نگاه مثبت به عملکرد مهندس ضرغامی در مصاحبه قابل برداشت است. البته انتقادهایی نیز مطرح کردند
که بیشتر مربوط به کم کاری صدا و سیما در ترویج سبک زندگی ایرانی-اسلامی، ساختار عریض و طویل سازمان ، نیروی انسانی و نحوه اطلاعرسانی رسانه ملی
بود. توجه خوانندگان را به مشروح این گفت و گو جلب می نماییم.
** طی ده سال گذشته رئیس صدا و سیما در چه شرایطی مدیریت این سازمان را بر عهده داشته است؟
به نظر بنده، بررسی شرایط مختلف اثرگذار در بحث مدیریت بسیار مهم است و اگر به زمینهها و رخدادهایی که ممکن است فرصتها یا محدودیتهایی را برای یک مدیر به وجود بیاورد توجه نکنیم، نمیتوانیم ارزیابی واقعبینانهای نسبت به عملکرد هر مدیری داشته باشیم.
یکی از ویژگیهایی که در دوره 10 ساله مدیریت آقای ضرغامی باید به آن توجه داشت این است که ایشان تقریباً 3 دولت را تجربه کرده است. خرداد 83 شروع کار ایشان بوده تا مرداد 84 که دولت اصلاحات زمامدار امور اجرایی کشور بود. از نیمههای 84 دولت آقای احمدی نژاد آمد، تا سال 92 و از سال 92 هم دولت آقای روحانی بر سر کار آمد که حدود یک سال از دوره مدیریتی آقای ضرغامی در دولت یازدهم بود. خود همین مسئله؛ یعنی، شرایط مختلف سیاسی-اجتماعی و روابط و تعاملاتی که دولت و مجلس دارند، (البته ممکن است مجلس نوسانات کمتری داشته باشد، ولی نوسانات خود را داشته است) برای رسانهای که ریاست آن عضو دولت است و بودجه آن توسط دولت تأمین میشود و توقعات و مطالبات دولت متوجه اوست، شرایط بسیار دشواری را به وجود میآورد. این امر اختصاص به دولت آقای روحانی ندارد، بلکه زمان آقای احمدی نژاد هم مشکلاتی بین صدا و سیما و دولت وجود داشت. ایشان توقعات خود را داشت و سازمان در برخی موارد، توقعات و مطلبات ایشان را برآورده نمیکرد. بر همین اساس، اختلافهایی بین ریاست سازمان و آقای احمدی نژاد به وجود آمد و در مقاطعی با وساطتهایی این اختلافات حل شد. همچنین این رسانه باید شرایط روز جامعه که هر چند سال رئیس جمهوری را با یک فکر متفاوت انتخاب میکنند، در نظر بگیرد؛ یعنی، پیامدها و آثار تغییر مجلس و دولت و اتفاقات سیاسی دیگری که رخ میدهد، در صدا و سیما اثرگذار است.
نکته دوم، بحث برخی از اتفاقات ویژه مثل فتنه 88 است که ظاهر آن این است که کشور حدود 8 یا 9 ماه درگیر چنین مسئلهای بوده، اما پیامدهای آن همچنان دامن رسانه را گرفته است و علاوه بر آنچه رسانه در خود زمان فتنه انجام داده و یا باید انجام میداده، پیامدها و دامنه تأثیرات آن هم در طول این سالها، اثرات زیادی بر روی رسانه ملی گذاشته است.
بحث دیگر، شرایط اقتصادی است که همه کشور از حدود سال 90 با یک شرایط ویژۀ تحریم اقتصادی روبرو بودند و رسانه ملی هم از این مسئله مستثنا نبود و علاوه بر عوارض تحریمهای کلی بینالمللی، تحریمهای خاص صدا و سیما هم در کار بود. این تحریمها هم مانعی جدی برای توسعه وسایل فنی بود و همچنین، کاهش منابع صدا و سیما برای اجاره ماهواره، باعث کاهش فعالیت برونمرزی سازمان میشد، چون اجاره ماهواره هزینه بسیار بالایی داشت و سازمان به سختی میتوانست این هزینهها را متقبل شود ضمن اینکه با اعمال محدودیتهای جدی برای ارسال امواج هم روبرو بود.
بحث بیداری اسلامی در منطقه یکی دیگر از مسائل مهم این دوره است که حدود 4 سال سازمان در چنین محیطی باید فعالیت میکرد و تحولاتی را که به صورت مستقیم با ما سر و کار داشت، پوشش میداد. درست است که این مسئله خارج از مرزهای ما اتفاق افتاده و با فاصلههای بعضاً خیلی دور، ولی حوزه منافع استراتژیک نظام ما بود و رسانه ملی چه در حوزه افکار عمومی داخل کشور و چه در بخش برونمرزی به صورت کاملاً مستقیم و روزانه با این تحولات درگیر بود و باید به نوعی آن را مدیریت میکرد، البته در برخی موارد، نقدهایی به عملکرد سازمان وارد است که بخشی از آنها درست و بخشی از آن به خاطر پیچیدگی شرایطی بوده که سازمان با آن روبه رو شده است.
