به گزارش مشرق، حجت الاسلام دکتر محمدهادی مفتح فرزند شهید مفتح در خصوص همزمانی نامگذاری اخیر روز جهانی«مبارزه با خشونت و افراط گرایی» با سالگرد شهادت شهید مفتح گفت: گرچه این همزمانی به دلیل تاریخ میلادی و جهانی آن بوده است اما نباید شخصیت شهید مفتح و شعار اصلی انقلاب یعنی «وحدت حوزه و دانشگاه» در این روز تحت شعاع قرار بگیرد.
در ادامه این گفتگو که به مناسبت 27آذر ماه سالگرد شهادت دکتر مفتح صورت گرفته است، حجت الاسلام دکتر مفتح فرزند کوچک ایشان که فارغ التحصیل مهندسی برق از دانشکده فنی دانشگاه تهران و دکترای علوم و قرآن و حدیث و تحصیلکرده حوزه نیز می باشد، به چند سوال پاسخ داد. ایشان هم اکنون عضو هیئت علمی و معاون دانشکده الهیات دانشگاه قم بوده و مدرس درس خارج فقه در حوزه علمیه قم نیز میباشد.
* به نظر شما علت گمنامی شهید دکتر مفتح چیست؟
آیت الله خامنه ای در سخنرانی سال64 خود که به مناسبت سالگرد شهادت شهید در دانشگاه تهران برگزار شده بود فرمودند:«اندیشه وحدت حوزه و دانشگاهی که شهید مفتح آن را ابداع کرده است، باعث شده است که شخصیت ایشان مورد غفلت قرار بگیرد و من هم برای اینکه به سهم خودم این شهید را از غربت در بیاورم، این سخنرانی را به طور کامل به معرفی شخصیت ایشان اختصاص میدهم.»
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: کسانی که مورد لطف و عنایت خدا هستند، کارهای آنها بیشتر از نامشان در دنیا جلوه میکند و ما اگر این حدیث را در رابطه با شخصیت شهید مفتح مورد بررسی قرار دهیم؛ متوجه خواهیم شد که کاملا با شخصیت ایشان انطباق دارد چرا که اثر وجودی ایشان یعنی نظریه «وحدت حوزه و دانشگاه»، شناخته شده تر از نام ایشان در جامعه است.
در این ایام خیلی از اوقات نام ایشان مورد غفلت قرار میگیرد و همین غفلت وظیفه ی ما را سنگین تر میکند چون شخصیتهایی مثل شهید مفتح، علیرغم عمر کوتاهشان(51 سال و 6 ماه) اثر عمیقی را در جامعه ایجاد کردند؛ در مقابل ما افرادی را داریم که با اینکه عمر درازی هم دارند اما وقتی از دنیا میروند نام و یادشان بعد از چند سال به خاطرات سپرده می شود.
* آیا منظور از وحدت بین حوزه و دانشگاه مثلا وحدت بین رشتههای علوم انسانی است که هم در دانشگاه و حوزه تدریس می شود یا نه منظور وحدت کل حوزه با دانشگاه است؟
برداشت من این است که بحث در این زمینهها نیست متاسفانه شهید مفتح خیلی عمر نکردند تا منظور دقیق شان را از نظریه وحدت حوزه و دانشگاه تبیین کنند؛ ایشان تا قبل از انقلاب زمینه مناسبی برای این کار نداشتند چون دائم در زندان و تحت تعقیب و ممنوع المنبر بودند و بعد از انقلاب هم در همان شلوغیهای اول انقلاب، اولین سمینار وحدت حوزه و دانشگاه را در دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزار کردند اما متاسفانه عمر ایشان بیشتر کفاف نداد تا این نظریه را تبیین کنند.
من با توجه به مطالعات و تحلیلی که کرده ام به این نتیجه رسیده ام که شهید مفتح یک خلا و خطری را برای حوزویان و دانشگاهیان احساس می کردند. چون وقتی دانشجویان با حوزویان و عالمان در ارتباط نباشند از چه کسی می خواهند دین خود را بگیرند؟! یا خود مجبور هستند به سراغ منابع دینی بروند که چون تخصص ندارند، طبیعتا دین شان دین انحرافی می شود؛ یا باید بی دین شوند که بر سر دو راهی بی دینی و دین انحرافی قرار می گیرند. همان اتفاقاتی که ما قبل از انقلاب شاهد بودیم تعداد زیادی از دانشگاهیان متدین بودند اما چون همزبانی و ارتباط فکری با حوزویان و دین شناسان نداشتند نهایتا به شکل گیری گروه مجاهدین خلق یا ملی گراها منجر شد که دینشان، دین دقیقی نبود.مجاهدین خلق برای مدتی کلا دین را کنار گذاشتند و کمونیست شدند و آنهایی که هم به ظاهر مسلمان بودند در واقع منافق بودند.
