به گزارش مشرق، برای کشور فقیر و عقب نگه داشته شده ای همچون یمن که طی یک قرن گذشته کمتر سالی را بدون بحران و جنگ سپری کرده ، 21 سپتامبر 2014 نقطه تحولی بود که توانست بار دیگر خواست مردم را بر برنامه های استعمارگران خارجی ومنطقه ای پیروز ساخته و قدرت بستر جامعه را نه تنها به رخ حاکمان این کشور بلکه رهبران مادام العمر تمامی کشورهای همسایه تا حوزه جنوبی خلیج فارس بکشد.
به اعتقاد کارشناسان یمنی واقعه سقوط صنعاء که روز 21 سپتامبر به وقوع پیوست تا سالیان متمادی نه تنها در ذهن آنها بلکه در یاد وخاطره مردم این کشور نیز باقی خواهد ماند ، واقعه ای که در آن یک گروه کوچک موفق شد در چارچوب اعلام خواسته های مردم و در سایه حق طلبی وارد پایتخت شده و نقشه سیاسی جدیدی را برای ساختار سیاسی آینده این کشور تحمیل کند.
در این سلسله نوشتار که بخش نهم آن از نظر شما خواهد گذشت بیش از آنکه به دنبال پرداختن وثبت حوادث و رخدادهای به وقوع پیوسته در دهه اخیر در یمن باشیم ، کنکاشی در علل به وجود آمدن آن و دلایل شکل گیری جریانی خواهیم داشت که دست آخر خود را مجبور به فتح صنعاء وبه کارگیری سلاح برای رساندن پیام مظلومیت اقشار عظیمی ازمردم این کشور دید، مظلومیتی که حتی نمایندگان سازمان ملل متحد نیز به آن اذعان کردند.
سکوت معنادار آمریکا نسبت به تحولات اخیر یمن/ کنترل ترابری دریایی جهان از طریق باب المندب/کمک 630 میلیون دلاری آمریکا و رشد قارچ گونه سازمانهای مدنی
به تعبیر ناصر قندیل یکی از تحلیلگران لبنانی امروز جنبش انصار الله هم به بخشی از محور مقاومت علیه طرح آمریکایی با دو بال معروف آن ترکی - قطری از یک سو وعربستانی - صهیونیستی از سوی دیگر که به دنبال تسلط کامل بر منطقه می باشد ، تبدیل شده است.
در چارچوب این نظریه ونیز در سایه اعتراف شماری از تحلیلگران که معتقدند یمن در ساختار جغرافیای سیاسی منطقه از اهمیتی به مراتب بالاتر از عراق برخوردار است ، سکوت معنی دار آمریکا حداقل در بعد رسانه ای وعلنی آن در رابطه با رخدادهای اخیر این کشور مسئله ای قابل تامل است.
با نگاهی به تاریخ معاصر یمن، شاهد آن هستیم که موقعیت منحصر به فرد این کشور، واشنگتن را از دیرباز به سوی این نقطه از جهان کشانده است. کاخ سفید بیش از یک قرن است که تلاش دارد روابط رسمی متعادلی را با دولت های مختلف این کشور صرفنظر از رویکردهایشان داشته باشد از اینرو واشنگتن رسما در سال 1946 حکومت پادشاهی امام یحیی بر یمن را به رسمیت شناخت وبعد از آن نیز جمهوری عربی یمن که از طریق کودتای نظامیان محقق گردید نیز فورا توسط آمریکا به رسمیت شناخته شد.
حتی در دوره ای که یمن به دو کشور شمالی وجنوبی هم تقسیم شده بود ، دولتمردان آمریکا تلاش می کردند همچنان روابط تجاری خود را با بخش جنوبی اش هم حفظ کنند تا آنکه غائله 11 سپتامبر به وقوع پیوست و یمن به عنوان یکی از صحنه های اجرای سناریوی آمریکایی جنگ علیه تروریسم تبدیل شود.