بحث دیگر و نکته بسیار مهم که سازمان به صورت خیلی جدی با آن روبرو بوده و هست، بحث رقباست. در دوره آقای لاریجانی هم بحث شبکههای ماهوارهای وجود داشت و این شبکهها از آن زمان شروع شدند، اما چند تفاوت اصلی بین آن زمان و سالهای اخیر وجود دارد: یکی به لحاظ کمی است، تعداد شبکههایی که در دوره آقای دکتر لاریجانی شروع به کار کردند با شبکههایی که امروز کار میکنند خیلی متفاوت است و تعدادشان افزایش قابل توجهی پیدا کرده است. نکته دیگر به لحاظ شیوه کار است؛ یعنی، در آن دوره شبکههای ماهوارهای بیشتر وابسته به جریانات سلطنتطلب و اپوزیسیون خارج از نظام بودند که عمدتاً در حوزه مسائل سیاسی کار میکردند و در حوزههای دیگر آنقدر ضعیف بودند که قدرت رقابت نداشتند و سطح سخیف و نازلی داشتند، ولی الان میبینید که شبکههای خیلی حرفهای در حوزه سیاسی مثل شبکه بی بی سی و صدای آمریکا و ... شروع به کار کردهاند و علاوه بر شبکههای سیاسی، شبکههای نمایشی متعددی که در ابتدا به صورت زیرنویس فیلمهای خود را پخش میکردند و بعد شروع به دوبله فیلمها کردند، با هدفگذاری مشخص و به منظور تأثیرگذاری در محیط فرهنگی- اجتماعی داخلی وارد کار شدند. این شبکهها شرایط رقابتی جدیدی را برای سازمان به وجود آورد که تأثیرات آن را نیز در جامعه میبینید.
علاوه بر شبکههای ماهوارهای، با توجه به پیشرفتها و تحولاتی که در حوزه فناوری ارتباطات پیش آمد، با پدیدههای جدید ارتباطی هم روبه رو بودیم. بحث فضای مجازی، شبکههای اجتماعی، میکروبلاگرها مثل واتس آپ و وایبر که روز به روز در حال افزایش است. تمام اینها مسائلی است که محیط را برای یک مجموعه رسانهای مثل صدا و سیما رقابتی کرده و جاهایی هم رسانه ملی از عهده رقابت برنیامده است و البته باید بپذیریم که کار بسیار مشکلی است.
** با توجه به مطالبی که فرمودید و تنوع حوزهها و مطالبات گستردهای که از رئیس سازمان وجود دارد، ارزیابی شما از نقاط قوت آقای ضرغامی در این 10 سال چیست؟
یکی از نقاط قوت آقای مهندس ضرغامی این بوده که سازمانی به این عظمت را به مدت ۱۰ سال در چنین محیط و چنین شرایطی که به لحاظ فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بینالمللی با پیچیدگیها و شرایط و فناوری جدید روبه رو بود، مدیریت کرده و همچنان سرپا نگه داشته است؛ یعنی، خود نگه داشتن سازمان در چنین شرایطی خیلی کار دشواری است. کسانی که کار مدیریتی بهخصوص در حوزه رسانه کردهاند، میدانند که چقدر کار دشواری است. ضمن اینکه توجه داشته باشید که کار رسانه برخلاف خیلی از کارهای دیگر، تقریباً همه ضعف و قدرت آن در چشم است و خیلی سریع دیده میشود. این دیدهشدن مسئله بسیار مهمی است و کار را خیلی حساس میکند و به پیچیدگیهای کار اضافه میکند. خیلی از سازمانها هستند که نقاط قوت آنها دیرتر دیده میشود و نقاط ضعفشان هم دیده نمیشود، مگر برای حلقههای محدودی که ارتباط با آن فعالیت داشته باشند. داستان جالبی در این باره به ذهنم رسید که برای شما عرض میکنم: در مراسم تودیع و معارفه آقای لاریجانی و آقای ضرغامی، آقای دکتر حداد عادل سخنران مراسم بودند. ایشان داستان زیبا و جالبی را تعریف کردند که یک نقاش و یک پزشک با هم صحبت میکردند، پزشک به نقاش میگفت که تو کار سختی داری، نقاش به پزشک میگفت که خیر، کار تو خیلی سخت است و هر کدام استدلال میکردند که چرا کار دیگری سخت است. نقاش به پزشک میگفت تو با جان مردم سر و کار داری و اگر اشتباه کنی جان و سلامت مردم را به خطر میاندازی، اما من اگر اشتباه کنم روی این بوم نقاشی است و اگر یک تصویر یا رنگ نامناسبی هم انتخاب کنم، تأثیر آن حیاتی نیست. استدلال پزشک هم این بود که من اگر اشتباه کنم نتیجه خطای من زیر خاک میرود و کسی متوجه آن نمیشد، اما کار تو روی تابلو است و اگر خطا کنی همه آن را میبینند! کار رسانه مثل آن تابلو نقاشی است که همه آن را میبینند و همه هم از نگاه تخصصی نمیتوانند نظر دهند و بر اساس سلیقه خودشان و بر اساس برداشت خودشان نظر میدهند. یک جامعه چند ده میلیونی با انواع و اقسام سلایق و دیدگاهها و انتظارات و مسائل مختلف مخاطب چنین رسانهای هستند. لذا، دشواری این کار بسیار زیاد است.