این جوی که قبل از انقلاب در دانشگاه ها وجود داشت ریشه اش به عدم ارتباط و تعامل فکری بین حوزوی ها و دانشگاهیان بر میگشت.
* با توجه به اینکه شما هم فضای دانشگاه و هم حوزه را درک کرده اید، آیا تدریس رشته هایی مثل الهیات در دانشگاها که نیاز به روش اجتهادی و تخصص دینی دارد تدریس ناقصی نیست؟ آیا نباید این رشته کاملا از دانشگاه ها جدا شوند و در حوزه تدریس شوند؟
به نظر من کار درست تر این است که افرادی که میخواهند این رشته ها را در دانشگاه ها بخوانند حتما یا قبل و یا بعد از دانشگاه، دوره های حوزی را هم ببینند. اگر کسی به تنهایی و بدون ارتباط با حوزه بخواهد رشته ی الهیات و یا علوم اسلامی را که نیاز به تخصص و فقاهت دارد را در دانشگاه ها آموزش ببیند، نهایتا نمیتواند خیلی مفید باشد و شاید بعد از مدتی این تصور در او بوجود بیاید که در حوزه علوم اسلامی نظریه پرداز شده است که اگر دوره حوزوی را ندیده باشد، ممکن است خطرناک باشد.
یک زمانی این ایده مطرح بود که دانشکدههای الهیات بهتر است فقط از حوزهها دانشجو بگیرند؛ یعنی طلبه هایی که عمق فکری را در حوزه پیدا کرده اند به دانشگاه بیایند تا وسعت فکر را هم پیدا کنند، که اگر نهایتا به این شیوه هم عمل میشد، بهتر بود.
من همیشه به دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری میگویم حوزه به انسان عمق میدهد و دانشگاه به انسان وسعت فکر و لذا حتما باید دروس حوزه را در کنار دروس دانشگاهی بخوانند تا خیلی درگیر ظواهر نباشند و عمق هم پیدا کنند که جمع بین این دو میتواند یک نظریه پرداز خوب تربیت کند.
منبع: قاصدک نیوز
در ادامه این گفتگو که به مناسبت 27آذر ماه سالگرد شهادت دکتر مفتح صورت گرفته است، حجت الاسلام دکتر مفتح فرزند کوچک ایشان که فارغ التحصیل مهندسی برق از دانشکده فنی دانشگاه تهران و دکترای علوم و قرآن و حدیث و تحصیلکرده حوزه نیز می باشد، به چند سوال پاسخ داد. ایشان هم اکنون عضو هیئت علمی و معاون دانشکده الهیات دانشگاه قم بوده و مدرس درس خارج فقه در حوزه علمیه قم نیز میباشد.
* به نظر شما علت گمنامی شهید دکتر مفتح چیست؟
آیت الله خامنه ای در سخنرانی سال64 خود که به مناسبت سالگرد شهادت شهید در دانشگاه تهران برگزار شده بود فرمودند:«اندیشه وحدت حوزه و دانشگاهی که شهید مفتح آن را ابداع کرده است، باعث شده است که شخصیت ایشان مورد غفلت قرار بگیرد و من هم برای اینکه به سهم خودم این شهید را از غربت در بیاورم، این سخنرانی را به طور کامل به معرفی شخصیت ایشان اختصاص میدهم.»
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: کسانی که مورد لطف و عنایت خدا هستند، کارهای آنها بیشتر از نامشان در دنیا جلوه میکند و ما اگر این حدیث را در رابطه با شخصیت شهید مفتح مورد بررسی قرار دهیم؛ متوجه خواهیم شد که کاملا با شخصیت ایشان انطباق دارد چرا که اثر وجودی ایشان یعنی نظریه «وحدت حوزه و دانشگاه»، شناخته شده تر از نام ایشان در جامعه است.