به گفته کارشناسان امور یمن، سناریوی جنگ علیه تروریسم وپیش از آن منافع آمریکا در یمن والبته در منطقه خلیج فارس باعث شد تا تمایل آمریکا به ایجاد پایه های نفوذی قدرتمند در آن صد چندان شود ، موقعیت سوق الجیشی وبسیار مهم تنگه باب المندب (در ادامه به تفصیل به آن خواهیم پرداخت) باعث شد تا واشنگتن برای کنترل ترابری دریایی جهان تسلط بر این کشور وبه تبع آن باب المندب را در راس اولویت های خود قرار دهد.
همچنین نباید فراموش کرد کشف نفت در سال 1984 در منطقه مارب باعث شد تا پای کارتل های بزرگ نفتی آمریکا نیز به این منطقه کشیده شود.
بعد از سرنگونی علی عبدالله صالح نیز واشنگتن تلاش کرد تا همان رویه متعادل خود را در یمن ادامه دهد وبرخلاف موضع گیری هایش در بسیاری از مناطق دیگر جهان عربی کاخ سفید در یمن تلاش نمود تا رویکرد دیپلماتیک و واقعگرایانه به رخدادهای سیاسی یمن داشته باشد وخود را همسو با خواسته های جوانان یمن در سرنگونی دیکتاتوری نشان دهد که خود یکی از مهمترین حامیان جهانی اش بود.
با این وجود اعمال نفوذ های آمریکا باعث شد تا حتی در ابتکار عمل کشورهای خلیج فارس نیز رسما ژنرال عبدربه منصور هادی که قرار بود جانشین علی عبدالله صالح شود ، ملزم به همکاری با ایالات متحده در زمینه مبارزه باتروریسم!! شده و زمینه تاخت وتاز پهبادهای آمریکایی در حریم هوایی یمن همچنان با همان آزادی عمل سابق وشاید هم بیشتر فراهم باشد.
به اعتقاد کارشناسان گرچه این توافقنامه عملا هادی را به هم پیمان اصلی (بخوانید کارپرداز) آمریکا در یمن تبدیل کرد اما واشنگتن از خریدن احزاب وجریان های مختلف سیاسی فعال در صحنه یمن نیز غافل نماند تا به نحوی یمن بعد از فوریه 2011 یکی از مستعمره ها یا به تعبیری تحت قیمومیت سیاست ها وخواسته های سیاسی واستراتژِیک آمریکا در منطقه قرار بگیرد.
به گفته این کارشناسان اگر تا پیش از سقوط صالح حجم کمک های آمریکا به یمن از 80 میلیون دلار در سال تجاوز نمی کرد ناگهان بعد از به قدرت رسیدن هادی وبه دست گرفتن کابینه توسط محمد سالم باسندوه نخست وزیر سابق به 350 میلیون دلار افزایش یافت، امری که بی تردید بیانگر افزایش برنامه های آمریکا برای نفوذ در این کشور است.
اختصاص مبالغ قابل توجهی از این کمک ها برای آموزش نظامی ارتش یمن ، راه اندازی برنامه های کمک به سازمان های مردم نهاد که ناگهان تعداد آنها به هزاران سازمان رسید ، حمایت مالی از برخی از نشریه ها و روزنامه نگاران خاص، اختصاص کمک ها به هزاران نفر از سیاستمداران واساتید دانشگاه همگی حکایت از برنامه های ویژه ای داشت که واشنگتن برای مردم یمن در دست اجرا داشت.
این کمک ها چنان تاثیری بر رویکرد این افراد گذارد که محمد الیدومی رئیس هیئت عالی اصلاح یکی از جریان های سیاسی فعال در صحنه یمن را بر آن داشت تا در گفتگو با شبکه های تلویزیونی همچون شبکه الجزیره و شبکه یمنی سهیل اعلام کند ، کمک های آمریکا به یمن اقداماتی خیر خواهانه برای افزایش سطح معیشتی وبهبود اقتصاد یمن بوده وبه نوبه خود و به نیابت از حزبش ونیز مردم یمن از کمک های امریکایی تشکر وقدر دانی می کند .