نقطه قوت دیگری که میشود به آن اشاره کرد این است که سازمان در این دوره علاوه بر اینکه حفظ شده، درجا هم نزده و گامهایی را رو به جلو برداشته است. هم در حوزه رادیو و هم در حوزه تلویزیون و هم فنی و... این پیشرفت را میبینید که افزایش و تنوع شبکهها از جمله آنهاست. حال، ممکن است کسانی بگویند که مثلاً، این شبکهها چقدر موفق بوده که این بحث دیگری است. قطعاً، همه شبکهها از لحاظ موفقیت در یک حد نبوده است، از آن طرف هم بیانصافی است اگر کسی بگوید که هیچکدام از این شبکهها موفق نبودهاند. برخی از شبکهها مثل آی فیلم- که اتفاقاً جزو بخشهایی است که آقای سرافراز در بخش برونمرزی طراحی و اجرا کرده است- مخاطبان زیادی را به خود جلب کرد و به همین دلیل قرار شد که در داخل کشور نیز پخش شود یا برخی از برنامههای شبکه نسیم جزء پربینندهترین بخشهای تلویزیون است.
یکی دیگر از نقاط قوت مهندس ضرغامی قدرت تعامل ایشان با دیگران است. ایشان به لحاظ رفتاری و اخلاقی انسانی گرم و اهل تعامل و متواضع هستند، البته بنده جزو مدیرانی بودم که کمتر با ایشان ارتباط کاری داشتم، اما در برخی موارد که گلایهها و انتظاراتی داشتیم که برآورده نمیشد، وقتی که با ایشان مواجه میشدیم، نوع برخورد، رفتار و صمیمیتی که داشتند خیلی اجازه نمیداد که گلایهها را مطرح کنیم. این نوع رفتار محدود به سازمان هم نبود؛ یعنی، ایشان این نوع رفتار و این نوع تعامل را با بخشهای بیرون سازمان هم داشت و این امر به ایشان برای اینکه بتوانند سازمان را در محیط پیچیدهای مثل محیط ایران مدیریت کنند، خیلی کمک میکرد. هرچند در مواقعی هم این تعامل مانع اجرای برنامههایی میشد که نیاز به صراحت و شفافیت بیشتر داشت. نمودها و مظاهر این تعامل را در جلسات شورای معاونین با دستگاههای مختلف در دولتهای مختلف میتوانید ببینید یا در همایش افق رسانه میتوانید این تعامل سازنده مهندس ضرغامی را ببینید. همایش افق رسانه کار ارزشمند و کمنظیری در کشور است. اینکه هر دو یا سه ماه یکبار رئیس سازمان با مدیران ارشد در سطح ملی کشور جلسه بگذارد و سیاستهای سازمان مطرح شود و افق نگاهها هماهنگ شود، کار بسیار پسندیدهای است. در برخی از این نشستها چهرههایی از بیرون متناسب با شرایطی دعوت میشدند؛ وزیر کشور، اقتصاد، بهداشت یا از شورای نگهبان و دیگر مسئولین در این جلسه حاضر میشدند و مسائل خود را میگفتند و ذهنها به هم نزدیک میشد.
ایشان به صورت ویژه با چهرههای هنری ارتباط داشت و این ویژگی ایشان زبانزد خاص و عام بود. در مراسم تودیع ایشان هم همه مشاهده کردند که کارگردانها و هنرپیشههای صاحبنام حضور داشتند وبرخورد ایشان با آنها هم ویژه بود. این ویژگی را ایشان از دوره وزارت ارشاد- که معاونت سینمایی بودند- داشتند و در آنجا نیز ارتباط و تعامل زیادی با هنرمندان داشتهاند. در سازمان آنقدر این رابطه و تعامل مهندس ضرغامی با هنرمندان زیاد بود که با گلایه برخی از مدیران مواجه میشد. این نیز یک نقطه قوتی محسوب میشود و برای سازمانی مثل صدا و سیما لازم است، اگرچه بهتر این بود که یک توازن در این اهتمام و توجه به حوزههای دیگر هم وجود داشت.
