گروه جنگ نرم مشرق- اندکی پس از این که توماس ادیسون "دوربین ثبت تصاویر متحرک" را ابداع کرد، کارآفرینان مهاجر یهودی همچون "سام گولدوین" "جک وارنر" و "هری وارنر" هالیوود را به وجود آوردند. یهودیها بعداً سه شبکه عمده تلویزیونی در آمریکا را تاسیس کردند. "ویلیام پیلی" شبکه سیبیاس، "دیوید سارنوف" شبکه انبیسی و "لنارد گولدنسن" شبکه ایبیسی را وارد تلویزیون آمریکا کردند.
آیا یهودیهای صهیونیست، صاحب هالیوود و رسانههای آمریکایی هستند؟ آیا آنها از رسانه جهت تأثیرگذاشتن روی افکار عمومی آمریکاییها و تزریق سوگیری و پروپاگاندا به نفع صهیونیستها استفاده میکنند؟ آیا تا به حال شخصیتهای شرور ساخته دست صهیونیستها را دیدهاید؟ مثلاً اینکه در فلان فیلم، قهرمان داستان شخصی به نام "داوود" است؟ هالیوود به چه صورت به نفع صهیونیسم، پروپاگاندا میکند و در عین حال با چه تکنیکهای پیچیده و پیشرفتهای، دشمنان صهیونیستها را تخریب میکند؟ چهطور شد که یهودیهای صهیونیست از چند کمپانی خردهپا نظیر "نیکلودیان" در اوایل تاریخ هالیوود شروع کرده و به انحصار کامل هالیوود دست پیدا کردند؟ آیا این انحصار کامل، شامل امکانات تولید، انتشار و عرضه محصولات هالیوودی میشود؟
هالیوود تحت سلطه کامل رژیم صهیونیستی و لابیهای اسرائیلی است
یهودیهای اشکنازی که در عصر ظهور هالیوود از آلمان به آمریکا مهاجرت کرده بودند، سیستم "استودیویی" را خلق کردند و به هالیوود "لهجه یهودی" دادند. بر اساس تحقیق انجامشده در سال 1936، از بین 85 شخصیت حاضر در تولید فیلمها، 53 نفر آنها یهودی بودند. روشن است که یهودیها، هم به لحاظ پرستیژ و هم تعداد، دارای برتری بوده و اکنون نیز هستند. این که در حال حاضر، رؤسای همه استودیوهای فیلمسازی یهودی هستند، با 60 سال پیش هیچ تفاوتی نمیکند و شرایط، دستنخورده باقی مانده است. حدود دو-سوم از تهیهکنندگان شبکههای اصلی تلویزیونی و فیلمسازی آمریکا، یهودی هستند.
سلطه یهودیها بر صنعت سرگرمی، موضوعی است که در رسانههای مطرح جهان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این رسانهها نیز زیر سلطه یهودیها هستند. در دهه هشتاد میلادی، افراد مجبور بودند برای ورود به عالم سینما و تلویزیون، به همجنسگرا یا دوجنسه بودن تمارض کنند. یک باور قدیمی در لسآنجلس نهادینه شده است: "برای رسیدن به موفقیت باید یهودی شوید و حمایت کامل از اسرائیل داشته باشید."
یهودیهای هالیوود مانند اکثر یهودیهای فعال در حوزه رسانه و دانشگاه، غالباً "یهودیهای سکولار" هستند که نه در یهودیت ریشه دارند و نه در فرهنگ مسیحیت. حضور این تعداد یهودی در یکی از صنایع پردرآمد و مهم آمریکا، به اسرائیلیهای حاضر در هالیوود قدرت سیاسی بسیار زیادی میدهد.
از زمان اشغال فلسطین در سال 1948، روابط میان آمریکاییهای عالیرتبه در هالیوود و اسرائیل، رشد فزایندهای داشته است. تولیدات اولیه هالیوود نظیر فیلمهای "خروج" و "خانه خیابان گاریبالدی" در واقع کمپین اسرائیل برای شدت بخشیدن به جرایمش علیه ملت فلسطین است.
