاسیبازی و قدرتطلبی بودند، این نشریه به اسم فکه مجوز گرفت و منتشر شد. البته نمیخواهم بگویم که این سیاسی کاریها امروز نیست اما آن روزها شدت آن فضا نسبت به امروز بیشتر بود. ما در چنین فضایی همه تلاشمان بر این بود که نشریه ای راجع به دفاع مقدس منتشر کنیم که در آن بدون هیچ وابستگی به جناح و گروهی و بدون افراط، تفریط و غلوی حرف بچههای جنگ را بزنیم که خدا را شکر این نشریه پا گرفت و در طول این 15 سال آدمهای مختلفی هم آمدند و در این مسیر با ما همراه شدند.
اینجا محلی شد تا حرف بچههای جنگ را بزنیم و قصههای واقعی را بیان کنیم/از طرف خودی و غیرخودی هم سرزنش میشدیم
من از اول هم خودم را خادم میدانستم و میگفتم هرکس که در این راه آمد و علم را بلند کرد ما هم باید کمکش کنیم. از آن روز تا حالا نیز جوانها آمدند و کار کردند و ما هم خادمی آنها را کردیم. به برکت این حرکت، اتفاقات دیگری در مجموعه چون چاپ کتاب، ساخت مستند دفاع مقدس، کارهای پژوهشی و... نیز انجام شد که این کارها یک موقع موضوع محور و یک موقع هم شخصیت محور بود. کارها و پروژههای زیادی هم در مجموعه، صورت گرفت که تأثیرگذار بودند و اینجا محلی شد تا حرفمان را که حرف بچههای جنگ بود بزنیم و قصههایی را بیان کنیم که واقعیت داشت. شاید درک این قصهها برای بچههای امروز سخت باشد و البته ما هم نتوانستیم به خوبی این قصهها را مثل کتاب قصههای خوب که حضرت آقا هم از آن تعریف کردند در بیاوریم؛ اما به هرحال کارهای فاخری انجام شده. از دیگر کارهای مؤسسه میتوانم به ساخت مستندات تلویزیونی، نرم افزارهای چندرسانهای اشاره کرد. دیدار چهره به چهره با جوانهای نسل سوم و چهارم هم در برنامههای مؤسسه گنجانده شده. در واقع زمانی که با این جوانها صحبت میکنیم، میبینیم که بچههای نسل سوم یا چهارم حلقههای گمشدهای با جنگ و انقلاب دارند. متوجه شدیم که چقدر قلبهایشان نرم و دلهایشان آماده است. چقدر برای آنها در رابطه با دفاع مقدس کمکاری شده است.
حالا ما در این راهی که در پیش گرفتیم از طرف خودی و غیرخودی هم سرزنش میشدیم. خودیها میگفتند کارهای شما برای دهه شصت است و برای نسل امروز مناسب نیست؛ اما به مرور زمان به یاری خدا کارهایمان پیش رفت و تأثیر خود را هم گذاشت. خداوند وجود مقدس حضرت آقا را که هم زجر کشیده انقلاب است و هم در جنگ حضور داشتند حفظ کند، ایشان جنس اینکار را میدانند و با تأکیدات و اصرار ایشان نسبت به فرهنگ انقلاب و دفاع مقدس شکل قضیه در طول سالها عوض شده؛ اما به نظر من بازهم کم است و باید ادامه داشته باشد.
کار دولتی نکنید بلکه بگذارید کار فرهنگی به صورت خودجوش ریشه بگیرد
*چقدر از فعالیتهای مؤسسه به صورت خودجوش بوده؟ به نظر شما تأثیرات کارهایی از این دست چقدر است؟
مجموعه ما مجموعه خصوصی است و فعالیتهایش خودجوش. شاید وسعتش به وسعت کاری مجموعههای بزرگ نباشد؛ اما با ارتباطاتی که داشتیم توانستیم کارهایی را انجام بدهیم و در حال حاضر هر ماه، نشریه فکه نیز به چاپ میرسد. ما همیشه میگفتیم و میگوییم که کار دولتی نکنید بلکه بگذارید کار فرهنگی به صورت خودجوش ریشه بگیرد. مجموعهها، نهادها و سازمانهای متولی فرهنگ هم، امروز به حرفی که ما میزدیم، رسیدهاند. کار مردمی و خودجوش مثل آنها که به صورت خودجوش در طرح جهادی در دانشگاهها حضور دارند است، بچههای جوان وقتی یک کاری را خودشان انجام میدهند، میفهمند که باید زحمت کشید و چون کار از خودشان است برای آن دلسوزی میکنند. اگر این طوری باشد خیلی هدفمندتر است تا کار به صورت دولتی شکل بگیرد.
