فهرست اساسی از عزل و نصب ها از سوی ملک سلمان پادشاه جدید ساعاتی پس از مرگ برادرش ملک عبدالله صادر شد که انتخاب مقرن بن عبدالعزیز به عنوان ولیعهد و محمد بن نایف به عنوان جانشین ولیعهد از جمله آنهاست.این انتصاب هایی بود که سناریوی برنامه ریزی شده از مدت طولانی و به شکل کُند که ملک عبدالله ساله ها برای آن آماده سازی کرده بوده، دگرگون کرد.
تصورات این بود که سلمان قبل از ملک عبدالله می میرد و مقرن غیر السدیری پادشاه پس از ملک عبدالله می شود و همراه با متعب فرزند ملک عبدالله مدارج را طی می کند و دو هدف ملک عبدالله محقق می شود؛ نخست برکناری السدیری ها و دیگری تضمین سیطره فرزندانش بر قدرت. این سناریو با مرگ ملک عبدالله تمام شد و آن لحظه ای بود که ملک سلمان محمد بن نایف را انتخاب کرد تا وارث آینده از نسل سوم شاهزدگان سعودی باشد.
روشن شد که کودتای نخست رنگ و بوی خانوادگی داشت. سلمان با دربار ریاض بیگانه نبود و گفته می شود که وی اسرار را به خوبی می دانست. وی به مدت چهل سال کامل پشت پرده های درباره و کاخ پادشاهی را می شناخت و از زمان خالد که پس از ترور فیصل در سال 1975 قدرت را در دست گرفت در جریان امور بود و از زمانی که امیر منطقه ریاض بود و به عنوان امیر پایتخت همه اسرار را می دانست.از آن گذشته سلمان بیش از دیگر فرزندان عبدالعزیز تجربه و خط مشی داشت و عهد خالد، فهد و عبدالله را درک کرد و از همه زوایا با خبر بود. حکومت فهد در شرایط بیماری خالد را درک کرد و این عبدالله در سایه ناتوانی فهد حکومت کرد و در زمان سلطه کامل و مطلق عبدالله و تلاش وی برای انحصار طلبی زندگی کرد.
سلمان همه این امور را در ذهن خود در سالهای اخیر داشت.نقطه قابل توجه میان دو سلطه سلطه مرگ است و لا غیر(معادله مرگ و زندگی) اگر سلمان قبل از ملک عبدالله می مرد همه کسانی که امروز سمت دارند به تبعید می رفتند اما مرگ عبدالله قبل از سلمان سبب شب که همه کسانی که در تبعید و به دور از قدرت بودند امروز مسئولیت داشته باشند و مسئول شوند.این کودتای خانوادگی است و لا غیر اما کودتای دیگری به دنبال آن رخ داد.
این کودتا در هفتم ملک عبدالله رخ داد کودتایی با انگیزه ها و هدف متفاوت بود.این کودتای اوباما و تحرک اصلاح گرایانه دوم آمریکایی در ریاض بود. در تعبیر مجازی در واقع سبک امپرسیونیسم به شمار می رود. می توان گفت که حجم هیئتی که اوباما ریاست آن را در سفر اخیرش به ریاض برعهده داشت موازی اندازه و حجم کسانی بود که از دایره قدرت پس از دیدار کنار رفتند.30 نفر به همراه رئیس جمهوری آمریکا به ریاض آمدند و بیش از 30 نفر از کاخ حکومتی خارج شدند.ورود و خروج خواست واشنگتن و به دلایل سیاسی در وهله اول و در مرحله بعد شاید دلایل شخصی بود.
از نقطه نظر منافع سیاسی محمد بن نایف به عنوان میراث دار معرفی می شد یکی از مردان قوی رژیم و ادامه رژیم از نسلی به نسل دیگر و از دوره هشتاد ساله ها به دوره پنجاه ساله در دوره عمر رهبران دنیا. محمد بن نایف؛ مردی که ظرف ده ماه دوبار به شکل کامل در آمریکا مورد استقبال قرار گرفت از کاخ سفید به کاخ و بیت دیگر.پدیده ای که روابط آمریکا-عربستان از زمان بندر شاهد آن نبود.خود بندر در کودتای آمریکایی و شکل گیری آن موثر بود.
بندر به محض رسیدن اوباما از صحنه کنار گذاشته نشد و دلایل سیاسی محض در آن دخالت نداشت بلکه موضوعات شخصی نیز سهیم بود.مردی که به طور اتفاقی و تصادفی به خانواده بازگشت در واشنگتن نام مقبول و درخشانی نبود مگر با قرار داد هواپیماهای آواکس در دهه هشتاد در دوره "رونالد ریگان".وی در آن هنگام جوانی بود که وارد دربار شد.وی روابط محکمی با جرج بوش معاون آن هنگام رئیس جمهوری آمریکا داشت.هنگامی بوش پدر و به دنبال آن بوش پسر به ریاست جمهوری رسید، بندر بوش سفیر ریاض در واشنگتن شد و آنهم سفیری مافوق معمول میان دو کشور.تا اینکه ورق برگشت و آن زمانی بود که سه بار متوالی تماس تلفنی از فرماندار ایالت کوچک آمریکا به نام "آرکانزاس" را نداد و این فرماندار از دموکرات ها بود نه از جمهوری خواهان و سلاله بوش و نام این فرد بیل کلینتون بود که از قضا رئیس پس از مدتی رئیس جمهوری شد. تصمیم به مقابله مثل با بندر گرفت و به مدت سه سال به شاهزاده سعودی توجهی نکرد.همه دموکرات ها این درس را حفظ کردند و اوباما یکی از آنها بود و مدت ریاست جمهوری وی مدت زمان طولانی را تشکیل می دهد.در محفلی در حزب دموکرات و در سخنان خود کلینتون را معرفی کرد.
بندر از واشنگتن رانده شد و روز گذشته از ریاض رانده شد زیرا کودتای سعودی وی در طول سالها نتیجه نداد و کودتای آمریکایی در عربستان به نظر می رسد که موفقیت بیشتری از نظر سیاسی و شخصی دارد.