به گزارش مشرق، پاپ فرانسیس، رهبر مسیحیان کاتولیک در جریان سفر خود به فیلیپین در پاسخ به سؤال دختربچهای که از او پرسید: «چرا خداوند اجازه میدهد دختران کوچک به فحشاء و فساد کشیده شوند؟» در کمال تعجب گفت: «هیچ پاسخی برای این سؤال نیست!»
سایت رسای اندیشه برای آنکه این سؤال بیپاسخ نماند و دانسته شود که معارف دین تابناک پیامبر خاتم حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) داروی شفابخش انسان در همه تاریخ است، پای صحبتهای آیتالله تحریری، شاگرد علامه طباطبایی و مدرس عالی اسفار نشست. آنچه در ادامه میخوانید ماحصل این گفتگوست:
در جواب سؤالی که آن دختربچه فقیر و بیسرپرست از جناب پاپ پرسیده میتوان از دو منظر به پاسخ پرداخت که البته این دو منظر، در نقطه عبودیت به هم میرسند و در واقع یکی میشوند:
اول آنکه بخشی از این سؤال میتواند ناظر به مسأله خلقت انسان و عدالت الهی برگرددو اینکه چرا برخی از افراد واجد امکاناتی مادی و رفاهی خاص هستند و برخی دیگر خیر و فلسفه آن چیست؟ دوم آنکه بخشی از محتوای این پرسش به وظیفه انسانی افراد و وظیفه اجتماعی حاکم و رهبران سیاسی و مذهبی جامعه بازمیگردد که سهم و نقش آنان در بروز فقر و فحشاء و یا ممانعت از آن چقدر است؟
نکته مهم این است که بدانیم پاسخ به پرسشی که از آقای پاپ شده است در دو جهانبینی قابل پیگیری است:
1– جهانبینی الهی و توحیدی اسلام و سایر ادیان الهیِ تحریفنشده که پایهاش بر اصولی چون آزادگی، ظلمستیزی، یاری مظلوم، عبودیت خدا و... بناشده است.
2– جهانبینی مادی که برخی از اصول پذیرفتهشده و حتمی آن عبارتند از: آزادی محض، انسانمحوری، کسب منفعت و...
ما اینجا با تأکید بر جهانبینی توحیدی اسلام سؤال مذکور را به طور مختصر پاسخ میگوییم. در خصوص بحث اول اجمال بحث چنین است که خدای متعال، حکیم و قادر مطلق است. او انسان و جهان هستی را برای هدفی عالی آفریده است. هدف عالی الهی در خلقت، کمال موجودات است. البته باید بدانیم که کمال موجودات متناسب است با ظرف خلقت آنها که آیا موجودی است نباتی یا حیوانی و....
انسان چون اشرف مخلوقات الهی و ممتاز میان آنهاست از بالاترین ظرفیت تکاملی در عالم خلقت هم برخوردار است که البته خود این ظرفیت خاص را هم خدای رب العالمین برایش قرار داده است. رسیدن به تکامل الهی کوچک و بزرگ نمیشناسد. رسیدن به قله تکامل انسانی نیازمند داشتن نقشه مناسب، راهنمای خبره و تجهیزات کافی است. اجمال این دستورالعمل، پرهیزکاری و دوری از هوای نفس است.
حال باید دید اینکه کسی راه طغیان را انتخاب میکند و به جای قله سر از پرتگاه و سقوط درمیآورد، تقصیر کیست؟ اینکه او دست راهنما را رها کرده، نقشه مسیر را دور انداخته و گفته من آزادم و خودم همه چیز را میدانم و... و حالا به عمق دره، میان صخرههای سخت و سیاه و هزاران درنده سقوط کرده است؛ آیا تقصیر خداست؟
انسان صاحب اراده و اختیار آفریده شده است تا با تفکر و تعقل، درست را از نادرست بشناسد و برای درمان بیماریاش طبیبی ماهر بیابد. حال اگر چشمانش را بست و گفت: من هر دارویی را که دوست دارم میخورم و اتفاقا خورد و مرد، چه کسی را باید سرزنش کرد جز خود او. خدا به ما نعمت وجود انسانی بخشیده، وجودی که از روحش در ما قرار داده است. او ما را برای رسیدن به مقام خلیفةاللهی از راه پیرویِ انبیای بزرگ و معصوم آفریده است؛ پس ما نباید از خدای رحمان و رحیم طلبکار بوده و بگوییم من هم اگر فلان امکانات مادی برایم بود، راه درست را میرفتم و چون نبوده خطا کردم! تاریخ را بخوانید؛
افراد بسیاری بودهاند که با فقر و ناداری یا هزاران معضل دیگر به بالاترین موفقیتها رسیدهاند و اتفاقا بسیارند آنهایی که در اوج نعمت مادی بودهاند اما به قهقرای حیوانی لغزیدهاند. مهم این است که ما بدانیم برخلاف آنچه جهانبینی مدرنیته تبلیغ و ترویج میکند، خوشبختی و سعادت انسانی در رسیدن به ثروت و مقام و رفاهطلبی به هر قیمتی که باشد، نیست که اگر بود، این فاصله طبقاتی، این فقر و فحشاء، این حدّ از جرم و جنایت و آدمکشی و تبعیض نژادی نمیبایست در اروپا و خصوصا در آمریکا وجود میداشت!