این را از جنگ یاد گرفتهایم که گمنامی خود عامل رشد است/فکه هم گمنام است و در این گمنامی به رشد خود رسیده است
کارهای کوچکی هم در شهرستانها انجام دادیم و در طول این 15 سال مجموعههای کوچک متشکل از بسیجیها و آنهایی که کار برای شهدا را دوست دارند، وجودشان با ما گره خورد و این نشان میدهد کار ما تا حدود قابلتوجهی تأثیر داشته. مجموعههای بزرگ که پشتوانه آنها بودجههای دولتی است کار میکنند اما در آخر میبینیم که کار را ضایع کردند و کارشان نتیجهای نداشته و تنها باعث شدند کار و ایدهای دستخورده شود و دیگر کسی هم سراغ آن نرود. ما این را از جنگ یاد گرفتهایم که گمنامی خود عامل رشد است. فکه هم گمنام است و در این گمنامی به رشد خود رسیده است.
*به نظرتان فعالیتهای رسانهای، هنری، ادبی و امثال آن در حوزه دفاع مقدس که تاکنون انجام شده، چقدر تاثیرگذار بوده و چقدر نیاز به ادامه این مسیر است؟
بچههای جنگ مصداق مفاتیح و قرآنهای خاک خورده در کمدها شدند که کسی سراغی از آنها نمیگرفت. آنها از خود گذشتند، ایثار کردند، با هم خندیدند، گریه کردند. این هشت فصل عشق، روزها، ماهها و سالهایش آنقدر زیبا و لطیف است به همین خاطر با جنگهای دیگر فرق دارد، درست است در آن از دست دادنها بوده و خیلیها در آن بیخانمان شدند ولی ارزشهای خیلی والایی دارد. برای همین من میگویم نباید با آن بازی کرد. برخی افراد با پوشش دفاع مقدس به اصطلاح کار فرهنگی می کنند اما در واقع هیچ بویی از آن دوران نبردهاند. البته بعضی از بچهها هم که در آن دوران بودند و آن روزها را درک کردهاند هم، همین اخلاقیات را پیدا کردهاند و دچار این مرضها شدند. مثلاً پشت سر یکدیگر غیبت میکنند، تهمت میزنند، ناروا میگویند، حرمتها را حفظ نمیکنند و اگر یکی هم اشتباهی بکند به جای اینکه به عنوان یک بچه مسلمان به او درگوشی تذکر بدهند با لگد میخواهند او را به درون چاه بیندازند.
به جوانها نگفتیم چطور یک جوان 22 ساله در جنگ یک لشکر را فرماندهی میکرد
ما در بعضی از مرحلهها کم کاری و خیانت کردیم و ندانسته ضربه زدیم و به جای اینکه کار را درست کنیم بدتر آن را خراب کردیم. برای مثال آمدیم بگوییم این چفیه خیلی ارزشمند است اما برعکس عمل کردیم. خودسلیقگی و خودخواهی باعث شد ضربههای زیادی را مخصوصا به نسلی که واقعیت روزهای جنگ را ندیده است بزنیم. به طوری که جوان امروز از آن دوران فاصله گرفت و از ریش، چفیه، لباس رزمنده، جانباز و هرکه این اسم را با خود میبرد فراری شد، اما همین جوان وقتی از نزدیک جانبازی را که قطع نخاع و نقص عضو است میبیند و با واقعیتها آشنا می شود یا وقتی با روحانیای مثل شهید شیخمحمود غفاری که در اوایل جنگ خیلی از فرماندهان جنگ به او ارادت داشتند آشنا میشود، میفهمد که این جنس چقدر آدمساز است، چه راحت میتواند حرفش را بفهمد و با او رابطه برقرار کند. میبیند که چقدر راحت میتواند به آرامگاه شهیدان گمنام برود و حرف دلش را به آنها بزند و حاجت بگیرد. قضیه برایش متفاوت میشود، اینها شوخی نیست و چیزهایی است که خودم از نزدیک آن را لمس کردهام.
