به گزارش مشرق، "امروز در كشورهاى پيشرفتهى مادى دنيا، يكى از كارهاى اساسى و يك رشتهى مهم، تدريس فلسفه براى كودكان است. خيلیها در جامعهى ما اصلاً تصور نميكنند كه براى كودك هم فلسفه لازم است. برخى تصور مي كنند فلسفه به معناى يك چيزِ قلمبه سلمبهاى است كه يك عدهاى در سنين بالا به آن توجه مي كنند؛ اين نيست. فلسفه شكل دادن فكر است، ياد دادنِ فهم كردن است، ذهن را به فهميدن و تفكر كردن عادت دادن است؛ اين از اول بايد به وجود بيايد. قالب مهم است.
اگرچه محتوا هم در همين فلسفهى كودكان حائز اهميت است، اما عمده شيوه است؛ يعنى كودك از اول كودكى عادت كند به فكر كردن، عادت كند به خردورزى؛ اين خيلى مهم است." مقام معظم رهبری 20/7/91
قدرت تمییز، استدلال و داوری نقشی مهم در زندگی افراد دارد. همواره در بین چند راهی انتخاب های گوناگون در مسیر زندگی کسی قادر به انتخاب راه صحیح و بهترین گزینه است که از قدرت تحلیل و درک عمیق ابعاد مختلف راه برخوردار باشد.
آنچه امروزه در جامعه مشاهده می کنیم نشان می دهد بیش تر تصمیم گیریها و انتخاب های ما بیش از آنکه برگرفته از تفکر و تعمق باشد، غالبا از احساسات و هیجانات نشات می گیرد که البته این مساله یعنی کم رنگ بودن ردپای تفکر در زندگی. این موضوع منحصر به جامعه ی ما نمی شود و از جمله مسائل جامعه بزرگ بشری به شمار می آید
از طرفی دنیای امروز در مسیری پیش می رود که انسان ها را از تفکر بی نیاز می کند. رسانه های برتر دنیای امروز خوراک فکری انسان ها را تامین می کنند و به مخاطبان اینگونه القا می کنند که نیازی به تصمیم گیری و انتخاب نیست، چرا که قبلا متخصصان بجای همه فکر کرده اند و به راهکار رسیدند و آن را به همه، القا می کنند. می توان گفت آنچه در آموزش و پرورش جامعه ی ما اتفاق می افتد بر حول همین محور است.
نظام آموزش پرورش ما که برپایه ی «محفوظات» شکل گرفته است، با انتقال اطلاعاتی به عنوان اصل و مبنا به دانش آموز، باعث می شود دانش آموز در پردازش اطلاعات حیران شده و طوطی وار به حفظ مسائل بپردازد و آرام آرام قدرت خلاقیت و نوآوری خویش را از دست دهد. بدین ترتیب در طی یک فرآیند تحصیلی 12ساله، ذهن پویا و کنجکاو کودک 7 ساله، به جایی می رسد که کنجکاوی و پویایی، جای خود را به تقلید و کلیشه گرایی میدهد.
«[غربیها] شيوههاى آموزش و پرورشىِ خوبى داشتند و ما هم از آنها ياد گرفتيم. اينكه دبستانها از مكتبخانههاى قديم بهتر بود؛ دبستان، دبيرستان، تقسيمبندىها، خوب بود، اينها را كه ما رد نميكنيم؛ اينها مفيد است؛ اما بالاخره چقدرش، چهجورش، با كدام رويكردش، ما ديگر به اين توجه نكرديم و يكپارچه گرفتيم. آنها گفتند شش كلاس اينجور باشد، شش كلاس آنجورى باشد، ما همان را آورديم. بعد، آنها روششان را تغيير دادند، پنج كلاس و سه كلاس و فلان، ما هم اين را ياد گرفتيم، آورديم. خوب، اينكه نميشود. آنها كتاب درسى با درسهاى مختلف داشتند، گفتند اينها را تعليم بدهيد، ما هم همينطور اين تراكم تعليمات را فرا گرفتيم. شيوهى سازماندهى آموزش پرورش هم از لحاظ قالب، هم از لحاظ محتوا يك شيوهى تقليدى محض است. اين درست نيست. ما بايد نگاه كنيم ببينيم چه لازم داريم، اين شيوهاى كه هست، كجايش معيوب است. اين شيوه عيوبى دارد كه يكى از عيبهايش همين حافظهمحورى است به جاى فكرمحورى. آموزش و پرورش ما حافظهمحور است. بچهها بايد همينطور دائم محفوظات درست كنند». (مقام معظم رهبری 12/2/87)
همچنین علوم عقلی چون فلسفه و منطق، که داعیه دار پرورش قدرت تفکر و استدلال هستند آنقدر درگیر انتزاعیات و امور دور از زندگی آحاد مردم شده اند که به نظر می رسد قدرت اثرگذاری در زندگی روزمره را ندارند، نکته ای که مقام معظم رهبری در یکی از بیاناتشان به آن اشاره کرده اند: «نقص فلسفهى ما اين نيست كه ذهنى است - فلسفه طبعاً با ذهن و عقل سروكار دارد - نقص فلسفهى ما اين است كه اين ذهنيّت امتداد سياسى و اجتماعى ندارد. فلسفههاى غربى براى همهى مسائل زندگى مردم، كم و بيش تكليفى معيّن مىكند: سيستم اجتماعى را معيّن مىكند، سيستم سياسى را معيّن مىكند، وضع حكومت را معيّن مىكند، كيفيت تعامل مردم با همديگر را معيّن مىكند؛ اما فلسفهى ما بهطور كلّى در زمينهى ذهنيّاتِ مجرّد باقى مىماند و امتداد پيدا نمىكند». (بیانات در دیدار جمعى از نخبگان حوزوی-1382/10/29)
بدین جهت، در غرب آرام آرام جنبش «فلسفه کاربردی» شکل می گیرد. فلسفه ای که با زندگی مردم سر و کار داشته باشد و بتواند در تصمیمات و مسائل روزمره از آنها دستگیری کند. اما چون دوران دانشگاه برای آموزش چنین فلسفه ای بسیار دیر است بهترین راه شروع آموزش از دوران کودکی است. برهمین اساس و درجهت رفع نواقص سیستم آموزش و پرورش و ارتقای مهارت تفکر، استدلال و تمییز، شاخه ای از فلسفه با عنوان «فلسفه برای کودکان» متولد شد. در اینجا فلسفه برخلاف تصور عموم به معنای خاص آن، یعنی "فلسفه ی محض و مجموعه ای از مسائل و مفاهیم دشوار" نیست. منظور از فلسفه در این تعبیر "مهارت" است. مهارت استدلال، داوری و انتخاب. در این نوع نگاه به آموزش و تربیت، 4 نوع تفکر مورد توجه قرار میگیرد:
«اگر آموزش و پرورش در يك كشور ارتقاء پيدا بكند و اصلاح شود، در اقتصاد، سلامت و بهداشت، محيط زيست، مرگ و مير، بارورى، زيبايى و هنر، رفتارهاى گوناگون مردم در سطح جامعه با يكديگر، و فراتر از همهى اينها، در دين، فلسفه و اخلاق تأثير خواهد گذاشت. امروز در دنيا به زبان كودكى به كودكان فلسفه مىآموزند؛ يعنى چيزى كه از نظر بعضى از طراحان كشور ما بىمعنى است؛ فكر مىكنند فلسفه مخصوص آدمهاى ريش و سبيلدار و كسانى است كه يك سنى از آنها گذشته باشد. نگاه مدرن به مسائل حيات، امروز پيشروان علمى دنيا را به اينجا رسانده كه بايد فلسفه را از دورهى دبستان به كودكان تعليم داد؛ البته با زبان كودكى». (مقام معظم رهبری 1385/02/12)
طبق آخرین آمارها، برنامه فلسفه برای کودکان هم اکنون در بیش از 30 کشور جهان، از استرالیا گرفته تا ایسلند، بلغارستان، کانادا، برزیل و ...، به شانزده زبان درحال اجرا است. هدف از اجرای این برنامه این است که به کودکان یاد داده شود چگونه فکر کنند، به سخنان و آرای مختلف گوش کنند، آنها را بفهمند و ارزیابی و نقد کنند و بهترین ها را انتخاب کنند، نه اینکه کورکورانه تابع مُـدها، هیجانات و آداب و رسوم نادرست باشند.
با توجه به بررسیهای به عمل آمده در این حوزه، مشخص شده است که میان برنامه فلسفه برای کودکان و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی شباهت های زیادی وجود دارد که عمده ترین وجه تشابه را می توان دعوت به تفکر و تعمق دانست. آنچه مسلم است در متون دینی و آیات و روایات ما تفکر و تعمق بسیار ارزشمند تلقی شده و مورد تاکید واقع شده است تا آنجا که «یک ساعت تفکر از هفتاد سال عبادت بالاتر است». از طرف دیگر نباید از اهمیت دوران کودکی برای آموزش و پرورش درست غافل شد، چنانچه در روایات نیز به این مساله اشاره شده است که «العلم فی الصغر، كالنقش فی الحجر» (دانش در كودكی، مانند نقش پایدار در سنگ است). همچنین، بسترهای فرهنگی و پشتوانه تاریخی ایرانی، زمینه ساز ارائه چنین رویکردی است.
دکتر قراملکی، از اساتید بزرگ فلسفه و منطق و از پیشگامان فلسفه برای کودکان در ایران، معتقد است:
«ما در تمدن اسلامی، زمینههای بسیار مناسبتری نسبت به غرب در باب فلسفه و کودک داریم. در اصل، فلسفه و کودک از بسترهای معرفتی ما جان میگیرد و متولد میشود. اگر این بسترها را مورد مطالعه تطبیقی قرار دهیم، میبینیم که بستر آن در جامعه اسلامی ما بسی مهیاتر از غرب است. چرا که در فرهنگ اسلامی نگاه به کودک، یک بحث ریشهای است. فقه، حقوق و ادبیات ما نگاه خاصی به کودک دارد. حقوق کودک برای ما مهم بوده و هست. از آنطرف تعداد قصههای رمزی و داستانهای فلسفی در فرهنگ ما خیلی بالا است.
بسیاری از بخشهای "کلیله و دمنه" و حتی "مرزباننامه"، بر میگردد به مهارتهای تفکر و مهارتهای زندگی که به معنی مهارتهای فلسفی است. کتابهای شیخ الرئیس و شیخ اشراق هم که بصورت رمزی نوشته شدهاند از این قبیلند. بخش بزرگی از کتاب آداب المتعلمین برمیگردد به مهارتهای کودکان و نوجوانان که در معرض آموزش و پرورش هستند. بنابراین زمینه و بسترهای مناسب برای تولد فلسفه و کودک در ایران وجود دارد». بدین ترتیب اهمیت و جایگاه برنامه فلسفه برای کودکان در فرهنگ ما روشن می شود.
درباره پیشینه این برنامه در ایران، برخی بر آنند که ابوریحان بیرونی، دانشمند مشهور ایرانی، اولین کسی است که با نگارش "کتابالتفهیم" (درباره آموزش مقدمات ریاضی و نجوم به کودکان) و تقدیم آن به کودکی خیالی به نام ریحانه، گام اول را در این عرصه برداشته است. شیوه نگارشالتفهیم بدینگونه است که نخست ریحانه (کودک خیالی)، پرسشهای خود را مطرح میسازد و پس از آن، ابوریحان به پاسخ آنها میپردازد متأسفانه بعد از ابوریحان کسی راه او را پینگرفت و بدین ترتیب این شیوه بدیع آموزشی او به فراموشی سپرده شد.