نقطه قوت دیگر آقای ضرغامی ریسکپذیری در برخی از مقاطع بود. ریسک در رسانه خیلی مهم است؛ بنده معتقدم اگر یک مدیر رسانهای قدرت و جسارت ریسک را نداشته باشد، حتماً یکی از مهمترین ویژگیهای مدیریت رسانه را ندارد و نمیتواند یک رسانۀ موفق را اداره کند، البته در کنار ریسک باید عوامل و ملاحظاتی را در نظر گرفت و نمیشود یک مدیر همیشه ریسک کند؛ یک مقاطع و نقاطعطفی وجود دارد که در آن مقاطع ریسک معنیدار میشود. یکی از نمونههای ریسک موفق آقای ضرغامی، پخش مناظرههای تلویزیونی در مقطع انتخابات ریاست جمهوری در سه دوره اخیر است که در سال 84 خیلی جدی نبود، اما در سال 88 بسیار اثرگذار و جریان ساز بود و در سال ۹۲ هم که یک نسخه جدیدی از آن اجرا شد که یک کار جدیدی بود. اجرای چنین برنامههایی کار راحتی نیست و ریسک بالایی را طلب میکند که ایشان این ریسک را پذیرفت و اجرا کرد، البته این کار هزینههایی هم داشت که این هزینهها را صدا و سیما متحمل شد. باید توجه داشت که در کارهای اینچنینی عدهای سوء استفاده میکنند که ربطی به صدا و سیما ندارد، وقتی ما برنامۀ زندهای را در این سطح پخش میکنیم، اتفاقاتی ممکن است رخ دهد که در اختیار سازمان و رئیس سازمان نیست، ولی فکر میکنم در مجموع، این حرکت، حرکت جدید و خلاقانهای بود که توانست اهداف خود را محقق کند و باعث افزیش انگیزه مردم برای شرکت در انتخابات و شناخت بهتر نامزدها و ارتقای آگاهی جامعه شد.
به لحاظ رفتاری نیز واقعاً در سازمان و در حوزه مدیریتی آقای ضرغامی، شاهد ریخت و پاشهای مالی نبودیم. از اتاق کار ایشان گرفته تا حوزههای دیگر تشریفات و تجمل در کار نبود، اتاق کاری ساده و بدون تغییر دکوراسیون که تفاوت خاصی با سایر محیطهای کاری سازمان ندارد. درباره مسائل مالی نیز، سازمان میتوانست زمینههایی برای ریخت و پاشهای مالی داشته باشد که ما چنین چیزی را شاهد نبودیم و این مهم و ارزشمند است که مدیری در چنین سطحی مراقبتهای لازم را داشته باشد، البته بحث استفاده بهینه از امکانات و احیاناً حیف آنها بحث دیگری است.
** به نظر شما، صدا و سیما توانسته از ظرفیت نیروهای جوان و انقلابی در سمتهای مدیریتی و یا تولید برنامه استفاده کند؟
این مسئله نسبی است. دقت داشته باشید که آقای دکتر لاریجانی وقتی رئیس سازمان میشود چیزی حدود ۳۸ سال داشت. آقای ضرغامی حدود ۴۵ ساله بود که رئیس سازمان میشود و آقای دکتر سرافزار حدود ۵۵ سال دارد. سن مدیریت سازمان هر دوره حدود ۱۰ سال افزایش پیدا کرده است. شاید آن زمان که آقای لاریجانی رئیس سازمان شدند، سن ایشان خیلی طبیعی بود. زمانی هم که آقای ضرغامی رئیس سازمان شد، خیلی طبیعی بود. امروز هم که آقای سرافراز مدیر سازمان شدهاند، طبیعی است. امروز اگر رئیس سازمان یک فرد ۳۵ ساله باشد، غیرطبیعی است؛ یعنی، همه تعجب میکنند که رئیس سازمان یک جوان ۳۵ ساله است، ولی آن زمان خیلی طبیعی بود، همین نسبت را شما در مدیریتهای سازمان هم میبینید. طبیعتاً میانگین سنی مدیران سازمان در دوره آقای لاریجانی خیلی پایینتر بوده تا میانگین سنی در دوره آقای ضرغامی و الان در دوره آقای سرافراز و بخشی از آن طبیعی است.
البته در بخشهایی از سازمان این اشکال باید اصلاح شود و نسل جوان که در برخی موارد گلایههایی نیز دارد، باید به کار گرفته شود، البته همین نسل جوان هم وقتی آقای سرافراز رئیس سازمان میشود، خیلی تعجب نمیکند، اما وقتی یک فرد ۳۵ ساله رئیس سازمان شود، از نظر همین نسل هم غیرطبیعی است و برای همه این سؤال پیش میآید که این آدم چه ویژگی خاصی دارد که رئیس سازمانی مثل صدا و سیما شده است. این افراط و تفریط را باید مراقبت کرد.
در برخی پستهای اجرایی در سطح کشور شاهدیم که نیاز به نیروی جوان یا حداکثر میان سال دارد، ولی میبینیم که افراد با سن بالا حضور دارند. مثلاً، بنده در نمایشگاه مطبوعات در یکی از غرفههای یکی از خبرگزاریها دیدم آقایی آمد و چند نفر دور او بودند، بنده نمیشناختم و هر چه به ذهنم فشار آوردم که ایشان کیست نشناختم و احساس کردم که ایشان شاید پیشکسوت کشتی یا چیزی در این زمینهها باشند. از چند تن از دوستان سؤال کردم و گفتم که ایشان کیست آنها هم نمیشناختند. بعد گفتند که ایشان استاندار فلان استان است. بنده خیلی تعجب کردم که مقامی در دولت که نیازمند تحرک و پویایی است، اینقدر مسن است. به نظر میرسد که رسانه ملی شاهد چنین نمونههایی نیست؛ یعنی، شما چنین تیپ مدیریتی را در سازمان نمیبینید و از آن طرف، چهرههای جوان زیادی را در بین مدیران میانی سازمان میبینید، اما به نظرم جوانان میتوانند بیشتر مورد توجه قرار گیرند که در این صورت هم هزینهها و هم فرصتهای مثبتی برای سازمان ایجاد میشود؛ وقتی شما از نیروی جوان استفاده میکنید در حوزههایی ریسک را باید قبول کنید و در حوزههایی هم فرصت برای خلاقیت و حرکات نو و بدیع ایجاد میشود.
