به گزارش مشرق، ارتحال آیتالله مهدوی کنی (ره)، کاهش سیدرصدیقیمت نفت و تأثیر مستقیم آن بر معیشت مردم و گرانی برخی از موارد مصرفی و خوراکی در آستانهی محرم، همگی از رویدادهای مهمی است که در روزهای اخیر به وقوع پیوسته است. برخی از این مسائل مستقیماً بر زندگی یکیک مردم تأثیر خواهد داشت. کاهش شدید و بهیکبارهی قیمت نفت ایران، یکی از این موارد است.
اما با سیری در رسانهها (چه داخلی و چه خارجی) و حتی گفتوگوهای روزمرهی مردم، مسائل فوقالذکر فعلاً از اولویت ذهنی آنها برخوردار نیست. آنچه امروز ذهن عدهی قابل توجهی از مردم را به خود مشغول کرده، یک مادهی شیمیایی است: اسید.
اصل ماجرا چه بود؟
چندی پیش خبری در رسانهها مبنی بر اسیدپاشی منتشر و بهسرعت نیز در شبکههای اجتماعی بازنشر داده شد. خبری با این مضمون که زنان اصفهانی قربانی اسیدپاشی شدهاند. هنوز از جزئیات و صحتوسقم خبر چیزی منتشر نشده بود که رسانههای زنجیرهای و شبکههای خارج از کشور به برجستهسازی این موضوع و تحلیلهای جهتدار از آن اقدام نمودند.
اما حقیقت ماجرا چیست و اسیدپاشیها چطور اتفاق افتاد و چند نفر قربانی این حادثه شدند؟ عصر نهم مهرماه، سهیلا جورکش، در حالی که در خودروی شخصی خود در حال مکالمهی تلفنی بود، توسط راکبان یک موتورسیکلت مورد حملهی اسیدپاشی قرار گرفت. چهارده روز بعد، یعنی در تاریخ 23 مهرماه سال جاری، زن جوان دیگری به نام مرضیه هدف، در حالی که در خودروی شخصی خود بود، هدف اسیدپاشان قرار میگیرد.
تنها دو فقره اسیدپاشی در یک استان، با حمایت رسانههای زنجیرهای داخلی و خارجی، منجر به یک جنجال اجتماعی وسیع در سطح کشور شد. در این بین و در واکاوی نقش رسانهها در خصوص بسط و گسترش ناامنی روانی، نقش یکی از خبرگزاریهای داخلی بسیار پررنگ است. خبرگزاری دولتی «ایسنا» در اقدامی تأملبرانگیز و با برگزیدن این تیتر «نمایندگان! این زنان به خاک سیاه نشستهاند» فضای رسانهای این اقدام را بسیار برجسته نمود و از سوی دیگر، بحث اسیدپاشیها را بهصورت ضمنی به مصوبهی مجلس در خصوص حمایت از آمران به معروف گره زد.
در ادامهی این اقدام تأملبرانگیز «ایسنا»، خط رسانههای خارج از کشور بهخصوص بیبیسی فارسی نیز در همین راستا امتداد یافت و تلاش آنان این بود تا وقوع دو اسیدپاشی، زنجیرهای از اسیدپاشیها جلوه داده شود و آن را به یک جناح با اهداف خاص منتسب نمایند. هرچند که در این بین نباید از عدم انتشار اخبار صحیح واقعه و کندی رسانههای داخلی بهآسانی گذشت، اما هجمهی سنگین رسانههای زنجیرهای داخلی و رسانههای خارج از کشور و همچنین فضاسازی صورتگرفته در شبکههای مجازی، نشان از تصمیمی واحد در یک اتاقفکر مشترک است.
