به گزارش مشرق، مایکل سینگ ، مدیر اندیشکده واشنگتن در واشنگتن پست می نویسد:نخستین گام در جهت دستیابی به یک توافق هستهای نهایی با ایران این است که امتیازات هستهای تازهای به تهران داده نشود. ای کاش آمریکا با همان بیرحمی که در داخل، مذاکره میکند با ایران نیز مذاکره میکرد.
موافقتنامه هستهای موقت موسوم به طرح اقدام مشترک میان ایران و آمریکا و پنج شریک این کشور در مذاکرات (موسوم به گروه 1+5) مزایای متوسطی برای هر دو طرف دارد: این موافقتنامه فعالیتهای هستهای ایران را در برخی جنبهها محدود میکند و در عوض فرصت و فضایی برای بهبود اقتصادی برای ایران فراهم میکند. با توجه به این مزایا، هر دو طرف ظاهرا طرح اقدام مشترک را اساسا بهترین گزینه دوم خود محسوب میکنند؛ طرحی که بر حسب شرایطی که آنها ترجیج میدهند به خوبی یک موافقتنامه نهایی نیست اما بهتر از تشدید بحرانی است که در صورت نبود این موافقتنامه شکل میگرفت.
اما همین مساله احتمال دستیابی به یک توافق نهایی را کاهش میدهد. دستیابی به توافق نهایی مستلزم آن خواهد بود که طرفین به مصالحه دردناکی تن بدهند، بویژه تندروهای ایران که هرگونه مصالحه با آمریکا را برخلاف آرمان اصلی جمهوری اسلامی میدانند اما اگر بدیل مصالحه بسیار ناگوار باشد، شاید طرفین به چنین مصالحهای تن بدهند. با این حال چشمانداز تمدید مجدد مذاکرات به معنای آن است که اینگونه نیست. این نقطه عطف بحث و مجادله میان کاخ سفید و کنگره بر سر طرح تحریمهای جدید است که در کنگره تحت بررسی قرار دارد. به نظر میرسد کنگره معتقد است تهدید به اعمال تحریمهای جدید برای ترغیب رژیم ایران برای پذیرفتن توافق نهایی ضروری است زیرا همانطور که شخص باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا نیز به آن اذعان کرده است همین تحریمها بود که ایران را به امضای طرح اقدام مشترک متقاعد کرد. از طرف دیگر، کاخ سفید ظاهرا بر این باور است که تحریمهای جدید تاثیر معکوس خواهد داشت و این تلقی ایران را تقویت خواهد کرد که به آمریکا نمیتوان اعتماد کرد و چنین تحریمهایی به تضعیف موضع مذاکرهکنندگان ایرانی خواهد انجامید و تهران و چهبسا حتی شرکای ما در مذاکرات را تشویق خواهد کرد از مذاکرات خارج شوند. اوباما با این تلقی بود که تهدید کرد طرح تحریمهای جدید را در صورت تصویب شدن در کنگره وتو خواهد کرد و فعالانه نیز علیه آن لابی کرده است.
پس حق با کیست؟
هرگاه ایران در سیاست خارجی خود تغییرات چشمگیری داده است- مانند پایان دادن به جنگ ایران و عراق در سال 1988 و تعلیق بخشهایی از برنامه هستهای خود و وارد شدن به دیپلماسی در سال 2003- به علت این بوده است که هزینههای خودداری از چنین تغییراتی بیش از مزایای آن بوده است.
اگر ایران یک موافقتنامه هستهای را بپذیرد، به علت این خواهد بود که هزینه تن ندادن به آن به شکل غیرقابل قبولی بسیار سنگین خواهد بود، بویژه در مقایسه با چشمانداز لغو تحریمها و حذف ایران از فهرست کشورهای مطرود. وتو کردن مصوبه تحریمهای جدید به ایران نشان خواهد داد که با فشارهای تازهای مواجه نیست و این مساله انگیزه این کشور را برای مصالحه کاهش میدهد. افزون بر آن، این وتو با فرستادن این پیام که در صورت عدم حصول توافق نهایی، تمدید موافقتنامه موقت محتملترین گزینه خواهد بود، مهلت تعیین شده برای مذاکرات در طرح اقدام مشترک را بلااثر خواهد کرد.