** یکی از وظایف صدا و سیما پرداختن به سبک زندگی ایرانی-اسلامی است. به نظر شما، صدا و سیما در این حوزه موفق بوده است؟
امروز مسیری که جامعه ما طی میکند از سبک زندگی ایرانی- اسلامی فاصله گرفته است و نمودهای مختلف این را در بخشهای مختلف میبینیم. این امر نشان میدهد که حوزه فرهنگ در کشور ما و از جمله رسانه ملی نتوانستند این مشکل را به خوبی حل کنند، اما یک نکته مهم که باید به آن توجه کرد این است که ما نباید بلافاصله ذهنمان را فقط به کمکاری دستگاههای فرهنگی معطوف کنیم، چون وقتی که ما درباره آسیبهای فرهنگی جامعه صحبت میکنیم، یکی از مسائل و پدیدههایی که صدا و سیما هم از آن متأثر بوده و هست، محیط رقابتی است؛ درست است که ما کار میکنیم، اما دیگران بیشتر از ما کار میکنند.
سبک زندگی را اگر شما امروز بررسی کنید، دقیقاً میتوانید بفهمید که تحت تأثیر کدام نوع فعالیتها، این اتفاقات در جامعه رخ میدهد. به طور کلی، شما اگر محیط جامعه را یک سیستم در نظر بگیرید، این سیستم ورودیهایی دارد و در محیط جامعه نیز بر روی این ورودیها، پردازشهایی انجام میشود و نتیجه آن خروجی میشود. عوامل ورودی به جامعه ما نه فقط از بیرون مرزها و نه فقط از شبکههای ماهوارهای و نه فقط از شبکههای اجتماعی که بعضاً از بیرون ممکن است مدیریت و هدایت شوند، بلکه در داخل کشور نیز تولید ناسالم وجود دارد. مثلاً، در حال حاضر، بخشی از مطبوعات و فعالیت سایتهای داخلی ما آثار سوء فرهنگی دارد یا فعالیتهایی که به ظاهر فرهنگی نیست، اما تأثیرات فرهنگی آنها بسیار زیاد است.
در سازمان صدا و سیما نیز شما دچار پارادوکسهای خیلی واضحی میشوید. از یک طرف، مثلاً میخواهید فیلم و سریالی بسازید که در آن سبک زندگی ایرانی-اسلامی باشد، اما وسط این فیلم یا قبل و بعد آن تبلیغ کالایی میشود که با پیام آن فیلم تناسب ندارد؛ کالایی که با تولید ملی در تقابل است، البته جواب دوستان در سازمان این است که اگر تبلیغات نباشد، اصلاً نمیتوان هزینههای صدا و سیما را تأمین کرد و درست هم میگویند. همین وضعیت را در سطح شهر هم شما میبینید که انواع بیلبوردهایی و تبلیغات شهری که وجود دارد و پیامهایی را به مردم میدهد که چه بسا مدیران آن سازمانها، مثل شهرداری مخالف آن هستند، ولی جنس بخشی از فعالیتهای آن سازمانها ترویج همین مسائل است. در بخشهای مختلف دیگر مثل بانکها و مؤسسات دیگر هم همین پارادوکسها را میبینیم. اینجا آن حوزهای است که درباره آنها ما طرح و برنامهای نداریم و مجموعههای ما، مجموعههای به هم پیوسته نیستند، بلکه از همدیگر مستقل هستند و بخش عمدۀ آنها فعالیت یکدیگر را خنثی میکنند که این بحث در سازمان صدا و سیما هم وجود دارد. سازمان صدا و سیما تلاش زیادی برای ترویج سبک زندگی ایرانی اسلامی کرده، اما بخشی از فعالیتهای سازمان توسط خودش خنثی میشود و بخش دیگری توسط فعالیتهای فرهنگی یا ظاهراً غیر فرهنگی دیگر در جامعه.
** نشان دادن پیشرفتهای جمهوری اسلامی در تلویزیون یکی از راههای مبارزه با یأس و ناامیدی در جامعه است. به نظر شما، صدا و سیما توانسته پیشرفتهای جمهوری اسلامی را به خوبی تبیین کند؟
در پاسخ سؤال شما عرض کنم که بنده شاهد بودهام که آقای مهندس ضرغامی روی این مسئله تاکید زیادی داشتند؛ یعنی، حداقل شاید در دو نشست افق رسانه ایشان این مسئله را به مدیران سازمان تذکر دادند که به این مسئله توجه داشته باشند و حتی به لحاظ نوع فعالیت هم توضیح میدادند و توجیه میکردند.
