یکی دو هفته مانده به ماه محرم فرماندهان اردوگاه، ارشدها را می‌خواستند و با توپ و تشر آنها را تهدید می‌کردند که به افرادتان بگویید عزاداری نباید بکنند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - تهدید و هارت و پورت عراقی‌ها چه بود و چه نبود، عشق به امام حسین علیه‌السلام با خون و گوشت و پوست آزاده‌ها عجین شده بود و ما نیز از هفته‌ها قبل از رسیدن محرم خود را آماده می‌کردیم، مداح‌ها تعیین می‌شدند، شعرا نوحه‌های مذهبی می‌سرودند و با دقت و مراقبت، مراسم نوحه‌خوانی و سینه‌زنی انجام می‌شد. برای تزیین آسایشگاه‌ها پتوهای سیاه رنگ انتخاب و با صابون روی آنها «السلام علیک یا اباعبدالله» نوشته می‌شد.

یکسال عراقی‌ها طبق عادت هرساله‌شان روز هفتم و هشتم محرم به همه آمپول‌هایی تزریق می‌کردند تا ایرانی‌ها نتوانند روزهای تاسوعا و عاشورا عزاداری کنند. این کار شیطانی‌شان هر سال خوب نتیجه می‌داد و بچه‌ها چنان تب می‌کردند که تا چند روز درجا می‌افتادند.

آن سال وقتی عزادارها به آسایشگاه ما آمدند، همه بچه‌ها به حضرت علی اصغر متوسل شدند و نجات خود را از آن دردانه کوچک امام حسین خواستند. قلب پاک بچه‌ها و نام پربرکت آن طفل چنان اثر معجزه‌آسایی داشت که هیچ کدام از بچه‌ها به جز یکی دو نفر که بیماری کم‌خونی داشتند تب نکردند. عراقی‌ها که می‌دانستند آمپول‌ها کار خودشان را خواهد کرد دیگر به سراغ آسایشگاه ما نیامدند و ما با خیال راحت، آن شب چراغ عزاداری حضرت حسین(ع) را روشن کردیم.
 
راوی: آزاده ابراهیم ایجادی / سایت جامع آزادگان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس