از زمانی که جامعه جهانی به بریتانیا حق قیمومیت در فلسطین را عطا کرد، دستکم 7 کمیته انگلیسی و بینالمللی در این منطقه فعالیت و تلاش کردند راهحل دائمی برای منازعه فلسطین بیابند.
بعد از هر دور از درگیریها بویژه حوادث 1921 و 1929 به عنوان انقلاب بزرگ عربی و بین سالهای 1936 تا 1939 کمیتههای انگلیسی برای تحقیق در اوضاع این کشور تشکیل شدند، بیشتر این کمیته ها به دنبال تجزیه فلسطین به دو دولت بودند.
در طول جنگ جهانی دوم بین سالهای 1939 تا 1945 اندکی درگیریها در مورد تجزیه این کشور کاهش پیدا کرد، اما در سال 1945 دو طرف بار دیگر با قدرت تمام درگیریها را از سر گرفتند. انگلیسیها که به این کشور مسلط بودند، میدانستند که با این نابسامانی و درگیری بین دو طرف، آنها نخواهند توانست کنترل اوضاع را در دست بگیرند. در 31 سال از نمایندگی بریتانیا در اراضی فلسطینی بیش از 550 نظامی انگلیسی از سوی عناصر مسلح فلسطینی و افراط گرایان یهودی کشته شدند.
اوضاع فلسطین در حالت انفجار بود عربها نیز از انگلیسیها و یهودیها خشمگین بودند، چرا که از سلطه یهودیان به علت مهاجرت گسترده به فلسطین و کشتارهای سازمان یافته فلسطینیان نگران بودند.
آخرین کمیتهای که در این زمینه فعالیت کرد و سازمان ملل بر اساس تصمیم این کمیته در روز 29 نوامبر رأی خود را صادر کرد، کمیته یونسکوب بود. مجمع عمومی سازمان ملل متحد یک کمیته را مسئول بررسی اوضاع قیمومت بریتانیا کرده بود. در کمیته یونسکوب 11 نماینده از استرالیا ، کانادا ، اروگوئه، گواتمالا، پرو، ایران، هند، سوئد، هلند، جمهوری چک و یوگسلاوی حضور داشتند.
یهودیان پس از همراهی توطئه گونه جامعه جهانی برای انجام مذاکرات با سران ارشد شهرکسازی یهودی در فلسطین وقت گذاشتند. یکی از این افراد موشه شاریت نظریه پرداز و وزیر خارجه اولین کابینه رژیم صهیونیستی و نخستوزیر کابینه دوم اسرائیل شد.
با این وجود فلسطینیها مذاکره با این کمیته را رد و با تقسیم فلسطین مخالفت کردند. به همین علت کمیته مذکور با نمایندگانی از کشور اردن و سوریه نشستهایی را برگزار کرد، آنها همچنین از اردوگاههای آوارگان یهودی بعد از جنگ جهانی در اروپا دیدن کرده و نسبت به اوضاع آنها متأثر شدند. در پایان این دیدارها بیشتر اعضای کمیته تصمیم گرفتند که به نمایندگی انگلیس در فلسطین فوراً پایان داده و این کشور را میان یک دولت یهودی و یک دولت عربی تقسیم کنند.
ملت فلسطین تا حد زیادی قربانی بحران رهبری و توطئه شوم جهانی شد. این در حالی بود که سران صهیونیستها اوضاع مرتب و بسیار بسامانی داشتند. در حالی که یهودیان به صورت مستمر خواستار برپایی دولت بودند، فلسطینیان رهبران واقعی برای این موضوع نداشتند. "کمیته عالی عربی" نیز در واقع تجمعی از عناصر برجسته محلی بود که زیر نظر سایر دولتهای دیکتاتور عربی قرار داشتند. از سوی دیگر درگیریهای بین دو خانواده النشاشیبی والحسینی باعث تضعیف کامل رهبران فلسطینی شده بود.
براساس این طرح سازمان ملل باید شهرهای مقدس فلسطین از جمله قدس و بیت لحم تحت تمامیت بینالمللی قرار میگرفتند، قرار بود هر کدام از دولتها نظامی دموکراتیک و قانون اساسی متضمن حقوق بشر و و حقوق شهروندی برای تمامی ساکنان تدوین کنند. قرار بود دولت یهودی که بر 55 درصد از اراضی فلسطینی تسلط داشت، شامل 600 هزار یهودی و 500 هزار عرب باشد. دولت عربی نیز که در سایر اراضی فلسطین تشکیل میشد، مشتمل بر 725 هزار عرب فلسطینی و 10 هزار یهودی بود.
تمام ناظران مسائل سیاسی در خاورمیانه امروز می دانند که آمریکا حمایتی تقریبا خودکار از سیاست های اسرائیل را دنبال می کند. آنها کابینه اسرائیل را با بهترین و پیشرفتهترین تسلیحات مجهز میکنند ، این در حالی بود که در اواخر سال 1947 اوضاع به این ترتیب نبود و وزارت خارجه آمریکا خواستار عدم موافقت با تقسیم فلسطین اشغالی بود.