با تمام این اوصاف فلسفه برای کودکان با وجود برخی اقدامات انجام شده در کشور، هنوز در آغاز راه است. نظام آموزشی کشور ما به برنامه ای همچون فلسفه برای کودکان نیازمند است. برنامه ای که متناسب با فرهنگ و باورها و اعتقادات غنی اسلامی-ایرانی ما باشد و به پرورش استدلال و داوری کودکان کمک کند.
منبع: ماهنامه قبیله هابیل
اگرچه محتوا هم در همين فلسفهى كودكان حائز اهميت است، اما عمده شيوه است؛ يعنى كودك از اول كودكى عادت كند به فكر كردن، عادت كند به خردورزى؛ اين خيلى مهم است." مقام معظم رهبری 20/7/91
قدرت تمییز، استدلال و داوری نقشی مهم در زندگی افراد دارد. همواره در بین چند راهی انتخاب های گوناگون در مسیر زندگی کسی قادر به انتخاب راه صحیح و بهترین گزینه است که از قدرت تحلیل و درک عمیق ابعاد مختلف راه برخوردار باشد.
آنچه امروزه در جامعه مشاهده می کنیم نشان می دهد بیش تر تصمیم گیریها و انتخاب های ما بیش از آنکه برگرفته از تفکر و تعمق باشد، غالبا از احساسات و هیجانات نشات می گیرد که البته این مساله یعنی کم رنگ بودن ردپای تفکر در زندگی. این موضوع منحصر به جامعه ی ما نمی شود و از جمله مسائل جامعه بزرگ بشری به شمار می آید
از طرفی دنیای امروز در مسیری پیش می رود که انسان ها را از تفکر بی نیاز می کند. رسانه های برتر دنیای امروز خوراک فکری انسان ها را تامین می کنند و به مخاطبان اینگونه القا می کنند که نیازی به تصمیم گیری و انتخاب نیست، چرا که قبلا متخصصان بجای همه فکر کرده اند و به راهکار رسیدند و آن را به همه، القا می کنند. می توان گفت آنچه در آموزش و پرورش جامعه ی ما اتفاق می افتد بر حول همین محور است.
نظام آموزش پرورش ما که برپایه ی «محفوظات» شکل گرفته است، با انتقال اطلاعاتی به عنوان اصل و مبنا به دانش آموز، باعث می شود دانش آموز در پردازش اطلاعات حیران شده و طوطی وار به حفظ مسائل بپردازد و آرام آرام قدرت خلاقیت و نوآوری خویش را از دست دهد. بدین ترتیب در طی یک فرآیند تحصیلی 12ساله، ذهن پویا و کنجکاو کودک 7 ساله، به جایی می رسد که کنجکاوی و پویایی، جای خود را به تقلید و کلیشه گرایی میدهد.
«[غربیها] شيوههاى آموزش و پرورشىِ خوبى داشتند و ما هم از آنها ياد گرفتيم. اينكه دبستانها از مكتبخانههاى قديم بهتر بود؛ دبستان، دبيرستان، تقسيمبندىها، خوب بود، اينها را كه ما رد نميكنيم؛ اينها مفيد است؛ اما بالاخره چقدرش، چهجورش، با كدام رويكردش، ما ديگر به اين توجه نكرديم و يكپارچه گرفتيم. آنها گفتند شش كلاس اينجور باشد، شش كلاس آنجورى باشد، ما همان را آورديم. بعد، آنها روششان را تغيير دادند، پنج كلاس و سه كلاس و فلان، ما هم اين را ياد گرفتيم، آورديم. خوب، اينكه نميشود. آنها كتاب درسى با درسهاى مختلف داشتند، گفتند اينها را تعليم بدهيد، ما هم همينطور اين تراكم تعليمات را فرا گرفتيم. شيوهى سازماندهى آموزش پرورش هم از لحاظ قالب، هم از لحاظ محتوا يك شيوهى تقليدى محض است. اين درست نيست. ما بايد نگاه كنيم ببينيم چه لازم داريم، اين شيوهاى كه هست، كجايش معيوب است. اين شيوه عيوبى دارد كه يكى از عيبهايش همين حافظهمحورى است به جاى فكرمحورى. آموزش و پرورش ما حافظهمحور است. بچهها بايد همينطور دائم محفوظات درست كنند». (مقام معظم رهبری 12/2/87)