در سالهای اخیر، تغییر دید یهودیها، در لحن فیلمها نیز نمود پیدا کرده است. در این فیلمها، اسرائیل موجودیتی قوی و پیشرفته است که هر کس به حریمش تجاوز میکند، قلعوقمع میشود. خط داستانی این فیلمها اساساً یکی است: به اسرائیل حمله میشود و اسرائیل مجبور میشود که عکسالعمل نشان دهد.
مشهورترین کمپانیهای هالیوودی، همه رؤسای صهیونیست دارند
فیلم "جنگ جهانی زد" نمونه خوبی است از اینکه چگونه هالیوود صهیونیستی، رؤیای سران جنایتکار اسرائیل را روایت میکند. صحنه آغازین فیلم، فروپاشی همزمان شهرهای سراسر جهان را در پی هجوم زامبیها نشان میدهد. "لین" که تازه از سازمان ملل بازنشسته شده است، متوجه میشود که تنها کره شمالی و اسرائیل از این هجوم در امان ماندهاند. کره شمالی با کشیدن تمامی دندانهای شهروندانش و اسرائیل با ساختن دیواری عظیم به دور خودش موفق به کنترل زامبیها شدهاند. کشیده شدن دیواری به دور بیتالمقدس، برای شما آشنا نیست؟
"برد پیت" یکی از سرشناسترین هنرپیشههای هالیوود که شخصیت اصلی فیلم است، در صحنهای از فیلم، وقتی در اسرائیل است متوجه میشود که "دیوارسازی" در خون اسرائیلیهاست. کارگردان با نشان دادن این صحنهها میخواهد دیوار تبعیضآمیز اسرائیل را توجیه کند که در عالم واقع، میلیونها فلسطینی را ظالمانه زندانی کرده است.
در فیلم میبینیم که سازمان ملل و اسرائیل تنها نهادهای فعالی هستند که شاخه نظامیشان تحتالشعاع زامبیها قرار نگرفته است. نقش آمریکا در یک جمله رد میشود: "رئیسجمهور مرده است." تجهیزات و سلاحهای ارتشی که مقابل زامبیهای میایستد، به ظاهر آمریکایی است، با این حال به جز "نیروهای دفاعی اسرائیل" همه اونیفرمهای آبی سازمان ملل را بر تن دارند.
فیلمسازان و فیلمنامهنویسان این فیلم، فلسطین اشغالی یا آنچه را خود "کشور یهودی اسرائیل" میخوانند، منطقهای به تصویر کشیدهاند که "فلسطینیهای زامبی" را از بین میبرد. زامبیها تهدیدی همیشهحاضر برای یهودیهای "صلحطلب" نشان داده میشوند. رئیس موساد توضیح میدهد که ارتش همواره باید در آمادهباش کامل باشد، چراکه هر آن ممکن است حملهای به مردم یهودی صورت بگیرد، و اینگونه موضع خشن ارتش اسرائیل را توجیه میکند.
در یکی از سکانسهای فیلم، یکی از فرماندهان اسرائیلی به "برد پیت" میگوید: "در دهه 30 میلادی، یهودیها باورشان نمیشد که به اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشوند. سال 1972 باورمان نمیشد در بازیهای المپیک جمع بزرگی از ما را قتلعام کنند. ماه قبل از اکتبر 1973، تحرک ارتشهای عرب را دیدیم. با این حال، به اتفاق به این نتیجه رسیدیم که آنها تهدیدی برای ما نیستند. جالب اینجاست که یک ماه بعد، اعراب نزدیک بود همه ما را در دریا بیندازند. همین شد که تصمیم گرفتیم "تغییری" صورت دهیم. به این تغییر، "مرد دهم" گفتیم. یعنی حتی اگر 9 نفر از ما روی موضوعی به یک نتیجه واحد برسند، وظیفه نفر دهم این است که مخالفت کند. حالا هر چهقدر میخواهد موضوع بدیهی باشد، این فرد دهم باید پافشاری به خرج دهد و اصل موضوع را به باد انتقاد بگیرد."
