به گزارش مشرق، بسياري از ما حتي طاقت ديدن صحنه هاي فقر را نداريم. صحنه هايي که جان آدمي را به درد مي آورد و اشک انسان را سرازير مي کند. کودکي سياه پوست که به علت سوء تغذيه، همه استخوان هاي بدنش قابل تشخيص است. آمارها نشان مي دهد که 2 ميليارد نفر در دنيا از کمبود مواد مغذي و ويتامين رنج مي برند. جمعيتي حدود 28 درصد کل جمعيت جهان. شايد اين خبر بيشتر بتواند عمق فاجعه را نشان دهد:« مرگ ۱۹ هزار نفر در ۲۴ ساعت بر اثر گرسنگي».
براي ما که در ايران زندگي مي کنيم، مرگ بر اثر گرسنگي بي معناست. حتي مي توان پا را فراتر گذاشت و گفت، براي ما که در ايران زندگي مي کنيم، فقر مطلق هم زياد نمود ندارد. منظور از فقر مطلق اين است که آيا افراد توان درآمدي کافي براي هزينه هاي حداقلي زندگي خود را دارند يا خير. موسسات بين المللي نظير بانک جهاني و سازمان ملل متحد، حداقل درآمدي را براي اين منظور تعيين مي کنند. اين ميزان 25/1 دلار به ازاي هر روز است که به آن خط مطلق فقر مي گويند. يعني هر فردي که 25/1 دلار در روز درآمد کسب کند بالاي خط فقر قرار مي گيرد.
نقشه روبه رو براساس اين معيار شکل گرفته است و نشان مي دهد چند درصد از مردم يک کشور زير خط فقر قرار دارند. آمارهاي نقشه روبه رو از سايت سازمان ملل متحد استخراج شده است. اگر چه اشکالات زيادي بر اين نوع شاخص ها (يک عدد براي خط فقر) وارد شده است اما کليت آن مورد تاييد سازمان هاي بين المللي و محافل دانشگاهي است. همانطوري که از نقشه برمي آيد، ايران وضعيتي بسيار مناسب از جهت کاهش فقر در جهان دارد. وضعيتي که در سال هاي بعد از انقلاب بهبود پيدا کرده است تا ايران به عنوان يکي از کم فقرترين کشورهاي جهان شناخته شود.
اشکالات خط فقر مطلق
معيار اصلي که براساس آن خط فقر محاسبه ميشود، حداقل کالري مورد نياز براي زندگي است. بعد از تعيين اين ميزان کالري، درآمدي که بتوان سبدکالايي تامين کننده حداقل ميزان کالري را تهيه نمود را محاسبه مي کنند. با توجه به اين که واحدهاي پولي گوناگون ، تورم هاي مختلف و کمک هاي يارانه اي متنوعي در کشورها وجود دارد از شاخص برابري قدرت خريد براي تعديل آن استفاده مي شود. با وجود اين ملاحظات باز هم ايرادات جدي به اين شاخص وارد است. اين خط فقر، تنها حداقل نياز براي ادامه زندگي را نشان مي دهد و اصلا وضعيت رفاهي مناسبي را نشان نمي دهد. مشکل بعدي اين شاخص به «شرط سازگاري» مربوط مي شود. منظور از شرط سازگاري اين است که اگر دو خانواده با سطح زندگي يکسان، اما محل زندگي متفاوت را در نظر بگيريم، روشي که يکي از اين خانوارها را فقير مي داند و ديگري را غير فقير، نامناسب است و بايد روشي که به کار گرفته مي شود در همه جا يکسان باشد. به عبارتي، شرط سازگاري نيازمند اين است که "خط فقر" واقعي در همه جا ثابت باشد. به علاوه ديد مطلق به اندازه گيري فقر منجر به اين مي شود که خط فقر واقعي در طول زمان نيز ثابت باشد و تنها براي تغييرات ايجاد شده در قيمت ها تعديل شود.
