در اواخر جلسه، در حالیکه هیچ سوالی در ارتباط با ایران مطرح نشده بود، رئیس جمهور روسیه از مدیر جلسه خواست تا خبرنگاری از طرف ایران سوالی بپرسد. مدیر جلسه نیز به آقای «رجب صفروف» که یک ایران شناسِ روس-تاجیک است، اشاره کرد و او نیز از علت پایین بودن روابط اقتصادی میان ایران و روسیه، عدم اجرای قرارداد نفتی اخیر و چند موضوع حاشیهای دیگر سوال کرد. پوتین طوری به این سوالات پاسخ میگفت که گویی انتظار سوالاتی عمیقتر و مهمتر در مورد ایران را داشت. وی در خلال پاسخهای خود باوجود اینکه سوالی در مورد موضوع هستهای ایران پرسیده نشده بود، گریزی به این مسئله زد و گفت: «اگرچه دولت ایران در این مسئله انعطاف بسیار زیادی به خرج داده، اما نمیدانم چرا مسئله حل نمیشود؟». پوتین به همین مقدار قناعت کرده و چون سوال در این مورد نبود از توضیح بیشتر خودداری کرد.
«رجب صفروف» ایران شناسِ روس-تاجیک، که به جای خبرنگاری از ایران از پوتین سوال پرسید.
ضعف دستگاه سیاست خارجی در طراحی استراتژی های کلان
اینکه «رجب صفروف» کیست و چه رویکردی نسبت به منافع جمهوری اسلامی دارد مسئله این یادداشت نیست (هر چند با جستجویی کوتاه در اینترنت متوجه می شویم که وی دارای افکاری جالب و بی طرفانه نسبت به ایران است که می تواند برای پژوهشگران قابل تأمل باشد). اما سوال اصلی این است که به رغم وجود خبرنگاران ایرانی در مسکو، چرا آن ها در جلسه حضور پیدا نکردند و در صورت حضور، چرا سوالاتی محتوایی و عمیق در راستای منافع بلند مدت و کلان ایران در ارتباط با روسیه پرسیده نشد؟ چرا یک روس باید صدای جمهوری اسلامی ایران نه تنها در چنین جلسه مهمی بلکه در فضای کلی رسانهای روسیه باشد. اگر قرار باشد که خبرنگاران رسانههای ایرانی در چنین جلسه مهمی ایفای نقش نکنند، پس فلسفه وجودی دفاتر رسانهای ایران در روسیه چیست؟
البته نگارنده، علت اصلی رویدادهای مشابه این مسئله را ضعف دستگاه سیاست خارجی در طراحی استراتژی های کلان و عملیاتی می داند. نبود چنین استراتژی هایی، دست دستگاه رسانه ای را نیز از طرح و بررسی مسائل کلیدی و حیاتی خالی میکند و آنان را به ورطه پرداختن به مسائل ژورنالیستی غیر ضروری سوق میدهد که هیچ سودی در پرداختن به آن ها وجود ندارد و تنها جنبه رفع تکلیف و پرکردن گزارش پیدا می کند.
عدم تسلط کادر دفاتر رسانه ای ایران به زبان و نحوه فعالیت حرفه ای در فضای رسانه ای روسیه، ارتباط محدود با بدنه سیاسی و رسانه های این کشور، عدم استقلال از سفارت جمهوری اسلامی ایران و تمرکز غیر عادی بر انعکاس فعالیت های سفارت ایران به ویژه از زمان انتصاب سفیر جدید ایران در مسکو(حدودا از یک سال گذشته)، را می توان از جمله دیگر عوامل عدم تحقق وظایف اصلی این دفاتر در روسیه برشمرد.
اما فراتر از همه این مشکلات همانطور که بیان شد، عدم وجود استراتژیهای کلان و بلند مدت در قبال بسیاری از مناطق مهم و نیز کشورهای مختلف مهم ترین مشکل و بیماری مزمن سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، است. نبود استراتژی دو آسیب جدی را متوجه کشور مینماید. اولاًً سیاست خارجی را در موضع انفعالی قرار می دهد، ثانیاً پارامترهایی که نقش حفاظتی برای تحقق و پیگیری منافع حیاتی دارند، شکل نگرفته و این منافع به دلیل عدم قرارگیری در چهارچوبی معین، دائما در خطر تهدید قرار میگیرند.
فقدان استراتژی در جریان کاهش قیمت نفت
مثال بارز این فقدان در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، همانطور که تا این جای یادداشت به آن اشاره کوچکی شد، در قبال فدراسیون روسیه می باشد. نبود استراتژیهای کلان و بلند مدت در ارتباط با روسیه در حالی است که تهران سالهاست مسائل حیاتی سیاسی-امنیتی خود را با مسکو گره زده است. حتی از سال گذشته تاکنون نیز که روسیه با غرب وارد یک تخاصم تمام عیار شده و دو طرف بازارهای خود را به روی یکدیگر بسته اند، باز هم هیچ برنامه جدی از سوی دستگاه دیپلماسی ایران ارائه نگردیده است. بالعکس در مواردی با اقدام هایی نادرست مانند دامن زدن به اختلافات گذشته، دولت جدید نتوانسته استفاده مفیدی از این تخاصم کرده و با جذب اعتماد دولت و بازار روسیه در راستای پیشبرد اهدف اقتصاد بدون نفت گامی بردارد.
برای نمونه در جریانی مانند کاهش قیمت نفت منافع دولت ایران و روسیه به هم گره خورده و هر دو متحمل ضرر بسیاری خواهند شد.حتی در همین نشست خبری پوتین از این کاهش قیمت نفت با عنوان توطئه عربستان و آمریکا برای ضربه زدن به ایران و روسیه یاد کرد. روسیه نیز بودجه اش را با نفت صد دلار بسته است که با شرایط موجود تحقق آن بعید به نظر می رسد. حال برای جواب به این سوال که چرا استراتژی مشخصی برای اتحاد بین روسیه و ایران که دو کشور اول دارای ذخایرگازی جهان محسوب می شوند و دارای منابع انبوه نفتی هستند برای استفاده از این ذخایر عظیم نفتی و گازی به عنوان اهرم فشار کنترل قیمت نفت وجود ندارد، دوباره به مسئله نبود استراتژی کلان در مورد روسیه می رسیم.
جمع بندی
توجه و تمرکز بیش از اندازه، دستگاه دیپلماسی به مذاکرات هسته ای و توجه کمتر به عرصه سیاست گذاری های کلان، اگرچه ممکن است در کوتاه مدت منافعی را برای کشور به بار بیاورد، اما مطمئنا در طولانی مدت به نفع کشور نخواهد بود. به نظر میرسد دولت در حال حرکت در تاریکی میباشد و در مورد آنچه در آینده رخ میدهد تحلیل و برنامه مشخصی ندارد و صرفا با گرهزدن قضیهی به نتیجه رسیدن مذاکرات هستهای با تمام ابعاد سیاست خارجی و نوع رابطه دستگاه دیپلماسی با سایر کشورها سعی در پیش بُرد اهداف خود دارد، و نتیجه این نوع هدف گذاری چیزی جز اشتباهات محاسباتی در قبال متحدین و نیز دشمنان کشور نخواهد بود.
منبع: دیدبان