"برد پیت" بازیگر سرشناس هالیوود، در فیلم صهیونیستی "جنگجهانی زد"
بیننده با دیدن فیلم، متوجه پروپاگاندای گسترده در سرتاسر آن میشود. در ابتدای بخشی که لوکیشن به بیتالمقدس میرود، کارگردان عنوان "اورشلیم-اسرائیل" را برای معرفی آن آورده است. اسرائیل بیتالمقدس را پایتخت خود میداند، اما در واقع هیچکدام از دولتهای جهان چنین ادعایی را به رسمیت نشناختهاند. حتی آمریکا که رفیق همیشگی اسرائیل است، چنین لقبی را برای بیتالمقدس به رسمیت نمیشناسد.
در پایان فیلم به این نکته برمیخوریم که جهان از اسرائیل دفاع نمیکند و این رژیم توسط زامبیها بلعیده میشود. چرا این اتفاق میافتد؟ فیلم میگوید این اتفاق به خاطر "نوعدوستی" اسرائیلیها به وقوع میپیوندد. همین نوعدوستی و عامگرایی فرهنگی اسرائیل در نهایت کار دستش میدهد و موجب میشود زامبیها بر همه چیز مسلط شوند.
"جنگ جهانی زد" این پیام روشن را در حمایت از اسرائیل دربرداشت که نوعدوستی و عامگرایی فرهنگی، نقاط ضعفی هستند که دست آخر جهان را از بین خواهند برد. روزنامه "تایمز اسرائیل" این فیلم را بهترین پروپاگاندای سینمایی بعد از فیلم "خروج"، اثر "اوتو پریمینجر" برای اسرائیل دانست.
"دانا گولدبرگ" و "گریم کینگ" مجریان طرح "جنگ جهانی زد" هستند و فیلمنامه، اقتباسی از رمان "مکس بروکس" است که در آن اسرائیل تنها "کشوری" معرفی میشود که این ذکاوت را دارد تا از حمله زامبیها جلوگیری کند. گولدبرگ، کینگ و بروکس همگی به صهیونیست بودن خود اذعان دارند.
"حرامزادههای لعنتی" عنوان فیلم هالیوودی دیگری است که در حمایت از اسرائیل ساخته شده است و اتفاقاً یکی از شخصیتهای اصلی این فیلم را هم "برد پیت" بازی میکند. به واسطه داستان خیالی این فیلم، تاریخ یهودیان و تاریخ کنونی اسرائیل با هم یکپارچه شدهاند و ارتباط تنگاتنگی با هم پیدا میکنند. در این فیلم، یک واحد ویژه از آمریکاییهای یهودی موسوم به "حرامزادههای لعنتی" فقط به خاطر این که به هیتلر بیاموزند معنای "انتقام یهودی" چیست، وارد جبههها میشوند. آنها در کمین گشتهای آلمان نازی مینشینند و بعد از به اسارت گرفتن آنها، به فجیعترین وضع ممکن نازیها را از پای درمیآورند.
صحنه کندن پوست سر یک سرباز نازی توسط یهودیها در فیلم "حرامزادههای لعنتی"
با این کارشان سبعیت کامل را به نمایش میگذارند. از هیچ کاری ابا ندارند: پوست سر یک آلمانی مرده را در میآورند، یا با چوب بیسبال جمجمه یک سرباز را خرد میکنند. عادت "حرامزادهها" این بود که همیشه یک آلمانی را زنده میگذاشتند تا شاهد سبعیت بیقیدوشرطشان باشد. اینگونه میشد که آلمانی زندهمانده، خبر این انتقامجویی یهودیها را به جاهای دیگر میرساند.
با روی پرده رفتن این فیلم، "سارا سیلورمن"، بازیگر و نویسنده، در توییتر خود نوشت: "این فیلم مرا تا ابد به خنده وامیدارد. "کوئنتین تارانتینو" کارگردان این فیلم، آدم دستبهخیری است و همه یهودیها باید یک نامه تشکرآمیز به او بنویسند."