به طور مثال، ایشان تأکید داشت که صرف نقل خبر و گزارش دستاوردهایی که کشور دارد، کفایت نمیکند، بلکه باید فرایندی که طی شده تا ما به این دستاورد برسیم نیز برای مردم تشریح شود، چون برای مردم خیلی مهم است که بدانند این فرآیند چقدر پیچیده بوده و چه مشکلاتی داشته است. پس، به لحاظ نوع نگاه و تأکیدی که رئیس سازمان باید داشته باشد این تاکید و این توجه بوده است. در بخشهایی هم به نظرم این کار خوب انجام شده است، ولی در مقایسه با حجم دستاوردهایی که ما داشتهایم جای کار زیادی هنوز وجود دارد.
** نظر شما درباره افزایش شبکههای صدا و سیما در حوزههای استانی، ورزشی، بهداشت، اقتصاد، فرهنگ، طنز و ... چیست؟ دستاوردها و تبعات این افزایش شبکهها چه بوده است؟
این بحث، پیچیده است. در خود سازمان هم به این شکل نیست که مدیران اتفاق نظری در این مورد داشته باشند، چه قبلاً و چه الان و بحثهای زیادی در این باره انجام شده است. از یک سو، منتقدین هستند که حرفهای جدیای در نقد این مسئله دارند و از سوی دیگر مدافعین این تفکر، از جمله خود آقای ضرغامی بودند که آنها هم منطقی برای خودشان داشتند که قابل توجه است.
بخشی از این توسعه کمی، نتیجه همان رقابت است که عرض شد؛ یعنی، شما وقتی وارد محیط رقابتی میشوید و میبینید که دیگرانی که خنثی نیستند و ما آنها را به عنوان دشمن میدانیم، دیگرانی که هدفشان دستاندازی به منافع ملی کشور ماست، دیگرانی که هدفشان ایجاد و اعمال تغییرات متفاوت و ضد ارزشهای دینی و اسلامی ما است، در حال فعالیت هستند و این فعالیتها را شبانهروزی کردهاند، در چنین محیطی این بحث مطرح میشود که ما نمیتوانیم مخاطب داخلی را رها کنیم و بایستی که متناسب با این شرایط، وقت مخاطب را با مسائل مفید یا کمتر مضر پر کنیم، به جای اینکه دیگران با مسائل مضر پر کنند.
این بحث نکاتی دارد که شاید جمعبندی آن مقداری دشوار باشد. به هر حال، سیاست سازمان بر این اساس است که چنین رقابتی را داشته باشد. رقبای ما به لحاظ تنوع و با استفاده از امیال نفسانی انسان، میتوانند جذابیتهای بیشتری تولید کنند. این محیط از طرفی به نفع آنهاست و از سوی دیگر، ما مزیتهایی داریم که اگر از آنها خوب استفاده کنیم، محیط را به نفع ما میکند. لذا، باید بگوییم بخشهایی از این تنوع لازم بود و بخشهایی هم باعث افت کیفی برنامهها شد. شما میبینید که همه شبکههایی که ایجاد شدند، چه در رادیو و چه در تلویزیون، همه در جذب مخاطب خیلی نتوانستند موفق باشند.
** مهمترین تولیدات موفق صدا و سیما در حوزههای مختلف مثل سریال، برنامههای ورزشی، خبری و ... به نظر شما طی 10 سال گذشته کدام برنامهها بوده است؟
تولیدات موفق کاملاً روشن هستند و اکثراً در نظر سنجیهای سازمان یا حتی بیرون از سازمان نتایج تقریباً روشن است. مثلاً، برنامههای نمایشی و مجموعههایی که در جذب مخاطب موفق بودهاند، همان مجموعههای الفویژه یا مجموعههای الف هستند؛ در چشم باد، مختار یا مجموعه پایتخت که موفق بودهاند. برخی از مجموعههای الفویژه آنقدر موفق بودهاند که حتی برنامههای شبکههای ماهوارهای را در آن ساعات تحت تأثیر قرار دادهاند و یا بعضاً اتفاق افتاده که خیابانها خلوت شده است.
در برنامههای سیاسی و خبری نیز گفتگوی ویژه خبری بوده که تاحدی موفق بود، ولی شاید یکی از جذابترین بخشهای خبری 20:30 بود که آن هم البته فراز و فرود داشته، ولی در مجموع جزو بخشهای نسبتاً موفق خبری محسوب میشود. در برنامههای ورزشی برنامه ۹۰ را به عنوان یکی از پربینندهترین برنامهها داشتیم هر چند به آن انتقاداتی وارد است مثل، ورود غیرکارشناسی آقای فردوسی پور به حوزهها و موضوعاتی که ربطی هم به برنامه ندارد یا ایجاد درگیریهای مضر در فضای فوتبال و امثال آن. در برنامههای دیگر، مثل برنامههای مناسبتی برنامه ماه عسل خیلی پرمخاطب بود. در برنامههای مذهبی برنامۀ سمت خدا بوده است که خیلی موفق بود. در برنامههایی که مربوط به روانشناسی است و از کارشناسان متخصص در مسائل اسلامی و روانشناسی استفاده میشود، برنامه گلبرگ جزو برنامههای موفق بوده است. پایش در حوزه اقتصاد یا ثریا و ... جزو برنامههای خوب و موفق یا نسبتاً موفق سیما هستند.