همافزایی رسانههای زنجیرهای داخلی و معاند خارجی در برجستهسازی این موضوع و انتساب آن به جریانی خاص در حالی صورت گرفت که قربانیان این دو حادثه، بانوانی محجبه بودهاند. در این بین، صحبتهای پدر یکی از قربانیان بسیار جالب توجه است. به گفتهی پدر سهیلا جورکش، چطور وقتی ما درگیر درمان دخترم هستیم، رسانهها بهجای کمک به ما، اقدام به شایعهسازی میکنند. ما از این کار آنها راضی نیستیم. پدربزرگ دخترم امام جمعه بوده و خودش هم اعتقاد زیادی به حجاب داشته است. داییاش از شهدای حرم امام رضا (ع) بود و وقتی حادثه رخ داد، فقط بیست روز از بازگشت دخترم از زیارت امام رضا (ع) گذشته بود. سهیلا حتی آرایش هم نمیکرد، آن وقت میگویند که او بدحجاب بود؟[1]
از سوی دیگر، رسانههای زنجیرهای داخلی و شبکههای خارجی اقدام به ارائهی آمارهای مختلفی از قربانیان اسیدپاشی نمودند و حتی با انتشار خبری از وقوع اقدام مشابه در مشهد خبر دادند. این در حالی بود که خبر اسیدپاشی در مشهد به آبان سال 1390 بازمیگشت و در همان سال نیز در روزنامه منتشر گردیده بود.
جو سنگین رسانهای موجب شد که مسئولین دانشگاه علوم پزشکی اصفهان جهت تنویر افکار عمومی مصاحبهای را انجام دهند و واقعیت موجود را هرچند دیر به اطلاع مردم برسانند.
براساس اظهارات مسئول روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، تنها چهار زن در مهرماه بر اثر اسیدپاشی به بیمارستان منتقل شدند که از این چهار نفر نیز یکی از آنها یک زن افغانی بود که هدف حمله با اسید از سوی یک زن افغانی دیگر قرار گرفته و دیگری نیز زنی به نام م. آ. بود که هنگام مراجعه به بیمارستان، دلیل سوختگی خود را عنوان نکرد و به نظر میرسد که انگیزهی اسیدپاشی به او نیز شخصی باشد. با این آمار، اسیدپاشیهایی که به نظر میرسد با هم در ارتباط بوده و سریالی باشند، اسیدپاشی به دو نفر باقیمانده، یعنی سهیلا و مرضیه است؛ دو حادثهای که طبق اطلاعات بهدستآمده از سوی یک جوان موتورسوار صورت گرفته است.[2]
شایعهسازی و برجستهسازی دو تکنیک کارآمد
در واقع رسانههای مذکور برای این کار نیز از دو تکنیک «شایعهسازی» و «برجستهسازی» بهعنوان روشهای متداول عملیات روانی در رسانه استفاده کردهاند. هرچند که دو تکنیک فوق از بدیهیترین روشهای رسانهای هستند، اما به دلیل فضای روانی حاکم بر جامعهی ایران، بسیار کارآمد بوده و بارها هم از سوی رسانههای زنجیرهای داخلی و خارجی استفاده شده است.
شیبو تانی[3] جامعهشناس آمریکایی، در یک فرمول بسیار ساده، شکلگیری شایعه را ترسیم کرده است.
این رابطه تصاعدی است. به بیان دیگر، به هر میزان که ابهام و یا اهمیت بیشتر باشد، میزان شایعه متناسب با آن تغییر میکند. همانطور که اشاره شد، رابطهی فوقالذکر حاصل ضرب است، نه حاصل جمع. بنابراین بدیهی است که اگر ابهام و یا اهمیت صفر باشد، شایعهای وجود نخواهد داشت.[4] در واقع هرچقدر یک موضوع برای مردم مهم باشد و اخبار مناسبی در خصوص آن وجود نداشته باشد، شایعه به وجود میآید.
تکنیک «برجستهسازی» نیز با اهمیت دادن به یک موضوع و تکرار آن در یک بازهی زمانی موجب میشود که یک موضوع در نظر گیرندگان پیام از اهمیت بالاتری برخوردار شود. این امر را میتوان بهسادگی در نوع پرداخت رسانههای خارج از کشور به موضوع اسیدپاشی دریافت و بهصورت ملموستر میتوان تیتر روزنامههای زنجیرهای داخل به این موضوع را مورد مطالعه قرار داد. در واقع اولین گام رسانهها در استفاده از این روش، این است که «به این موضوع توجه کنید.» در گام بعدی و با «پرداختهای حاشیهای» (از قبیل یادداشت، مصاحبه، گفتوگو، نظرسنجی و...) تحلیل مورد نظر خود را به خورد گیرندهی پیام میدهند.