همچنین علوم عقلی چون فلسفه و منطق، که داعیه دار پرورش قدرت تفکر و استدلال هستند آنقدر درگیر انتزاعیات و امور دور از زندگی آحاد مردم شده اند که به نظر می رسد قدرت اثرگذاری در زندگی روزمره را ندارند، نکته ای که مقام معظم رهبری در یکی از بیاناتشان به آن اشاره کرده اند: «نقص فلسفهى ما اين نيست كه ذهنى است - فلسفه طبعاً با ذهن و عقل سروكار دارد - نقص فلسفهى ما اين است كه اين ذهنيّت امتداد سياسى و اجتماعى ندارد. فلسفههاى غربى براى همهى مسائل زندگى مردم، كم و بيش تكليفى معيّن مىكند: سيستم اجتماعى را معيّن مىكند، سيستم سياسى را معيّن مىكند، وضع حكومت را معيّن مىكند، كيفيت تعامل مردم با همديگر را معيّن مىكند؛ اما فلسفهى ما بهطور كلّى در زمينهى ذهنيّاتِ مجرّد باقى مىماند و امتداد پيدا نمىكند». (بیانات در دیدار جمعى از نخبگان حوزوی-1382/10/29)
بدین جهت، در غرب آرام آرام جنبش «فلسفه کاربردی» شکل می گیرد. فلسفه ای که با زندگی مردم سر و کار داشته باشد و بتواند در تصمیمات و مسائل روزمره از آنها دستگیری کند. اما چون دوران دانشگاه برای آموزش چنین فلسفه ای بسیار دیر است بهترین راه شروع آموزش از دوران کودکی است. برهمین اساس و درجهت رفع نواقص سیستم آموزش و پرورش و ارتقای مهارت تفکر، استدلال و تمییز، شاخه ای از فلسفه با عنوان «فلسفه برای کودکان» متولد شد. در اینجا فلسفه برخلاف تصور عموم به معنای خاص آن، یعنی "فلسفه ی محض و مجموعه ای از مسائل و مفاهیم دشوار" نیست. منظور از فلسفه در این تعبیر "مهارت" است. مهارت استدلال، داوری و انتخاب. در این نوع نگاه به آموزش و تربیت، 4 نوع تفکر مورد توجه قرار میگیرد:
- تفکر انتقادی؛
- تفکر خلاق؛
- تفکر جمعی؛
- تفکر مسولانه؛
«اگر آموزش و پرورش در يك كشور ارتقاء پيدا بكند و اصلاح شود، در اقتصاد، سلامت و بهداشت، محيط زيست، مرگ و مير، بارورى، زيبايى و هنر، رفتارهاى گوناگون مردم در سطح جامعه با يكديگر، و فراتر از همهى اينها، در دين، فلسفه و اخلاق تأثير خواهد گذاشت. امروز در دنيا به زبان كودكى به كودكان فلسفه مىآموزند؛ يعنى چيزى كه از نظر بعضى از طراحان كشور ما بىمعنى است؛ فكر مىكنند فلسفه مخصوص آدمهاى ريش و سبيلدار و كسانى است كه يك سنى از آنها گذشته باشد. نگاه مدرن به مسائل حيات، امروز پيشروان علمى دنيا را به اينجا رسانده كه بايد فلسفه را از دورهى دبستان به كودكان تعليم داد؛ البته با زبان كودكى». (مقام معظم رهبری 1385/02/12)
طبق آخرین آمارها، برنامه فلسفه برای کودکان هم اکنون در بیش از 30 کشور جهان، از استرالیا گرفته تا ایسلند، بلغارستان، کانادا، برزیل و ...، به شانزده زبان درحال اجرا است. هدف از اجرای این برنامه این است که به کودکان یاد داده شود چگونه فکر کنند، به سخنان و آرای مختلف گوش کنند، آنها را بفهمند و ارزیابی و نقد کنند و بهترین ها را انتخاب کنند، نه اینکه کورکورانه تابع مُـدها، هیجانات و آداب و رسوم نادرست باشند.