مثلاً وقتی که جوانها به یک اردوی راهیان نور میروند و با آن فضا آشنا میشوند. میآیند با جانبازان و افرادی که در جنگ حضور داشتند حرف میزنند. به آنها میگویند شما به ما خیانت کردید چرا از ما دور ماندید و به ما نزدیک نشدید. گاهی حتی بستگان درجه یک شهدا آنها را فراموش میکنند و این جای تأسف دارد که نیامدیم به فرزندان شهدا بگوییم پدرتان که بوده و در جنگ چه کرده و چه افتخاراتی آفریده است، ما نیامدیم بگوییم که چطور یک جوان 22 ساله در جنگ یک لشکر را فرماندهی میکرده. نیامدهایم بگوییم کسی مثل روحانی شهید شیخجواد قاسمپور در خانوادهاش بیش از 8 نفر به شهادت رسیدهاند. وقتی شیخجواد میخواست به جبهه برود کل مردم آران و بیدگل بسیج میشدند برای رفتن به جبهه. چون او حرف و عملش یکی بود. ما آمادهایم در فیلمها چیزهایی را به جوانان نشان میدهیم که بعد از دیدن آن به ما میگوید پس شما اینطور بودید و گذشته شما اینطور رقم خورده. پس ما هم جوانی خود را میکنیم و بعد مثل شما توبه میکنیم. باید به جوانهایمان بگوییم درختی که میکاریم ثمرهاش در جوانی به وجود میآید، پس باید از جوانی استفاده کرد و ما از جوانیمان در جنگ استفاده کردیم. در کنار شهدا و در کنار امثال شیخجوادها و شیخغفاریها.
در جنگ همه تیپ آدم با همه نوع افکاری بودند؛ اما هدف همه یکی بود/ در آنجا هم، جنس کار فرهنگی بود
در جنگ همه تیپ آدم با همه نوع افکاری بودند؛ اما هدف همه یکی بود حتی در آنجا هم، جنس کار فرهنگی بود. مثلاً اگر رزمندگان ما یک اسیر میگرفتند اول به او آب میدادند یا اگر اسیری زخمی بود بچهها زخمی خودمان را زمین می گذاشتند و به او میرسیدند. چرا ما این زاویههای جنگ را ندیدیم و چرا ما این آدمها را در جنگ ندیدیم؟ چرا فرهنگ دفاع مقدس را جوری نشان دادیم که باعث ایجاد تفکیک و تفرقه شد؟ هوای نفسانی در بچههای جنگ نبود چون همه به دنبال این بودند آنچه را که اسلام و قرآن گفته است تحقق پیدا کند و شعارشان جنگ جنگ تا رفع کل فتنه بود؛ لذا روزی که امام قطعنامه را پذیرفتند و گفتند من آبرویم را گذاشتم، آن روز همه در دوکوهه گریه کردند و هیچ کس باورش نمیشد مدینه فاضله دوکوهه را باید رها کند و از این به بعد باید در شهر زندگی کند. البته نه اینکه همه فکر کنند شهر محل گمراهی است، اما بچه ها در آنجا خودشان را مثل یک ماهی که خودش را در آب پیدا میکند، خودشان را پیدا کرده بودند. بچهها ولایتپذیر بودند و امام هرچه میگفت آن را عمل میکردند، اما ما نیامدیم درست و روراست این مسائل را بگوییم و در این زمینه خیلی ضعیف عمل کردیم. سبک زندگی این بچهها جذب اکثریت و دفع حداقل بود، منیت در دل این بچهها نبود.
*شما میفرمایید باید یک چیزهایی را در مورد جنگ عنوان میکردیم اما نکردیم و کارها بر زمین مانده است؛ ایراد کار درکجاست؟
برای کار دفاعمقدس محدودیت نباید گذاشت. یک مجتهد وقتی میخواهد فتوا بدهد زمان و مکان را در نظر میگیرد. امروز شاید من به عنوان یک بچه رزمنده بسیجی حساب نشوم چون بسیجی کسی است که در پایگاه بسیج ثبت نام کرده است. میخواهم مصداقی صحبت کنم ما یک زمان در یکی از استانهای کشور کار مستند انجام میدادیم، یکی از مسئولین به من گفت که با فلان شخص مصاحبه نکن وقتی علت را جویا شدم گفت او از مسیر خارج شده است! من هم گفتم که او آدم عادی نیست یکی از مسئولین لشکر و جانباز 70 درصد است. ما هم خدمت این بزرگوار عرض کردیم ما آمدیم راجع به دفاع مقدس کار کنیم؛ نیامدیم که تکلیف آخر زمان آدمها را مشخص کنیم و بگوییم که چه کسی به بهشت و چه کسی به جهنم می رود. بعد که پیش او رفتم دیدم که حال خوبی ندارد و روزه است، یک کم که با او اخت گرفتم به ایشان گفتم که به من گفتهاند با تو مصاحبه نکنم او هم از اوضاع خود گفت و اینکه جانباز شیمیایی است و روزی 15 تا 20 تا قرص مصرف می کند و بیماری روحی دارد. بعد دیدیم که چقدر آدم عجیب و مظلومی است و چقدر در حقش جفا شده. ما صفات خداوند را مانند ستارالعیوبیاش گم کردهایم، امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که فاصله حق تا باطل چهار انگشت است هرچه را میشنوی قبول نکن، اما ما چه راحت راجع به آدمها قضاوت میکنیم. آن هم آدمی که هشت سال از بهترین روزهای زندگیش را در جبهه و خط مقدم بوده است. واقعاً حرمتشکنی و بیتقوایی تا چه اندازه!