به بیان سادهتر، رسانه میگوید: «اینطور به این موضوع فکر کنید.» در واقع هدف اصلی و پس ذهن یک رسانه در «پرداختهای حاشیهای» به یک موضوع است. این رویه را در رسانههای معاند داخلی و خارجی بهسادگی میتوان دید که چطور موضوع «اسیدپاشی» را به اولویت ذهنی گیرندهی پیام تبدیل کردند و در گام دوم، با ارائهی تحلیلهای مختلف و «پرداخت حاشیهای» در لفافه، قضیهی اسیدپاشی را به نیروهای حزباللهی منتسب کردند. نکتهای که باید در خصوص «تکنیک برجستهسازی» مورد مداقه قرار گیرد، این است که این روش فقط در بازهی زمانی کوتاهمدت (یک هفته الی یک ماه) کارایی دارد. بعد از گذشت این زمان، دیگر اصل موضوع به کنار گذاشته میشود و تحلیلها جای خبر را میگیرد و فضاسازی براساس آن صورت میگیرد.
بعد از این مرحله است که نقش شایعه و شایعهسازان بهعنوان کاتالیزور اهمیت پیدا میکند. هرچند نباید اینطور انگاشت که حتماً بعد از برجستهسازی باید شایعهسازی صورت بگیرد، بلکه این یک فرآیند همگام و همراه است. به بیان سادهتر، از زمانی که رسانهها به برجستهسازی اقدام میکنند، بدنهی اجتماعی و حامی، چه بهصورت میدانی یعنی چهرهبهچهره و چه بهصورت مجازی و استفاده از شبکههای مجازی، اقدام به ارائهی تحلیلهای موضوع مربوطه مینمایند. استفاده از این شیوه (یعنی بسط شایعه از طریق نیروی انسانی) موجب میشود که باورپذیری آن افزایش یابد؛ چراکه فرد یا افرادی آن را پذیرفتهاند و کانال رسمی پخش خبر نیستند. در واقع کاتالیزورهای میدانی (که همان افراد هستند) خود خبر و تحلیل را بهصورت درهمتنیده به خورد جامعه و افراد میدهند. تأثیرگذاری این روش و تسریع آن به فاکتورهای بسیار بستگی دارد، اما یکی از مهمترین آنها، جو رسانهای موجود در جامعه است. هرچقدر رسانهها بتوانند یک موضوع را به اولویت ذهنی مخاطب نزدیک کنند، شایعه نیز میتواند سریعتر پخش شود.
از این رو، با مداقه در خط رسانهای و جو ایجادشده از سوی رسانههای معاند خارجی و پیروان داخلی آنها، نمیتوان این را پذیرفت که تنها هدف آنها انتساب اسیدپاشی به نیروهای حزباللهی بوده است، بلکه این انتساب یقیناً یکی از اهداف کوتاهمدت آنها بوده است، اما تأمل در اقدامات آنها چند فرضیهی دیگر را به ذهن متبادر مینماید.
زنجیرهایها و سه موج بحران رسانهای برای مجلس
چندی پیش علی خلیلی، طلبهی جوانی که به دلیل دفاع از عفت دختری بدحجاب و تذکر لسانی به چند اوباش مورد ضربوجرح قرار گرفت بود، به شهادت رسید. این امر و همچنین چند اقدام مشابه دیگر موجب شد که مجلس شورای اسلامی در حرکتی پسندیده، اقدام به وضع قانونی در حمایت از آمران به معروف نماید. مصوبهای که به هیچ عنوان به مذاق رسانههای بیگانه و روزنامههای زنجیرهای خوش نیامد و فضاسازی سنگینی را علیه این اقدام اسلامی-انسانی مجلس صورت دادند، اما به دلیل اینکه اقدام مجلس «واکنشی» بود و بعد از شهادت علی خلیلی صورت پذیرفت، فضای احساسی حاکم بر جامعه به هیچ عنوان این اجازه را به آنها نمیداد که بتوانند توده های مردم را با خود همراه و یا حتی همنظر کنند.
