گروه اجتماعی مشرق- برنارد لوئیس مورخی صهیونیست و یهودی تبار و از استراتژیست های برجسته ی سیاسی غرب است که همواره غرب را به بهره گیری از اختلاف نظرهای شیعه و سنی و زمینه سازی برای تجزیه ی کشورهای مسلمان دعوت می کند. این صهیونیست، اظهارنظرهای جالب توجهی در مورد مسلمانان دارد. به عنوان مثال در مصاحبهای به تاریخ 20/05/2005 می گوید: "اعراب و مسلمانان قومی فاسد هستند که دیگران را نیز فاسد کرده به تباهی میکشانند، نمیتوانی آنها را متمدن کنی و اگر آنها را به حال خود رها کنی، دنیا را با امواج تروریسم بشری خود، که تمدنها را نابود میکند و از بین میبرد، غافلگیر میکنند و جوامع بشری را تباه میسازند، به همین دلیل تنها راه حل مسالمتآمیز برای برخورد با آنها، اشغال مجدد کشورهای ایشان و استعمار سرزمینهایشان و از بین بردن فرهنگ مذهبی و اجتماعی آنهاست... تقسیم جهان اسلام و عرب به مناطق مجزا و منفک طایفهای و عشیرهای، امری ضروری است و در این میان نیازی به مراعات احساسات و مشاعر یا واکنش آنها نیست. شعار آمریکا در این عرصه باید این باشد که یا آنها را به قید و بند خویش درآوریم و بر آنها حاکم شویم یا اینکه آنها را به حال خود رها کنیم، تا تمدن ما را تباه کنند و به نابودی بکشانند."
(تصویر برنارد لوییس -استراتژیست صهیونیست-در کنار هنری کیسینجر -وزیر امور خارجه ی سابق آمریکا و از بنیانگذاران جنگ جمعیتی در دنیا- به تاریخ 12 سپتامبر 2012، نیویورک، مجمع دوستان آمریکاییِ دانشگاه تل آویو)
برنارد لوییس اگر چه یک یهودی صهیونیست است، ولی برای مقابله با دین مبین اسلام، به "پاپ بندیکت" -رهبر کاتولیک های دنیا- نامه می نویسد و نسبت به افزایش جمعیت مسلمانان و تشکیل "اروپای مسلمان" هشدار داده و از وی استمداد می کند. در یک سوی میدان، دشمن برای جلوگیری از امری که احتمال می دهد رخ دهد، اینگونه به فکر است و با بهره گیری از اراده های خبیث، به تقابل آشکار با جمعیت مسلمان می پردازد و در سوی دیگر ما...
متاسفانه ایران اسلامی که باید به دنبال تشکیل تمدن عظیم اسلامی باشد، نه تنها تاکنون به فکر "افزایش رشد جمعیت مسلمانان دنیا" که از ملزومات بی چون و چرای تحقق تمدن عظیم اسلامی است، نبوده، بلکه در 30 سال گذشته، رکورددار کاهش رشد جمعیت در دنیا نیز بوده است. چنانکه دکتر نیکولاس ابرشتات از محققان انستیتو انترپرایز آمریکا در مقاله ای با عنوان "کاهش باروری در جهان اسلام: تغییری فاحش که در کمال تعجب کسی متوجه آن نشده است" می گوید: "کاهش نرخ باروری در ایران طی 30 سال گذشته حیرتانگیز و معادل 70 درصد بوده است. این میزان یکی از سریعترین و چشمگیرترین آمارهای کاهش باروری در تاریخ بشر! بوده است." (ضمنا این مسئله نشان می دهد که اگر نرخ باروری در کشور افزایش نیابد، سرعت پیر شدن جمعیتمان نیز در تاریخ بشر بی نظیر خواهد شد)
هنگامی ماجرا ناگوارتر می شود که با مروری بر تاریخ تاسف بار اجرای طرح تنظیم خانواده در ایران، به این مساله می رسیم که: در مقطعی سازمان های جهانی، ایران را به عنوان الگوی کاهش رشد جمعیت برای کشورهای مسلمان عنوان کردند و کارشناسان متعددی از کشورهای اسلامی برای اجرای طرح قطع نسل مسلمین، در ایران اسلامی آموزش دیدند و سپس راهی کشورهای خود شدند.
اما حالا که مسئولین کشور به اشتباه بودن مسیر طی شده پی برده اند و با تاکیدات فراوان مقام معظم رهبری مواجه شده اند، چه کرده اند؟
ماجرای دست بردن در آمارهای جمعیتی برای خوشایند سازمان ملل در یک سو و حکایت تکیه زدن یکی از مخالفان تمام عیار جوان ماندن کشور، بر مهمترین مسند جمعیتی کشور در سوی دیگر. ماجرای طرح های مختلف مجلس که با گذشت مدت ها، به هیچ ثمری نرسیده اند و مدام بین مجلس و شورای نگهبان پاسکاری می شوند به یک طرف و ماجرای فضاحت بار برگزاری سمینار پویایی جمعیت کشورهای مسلمان در طرف دیگر. سمیناری که رسانه های کشور، آن را در راستای تحقق منویات هانتینگتون (نظریه پرداز جنگ تمدن ها) قلمداد کردند و در آن از همکاری نزدیک مدعوین خارجی سمینار، با تعدادی از دانشمندان صهیونیست پرده برداشتند. اما نکته ی جالبی که در رسانه ها پیرامون دعوت شدگان سوئیسی به این سمینار مطرح نشد، همکاری این افراد با خانم لاونشتاین بود. اما لاونشتاین کیست؟
دکتر آریلا لاونشتاین (Ariella Lowenstein) از اعضای هیئت مشورتی انجمن جهانی جمعیت و سالمندی دانشگاه سنت گالن سوئیس (WDA) و استادتمامِ مطالعات سالمندی دانشگاه حیفای اسرائیل است. دانشگاهی که از دانش آموختگان معروفش، کودککش هایی پلید از قبیل سپهبداشکنازی و سپهبدبنی گنتس -دو فرماندهستاد کل فرماندهی و عملیات ارتش رژیم صهیونیستی- هستند.
حال با توجه به این که در دانشگاه حیفا و در سال 2006، مرکز ایران شناسی راه اندازی می شود، آیا این امکان وجود ندارد که خانم لاونشتاین با این مرکز همکاری داشته باشد؟ چه رابطه ای بین این کارشناس سالمندی صهیونیست و علاقه ی همکارانش در سوئیس به موضوع جمعیت ایران وجود دارد؟ آیا ممکن است که هدف از برگزاری سمیناری با این مشخصات، کمک به تسریع سالخورده شدن جمعیت کشور بوده باشد؟ به راستی اگر خانم لاونشتاین ماموریت داشته باشد که روند سالخورده شدن جمعیت میهنمان را تسریع کند، باید چه سرخط هایی را به همکارانش بدهد و چگونه آنها را پشتیبانی کند تا مسئولان و اندیشمندان داخلی دچار اشتباه محاسباتی شوند؟ در این مجال به منظور پاسخ دادن به این سوالات، تنها به آن دسته از اسناد و اخباری اکتفا می کنیم که به صورت آشکار در اختیار عموم قرار دارد و عمدتا به عنوان اخبار از سمینار مزبور به بیرون درز کرده است.
تصویر دانشمند صهیونیست، دکتر آریلا لاونشتاین
- در این سمینار، به منظور تسریع روند سالخوردگی کشور، القای سه نوع مطلب، توسط مدعوین خارجی و برخی کارشناسان عمدتا ناآگاه داخلی در دستور کار بوده است:
1- وضع جمعیت کشور بحرانی نیست و اساسا بحث سالخوردگی آنچنان هم خطرناک نیست!
در نوزدهم مهرماه سال 1393 در برنامه ی پلاک 1 که از شبکه ی اول سیما پخش شد، سمینار پویایی جمعیت در کشوهای مسلمان، مورد پوشش خبری قرار گرفت. در قسمتی از این برنامه، خبرنگار صدا و سیما از خانم شهلا کاظمی پور، استاد جمعیت شناسی دانشگاه تهران می خواهد که در مورد بحران جمعیتی صحبت کند و این که آیا کشور درگیر این بحران می شود یا خیر؟
خانم کاظمی پور در پاسخ به این سوال می گوید: "ما از دید جمعیتی کلمه ی بحران را نمی توانیم به کار ببریم... این بحرانی که مفصل از آن بحث می شود این است که یک روزی ممکن است ما به بیش از بیست درصد جمعیت سالخورده برسیم ولی از دید ما جمعیت شناسان این بحران تلقی نمی شود!"
عادی و طبیعی نشان دادن وضعیت جمعیتی کشور در صحبت های آقای دکتر میرزایی** –دیگر استاد جمعیت شناسی دانشگاه تهران- نیز مشاهده می شود که در همین برنامه و در اظهار نظری عجیب می گوید: "ما از نقطه نظر کلان (جمعیت) واقعا وضعیت مطلوبی داریم" ایشان برای اثبات مدعای خود سعی می کند که نرخ باروری کشور را نیز بالاتر از حد واقعی نشان دهد و ضمن صحبت هایی می گوید: "در نرخ باروری کشور، بین اعداد یک و هشت دهم و یک و نه دهم بحث وجود دارد" که این ادعا نیز با دلایل متقن و مفصل مردود است، که بیان آنها در این مجال نمی گنجد ولی فی الجمله باید گفت که میزان واقعی نرخ باروری، طبق مستندات سازمان آمار، بین اعداد یک و نیم و یک و هفت دهم است که فاصله ای جدی با نرخ جایگزینی (دو و یک دهم) دارد و باید از آقای میرزایی پرسید که آمارش را از کدام منبع و مرجع داخلی یا خارجی نقل کرده است؟ ضمنا کتابی که دشمنان اسلام و ایران تهیه کرده اند و در همین سمینار نیز از آن رونمایی شد، میزان نرخ باروری را در سال 2010، یک و هفتاد و هفت صدم عنوان کرده است که طبق پیش بینیِ روند کاهشی نرخ باروری در آن کتاب، این میزان در زمان کنونی باید علی القاعده کمتر از یک و هفتاد و هفت صدم باشد. تصویر زیر، صفحه ی 330 از کتاب «پویایی جمعیت در کشورهای مسلمان» است که نشان می دهد، حتی بر اساس آمار دشمنان نیز، ادعای آقای دکتر میرزایی قابل اثبات نیست.
دکتر میرزایی پیش از این و در فروردین ماه سال جاری نیز، ضمن مطلبی در مجلّةی قدس گفته بود: "من خیال همه را راحت کنم که تا نیمهی دوّم قرن 21 میلادی، جمعیّت همهی کشورها سالخورده خواهد شد. این چیزی نیست که فقط مختصّ کشور ما باشد... در حال حاضر، کشورهای صنعتی مانند اروپا جمعیّتشان سالخورده است و این روند پس از جنگ جهانی دوّم آغاز شد. اتّفاقی هم برایشان نیفتاده است! و به خوبی کشورهایشان را اداره میکنند!"
میمنت حسینی چاوشی، محقق ایرانی تبار دانشگاه ملی استرالیا هم در ادامه ی سمینار مزبور و در یزد می گوید: "باروری در اکثر نقاط دنیا کاهش یافته است و یک همگرایی در تمام دنیا وجود داشته است. باروری در ایران در دهه 60 به بالاترین سطح و در دهه 90 به پایین ترین سطح خود رسید و در سال های اخیر هنوز به نقطه بحرانی نرسیده و در سطح 2 در نوسان بوده است" چنانکه مشاهده می شود، منظور این فرد نیز این است که بحرانی در کار نیست و دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. در سطح 2 بودنِ نرخ باروری نیز چنان که پیش از این عنوان شد، کذب محض است چرا که بیش از ده سال است که این آمار کمتر از 2 است و در این مدت نیز مدام از آن کاسته شده است.
در مورد بحرانی بودن وضعیت جمعیت کشور نیز سخن زیاد است و کارشناسان فراوانی از داخل و خارج کشور صراحتا به آن اذعان دارند، ولی شاید کوتاهترین راه برای اثبات بحران مزبور، اشاره به این سخن مقام معظم رهبری باشد که می فرمایند: "یكی از خطراتی كه وقتی انسان درست به عمق آن فكر می كند، تن او می لرزد، این مسئلهی جمعیّت است"(19/9/92)
2- سالخوردگی جمعیت کشور امری محتوم است
دکتر عباسی شوازی دبیر سمینار مزبور و رئیس موسسهی مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشور، وابسته به وزارت علوم، در این سمینار در یزد، آینده ی جمعیت کشور را یک جمعیت سالخورده ی باسواد عنوان می کند که هنوز امید به زندگی دارند.
خانم کاظمی پور نیز سالخورده شدن جمعیت کشور را امری محتوم می داند و در حاشیه ی سمینار می گوید: ساختار جمعیت ما تغییر خواهد کرد و از سمت جمعیت بسیار جوان که در دهه ی 60 داشتیم به تدریج به سمت جمعیت میانسال می رویم که پنجره ی جمعیتی است و بعد از این به سمت سالخوردگی می رویم که این وضعیت را 50 سال پیش، کشورهای توسعه یافته نیز داشته اند و الآن هم کشورهای آسیای جنوب شرقی دارند و ما هم مبتلا خواهیم شد...
همچنین خانم کاظمی پور در ادامه سعی دارد که پیری جمعیت را امری طبیعی و عادی نشان دهد، که بسیاری از کشورهای دنیا نیز با آن دست به گریبان هستند، دقیقا مانند دکتر سودابه احمد زاده -معاون هولکی اوز- (نماینده صندوق جمعیت سازمان ملل در ایران) که در این سمینار، کاهش میزان باروری را نه مختص ایران که امری مسری در بسیاری از کشورها عنوان می کند و می گوید:" بسیاری از کشورهای دنیا به ویژه کشورهای خاورمیانه تا سال 2050 کاهش میزان باروری را شاهد خواهند بود"
ولی در مورد القای این مطالب توسط این گروه از کارشناسان، باید متذکر شد که کشورهای توسعه یافته، زمانی دچار سالخوردگی شدند که توانسته بودند به لطف جمعیت جوان گذشته ی خود، به توسعه ی اقتصادی برسند، ولی در کشور ما که هنوز به پیشرفتی که شایسته ی آن است، نرسیده، در صورت ادامه ی روند کنونیِ کاهش رشد جمعیت، سالمندی با چنان سرعتی رخ خواهد داد که امکان رشد و پیشرفت را برای همیشه از کشورمان سلب خواهد کرد و ما را با مشکلات متعدد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی مواجه خواهد نمود. خوب است که در این زمینه به مقدمه ی بخش نخست کتاب "کاهش جمعیت و بازسازی سیاست قدرت های بزرگ"** نوشته ی فیلیپ لانگمن رجوع کنیم. وی می نویسد: "شدیدترین سقوط در باروری و سریع ترین نرخ های سالمندی جمعیت اکنون در کشورهای در حال توسعه در حال رخ دادن است، جایی که بسیاری از ملل در حال رشد سالمندی هستند، پیش از آن که ثروتمند شده باشند. ایران تحت حکومت روحانیت اسلامیِ نظامی، به طور کامل دوسوم از سطح باروری خود را کاست (از شش و شش دهم فرزند به ازای هر زن تا دو و یک دهم فرزند) و اکنون با سطح باروری کمتر از حد جایگزینی، قادر به حفظ جمعیت خود در طول زمان نیز نیست." (** این کتاب در سال 2012، توسط انتشارات پوتوماک واشنگتن منتشر شده است)
این مسئله در مقاله ی دکتر نیکولاس ابرشتات نیز مورد اشاره قرار گرفته، آنجا که می گوید: "با توجه به آمار اداره سرشماری آمریکا، ده کشوری که بیشترین جمعیت مسلمان را دارند، از جمله اندونزی، ایران، الجزایر، و مراکش، تا سال 2040 درصد افراد سالمند بالای 65 سال آنها از درصد سالمندان حال حاضر آمریکا بیشتر خواهد بود. با توجه به درآمد نسبتا پائین این کشورها، چگونگی مواجهه با نیازهای فزاینده ی پیش روی سالمندان یکی از چالش های جدی کشورهای مسلمان خواهد بود."
اما سوالی که باید از مدعوین این سمینار پرسید این که: آیا کشورهای توسعه یافته و کشورهای جنوب شرق آسیا و ... از سالمند شدن جمعیتشان راضی هستند؟ اگر چنین رضایتی در کار است، چرا به صورت گسترده و مداوم به کار فرهنگی و تعیین مشوق های مختلف اقتصادی برای فرزندآوری همت گمارده اند؟ آیا ما نیز باید راهپیمای آن مسیر اشتباهی باشیم که دیگران رفته اند و پشیمان شده اند؟
ناگفته نماند که ادعای محتوم بودن سالخوردگی جمعیت کشور که مدت هاست توسط جریانی خاص در کشور تبلیغ می شود، به شدت غیر علمی بوده و در مغایرت آشکار با بیانات مکرر مقام معظم رهبری است که معضل پیر شدن جمعیت کشور را قابل علاج می دانند ("من بارها این را به مردم عرض كردهام: پیر شدن كشور، كم شدن نسل جوان در چندین سال بعد، از همان چیزهائی است كه اثرش بعداً ظاهر خواهد شد؛ وقتی هم اثرش ظاهر شد، آن روز دیگر قابل علاج نیست؛ اما امروز چرا، امروز قابل علاج است" (۱۳۹۲/۰۲/۱۱) "نسل جوان را باید حفظ کرد" (۱۳۹۱/۰۷/۱۹))
3- از سالخوردگی جمعیت نترسید، چرا که می توان آن را مدیریت کرد!