در این ایام خیلی از اوقات نام ایشان مورد غفلت قرار میگیرد و همین غفلت وظیفه ی ما را سنگین تر میکند چون شخصیتهایی مثل شهید مفتح، علیرغم عمر کوتاهشان(51 سال و 6 ماه) اثر عمیقی را در جامعه ایجاد کردند؛ در مقابل ما افرادی را داریم که با اینکه عمر درازی هم دارند اما وقتی از دنیا میروند نام و یادشان بعد از چند سال به خاطرات سپرده می شود.
* آیا منظور از وحدت بین حوزه و دانشگاه مثلا وحدت بین رشتههای علوم انسانی است که هم در دانشگاه و حوزه تدریس می شود یا نه منظور وحدت کل حوزه با دانشگاه است؟
برداشت من این است که بحث در این زمینهها نیست متاسفانه شهید مفتح خیلی عمر نکردند تا منظور دقیق شان را از نظریه وحدت حوزه و دانشگاه تبیین کنند؛ ایشان تا قبل از انقلاب زمینه مناسبی برای این کار نداشتند چون دائم در زندان و تحت تعقیب و ممنوع المنبر بودند و بعد از انقلاب هم در همان شلوغیهای اول انقلاب، اولین سمینار وحدت حوزه و دانشگاه را در دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزار کردند اما متاسفانه عمر ایشان بیشتر کفاف نداد تا این نظریه را تبیین کنند.
من با توجه به مطالعات و تحلیلی که کرده ام به این نتیجه رسیده ام که شهید مفتح یک خلا و خطری را برای حوزویان و دانشگاهیان احساس می کردند. چون وقتی دانشجویان با حوزویان و عالمان در ارتباط نباشند از چه کسی می خواهند دین خود را بگیرند؟! یا خود مجبور هستند به سراغ منابع دینی بروند که چون تخصص ندارند، طبیعتا دین شان دین انحرافی می شود؛ یا باید بی دین شوند که بر سر دو راهی بی دینی و دین انحرافی قرار می گیرند. همان اتفاقاتی که ما قبل از انقلاب شاهد بودیم تعداد زیادی از دانشگاهیان متدین بودند اما چون همزبانی و ارتباط فکری با حوزویان و دین شناسان نداشتند نهایتا به شکل گیری گروه مجاهدین خلق یا ملی گراها منجر شد که دینشان، دین دقیقی نبود.مجاهدین خلق برای مدتی کلا دین را کنار گذاشتند و کمونیست شدند و آنهایی که هم به ظاهر مسلمان بودند در واقع منافق بودند.
این جوی که قبل از انقلاب در دانشگاه ها وجود داشت ریشه اش به عدم ارتباط و تعامل فکری بین حوزوی ها و دانشگاهیان بر میگشت.
* با توجه به اینکه شما هم فضای دانشگاه و هم حوزه را درک کرده اید، آیا تدریس رشته هایی مثل الهیات در دانشگاها که نیاز به روش اجتهادی و تخصص دینی دارد تدریس ناقصی نیست؟ آیا نباید این رشته کاملا از دانشگاه ها جدا شوند و در حوزه تدریس شوند؟
به نظر من کار درست تر این است که افرادی که میخواهند این رشته ها را در دانشگاه ها بخوانند حتما یا قبل و یا بعد از دانشگاه، دوره های حوزی را هم ببینند. اگر کسی به تنهایی و بدون ارتباط با حوزه بخواهد رشته ی الهیات و یا علوم اسلامی را که نیاز به تخصص و فقاهت دارد را در دانشگاه ها آموزش ببیند، نهایتا نمیتواند خیلی مفید باشد و شاید بعد از مدتی این تصور در او بوجود بیاید که در حوزه علوم اسلامی نظریه پرداز شده است که اگر دوره حوزوی را ندیده باشد، ممکن است خطرناک باشد.
یک زمانی این ایده مطرح بود که دانشکدههای الهیات بهتر است فقط از حوزهها دانشجو بگیرند؛ یعنی طلبه هایی که عمق فکری را در حوزه پیدا کرده اند به دانشگاه بیایند تا وسعت فکر را هم پیدا کنند، که اگر نهایتا به این شیوه هم عمل میشد، بهتر بود.
من همیشه به دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری میگویم حوزه به انسان عمق میدهد و دانشگاه به انسان وسعت فکر و لذا حتما باید دروس حوزه را در کنار دروس دانشگاهی بخوانند تا خیلی درگیر ظواهر نباشند و عمق هم پیدا کنند که جمع بین این دو میتواند یک نظریه پرداز خوب تربیت کند.
منبع: قاصدک نیوز