او حتی در پاسخ به پرسش مجری در مورد کشتار روزمره مردم یمن توسط پهبادهای آمریکای نیز تاکید کرد: آنها اشتباهات کوچکی است که در چارچوب تلاش برای تحقق امنیت وثبات در یمن به وقوع می پیوندد.
ابو بکر القربی وزیر امور خارجه وقت یمن نیز در سپتامبر 2013 در این رابطه گفته بود " حملات پهبادهای آمریکایی شری غیر قابل چشم پوشی است ".
وزارت امور خارجه آمریکا هم با تایید این ارقام در گزارشی که در می 2014 منتشر شد تاکید کرد از نوامبر 2011 (خروج صالح از قدرت) تا کنون بیش از 630 میلیون دلار به عنوان کمک برای ادامه روند انتقالی در یمن به این کشور کمک شده است.
با وجود آنکه حضور نظامی و نفوذ آمریکا در یمن به بهانه مبارزه باتروریسم گستردگی وسعت بیشتری پیدا کرده است ، اما به جز کشتار مردم یمن که به بهانه انجام این مبارزه صورت پذیرفته و ترور چند نفر که گفته می شود از سرکردگان گروه القاعده بودند ، اقدامی واقعی وشفاف نه از سوی آمریکا ونه از جانب متحدانش در این مبارزه به ویژه عربستان سعودی در یمن صورت نپذیرفته است.
به اعتقاد صاحبنظران امور یمن از زمان حمله به ناو یو اس اس کول که در سال 2000 در سواحل عدن رخ داد و حادثه 11 سپتامبر تا به امروز به جای مبارزه با تروریسم نوعی تعامل بین واشنگتن و گروه های تروریستی را در این منطقه از جهان شاهد هستیم.
نکته قابل تامل در این مبارزه آن است که به محض آغاز عملیات گروه های تروریستی سلفی در سوریه عملیات حمله به مراکز تجمع آنها در یمن هم متوقف شد تا آنها با فراغ بال و راحتی بیشتری اقدام به جذب، آموزش و ارسال نیرو به سوریه نمایند وتقریبا بعد از سال 2011 که جنگ در سوریه با انتقال جنگجویان چند ملیتی به این کشور شدت گرفت، دیگر خبری از حملات هوایی آمریکایی به القاعده نبود وهیچ خبری در این رابطه منتشر نگردید.
حتی حضور و عرض اندام رسمی گروه القاعده در شهرهای مختلف یمن نیز که برای جنگ با انصار الله صف آرایی کرده بودند هم رهبر ائتلاف مبارزه علیه تروریسم را مجاب نکرد تا آنها را مورد حمله قرار داده و آنان را در پایگاه هایشان در این کشور موردحمله قرار دهد.
این در حالی است که به گفته "جراد فرایستان" سفیر سابق آمریکا در یمن همکاری دولت عبد ربه منصور هادی در امر مبارزه با تروریسم بسیار بیشتر وگسترده تر از دوره علی عبدالله صالح می باشد!!
با این وجود برخی از کارشناسان از کاهش این نفوذ بعد از حضور انصار الله در صنعاء سخن می گویند ، علی شرف المحطوری روزنامه نگار یمنی در مقاله ای در این رابطه نوشت : می توان اعتراف کرد که یمنی ها با عدم پذیرش نخست وزیر تحمیلی دولت آمریکا اولین ضربه را در تاریخ خود به خواست و اراده آمریکایی در تعیین سرنوشتشان وارد کردند.