برنامههای رادیو هم علیرغم مسائلی که برای رادیو وجود دارد و شرایط خاص رادیو، شبکههای خیلی خوبی مثل رادیو گفتگو راه افتاد که بسیار مؤثر بود و مخاطب خاص خود را دارد. رادیو سلامت تا جایی که میدانم استقبال خوبی از آن شده است. مباحثی که شاید در رادیو خیلی زمینه طرح نداشت، در این رادیو مطرح شد و تلویزیون هم به تدریج وارد شد و کار کرد.
** یکی از مشکلات صدا و سیما با دولتها چه در دولت آقای احمدینژاد و چه این دولت در برخی از موارد، مشکل بودجه صدا و سیماست که به صورت کامل پرداخت نمیکردند و به نوعی گروکشی میکردند که اگر سلیقه ما اعمال نشود، بودجه شما را نمیدهیم. به نظر شما، رابطه دولت و صدا و سیما باید به چه شکل مدیریت شود که این مشکل حل شود؟
به لحاظ ساختاری اگر میشد بودجه رسانه ملی را از دولت جدا کرد و یک مسیر بودجهای دیگری را برای رسانه ملی تعریف میکردیم، بهترین حالت بود. در برخی از کشورهای اروپایی مردم مالیاتی را پرداخت میکنند، مثلاً ۱۷ یورو بابت هر تلویزیونی که استفاده میکنند، پرداخت میکنند. این بودجه میشود بودجه شبکههایی که ادعای مستقل بودن دارند که البته مردم اجباراً باید آن را بابت هزینههای این شبکهها بپردازند و خیلی هم استقلال جایی ندارد. شاید بشود چنین روشی را طراحی کرد که رسانه ملی مستقیماً از محل مالیاتی که مردم پرداخت میکنند، اداره شود. در این صورت، هم پاسخگویی رسانه ملی به مردم جدیتر میشود و هم این سازمان کمتر تحت تأثیر ملاحظات و درخواستهای دولتها قرار میگیرد.
هم اکنون مهمترین اتفاقی که باید رخ بدهد صبر و آستانه تحملی است که از آن صحبت میشود، ولی در عمل کمتر اتفاق میافتد. بالاخره، چیزی که در مجلس مصوب میشود، به لحاظ قانونی، دولت مکلف است که آن را پرداخت کند و اگر گلایه و اعتراضی هم دارد، نبایستی مانع اجرای قانون شود. قانون میگوید که مبلغی معینی را که بودجه صدا و سیماست، دولت باید پرداخت کند و دولت نمیتواند به بهانه اختلاف سلیقه جلوی اجرای قانون را بگیرد.
** با توجه به تخصص و تجربهای که شما در حوزه خبر و خبرگزاری دارید، به نظر شما، صدا و سیما در حوزه اطلاعرسانی شفاف و دقیق چگونه عمل کرده است؟
به نظر بنده، در این بخش خیلی جای کار وجود دارد؛ هم به دلیل شرایط رقابتی که وجود دارد. الان، در داخل کشور خبرگزاریها و سایتهای متعددی را میبینید که در زمینۀ سرعت اطلاعرسانی و تنوع اطلاعرسانی خیلی با قوت کار میکنند و هم به دلیل وجود رسانههای غیر رسمی مثل فضای مجازی و برنامههای موبایلی. متناسب با این شرایط به نظرم سازمان عقب است. بخش خبر هم به لحاظ سرعت اطلاعرسانی و هم به لحاظ کیفیت و نحوه اطلاعرسانی و تحلیل و تبیین اتفاقات و رویدادهای مختلف باید گامهای بلندی بردارد تا بتواند پاسخگوی نیازهای جامعه باشد.
** اگر بخواهیم مقایسهای بین عملکرد آقای ضرغامی با آقای هاشمی و لاریجانی داشته باشیم، به نظر شما کدامیک موفقتر عمل کردهاند؟
دوره آقای هاشمی با وضع فعلی اصلاً قابل قیاس نیست. سازمان در آن سالها- که تقریباً نیمی از آن در دوران فاع مقدس بود- یک سازمان کوچک بود که دو شبکه بیشتر نداشت و فکر کنم سال آخر دوره ایشان بود که شبکه سه راه اندازی شد و این شبکهها هم ۲۴ ساعته نبودند. از نظر تعداد پرسنل هم خیلی محدود بود و دشواریهای خاص خود را هم داشته است، اما الان، رسانه ملی دهها شبکه تلویزیونی و صدها شبکه رادیویی داخلی و برونمرزی و ۴۰ هزار پرسنل دارد، البته همۀ اینها تماماً مثبت نیست، اما به هر حال با سازمان سالهای 63 تا 73 بسیار متفاوت است.