پس از گذشت زمان و بعد از چند ماجرای اسیدپاشی در اصفهان، فضای مطلوب رسانههای مخالف داخلی و خارجی به وجود آمد و شاید هم به وجود آورده شد که ابتدائاً بتوانند با موجسواری بر عواطف مردم به دنبال بسیج احساسات باشند و بعد با خطدهی بهصورت منظم، به اقداماتی اجرایی در بستر جامعه و کف خیابان مبادرت ورزند. (برای مثال، میتوان به دعوت کمپینهای مختلف در فضای مجازی و انتشار این خبرها در رسانههای زنجیرهای اشاره کرد.)
در واقع و بهصورت مطلق نمیتوان گفت که اقدامات صورتگرفته در اصفهان بهشکل مهندسیشده از سوی برخی صورت گرفته است تا مصوبهی اخیر مجلس مورد مناقشه قرار بگیرد، اما نمیتوان این اتفاق و سوءاستفادهی رسانهای بعد از آن را بیتأثیر در خصوص مصوبهی اخیر مجلس نیز دانست. بهخصوص نزدیکی تصویب مصوبهی مجلس و این اقدامات، زمینههای پذیرش این تحلیل را تقویت میکند.
هرچند و همانطور که بیان شد، باید به این نکته نیز مجدد اشاره کرد که در حوزهی رسانهای استفاده از تکنیک برجستهسازی در یک بازهی کوتاه (یک هفته الی یک ماه) کارایی دارد و بعد از آن، فضاسازی براساس پرداختهای حاشیهای و تحلیلها صورت میگیرد. از این رو، باید گفت که چشمانداز رسانهای رسانههای زنجیرهای داخلی و معاند خارجی، به احتمال فراوان این را نشان میدهد که گام بعدی میتواند شامل تخطئهی مصوبهی مجلس شورای اسلامی بشود؛ امری که فعلاً از سوی آنها بهصورت جدی مطرح نشده است.
از سوی دیگر، دعوتهای مختلف از مردم برای اعتراض به روند اسیدپاشیهای صورتگرفته در مقابل استانداریها و وزارت کشور، هرچند در نگاه اول و بهصورت سادهبینانه یک حق طبیعی اعتراض برای مردم و بسیار نیز قابل احترام است، اما باید این نکته را نیز متذکر شد که در گام بعدی که محتمل است رسانههای زنجیرهای بهسوی تخطئهی مصوبهی مجلس محترم شورای اسلامی بروند، این دعوتها میتواند در جهت یک زورآزمایی خیابانی به یک سوءاستفادهی سیاسی بینجامد؛ چراکه رسانههای زنجیرهای بهصورت رسمی و غیررسمی به دنبال القای این هستند که اسیدپاشیهای صورتگرفته از سوی نیروهای خودسر در راستای مبارزه با بدحجابی بوده است.
مجموع این اقدامات، ناخودآگاه ذهن را متوجه مجلس و مصوبهی اخیر آن در خصوص حمایت از آمران به معروف میبرد. به بیان دیگر، حاصل جمع این کار رسانهای بهصورت ضمنی در ذهن مردم این است که مجلس حامی این نیروها بوده و مصوبه و بسترهای قانونی اقدامات غیرقانونی آنها را فراهم کرده است. این تحلیل را میتوان بهعنوان هدف میانمدت اقدامات رسانهای زنجیرهایها دانست.
نباید این نکته را فراموش کرد که این مجلس چندان خوشایند رسانههای معاند خارج از کشور و زنجیرهایهای داخل نیست که این نکته، خود بهتنهایی میتواند دلیل موجه رفتار این زنجیرهایها در قبال این مجلس باشد. احتمالاً این رسانههای زنجیرهای در انتخابات آتی مجلس، با ماساژ و برجستهسازی دوباره این اقدامات، به دنبال تخطئه و تخریب جایگاه مجلس خواهند بود. امری که بسیار احتمال آن میرود که در موج سوم فضاسازی رسانههای داخلی و خارجی از سوی آنها صورت بگیرد و عواقب و عامل اصلی اسیدپاشیهای اصفهان را مجلس و مصوبهی اخیر آن بدانند که این چه بهصورت مهندسی و چه بهصورت غیرمهندسی میتواند بازی با حاصل جمع مثبت را به سود مخالفان مجلس و حتی اعتدالگرایان را به وجود آورد که نیمنگاهی نیز به تسخیر مجلس در انتخابات بعدی دارند. هرچقدر که بتوانند فضا را در موارد اجتماعی، که بسیار برای مردم حساسیتبرانگیز است، ملتهب نگاه دارند، بیشتر میتوانند به تخریب مجلس و تکیهی خود به صندلیهای سبز بهارستان امیدوار باشند. برخی رفتار عجیب دولتمردان اعتدال در ماجرای اسیدپاشی را در این چهارچوب تحلیلی میتوان قابل توجیه دانست.
از این رو، رسانههای زنجیرهای به دنبال این هستند که در موج اول خود، اقدام شنیع اسیدپاشیها را به نیروهای حزباللهی منتسب کنند، در موج دوم به دنبال تخطئهی مصوبهی مجلس در خصوص حمایت از آمران به معروف هستند و در موج سوم خود، مجلس را هدف قرار دهند و آن را متهم به حمایت از اسیدپاشان جلوه دهند.
راهبرد کلی رسانههای زنجیرهای و شبکههای خارج از کشور
نوع پوشش خبری این رویداد و همچنین سایر رویدادهای مشابه از سوی رسانههای زنجیرهای و خارجی هیچوقت حلالمسائلی نبوده است و نوع پوشش خبری آنها به سمتوسوی تلقین احساس ناامنی اجتماعی و بسیج احساسات سوق پیدا کرده است. با نگاهی گذرا با نوع اقدامات این رسانهها از قضیهی کوی دانشگاه، قتلهای زنجیرهای، فتنهی 88 و... میتوان بهصورت مطلق این را بیان کرد که رسانههای معاند خارجی و در امتداد آن رسانههای زنجیرهای داخلی هیچگاه نخواستهاند یک موضوع را بهدرستی واکاوی کنند و بدون فرافکنی به سر منزل برسانند.
نوع کار خبری و پوشش از سوی آنها بیش از آنکه بهسوی نظم و وحدت اجتماعی رفته باشد، موجب تعمیق شکافهای موجود در جامعه شده است. از این رو و با نیمنگاهی به روند حاکم بر این رسانهها، متوجه خواهیم شد که التهاب و ایجاد و تعمیق شکاف اجتماعی در داخل بهصورت کلی، یکی از مهمترین اهداف کلان رسانههای بیگانه و عوامل آنها در کشور است. در واقع تعمیق و گسترش و ایجاد شکافهای اجتماعی، نظم و یکپارچکی را در درون اجتماع مورد خدشه قرار میدهد که هدف غایی این امر نیز عدم تصمیمگیریهای یکپارچهی مردم در مسائل کلان و ملی است. (برای مثال، حضور و یا عدم حضور در انتخابات.)
به بیان دیگر، هرقدر در جامعهای شکافهای اجتماعی (سیاسی، قومیتی، اقتصادی، معرفتی و...) بیشتر و فعالتر باشد، اعمال قانونگذاری و حاکمیت سختتر میگردد و اگر این شکافهای اجتماعی فعال باشند (برای مثال، در جامعهای مسائل قومی و فروملی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار باشد) تحریک آنها منجر به گریز از مرکز و ستیزهای اجتماعی میشود که در نهایت هم موجب فروپاشی سیستم حاکمیتی به دلیل عدم اعمال قدرت میگردد. از این رو، میتوان بهصورت خلاصه گفت که هدف اصلی رسانههای بیگانهی خارجی و روزنامههای زنجیرهای در داخل ایجاد شکاف اجتماعی، تعمیق گسترش و فعال نگه داشتن آن است. لذا دوگانههایی نظیر آمر به معروف و بدحجاب، اعتدالی و افراطی، و قسعلیهذا را در همین چارچوب میتوان تحلیل نمود.
پی نوشت ها
[1]. وبگاه همشهریآنلاین، کد مطلب: 275786
[2]. همان
[3]. shibutani
[4]. بهرام رضایی، عملیات روانی، دافوس، ص 108.
منبع:برهان
کد خبر 358609
تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۴
- ۰ نظر
- چاپ
رسانههای زنجیرهای به دنبال این هستند که در موج اول خود، اقدام شنیع اسیدپاشی را به نیروهای حزباللهی منتسب کنند.