به نوشته این روزنامه نگار یمنی ، عقب نشینی از اعلام احمد عوض بن مبارک رئیس دفتر عبد ربه منصور هادی به عنوان نخست وزیر یک شکست بزرگ نه تنها برای هادی بلکه برای سیاست های باراک اوباما در منطقه ویمن محسوب می شود ویکی از دست آوردهای قیام 21 سپتامبر است قیامی که برای مقابله با فساد داخلی و وابستگی خارجی همچنان هم ادامه دارد.
این نویسنده با اشاره به نشست روز 7 اکتبر 2014 سفیر آمریکا ورئیس جمهور یمن نوشت ، نمی توان اعلام احمد عوض بن مبارک را به عنوان نامزد نخست وزیری آنهم ساعاتی بعد از این نشست کاملا تصادفی دانست.
اما بعد از سقوط صنعاء و فرار علی محسن الاحمر یکی از مهمترین متحدان آمریکا وناتوانی القاعده در متوقف کردن این جوشش مردمی ، امروز آمریکا خود را در برابر یک جریان قدرتمند وتاریخ سازی می یابد که به دنبال قطع دست بیگانگان از دخالت درامور کشورشان است به ویژه که انصار الله "مرگ بر آمریکا" واعتراض به اقدامات این کشور رادر راس شعارهای خود هم قرار داده اند.
به نوشته مطبوعات یمن رخدادهای بعد از 21 سپتامبر انقلابیون تاکید دارند امروز القاعده و زیرشاخه هایش همچون انصار الشریعه به شکلی کاملا واضح ، شفاف و علنی به بازوهای واشنگتن برای اشاعه نا امنی وهرج ومرج در یمن تبدیل شده اند و این مسئله دیگر صرفا یک ادعا نیست بلکه به حقیقتی عیان در این صحنه بدل گردیده و به همگان نشان داد که برخی از سازمان های امنیتی یمن هم بنا به درخواست کشورهای بزرگ نه تنها با جریان القاعده مبارزه نمی کنند بلکه اجرای عملیات آنها را نیز تسهیل می کنند ، امری که به وضوح در انفجار انتحاری در میدان التحریر هم مشاهده شد.
امروز حرف وحدیث و تحلیل های مختلفی در مورد سکوت ، بی تفاوتی ، همسویی یا عقب نشینی آمریکا در مقابل موج خروشان حق طلبی مردم یمن منتشر می شود، اما بااین وجود باید این مسئله را هم همواره در نظر داشت که گرچه اکنون طرح آمریکایی به شکل دلگرم کننده ای یک گام به عقب رانده شده است ودر مقابل طرح ملی یمن هم به پیشروی خود به سوی اهدافش ادامه می دهد اما به طور حتم آمریکا اجازه نخواهد داد این موفقیت ها حداقل بدون چالش ادامه یابند به ویژه که ماتیو تالر سفیر آمریکا در یمن 16 اکتبر اعلام کرد دولتش به حمایت خود از یمن در بخش های مختلف!! اقتصادی وتوسعه ادامه خواهد داد کمک هایی که گفته می شود قرار است تا پایان سال 2016 از نیم میلیارد دلار هم بگذرد ودر این چارچوب قرار است برای بسیاری از جوانان فرصت های شغلی !! فراهم شده تا در آینده از جوانان آموزش دیده شده در این برنامه ها برای ساخت آینده یمن استفاده شود!!
مسلم است که آمریکا به هیچ عنوان کشوری همچون یمن را با آن جایگاه استراتژیکش به حال خود رها نخواهد کرد وبه طور حتم برنامه های جدیدتری را به غیر از آنچه که تاکنون رو کرده در این کشور به مرحله اجرا قرار خواهد داد ، برنامه هایی که اگر انصار الله وجنبش مردمی نسبت به آن هوشیار نباشد می تواند عواقب وخیمی را برای مردم این کشور به همراه داشته وحتی کشور را تا مرز تجزیه هم پیش ببرد.