قرنهاست که غرب کوشیده تا با کنارگذاشتن دین، نسخهی بدلی را به جای نقشه راه اصلیِ تکامل انسان جا بزند. او به بسیاری از مردم دنیا باورانده که مادیگرایی و مصرفگرایی و تکاثر در امور دنیایی مایهی انسانیت است. این همان نقشه راه قلابی است. اینکه آقای پاپ نتوانسته جواب بدهد، علتش این است که سیر فرهنگی آنها، در متن مادیگرایی است. اینها در این محیط رشد کردهاند. خواستهاند چارچوبی ظاهری از دین را حفظ کنند که البته آن را هم نمیتوانند.
گریه و حزن که هزینهای ندارد! اینکه در ابتدا گفتیم بخشی از پرسش آن دختربچه، ناظر به وظیفه حکومتی رهبران است به اینجا بازمیگردد. آن دختر به قصد مطالبه حق اجتماعی خودش، حق دینی و الهی دارد که یقهی مدیران جامعه را بگیرد و از آنها آرامش و امنیت لازم را مطالبه کند؛ اما پاپ به جای حل مسأله و عمل به وظیفه میگوید این سؤال جواب ندارد و اشک میریزد! این همان ناتوانی نسخه جعلی تکاملِ انسان است.
مسیحیت واقعی با این مفاسد مخالف است. با این سردمداران مخالف است اما مسیحیت فعلی نمیتواند علاج این دردها باشد. مسیحیت امروز جزئی از دنیای مدرنیته و مکتب اومانیسم محوری و اصالتِ منفعت است. از چنین دکتری شما نباید انتظار معالجه و بهبودی داشته باشید.
اگر ما از منظر توحیدی به هدف عالم نگاه کنیم آن وقت درمییابیم که دین، ارتقاء مادی و معنوی انسان را توامان سفارش کرده، اما نه اینکه اصالت با کسب ثروت باشد بلکه دین، تولید ثروتی را ستایش میکند که در مسیر عبودیت و تکامل معنوی انسان و جامعه قرار بگیرد. هدف، حرکت در مسیر پرستش خدای کامل مطلق و خداگونه شدن است و این یعنی انجام آنچه خدای آفریننده دوست میدارد و ترک آنچه که او دوست نمیدارد.
از اینجاست که عقل میگوید این هدف و برنامه، حتما راهنمای خبره میخواهد و میجوید تا او را بیابد. اسلام نمیگوید کسی به مقصد عالی خلقت و آرامش و امنیت میرسد که ثروتش قارونی باشد، نه، دین میگوید تو هر که هستی و در هر مقام و مکانی که هستی، به قدر توانت حرکت کن به سمت قله.
نقشه و راه و راهنما را هم مراقب باش گم نکنی. اساس داستان اینجاست که دنیای غرب با هزار فریب و نیرنگ، هدف آفرینش را در چشم مردم تغییر داده و در واژههایی مثل آزادی و حقوق بشر کادو کرده است.
در انتهای بحث شاید خالی از مناسبت نباشد که ببینیم اسلام جایگاه کودک و سهم آن در خانه و خانواده و اجتماع را چگونه دیده است:
1) کودک با بزرگترها از جهت روح انسانی مشترک است. از زمان کودکی روح الهی در وجود انسان دمیده میشود و در بستر زندگانی دنیا پرورش پیدا میکند. کودکان از جهت هدف خلقت با بزرگترها هیچ فرقی ندارند و آن رسیدن به مقام خلافه اللهی است.
2) با دقت در دستورات دینی میبینیم شرع مقدس توجه ویژهای به اداره زندگی مادی و معنوی کودک دارد؛ هم پدر و مادر در خانواده و هم جامعه در اجتماع برای رشد مادی و معنوی و ارتقاء فرهنگ اجتماعیِ کودک وظایفی به عهده دارند.
3) وظایف حقوقی و اخلاقی-تربیتی نسبت به کودک از اولین وظایفی است که بر عهده پدر و مادر است، که این وظایف تا زمانی که کودک به حالت خودکفایی برسد ادامه دارد. اول اینکه نام خوب برای فرزند بگذارند. دین، والدین را مکلف کرده است برای رفع نیازهای مادی کودک از راه حلال تلاش کنند. در هر زمانی تعلیمات مناسبی را به فرزندان آموزش دهند؛
از علوم گرفته تا آگاهی نسبت به واقعیات اجتماع. همچنین آداب خوردن، خوابیدن، معاشرت، آموزش قرآن، آداب دینی و انواع آدابی که انسان رشد انسان مرهون آگاهی به این آداب و مراعات کردن این آداب است. اینها، نشاندهنده این است که کودک شخصیت ویژهای از دیدگاه تعالیم دین نورانی اسلام دارد.
4) از دیدگاه دین و عقلا کودک رکن جامعه است؛ اجتماع از وجود فرزندان دوام و بقا پیدا میکند؛ چون زندگانی دنیا زندگانی توالد و تناسل است. همواره خدای متعال مقرر کرده است تا مسأله تکثیر نسل در زندگانی دنیا باشد. جامعه صالح در پرتو تعلیم و تربیت کودکان صالح پدید می آید. اگر به این مسأله توجهی نشود تأثیر نامطلوبی در جامعه انسانی میگذارد. چنانکه در جوامع غربی به این بعد تربیت کودکان توجه خاص نمیشود. اگرچه در غرب درباره بحثهای روانشناسی، روانکاوی و شخصیت کودکان زیاد کار شده است، اما تربیت واقعی که مناسب با شخصیت انسانی کودک باشد در آن جوامع به خاطر دور افتادن از معارف ادیان الهی مشاهده نمیشود.
5) در اسلام، احکام حقوقی گوناگونی برای کودکان بیان شده است که نشاندهنده این است که کودکان جایگاه ویژهای در جامعه انسانی و اسلامی و دینی دارند. در احکام اقتصادی کودک با اینکه تابع خانواه است، اما قابلیت مالکیت و نقل و انتقال اموال را تا یک حدی دارد. کودکان مانند بزرگترها از پدر و مادر و نزدیکان ارث میبرند. همچنین احکام جزائی و احکام قضایی و در ابواب مختلف فقه اسلامی احکام ویژهای برای کودکان بیان شده است.
اگرچه کودکان مکلف نیستند و از جانب خدای متعال وظایف شرعی بر عهده آنها نیست، اما وظایفی عرفی و عقلایی برای آنها بیان شده که نشان دهنده این است که باید این وظایف را در بستر خانواه و اجتماع یاد بگیرند و مراعات نکردن این وظایف تأثیرات سوئی را برای خانواده و جامعه به دنبال دارد.
6) در آیات متعددی از قرآن کریم بحث ایتام و کودکانی که پدر و مادر را از دست دادهاند مطرح شده است. این نشان میدهد که در نظام دین، کودکان جایگاه ویژهای دارند. جامعه و حکومت دینی نیز در این رابطه وظایفی بر عهده دارد؛ اگر کودکان سرپرستی نداشتند حکومت دینی موظف است آنها را سرپرستی و از همه حقوقشان دفاع کند. یکی از مسائلی که در رابطه با کودکان مطرح میشود مسأله ابراز محبت و مهربانی است. البته باید توجه داشت صدف رقت قلب و جاری شدن اشک به خاطر برخورد با یک کودک ضعیف، مسائل کوچکی است.
7) در قرآن و همچنین از سوی اولیاء دین دعاهایی برای فرزندان و اصلاح امورشان آمده است که این نشاندهنده جایگاه ویژه کودکان در جامعه دینی است. اینها وظایف تعلیمی و تربیتی نسبت به کودکان بود، البته در کنار این وظایف، وظایف گوناگون اجرایی را نیز باید توجه داشت که بر عهده مؤمنین و دینداران است. این یک کلیتی بود از مسائلی که اسلام نسبت به کودکان در نظر دارد.
سایت رسای اندیشه برای آنکه این سؤال بیپاسخ نماند و دانسته شود که معارف دین تابناک پیامبر خاتم حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) داروی شفابخش انسان در همه تاریخ است، پای صحبتهای آیتالله تحریری، شاگرد علامه طباطبایی و مدرس عالی اسفار نشست. آنچه در ادامه میخوانید ماحصل این گفتگوست:
در جواب سؤالی که آن دختربچه فقیر و بیسرپرست از جناب پاپ پرسیده میتوان از دو منظر به پاسخ پرداخت که البته این دو منظر، در نقطه عبودیت به هم میرسند و در واقع یکی میشوند:
اول آنکه بخشی از این سؤال میتواند ناظر به مسأله خلقت انسان و عدالت الهی برگرددو اینکه چرا برخی از افراد واجد امکاناتی مادی و رفاهی خاص هستند و برخی دیگر خیر و فلسفه آن چیست؟ دوم آنکه بخشی از محتوای این پرسش به وظیفه انسانی افراد و وظیفه اجتماعی حاکم و رهبران سیاسی و مذهبی جامعه بازمیگردد که سهم و نقش آنان در بروز فقر و فحشاء و یا ممانعت از آن چقدر است؟
نکته مهم این است که بدانیم پاسخ به پرسشی که از آقای پاپ شده است در دو جهانبینی قابل پیگیری است:
1– جهانبینی الهی و توحیدی اسلام و سایر ادیان الهیِ تحریفنشده که پایهاش بر اصولی چون آزادگی، ظلمستیزی، یاری مظلوم، عبودیت خدا و... بناشده است.
2– جهانبینی مادی که برخی از اصول پذیرفتهشده و حتمی آن عبارتند از: آزادی محض، انسانمحوری، کسب منفعت و...
ما اینجا با تأکید بر جهانبینی توحیدی اسلام سؤال مذکور را به طور مختصر پاسخ میگوییم. در خصوص بحث اول اجمال بحث چنین است که خدای متعال، حکیم و قادر مطلق است. او انسان و جهان هستی را برای هدفی عالی آفریده است. هدف عالی الهی در خلقت، کمال موجودات است. البته باید بدانیم که کمال موجودات متناسب است با ظرف خلقت آنها که آیا موجودی است نباتی یا حیوانی و....
انسان چون اشرف مخلوقات الهی و ممتاز میان آنهاست از بالاترین ظرفیت تکاملی در عالم خلقت هم برخوردار است که البته خود این ظرفیت خاص را هم خدای رب العالمین برایش قرار داده است. رسیدن به تکامل الهی کوچک و بزرگ نمیشناسد. رسیدن به قله تکامل انسانی نیازمند داشتن نقشه مناسب، راهنمای خبره و تجهیزات کافی است. اجمال این دستورالعمل، پرهیزکاری و دوری از هوای نفس است.
حال باید دید اینکه کسی راه طغیان را انتخاب میکند و به جای قله سر از پرتگاه و سقوط درمیآورد، تقصیر کیست؟ اینکه او دست راهنما را رها کرده، نقشه مسیر را دور انداخته و گفته من آزادم و خودم همه چیز را میدانم و... و حالا به عمق دره، میان صخرههای سخت و سیاه و هزاران درنده سقوط کرده است؛ آیا تقصیر خداست؟
انسان صاحب اراده و اختیار آفریده شده است تا با تفکر و تعقل، درست را از نادرست بشناسد و برای درمان بیماریاش طبیبی ماهر بیابد. حال اگر چشمانش را بست و گفت: من هر دارویی را که دوست دارم میخورم و اتفاقا خورد و مرد، چه کسی را باید سرزنش کرد جز خود او. خدا به ما نعمت وجود انسانی بخشیده، وجودی که از روحش در ما قرار داده است. او ما را برای رسیدن به مقام خلیفةاللهی از راه پیرویِ انبیای بزرگ و معصوم آفریده است؛ پس ما نباید از خدای رحمان و رحیم طلبکار بوده و بگوییم من هم اگر فلان امکانات مادی برایم بود، راه درست را میرفتم و چون نبوده خطا کردم! تاریخ را بخوانید؛
افراد بسیاری بودهاند که با فقر و ناداری یا هزاران معضل دیگر به بالاترین موفقیتها رسیدهاند و اتفاقا بسیارند آنهایی که در اوج نعمت مادی بودهاند اما به قهقرای حیوانی لغزیدهاند. مهم این است که ما بدانیم برخلاف آنچه جهانبینی مدرنیته تبلیغ و ترویج میکند، خوشبختی و سعادت انسانی در رسیدن به ثروت و مقام و رفاهطلبی به هر قیمتی که باشد، نیست که اگر بود، این فاصله طبقاتی، این فقر و فحشاء، این حدّ از جرم و جنایت و آدمکشی و تبعیض نژادی نمیبایست در اروپا و خصوصا در آمریکا وجود میداشت!
قرنهاست که غرب کوشیده تا با کنارگذاشتن دین، نسخهی بدلی را به جای نقشه راه اصلیِ تکامل انسان جا بزند. او به بسیاری از مردم دنیا باورانده که مادیگرایی و مصرفگرایی و تکاثر در امور دنیایی مایهی انسانیت است. این همان نقشه راه قلابی است. اینکه آقای پاپ نتوانسته جواب بدهد، علتش این است که سیر فرهنگی آنها، در متن مادیگرایی است. اینها در این محیط رشد کردهاند. خواستهاند چارچوبی ظاهری از دین را حفظ کنند که البته آن را هم نمیتوانند.
گریه و حزن که هزینهای ندارد! اینکه در ابتدا گفتیم بخشی از پرسش آن دختربچه، ناظر به وظیفه حکومتی رهبران است به اینجا بازمیگردد. آن دختر به قصد مطالبه حق اجتماعی خودش، حق دینی و الهی دارد که یقهی مدیران جامعه را بگیرد و از آنها آرامش و امنیت لازم را مطالبه کند؛ اما پاپ به جای حل مسأله و عمل به وظیفه میگوید این سؤال جواب ندارد و اشک میریزد! این همان ناتوانی نسخه جعلی تکاملِ انسان است.
مسیحیت واقعی با این مفاسد مخالف است. با این سردمداران مخالف است اما مسیحیت فعلی نمیتواند علاج این دردها باشد. مسیحیت امروز جزئی از دنیای مدرنیته و مکتب اومانیسم محوری و اصالتِ منفعت است. از چنین دکتری شما نباید انتظار معالجه و بهبودی داشته باشید.
اگر ما از منظر توحیدی به هدف عالم نگاه کنیم آن وقت درمییابیم که دین، ارتقاء مادی و معنوی انسان را توامان سفارش کرده، اما نه اینکه اصالت با کسب ثروت باشد بلکه دین، تولید ثروتی را ستایش میکند که در مسیر عبودیت و تکامل معنوی انسان و جامعه قرار بگیرد. هدف، حرکت در مسیر پرستش خدای کامل مطلق و خداگونه شدن است و این یعنی انجام آنچه خدای آفریننده دوست میدارد و ترک آنچه که او دوست نمیدارد.
از اینجاست که عقل میگوید این هدف و برنامه، حتما راهنمای خبره میخواهد و میجوید تا او را بیابد. اسلام نمیگوید کسی به مقصد عالی خلقت و آرامش و امنیت میرسد که ثروتش قارونی باشد، نه، دین میگوید تو هر که هستی و در هر مقام و مکانی که هستی، به قدر توانت حرکت کن به سمت قله.
نقشه و راه و راهنما را هم مراقب باش گم نکنی. اساس داستان اینجاست که دنیای غرب با هزار فریب و نیرنگ، هدف آفرینش را در چشم مردم تغییر داده و در واژههایی مثل آزادی و حقوق بشر کادو کرده است.
در انتهای بحث شاید خالی از مناسبت نباشد که ببینیم اسلام جایگاه کودک و سهم آن در خانه و خانواده و اجتماع را چگونه دیده است:
1) کودک با بزرگترها از جهت روح انسانی مشترک است. از زمان کودکی روح الهی در وجود انسان دمیده میشود و در بستر زندگانی دنیا پرورش پیدا میکند. کودکان از جهت هدف خلقت با بزرگترها هیچ فرقی ندارند و آن رسیدن به مقام خلافه اللهی است.
2) با دقت در دستورات دینی میبینیم شرع مقدس توجه ویژهای به اداره زندگی مادی و معنوی کودک دارد؛ هم پدر و مادر در خانواده و هم جامعه در اجتماع برای رشد مادی و معنوی و ارتقاء فرهنگ اجتماعیِ کودک وظایفی به عهده دارند.
3) وظایف حقوقی و اخلاقی-تربیتی نسبت به کودک از اولین وظایفی است که بر عهده پدر و مادر است، که این وظایف تا زمانی که کودک به حالت خودکفایی برسد ادامه دارد. اول اینکه نام خوب برای فرزند بگذارند. دین، والدین را مکلف کرده است برای رفع نیازهای مادی کودک از راه حلال تلاش کنند. در هر زمانی تعلیمات مناسبی را به فرزندان آموزش دهند؛
از علوم گرفته تا آگاهی نسبت به واقعیات اجتماع. همچنین آداب خوردن، خوابیدن، معاشرت، آموزش قرآن، آداب دینی و انواع آدابی که انسان رشد انسان مرهون آگاهی به این آداب و مراعات کردن این آداب است. اینها، نشاندهنده این است که کودک شخصیت ویژهای از دیدگاه تعالیم دین نورانی اسلام دارد.
4) از دیدگاه دین و عقلا کودک رکن جامعه است؛ اجتماع از وجود فرزندان دوام و بقا پیدا میکند؛ چون زندگانی دنیا زندگانی توالد و تناسل است. همواره خدای متعال مقرر کرده است تا مسأله تکثیر نسل در زندگانی دنیا باشد. جامعه صالح در پرتو تعلیم و تربیت کودکان صالح پدید می آید. اگر به این مسأله توجهی نشود تأثیر نامطلوبی در جامعه انسانی میگذارد. چنانکه در جوامع غربی به این بعد تربیت کودکان توجه خاص نمیشود. اگرچه در غرب درباره بحثهای روانشناسی، روانکاوی و شخصیت کودکان زیاد کار شده است، اما تربیت واقعی که مناسب با شخصیت انسانی کودک باشد در آن جوامع به خاطر دور افتادن از معارف ادیان الهی مشاهده نمیشود.
5) در اسلام، احکام حقوقی گوناگونی برای کودکان بیان شده است که نشاندهنده این است که کودکان جایگاه ویژهای در جامعه انسانی و اسلامی و دینی دارند. در احکام اقتصادی کودک با اینکه تابع خانواه است، اما قابلیت مالکیت و نقل و انتقال اموال را تا یک حدی دارد. کودکان مانند بزرگترها از پدر و مادر و نزدیکان ارث میبرند. همچنین احکام جزائی و احکام قضایی و در ابواب مختلف فقه اسلامی احکام ویژهای برای کودکان بیان شده است.
اگرچه کودکان مکلف نیستند و از جانب خدای متعال وظایف شرعی بر عهده آنها نیست، اما وظایفی عرفی و عقلایی برای آنها بیان شده که نشان دهنده این است که باید این وظایف را در بستر خانواه و اجتماع یاد بگیرند و مراعات نکردن این وظایف تأثیرات سوئی را برای خانواده و جامعه به دنبال دارد.
6) در آیات متعددی از قرآن کریم بحث ایتام و کودکانی که پدر و مادر را از دست دادهاند مطرح شده است. این نشان میدهد که در نظام دین، کودکان جایگاه ویژهای دارند. جامعه و حکومت دینی نیز در این رابطه وظایفی بر عهده دارد؛ اگر کودکان سرپرستی نداشتند حکومت دینی موظف است آنها را سرپرستی و از همه حقوقشان دفاع کند. یکی از مسائلی که در رابطه با کودکان مطرح میشود مسأله ابراز محبت و مهربانی است. البته باید توجه داشت صدف رقت قلب و جاری شدن اشک به خاطر برخورد با یک کودک ضعیف، مسائل کوچکی است.
7) در قرآن و همچنین از سوی اولیاء دین دعاهایی برای فرزندان و اصلاح امورشان آمده است که این نشاندهنده جایگاه ویژه کودکان در جامعه دینی است. اینها وظایف تعلیمی و تربیتی نسبت به کودکان بود، البته در کنار این وظایف، وظایف گوناگون اجرایی را نیز باید توجه داشت که بر عهده مؤمنین و دینداران است. این یک کلیتی بود از مسائلی که اسلام نسبت به کودکان در نظر دارد.