دکتر هانس گروث (Hans Groth) رئيس انجمن جهانی جمعیت و سالمندی و از همکاران لاونشتاین صهیونیست، در خصوص سالخوردگی جمعیت می گوید: "سوئیس از کشورهایی است که بیشترین درصد افراد سالخورده را داراست. یکی از موضوعات مورد بحث در سوئیس این است که بهره وری اقتصادی را همزمان با افزایش درصد سالمندان بتوانیم حفظ کنیم، کشورهای اسلامی در این مسیر قرار دارند و بحث چالش سالخوردگی یکی از بحثهایی که این کشورها باید داشته باشند" منظور این فرد این است که ایران نباید به دنبال آن باشد که سالخورده نشود، بلکه باید به این فکر کند که چگونه از سالمندان آینده ی خود بیشترین بهره را ببرد. این فرد نیز در پی القای محتوم بودن سالخورده شدن جمعیت کشور است و سعی می کند، در موضوع جمعیت ذهن مسئولان و کارشناسان داخلی را از مسئله ی اساسی که افزایش نرخ باروری به منظور جلوگیری از سالخورده شدن جمعیت کشور است، منحرف کند. جالب است بدانیم که دکتر هانس گروث در کتابچه ی سمینار مزبور پیشنهاد کرده بود که جوامع مسلمان از طریق توانمندسازی زنان، به دنبال کاهش و کنترل بیشتر نرخ باروری باشند!
این خط فکری –تاکید بر مدیریت سالمندی به جای افزایش نرخ باروری- اخیرا به شدت توسط صندوق جمعیت سازمان ملل –حامی اصلی برگزاری سمینار مزبور- در ایران پیگیری می شود به گونه ای که دکتر هولکی اوز -نماینده ی این صندوق جمعیت در ایران- طی نشستی که در دوم مهرماه سال جاری و به منظور بررسی سند راهبردی ملی سالمندی برگزار شد، در اظهارنظری قابل تامل در مورد سالخوردگی جمعیت کشور و اهمیت سالمندان می گوید: "صندوق جمعیت ملل متحد به هر انسانی (سالمندان) به عنوان یک فرصت نگاه می کند نه یک چالش... صندوق جمعیت ملل متحد حمایت همه جانبه خود را از فعالیت های مربوط به پروژه سالمندان اعلام می دارد. می توانید روی تجربیات فنی و امکانات ما حساب کنید!"