این اقدام همچنین با بدتر کردن روابط کاخ سفید و کنگره کار را برای رئیسجمهور به منظور کسب حمایت نهایی کنگره برای کاهش تحریمهایی که وعده آن را به ایران داده است، دشوار خواهد کرد و بدین ترتیب اعتبار مذاکرات را که دولت مدعی است از آن محافظت میکند تضعیف خواهد کرد.
با این حال، تهدید اوباما به وتو کار را برای کنگره نیز دشوار کرده است زیرا این تهدید ممکن است موجب کاهش همان فشارهایی شود که قانونگذاران میکوشند بر آن بیفزایند. حتی اگر کنگره تعداد آرای کافی برای فائق آمدن بر حق وتوی رئیسجمهور را داشت، تاثیرگذاری تهدید تحریمها به این بستگی دارد که قوه مجریه در اجرای آن همکاری کند. اگر کاخ سفید بیمیلی خود را برای اجرای این تحریمها نشان دهد، یا برای جلوگیری از تصویب تحریمهای جدید به صورت شتابزده به امضای موافقتنامهای اقدام کند که کنگره آن را توافقی غیرقابل قبول تلقی خواهد کرد، اقدام قوه مقننه ممکن است تاثیری برعکس آنچه مدنظر نمایندگان بوده است بر جا بگذارد.
اما بهرغم اختلافنظری که میان دولت و کنگره بر سر تحریمها وجود دارد، آنقدر میان آنها اشتراک نظر کافی در مورد ایران وجود دارد که دولت اوباما بخواهد به جای در پیش گرفتن سیاست زمین سوخته به مذاکره با کنگره روی آورد. در واقع چنین کاری حتی ممکن است دستیابی به یک نتیجه خوب از مذاکرات را محتملتر کند.
با توجه به اینکه به نظر میرسد نگرانی اصلی کنگره تن دادن دولت به یک توافق بد با ایران است، یک گام اولیه خوب این است که عرضه امتیازات هستهای به ایران متوقف شود- چیزی که بدون اینکه تهران را بر سر عقل آورده باشد فقط نگرانی کنگره را افزایش داده است- در عوض، دولت باید به دنبال این باشد که بر سر شرایط یک توافق خوب و قابل قبول هستهای با رهبران کنگره به توافق برسد.
این ممکن است مستلزم سختگیری بیشتر در موضع آمریکا در مذاکرات بر سر مسائل کلیدی مانند تحقیقات نظامی گذشته ایران، نظارت و راستیآزمایی، زرادخانه موشکی ایران و مدت توافق نهایی باشد اما این کار در عین حال میتواند پشتیبانی کنگره را از توافق نهایی تضمین کند و رئیسجمهور قادر خواهد بود با این پشتیبانی در مورد اعتبار وعدههایش در خصوص لغو تحریمها به ایران اطمینانخاطر بدهد و این همان چیزی است که ایران بیش از هرگونه سانتریفیوژ اضافی به آن نیاز دارد.
همزمان، ایران باید متقاعد شود که گزینه بدیل، مواجهه با فشارهایی است که به مراتب از آنچه اکنون تصور میکند سنگینتر خواهد بود. برای تحقق این هدف، آمریکا و شرکایش در مذاکرات هستهای باید متعهد شوند که طرح اقدام مشترک را مجددا تمدید نخواهند کرد. آنها باید هشدار بدهند که اگر در مهلت مقرر توافق نهایی به دست نیاید امتیازات داده شده پس گرفته میشود و تحریمها دوباره برقرار میشود و با هرگونه اقدام و فعالیت ایران برای بیثبات کردن منطقه خاورمیانه به جای مصالحه، مقابله خواهد شد.
رئیسجمهور آمریکا درست میگوید که اگر ما میخواهیم مذاکره کنیم، باید با حسننیت مذاکره کنیم اما نه تا ابد. اگر رهبران ایران فکر کنند گزینه بدیل یک انتخاب راهبردی برای کنار گذاشتن برنامه تولید سلاحهای هستهای فقط تمدید مذاکرات است- و همراه با آن گرفتن امتیازات بیشتر از غرب- در آن صورت اگر این مذاکرات بینتیجه پایان یافت، ما نباید تعجب کنیم.
منبع: وطن امروز
مدیر اندیشکده واشنگتن می نویسد: نخستین گام در جهت دستیابی به یک توافق هستهای نهایی با ایران این است که امتیازات هستهای تازهای به تهران داده نشود. ای کاش آمریکا با همان بیرحمی که در داخل، مذاکره میکند با ایران نیز مذاکره میکرد.