بهبود وضعيت فقر پس از انقلاب 57
بررسي آمارهاي بانک جهاني نشان مي دهد که وضعيت فقر در سال هاي بعد از انقلاب در ايران بهبود پيدا کرده است. يعني از درصد جمعيت فقرا (بر مبناي خط فقر مطلق) کاسته شده است. دلايل زيادي براي اين اتفاق مي توان ذکر کرد: بهبود وضعيت آموزش و بهداشت، پرداخت هاي انتقالي دولت و يارانه هاي غيرمستقيم تنها بخشي از اين واقعيت را توضيح مي دهد. به نحوي که نسبت جمعيتي که زير خط فقر نسبي با درآمدي کمتر از دو دلار در روز برحسب برابري قدرت خريد PPP زندگي مي کرده اند، از ۴۶/۱۳درصد در سال ۱۹۹۵ به۲۱/۶ درصد در حال حاضر رسيده است. همچنين جمعيت گرفتار فقر شديد (افراد داراي کمتر از يک دلار درآمد روزانه بر حسب نرخ بين المللي دلار) برابري قدرت خريد(PPP) از ۲۴/۲ درصد در سال ۱۹۹۵ به ۶۲/۰ درصد در سال ۲۰۰۲ ميلادي رسيده است. اگر چه ممکن است هم چنان نقدهايي جدي به وضعيت معيشتي دهک هاي پايين جامعه وارد باشد، اما آن چيزي که محرز است کاهش قابل توجه وضعيت فقر در کشور بوده است. شايد اين را بتوان شاهد ادعاي کاهش فقر در سال هاي پس از انقلاب دانست و موفقيتي در زمينه اقتصاد کشور در نظر گرفت.
براي سنجش خط فقر در کشورها از شاخص هاي مختلفي استفاده شده است. به رغم تفاوت نتايج حاصل بر اساس هر شاخص، همگي آنها روند تغييرات را به شکل مشابهي نشان مي دهند. لذا در اينجا از شاخص ارائه شده توسط اسدزاده و پائول استفاده مي کنيم که تغييرات درصد افراد زير خط فقر را در نقاط شهري و روستايي نشان مي دهد.
براي ما که در ايران زندگي مي کنيم، مرگ بر اثر گرسنگي بي معناست. حتي مي توان پا را فراتر گذاشت و گفت، براي ما که در ايران زندگي مي کنيم، فقر مطلق هم زياد نمود ندارد. منظور از فقر مطلق اين است که آيا افراد توان درآمدي کافي براي هزينه هاي حداقلي زندگي خود را دارند يا خير. موسسات بين المللي نظير بانک جهاني و سازمان ملل متحد، حداقل درآمدي را براي اين منظور تعيين مي کنند. اين ميزان 25/1 دلار به ازاي هر روز است که به آن خط مطلق فقر مي گويند. يعني هر فردي که 25/1 دلار در روز درآمد کسب کند بالاي خط فقر قرار مي گيرد.
نقشه روبه رو براساس اين معيار شکل گرفته است و نشان مي دهد چند درصد از مردم يک کشور زير خط فقر قرار دارند. آمارهاي نقشه روبه رو از سايت سازمان ملل متحد استخراج شده است. اگر چه اشکالات زيادي بر اين نوع شاخص ها (يک عدد براي خط فقر) وارد شده است اما کليت آن مورد تاييد سازمان هاي بين المللي و محافل دانشگاهي است. همانطوري که از نقشه برمي آيد، ايران وضعيتي بسيار مناسب از جهت کاهش فقر در جهان دارد. وضعيتي که در سال هاي بعد از انقلاب بهبود پيدا کرده است تا ايران به عنوان يکي از کم فقرترين کشورهاي جهان شناخته شود.