این سؤال به ذهن میآید که چهطور میشود یک تهیهکننده یهودی که به اسرائیل و صهیونیسم وابسته است، پشت چنین فیلمی قرار دارد که یهودیها را اینقدر وحشتناک و هراسآور نشان میدهد؟ پاسخ، بسیار ساده است. صهیونیستها عاشق این هستند که انتقامگیر و بیرحم نشان داده شوند. از هیچکس پوشیده نیست که توهم "کیفر و مجازات" در روح و روان صهیونیستها و خطمشیهای اسرائیل ریشه دوانده است. اسرائیل میخواهد این تفکر را ترویج دهد که دیگر، یهودیها به عنوان گوسفند به قربانگاه برده نمیشوند.
در عمل، این بدین معناست که یهودیها از خودشان دفاع میکنند و این کار را با نهایت قدرت انجام میدهند. "انتقامجویی" یک مفهوم کلیدی در فهم رفتار اسرائیلیهاست. بهرغم نمایش تصویر ترسناک و وحشتآفرینی از یهودیهای انتقامجو در "حرامزادههای لعنتی"، صهیونیستها از قرار معلوم از این فیلم حمایت کرده و حتی شدیداً به آن علاقهمند شدند. با این تفاسیر، میتوان گفت که فیلم "حرامزادههای لعنتی" برای اسرائیلیها، نمایشدهنده تحقق یک رؤیا روی پرده سینما بود.
هالیوود در مورد مبحث "صهیونیسم" تنها یک دستور کار دارد و آن این است که همواره اسرائیل را مقدس نشان دهد و گروههای دیگر را براساس نژاد، باور، مذهب، عقاید سیاسی و حتی قومیت مورد تبعیض قرار داده و بد جلوه دهد.
قتلعام آلمانیهای حاضر در یک سینما در فیلم "حرامزادههای لعنتی"
"تو حریف زوهان نمیشوی" یک کمدی آمریکایی به کارگردانی "دنیس داگن" و تهیهکنندگی "آدام سندلر" در سال 2008 است. آدام سندلر نقش اصلی فیلم را نیز بازی میکند. سندلر و داگن، هر دو یهودی هستند و این بر هیچکس پوشیده نیست. داستان فیلم حول اتفاقاتی میگردد که برای "زوهان دویر" میافتد. زوهان یک کماندوی متعلق به ارتش به اصطلاح "ضدتروریست" اسرائیل است. وی ترتیبی میدهد تا بقیه خیال کنند مرده است. میخواهد از این فرصت استفاده کند و با فرار از شغل کنونیاش به آرزوی همیشگی خود، یعنی "آرایشگر شدن" در شهر نیویورک برسد. این سرباز سابق ارتش، یک اسرائیلی "مافوقبشر" اما دلرحم است. دشمن خونیاش یک تروریست فلسطینی به نام "فانتوم" است که "جان توتورو" نقش آن را بازی میکند. فانتوم وقتی میفهمد زوهان هنوز زنده است، رد او را تا نیویورک میگیرد.
این فیلم نمونه بارز شیطانی جلوه دادن فلسطینیها در فیلمهای هالیوودی است. در این فیلم، مبارزی فلسطینی به صورت یک افراطگرای دینی، تروریست ذاتی، عقبمانده و عصبی به نمایش درمیآید. فیلم این تصور را رواج میدهد که همه عربها به خصوص فلسطینیها نه تنها تهدیدی برای "حیات" اسرائیلیها هستند، بلکه "تمدن غربی" را نیز تهدید میکنند.