ناگفته نماند که از منظر صندوق جمعیت به همان اندازه که یک سالمند فرصت به حساب می آید، به دنیا آمدن یک بچه، خطر، تهدید و چالش شمرده می شود و اگر چنین نبود قریب به یک ماه پس از اعلام موضع صریح مقام معظم رهبری که فرمودند: "من معتقدم که کشور ما با امکاناتی که داریم، می تواند صد و پنجاه میلیون نفر جمعیت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدام و تدبیری که می خواهد برای متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صد و پنجاه میلیون انجام بگیرد" (16/05/1390) آقای هولکی اوز به مركز بهداشت نور سعادت (يكي از مراكز تحت نظر مركز بهداشت جنوب تهران) نمی رفت و از ادامه داشتن انجام عمل های عقیم سازی دائمی، کسب اطمینان نمی کرد و این بازدید را رسانه ای نمی نمود. (تاريخ بازدید:27/6/1390) آیا این واقعه که علنا در خلاف جهت سیاست های کلی نظام در بحث جمعیت است، نشانه ای آشکار از علاقه ی وافر صندوق جمعیت سازمان ملل به عقیم سازی مسلمانان نیست؟
خلاصه آن که در سمینار پویایی جمعیت در کشورهای مسلمان، به زبان های مختلف گفته می شود که: «وضع جمعیت کشور بحرانی نیست و سالخوردگی جمعیت کشور امری محتوم است که آنچنان هم خطرناک نیست، چرا که می توان آن را مدیریت کرد...» و با این توصیفات، اساسا بحران جمعیت منتفی است. حال به نظر می رسد که با توضیحات ارائه شده، بتوان نقشی احتمالی برای خانم لاونشتاین اسرائیلی، در پروژه ی فریب کارشناسی جمعیت ایرانیان، کنار گذاشت اما در پایان چند سوال:
- راستی به چه دلیل برنارد لوییس صهیونیست، به پاپ نامه نوشت و برای این که در آینده، اروپا قاره ای مسلمان نشود یاری طلبید، ولی مسئولینِ اجرای بی قاعده ی طرح تنظیم خانواده، حتی پس از واقع شدن بحران جمعیت، به ولی امر مسلمین نامه ای ننوشتند و لااقل گزارشی از وضعیت اسفبار رشد جمعیت کشور ارائه نکردند؟ به راستی چرا زمانی که رهبر بزرگوار انقلاب در رابطه با بحران جمعیت فرمودند: «مسئولین کشور در این اشتباه سهیمند، خود بندهی حقیر هم در این اشتباه سهیمم. این را خدای متعال و تاریخ باید بر ما ببخشد» (۱۳۹۱/۰۷/۱۹) افرادی که مسئول مستقیم رخداد این بحران بوده اند و خویشتن را ولایتمدار می خوانند، نیامدند و در پیشگاه مردم معذرت نخواستند؟ بی شک اسلام و انقلاب نیازی به عذرخواهی این افراد ندارد، (هرچند ادب اقتضای دیگری دارد) اما در این میان این سوال نیز نبایستی بی پاسخ بماند که: چرا این افراد همچنان در پنهان و آشکار با سیاست نظام مبنی بر افزایش جمعیت مقابله می کنند؟ چرا در سمیناری شرکت می کنند که مسئولان آن سالخورده شدن جمعیت ایران اسلامی را امری محتوم می دانند؟ چرا موسسه ی تخصصی جمعیت، دشمنان اسلام و انقلاب را به ایران می آورد، سپس همکاران صهیونیست های پلید را اکرام کرده و از آنان می خواهد که برای "پویایی جمعیت مسلمانان" نسخه بپیچند؟! چه نکته ی مثبتی در این سمینار وجود داشته است که برخی آن را "يک رويداد مهم در تاريخچه پژوهش جمعيتی!" عنوان کرده اند؟
- طبق سخنان صریح رهبر معظم انقلاب اجرای سیاست تحدید موالید از سال 1371 به بعد اشتباه بوده است و باید جبران شود. حال مدعیان ولایتمداری، چرا همچنان به کارنامه ی خود در اجرای طرحی می بالند که نه یک سال و دو سال؛ بلکه بیست سال در مسیری اشتباه ادامه یافته و خسارتی عظیم را به جای گذاشته است و در این میان چه رخ داده که این افراد مدام از "طرح موفق تنظیم خانواده" سخن می رانند؟! با این توصیفات، این افراد در خود چه صلاحیتی را مشاهده نموده اند که اکنون پیگیر ارائه ی طرحی دیگر، اینبار برای افزایش جمعیت کشور هستند؟
آری اکنون از مشکلات بزرگی که بر سر راه اجرای سیاست های کلی نظام مبنی بر افزایش جمعیت، وجود دارد، این است که پایه گذاران و مجریان طرح تنظیم خانواده در کشور، همچنان با شیوه ای خاص و با لحنی ملایم تر، بر روی سیاست های پیشین پافشاری می کنند.
رهبر معظم انقلاب تاکنون لااقل هفده بار در سخنان خود، بر مساله ی جمعیت تاکید کرده اند اما به راستی تاکنون مردم و مسئولین به خصوص مجلس شورای اسلامی و دولت، برای رفع دغدغه های معظم له چه کرده اند؟
حکایت ما و دوستانمان، با برنارد لوییس، لاونشتاین و دوستانشان، حکایتی است دور و دراز.
حکایتی که ما را به یاد غربت امیرالمومنین علی علیه السلام می اندازد که با دلی پر آه می فرمود: «آنان در يارى از باطلشان متحدند و شما در راه حق متفرقيد.»