درباره دوره آقای دکتر لاریجانی باید گفت که ابتدای آن، دوران بازسازی بعد از جنگ بود و جامعه با یک شرایط جدیدی مواجه بود که نوع نیازها و مطالبات آن فرق کرده و جامعه به لحاظ تنوع رسانهای محدود و رسانه ملی مورد توجه مردم بود. بیش از نیمی از دوران آقای لاریجانی هم با دولت آقای خاتمی مقارن بود که شرایط پیچیده ای بود. در آن زمان میتوانیم بگوییم که زیرساختهای خوبی در سازمان مهیا شد و شرایطی فراهم شد که در دوره آقای ضرغامی رشد و توسعه سازمان با سرعت بیشتری ادامه یابد. حرکتهایی در بخش مجموعهسازیها و الفهای ویژه و غیره در آن دوره شروع شد و در دوره مهندس ضرغامی ادامه یافت. مجموعههایی مثل امام علی (ع) و امام رضا (ع) در آن دوره شروع شد و در این دوره با مختارنامه و مانند آن ادامه پیدا کرد.
باید توجه داشت که شرایط رقابتی حال حاضر متفاوت است. الان، بخشی از رسانههای تأثیرگذار جدید هستند که در آن زمان یا نبودند یا در دوران جنینی خود به سر میبردند و تأثیرگذاری چندانی نداشتند. در مجموع، میتوانیم بگوییم که دوره آقای ضرغامی ادامه و مکمل کمی دوره آقای لاریجانی بود.
** اگر بخواهید به مدیر جدید صدا و سیما نکاتی بفرمایید که در حوزههایی ورود جدیتری داشته باشد، آن نکات چیست؟
کلیت آن، شعاری است که در پس زمینه مراسم تودیع و معارفه بود و شعار کوتاهی بود که «سازمان صدا و سیما در آستانه تحولی دیگر»، البته اطلاع ندارم ولی به طور طبیعی این شعار نمیتواند بدون اطلاع و نظر دکتر سرافراز باشد. این شعار معنیدار است. تحولی دیگر اولاً، نشان میدهد که ایشان قائل است که در گذشته سازمان تحول یا تحولاتی را تجربه کرده است و همچنین نشاندهندۀ این است که ایشان قائل است که این تحول بایستی در این مقطع هم اتفاق بیفتد. و واقعاً امروز سازمان در مرحله و نقطهای است که حتماً نیازمند تحول است. خود این مسئله خیلی مهم است؛ یعنی، اعتقاد مدیر سازمان به اینکه سازمان نیاز به تحول دارد. وقتی بحث تحول و مدیریت تحول پیش میآید یکی از عوامل مهم در موفقیت این است که مدیران باید برای ایجاد تحول، عزم داشته باشند. مادامی که عزم نباشد، تحول رخ نمیدهد. در کنار این عزم باید ائتلافی را تشکیل دهند تا این تحول اتفاق بیفتد.
اگر بخواهیم حوزههایی را تعریف کنیم که باید هر چه سریعتر در آن تحول اتفاق بیفتد یکی از مهمترین آنها حوزههای ساختار و نیروی انسانی است. راجع به تحول هر بخش دیگری اگر بخواهیم صحبت کنیم، بخش عمدۀ آن به ساختار و نیروی انسانی مربوط میشود. بخشی از مشکلات نیروی انسانی مربوط به ساختار است که الان ارتباط صف و ستاد در سازمان در جاهایی برقرار نیست؛ یعنی، آنقدر این ارتفاع زیاد شده و فاصله مدیریت عالی تا کسی که عمل و اجرا میکند، زیاد شده که پیامها و توقعات مدیران به نیروهای مجری به خوبی منتقل نمیشود، این فاصله بایستی کم شود. سازمان از لحاظ نیروی انسانی خیلی فربه است و بایستی با تدابیری مناسب بخشی از این نیروها تعدیل شوند. نیروی انسانی سازمان ترکیب متفاوت و ناهمگونی دارد؛ از یک طرف، نیروهای رسمی و پیمانی و قراردادی و ساعتی و اینها به تعداد زیادی هستند. از لحاظ جمعیتی، تعداد خانم و آقای سازمان باید بررسی و اصلاح شود. وضعیت تحصیلاتی و سنی نیروهای سازمان نیز باید بررسی شود.
یک بخش دیگر هم که در بحث کلیت تحول مهم است و در سازمانی مثل صدا و سیما خیلی مهم است این است که این تحول بدون ایده نمیتواند شکل بگیرد؛ یعنی تحول حتماً نیاز به ایدهپردازی دارد و بحث ایدهپردازی هم نیاز به افرادی خلاق و متفکر که اهل نظر باشند در بخشهای مختلف سازمان به شدت احساس میشود. لذا، رسانه اگر میخواهد مؤثر باشد باید از عقبه فکری و اندیشهای لازم برخوردار باشد؛ هر جایی که رسانه بدون چنین عقبهای کار کند، یک کار باری به هر جهت انجام میدهد که فقط به دنبال پر کردن آنتن است و امکان اینکه موفق باشد، بسیار پایین است.
** اگر بخواهید به آقای ضرغامی نمره بدهید چه نمرهای میدهید؟
نمره دادن کار سختی است، اما به نظر بنده نمره آقای ضرغامی متوسط خوب است.