اشکالات خط فقر مطلق
معيار اصلي که براساس آن خط فقر محاسبه ميشود، حداقل کالري مورد نياز براي زندگي است. بعد از تعيين اين ميزان کالري، درآمدي که بتوان سبدکالايي تامين کننده حداقل ميزان کالري را تهيه نمود را محاسبه مي کنند. با توجه به اين که واحدهاي پولي گوناگون ، تورم هاي مختلف و کمک هاي يارانه اي متنوعي در کشورها وجود دارد از شاخص برابري قدرت خريد براي تعديل آن استفاده مي شود. با وجود اين ملاحظات باز هم ايرادات جدي به اين شاخص وارد است. اين خط فقر، تنها حداقل نياز براي ادامه زندگي را نشان مي دهد و اصلا وضعيت رفاهي مناسبي را نشان نمي دهد. مشکل بعدي اين شاخص به «شرط سازگاري» مربوط مي شود. منظور از شرط سازگاري اين است که اگر دو خانواده با سطح زندگي يکسان، اما محل زندگي متفاوت را در نظر بگيريم، روشي که يکي از اين خانوارها را فقير مي داند و ديگري را غير فقير، نامناسب است و بايد روشي که به کار گرفته مي شود در همه جا يکسان باشد. به عبارتي، شرط سازگاري نيازمند اين است که "خط فقر" واقعي در همه جا ثابت باشد. به علاوه ديد مطلق به اندازه گيري فقر منجر به اين مي شود که خط فقر واقعي در طول زمان نيز ثابت باشد و تنها براي تغييرات ايجاد شده در قيمت ها تعديل شود.
بهبود وضعيت فقر پس از انقلاب 57
بررسي آمارهاي بانک جهاني نشان مي دهد که وضعيت فقر در سال هاي بعد از انقلاب در ايران بهبود پيدا کرده است. يعني از درصد جمعيت فقرا (بر مبناي خط فقر مطلق) کاسته شده است. دلايل زيادي براي اين اتفاق مي توان ذکر کرد: بهبود وضعيت آموزش و بهداشت، پرداخت هاي انتقالي دولت و يارانه هاي غيرمستقيم تنها بخشي از اين واقعيت را توضيح مي دهد. به نحوي که نسبت جمعيتي که زير خط فقر نسبي با درآمدي کمتر از دو دلار در روز برحسب برابري قدرت خريد PPP زندگي مي کرده اند، از ۴۶/۱۳درصد در سال ۱۹۹۵ به۲۱/۶ درصد در حال حاضر رسيده است. همچنين جمعيت گرفتار فقر شديد (افراد داراي کمتر از يک دلار درآمد روزانه بر حسب نرخ بين المللي دلار) برابري قدرت خريد(PPP) از ۲۴/۲ درصد در سال ۱۹۹۵ به ۶۲/۰ درصد در سال ۲۰۰۲ ميلادي رسيده است. اگر چه ممکن است هم چنان نقدهايي جدي به وضعيت معيشتي دهک هاي پايين جامعه وارد باشد، اما آن چيزي که محرز است کاهش قابل توجه وضعيت فقر در کشور بوده است. شايد اين را بتوان شاهد ادعاي کاهش فقر در سال هاي پس از انقلاب دانست و موفقيتي در زمينه اقتصاد کشور در نظر گرفت.
براي سنجش خط فقر در کشورها از شاخص هاي مختلفي استفاده شده است. به رغم تفاوت نتايج حاصل بر اساس هر شاخص، همگي آنها روند تغييرات را به شکل مشابهي نشان مي دهند. لذا در اينجا از شاخص ارائه شده توسط اسدزاده و پائول استفاده مي کنيم که تغييرات درصد افراد زير خط فقر را در نقاط شهري و روستايي نشان مي دهد.
سال شکاف فقر(درصد)
1979- 20
1984- 20
-1989 40
1992- 31
1995- 33
1998- 29
2001- 20
2004- 10
1979- 20
1984- 20
-1989 40
1992- 31
1995- 33
1998- 29
2001- 20
2004- 10
منبع: روزنامه خراسان