فیلم "مونیخ" محصول سال 2005 "استیون اسپیلبرگ" یکی از مشهورترین کارگردانان هالیوودی، نیز همین مسیر را دنبال میکند: تقدیر از ماشین جنگی اسرائیل، جلوه انسانی دادن به اعمال اسرائیلیهای قاتل و غیرانسان معرفی کردن شهروندان عادی فلسطین. این فیلم که براساس فیلمی در شبکه "اچبیاو" با عنوان "شمشیر گیدئون" ساخته شده است، عملیات "خشم خدا" را به تصویر میکشد. عملیات خشم خدا در واقع عملیات سری موساد جهت ردیابی و ترور اعضای گروهی موسوم به "سازمان سپتامبر سیاه" بود که تا آن زمان شناختهشده نبود. این فیلم، سازمان سپتامبر سیاه را مسئول ربودن و قتل 11 ورزشکار اسرائیلی در المپیک تابستانی 1972 معرفی میکند.
در فیلم مونیخ، جوخه مرگ اسرائیل به شدت درباره حفظ جان انسانهای بیگناه حساس است، که البته همگی شاهد حساسیت "واقعی" اسرائیل روی جان انسانهای بیگناه بودهایم! باز هم در این فیلم، ترور ازپیشبرنامهریزیشده، یک تاکتیک دردناک، اما لازم برای اسرائیل تصویر میشود. دست آخر میبینیم که اسرائیلیها، انسانهای باوجدان و نوعدوستی نشان داده میشوند، در حالی که فلسطینیها همواره و در هر صورت قاتلین شرور و بدکاری هستند.
تصویری از "فانتوم" تروریست فلسطینی در فیلم "تو حریف زوهان نمیشوی"
"مونیخ" جنبههای اخلاقی ترفندهای تروریستی را به چالش میکشد. در این فیلم، "هدف، وسیله را توجیه میکند" و "سربازان اسرائیلی از کشتن شعرا، نویسندگان و سیاستمداران فلسطینی در سراسر اروپا و لبنان، عذاب وجدان میگیرند." دلهره و اضطرابی که "رابرت" و دیگر اعضای تیم کشتار اسرائیل از خود نشان میدهند، در نظر یک بیننده فهیم، عجیب به نظر خواهد رسید، به این دلیل که مصاحبههای مستند با عوامل موساد نشان میدهد که آنها از لحاظ ایدئولوژیک به شدت و بدون هیچ عذاب وجدانی، مصمم به کشتن فلسطینیهای دشمن هستند. حس "تردید" و "وجدانی" که اسپیلبرگ میخواهد در اسرائیلیها نشان دهد، بههیچوجه در واقعیت وجود ندارد.
فیلم اسپیلبرگ، فلسطینیهای ساکن شهر بندری "یافا" را تنها باقلواپزهایی ماهر نشان میدهد. واقعیت این است که فلسطینیهای این شهر در سال 1948 از سوی نیروهای اسرائیلی به دریا ریخته شدند. در این حادثه، بسیاری غرق شدند و عده معدودی با قایق به لبنان گریختند و هیچگاه اجازه بازگشت به کشورشان نیافتند.
اسپیلبرگ برای اینکه مطمئن شود روایت این فیلم، کاملاً اسرائیلی خواهد بود، دو لابیگر برجسته را استخدام کرد: یکی "دنیس راس" معاون سابق وزیر خارجه آمریکا و دیگری "ایال ارد" یکی از شخصیتهای قدرتمند و کارکشته در زمینه روابط عمومی در تلآویو که در زمان آریل شارون، از استراتژیپردازان حرفهای و نزدیک به او بود.
از این دست فیلمها، بیشمار در تاریخ هالیوود ساخته شده و میشود. صنعت سینمای آمریکا هیچگاه چهره منفی اسرائیل را به مخاطبانش نشان نخواهد داد. البته اغلب مخاطبان هم تا آخر عمر به این واقعیت پی نمیبرند. هر کس بخواهد خلاف این تبلیغات حرفی بزند، بلافاصله متهم میشود که به یک قومیت خاص وفادار و بنابراین "ضدیهودی" است. هرگونه وفاداری، اگر جز به صهیونیستها باشد، یک "گناه مدرن" محسوب میگردد که عملاً به اندازه "گناه اول" (اشاره به ماجرای حضرت آدم) برای بشریت "ویرانگر" است.