طی بیش از صد روزی که از مرگ این نوجوان سیاهپوست می گذرد، فرگوسن بار دیگر نژادپرستی و بی عدالتی نظام مند در آمریکا را نشان داد و به جهان ثابت کرد که مردم این کشور هنوز از این فرقه گرایی و تبعیض رنج می برند.
ویلیام ادوارد، جامعه شناس سرشناس و سیاهپوست آمریکایی عقیده داشت که بی عدالتی ساختاری در یک سیستم باعث می شود تفکیک نژادی به وجود آید. به باور افرادی همچون ادوارد، تفکیک و جداسازی رسمی بخش جدانشدنی ساختار سیاسی و اجتماعی آمریکا به حساب می آید.
این تفکیک نه تنها سیاهپوستان آمریکایی و افرادی همچون براون را شهروندان درجه دو به حساب می آورد، بلکه قوانینی را علیه آنها اعمال می کند که نژاد و هویت آنها را به تمسخر گرفته و مخالفان آنها را مبرا از خطا و اشتباه می داند.
اتفاقات بیش از صد روز گذشته در شهر فرگوسن ثابت کرد که سخنان ادوارد تا چه اندازه درست است. اظهارات این جامعه شناس در واقع تفکیکی را پیش بینی کرده بود که تا به امروز ادامه داشته و باعث شده قوانین به جای محافظت از جوامع مختلف، آنها را به حاشیه ببرد. سیاست، قانون و فرآیندهای مغرضانه آنها باعث شده بی عدالتی نژادی در تمام سطوح جامعه نفوذ کند.
فرقه گرایی ممکن است هم از لحاظ جغرافیایی و هم مفهومی برای آمریکایی های مدرن، موضوعی خارجی به نظر آید. اول این که به باور آنها، این مفهوم دلالت ضمنی به اختلافات قومی و قبیله ای دارد که ویژگی اصلی منطقه خاورمیانه به حساب می آید.
دوم این که این موضوع در واقع یک اختلاف و نزاعی است که مربوط به مذهب می شود. با این حال می توان گفت اگر اختلافات مذهبی دلیل اصلی درگیری ها در خاورمیانه است، اختلافات نژادی بیش از اندازه در آمریکا ریشه اصلی خشونت ها، اختلافات و نارضایتی ها به حساب می آید.
در واقع، فرقه گرایی در آمریکا به وسیله دو مفهوم و باور خیالی پرورش داده می شود. اولین باور و مفهوم می گوید نژادپرستی یک موضوع فردی و شخصی است؛ براساس این تفکر، ساختارهای سیاسی، اقتصادی و قانونی مسئولیتی در قبال رسیدگی به بی عدالتی های نژادی و فرقه ای ندارند. مفهوم دوم اینگونه اظهار می دارد که بسیاری از این ساختارها، منصفانه بوده و بدون تبعیض های نژادی و قومی فعالیت می کند. در حقیقت، این مفاهیم نه تنها معنایی کاریکاتورگونه از نژادپرستی داده و دامنه آن را محدود می کند، بلکه نشان نمی دهد ساختارهای دولتی چه نقش بسزایی در تقویت نژادپرستی در جامعه آمریکا دارند.
بنابر آمار رسمی، حدود 67 درصد از شهر فرگوسن را سیاهپوستان تشکیل می
دهند. با این حال، از 53 نیروی پلیس در این شهر، تنها سه نفر سیاهپوست
هستند.
هیات منصفه 12 نفره ای که حکم به برائت دارن ویلسون داد، از 9 سفیدپوست و
سه سیاهپوست تشکیل شده بود. اگر بخواهیم فرگوسن را از لحاظ جمعیت شناسی
بررسی کنیم، باید آن را یک جامعه سیاهپوست به حساب آوریم. این در حالی است
که نهادهای سیاسی، نیروهای پلیس و هیات منصفه این شهر را سفید پوستان تشکیل
می دهند.
بنابراین، تفکیک نژادی در فرگوسن در نهادهای قدرت نهادینه شده و این موضوع را می توان در حکم هیات منصفه ای دید که با نادیده گرفتن حق 14 هزار و 200 ساکن سیاهپوست این شهر، یک افسر سفید پوست متهم به قتل را تبرئه کرد.
با این اوصاف می توان گفت که سیاهپوستان اگرچه بخش زیادی از فرگوسن را تشکیل می دهند، اما توسط سفید پوستان کنترل می شوند. فرقه گرایی چه در شکل مذهبی و چه در شکل نژادی خود بندرت متقارن است. معمولا یک فرقه یا یک گروه در ساختار قدرت، نسبت به دیگران برتری دارد و با دستکاری فرآیندهای قانونی سعی می کند شرایط را به نفع خود تغییر دهد. توضیحات و باورهای عمومی مردم در مورد جنگ اعراب در کشورهای خاورمیانه بیشتر بر اختلافات فرقه ای متمرکز است. این باور باعث می شود بحران های پیچیده در هر کدام از این کشورها برای آنها آسان و ساده باشد. هم اکنون اختلافات نژادی آمریکایی ها را می توان در شهرها و ایالت های مهم این کشور مشاهده کرد؛ اقدامات تبعیض آمیز دادگاه ها، دستگیری و تحت پیگرد قرار دادن افراد سیاهپوست بدون دلیل و اتهام مشخص و این حقیقت که 61 درصد از جمعیت زندان های آمریکا را سیاهپوستان تشکیل می دهند، خود دلایلی است که بر این اختلافات نژادی صحه می گذارد.
در حالی که مفاهیم یاد شده سعی می کند روی نژادپرستی نهادینه شده در ساختار سیاسی و اجتماعی آمریکا سرپوش بگذارد، اما اتفاقات فرگوسن واقعیت تلخ بی عدالتی در آمریکا را نشان داد. به همین دلیل، معترضان فرگوسن نسبت به ساختار و سیستمی ناامید هستند که دائم حقوق اولیه شهروندانش را نقض می کند.
منبع: جام جم