به گزارش مرکز اطلاع رسانی فلسطین، راز اصلی درک مواضع آمریکا در قبال تشکیل دولت اسرائیل در درک ماهیت مناسبات بینالمللی بین دو امپراتوری وقت یعنی آمریکا و اتحادیه جماهیر شوروی بود. از سویی هر کدام از طرفین آمریکایی و روسی به دنبال حل مشکل آوارگان یهود در اروپا بودند که ثبات این قاره را به هم زده بودند. یوسف هیکل پاشا سفیر مصر در سازمان ملل به صورت صریح در این باره میگوید: اگر سازمان ملل تصمیم به تقسیم فلسطین بگیرد، مسئولیت کشتار تعداد زیادی از یهودیان را باید بر دوش بکشد.
از سوی دیگر آمریکاییها تصور میکردند که تصمیم به تجزیه فلسطین و جنگی که در پی آن ایجاد میشود، خاورمیانه را به سمت نفوذ شوروی سوق میدهد، با وجود تمام این اوضاع "هری ترومن" رئیس جمهور وقت آمریکا نیازمند حمایتهای سیاسی یهودیان این کشور بود.
راه حل پیشنهادی آمریکا حمایت ملاحظه کارانه و تردید گونه از این تصمیم بود، این کشور تلاشی نیز برای قانع کردن دولتهای دیگر به پیوستن به این راهکار از خود نشان نمیداد. این در حالی بود که یهودیان نیازمند قانع کردن تعداد بیشتری بودند تا بتوانند اکثریت دو سوم را برای تصویب تقسیم فلسطین به دست آورند. در همین راستا لابی صهیونیستی که در آن زمان نیز به دنبال تحقق آرمانهای صهیونیستها در تشکیل دولت یهودی از طریق موافقت بینالمللی بود، تلاش بیامان خود برای تحقق این هدف را آغاز کرد.
از سوی دیگر جهان عرب فشارهای زیادی را برای عدم اعطای حق تشکیل دولت در اراضی فلسطین برای یهودیان وارد کرد، یوسف هیکل پاشا سفیر مصر در سازمان ملل متحد به صورت صریح تهدید کرد: «یک میلیون یهودی در مصر و سایر کشورهای اسلامی با آرامش زندگی میکنند و از تمامی حقوق شهروندی برخوردار هستند، طبعاً آنها مایل به مهاجرت به فلسطین نیستند، اما اگر دولت یهودی تشکیل شود، هیچ کس نمیتواند جلوی مصیبتهای ناشی از این تصمیم را بگیرد. نابسامانیها در فلسطین ایجاد خواهد شد و به سمت تمام کشورهای عربی پیش خواهد رفت و چه بسا به جنگ فرقهای منجر شود. اگر سازمان ملل تصمیم به تجزیه فلسطین بگیرد، باید مسئولیت ناآرامیهای خطرناک و کشتار تعداد زیادی از یهودیان را برعهده بگیرد.»
البته فشارهای صهیونیستها بیشتر از تهدیدات کشورهای عربی بود. 33 دولت از جمله آمریکا و شوروی بعلاوه سوئد ، نروژ ، لهستان ، فرانسه و بیشتر دولتهای آمریکای جنوبی به تجزیه فلسطین رأی دادند. تنها 13 کشور بر ضد این مصوبه رأی دادند که ازجمله آنها لبنان، مصر، سوریه، عراق، عربستان سعودی، یمن، پاکستان، ترکیه و ایران بود. 10 کشور نیز از رأی دادن امتناع کردند.
این مصوبه شادی زیادی بین اسرائیلیها ایجاد کرد، اذعان بینالمللی به دولت یهودی- حتی دولتی که کوچک باشد- برای یهودیان دستاوردی غیرقابل باور بود. اینجا بود که مهاجرت گسترده یهودیان به فلسطین در زمان قیمومت بریطانیا و با توطئه این کشور در نهایت از طریق قطعنامه تقسیم زمینه واگذاری فلسطین به یهودیان مهاجر را فراهم کرد و این گونه رژیم صهیونیستی در فلسطین تشکیل شد و حقوق تاریخی ساکنان اصلی این سرزمین پایمال گردید.
طرف فلسطینی که هر نوع همکاری با حل پیشنهادی برای تجزیه کشور را رد میکرد، نسبت به این مصوبه که یک تجاوز آشکار به شمار میرفت، زمان را از دست نداده و از روز بعد از صدور این مصوبه جنگ فراگیر بر ضد آن را آغاز کرد.
عربها در ماههای اولیه هدف جنگ خود را اینگونه ترسیم کرده بودند که این جنگ میتواند هر احتمالی برای تشکیل دولت یهودی در اسرائیل را از بین ببرد. با گذشت یک و نیم سال در اواسط سال 1949 بعد از جنگی که بسیاری از نیروهای ارتشهای عربی قربانی آن شدند، دولت اسرائیل اعلام موجودیت کرد و تاکنون به حیات خود ادامه داده است.
در حقیقت قطعنامه تقسیم خنجری بود که سازمان ملل با همدستی ابرقدرتهای جهان از پشت بر ملت فلسطین و امت اسلام وارد کرد و مشروعیتی غیرقانونی به مهاجران یهودی در فلسطین داد که هیچ حقی در این سرزمین جز یک سری ادعاهای به اصطلاح تاریخی نداشتند.