با توجه به بررسیهای به عمل آمده در این حوزه، مشخص شده است که میان برنامه فلسفه برای کودکان و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی شباهت های زیادی وجود دارد که عمده ترین وجه تشابه را می توان دعوت به تفکر و تعمق دانست. آنچه مسلم است در متون دینی و آیات و روایات ما تفکر و تعمق بسیار ارزشمند تلقی شده و مورد تاکید واقع شده است تا آنجا که «یک ساعت تفکر از هفتاد سال عبادت بالاتر است». از طرف دیگر نباید از اهمیت دوران کودکی برای آموزش و پرورش درست غافل شد، چنانچه در روایات نیز به این مساله اشاره شده است که «العلم فی الصغر، كالنقش فی الحجر» (دانش در كودكی، مانند نقش پایدار در سنگ است). همچنین، بسترهای فرهنگی و پشتوانه تاریخی ایرانی، زمینه ساز ارائه چنین رویکردی است.
دکتر قراملکی، از اساتید بزرگ فلسفه و منطق و از پیشگامان فلسفه برای کودکان در ایران، معتقد است:
«ما در تمدن اسلامی، زمینههای بسیار مناسبتری نسبت به غرب در باب فلسفه و کودک داریم. در اصل، فلسفه و کودک از بسترهای معرفتی ما جان میگیرد و متولد میشود. اگر این بسترها را مورد مطالعه تطبیقی قرار دهیم، میبینیم که بستر آن در جامعه اسلامی ما بسی مهیاتر از غرب است. چرا که در فرهنگ اسلامی نگاه به کودک، یک بحث ریشهای است. فقه، حقوق و ادبیات ما نگاه خاصی به کودک دارد. حقوق کودک برای ما مهم بوده و هست. از آنطرف تعداد قصههای رمزی و داستانهای فلسفی در فرهنگ ما خیلی بالا است.
بسیاری از بخشهای "کلیله و دمنه" و حتی "مرزباننامه"، بر میگردد به مهارتهای تفکر و مهارتهای زندگی که به معنی مهارتهای فلسفی است. کتابهای شیخ الرئیس و شیخ اشراق هم که بصورت رمزی نوشته شدهاند از این قبیلند. بخش بزرگی از کتاب آداب المتعلمین برمیگردد به مهارتهای کودکان و نوجوانان که در معرض آموزش و پرورش هستند. بنابراین زمینه و بسترهای مناسب برای تولد فلسفه و کودک در ایران وجود دارد». بدین ترتیب اهمیت و جایگاه برنامه فلسفه برای کودکان در فرهنگ ما روشن می شود.
درباره پیشینه این برنامه در ایران، برخی بر آنند که ابوریحان بیرونی، دانشمند مشهور ایرانی، اولین کسی است که با نگارش "کتابالتفهیم" (درباره آموزش مقدمات ریاضی و نجوم به کودکان) و تقدیم آن به کودکی خیالی به نام ریحانه، گام اول را در این عرصه برداشته است. شیوه نگارشالتفهیم بدینگونه است که نخست ریحانه (کودک خیالی)، پرسشهای خود را مطرح میسازد و پس از آن، ابوریحان به پاسخ آنها میپردازد متأسفانه بعد از ابوریحان کسی راه او را پینگرفت و بدین ترتیب این شیوه بدیع آموزشی او به فراموشی سپرده شد.
با تمام این اوصاف فلسفه برای کودکان با وجود برخی اقدامات انجام شده در کشور، هنوز در آغاز راه است. نظام آموزشی کشور ما به برنامه ای همچون فلسفه برای کودکان نیازمند است. برنامه ای که متناسب با فرهنگ و باورها و اعتقادات غنی اسلامی-ایرانی ما باشد و به پرورش استدلال و داوری کودکان کمک کند.
منبع: ماهنامه قبیله هابیل