نصف بیشتر دفاع مقدس فضای خودسازی بود/بچههای جنگ پول نمیخواهند بلکه یک الفت، مهربانی و دوستی میخواهند
همه آن دوران برای ما به دفاع و کشتن دشمن نمیگذشت، نصف بیشتر دفاع مقدس فضای خودسازی بود. اگر غیر از این بود به آن نمیگفتند فرهنگ دفاع مقدس. من در کرمان به مسئولان گفتم شما موزه دفاع مقدس را در کرمان برپا کردید اما هیچ کسی نیست که راجع به این موزه توضیح بدهد، تنها چند سرباز در آنجا هستند که هیچ چیز از جنگ نمیدانند. چه ایرادی دارد که بچههای جنگ را بیاورید و به این صورت از آنها دلجویی کنید؟ بچههای جنگ پول نمیخواهند بلکه یک الفت، مهربانی و دوستی میخواهند. مگر همه چیز در مادیات است؟ هربار که عید میآید حدود 5 میلیون نفر به راهیان نور میروند، چقدر از این فرصت استفاده میکنیم؟ چقدر از بچههای جنگ در آنجا هستند؟ در شرایطی که هنوز آدمهای جنگ زنده هستند چرا از آنها استفاده نمیکنید امروز چالشهای فرهنگی زیادی است که موجب شده کار دفاع مقدس به مشکل بربخورد.
آقا فرمودند "سیاست و اقتصاد از فرهنگ اقتباس میشود" اما جز تعویض سربرگها کاری انجام نشد
حضرت آقا ابراز داشتند که سیاست و اقتصاد از فرهنگ اقتباس میشود اما در مقوله فرهنگ جز تعویض سربرگها هیچ کار دیگری نسبت به این توصیههای رهبری انجام نشد. اگر در یک نهاد و سازمان فرهنگی برویم و بگوییم که چنین ایده و طرحی در رابطه با دفاع مقدس داریم شاید در ظاهر تشویق کنند اما در نهایت خروجی آن صفر است.
امروز ایشان به ترجمه کتابهای دفاع مقدس تأکید دارند و خیلی مسائل دیگر در این حوزه؛ اما چه میزان به تأکیدات مقاممعظم رهبری در حوزه دفاع مقدس توجه شده است. در مراکز علمی دو واحد دفاع مقدس قرار دادهاند البته نمیخواهم به اساتید جسارت کنم اما در این مراکز از اساتیدی استفاده میکنند که اصلا جنگ را ندیدهاند، حالا میگوییم اشکال ندارد این استاد درس بدهد اما حداقل در کلاسها یک رزمنده بیاورید که بتواند آن دوران را برای دانشجویان تعریف کند. وقتی ما همه چیز را باهم قاطی می کنیم و به خورد جوانها میدهیم معلوم است که به چالش برمیخوریم. بحثهای زیادی وجود دارد در این رابطه، البته خیلی از سازمانها که متولی کار فرهنگی هنری دفاع مقدس هستند میدانند مشکل کجاست اما دست به کار نمیشوند و نسبت به رفع آنها اقدامی نمیکنند. برای مثال اگر کسی بخواهد پایاننامهای در حوزة دفاعمقدس بنویسد کجا باید برود و چه کسی جوابگوی او میشود؟ مثلاً پیش آمده که شخصی مسئول پشتیبانی قسمتی بوده بعد پست او را عوض کردند و مسئولیت یک سازمان یا بنیاد فرهنگی هنری دفاع مقدس و حالا توقع دارند که آنجا کار جدی انجام بگیرد.
گفتوگو از : نجمه السادات مولایی