"اولين سالت" يک مامور سازمان سيا است که در يک ماجراي جاسوسي و تروريستي درگير مي شود که طي آن بخش هايي از گذشته و زندگي خانوادگي اش فاش مي شود، او مي کوشد تا جلوي کساني را که مي خواهند با حمله به تهران و مکه مسلمانان را عليه آمريکا بشورانند، بگيرد.

يک فيلم در چند نما
نماي داخلي از زنداني در کره شمالي، ماموران کره اي زني را براي شکنجه مي آورند، زن لباس رنگ روشني بر تن دارد که خون در جاي جاي آن شتک زده است. در کنار مکالمه هاي ماموران به زبان کره اي صداي زن شنيده مي شود که در حالي که ناله مي کند به زبان انگليسي بي وقفه مي گويد من جاسوس نيستم. فيلم سينمايي سالت اينگونه اغاز مي شود.
اين فيلم که به کارگرداني فيليپ نويس فيلمساز استراليايي تبار در سال 2010 آماده اکران شده و در تابستان امسال به روي پرده رفته است داستان زني است که در سازمان سيا به عنوان جاسوس مشغول به کار است.او در ماموريتي که در کره دارد با يک حشره شناس آشنا مي شود و به او دل مي بندد. زماني که اين خانم جاسوس که اسمش "اولين سالت" است دستگير مي شود، مايک، يعني همان حشره شناس به آب و آتش مي زند تا او را نجات دهد و سرانجام موفق مي شود تا از طريق عريضه نوشتن به کنگره دولت آمريکا را مجبور کند تا سالت را با کره مبادله کند. اين ها همه مربوط به دو سال پيش از شروع داستان مي شود.
سالت که حالا با مايک ازدواج کرده در سالگرد ازدواجش با مايک با يک جاسوس روس رو برو مي شود که به سازمان سيا آمده تا پرده از يک توطئه تروريستي که قرار است توسط يک جاسوس روسي عملي شود، بردارد.
"واسيلي ارلف" داستاني را تعريف مي کند که مربوط به پروژه اي سري در دوران جنگ سرد بوده است که بر طبق آن کودکاني از پدر و مادرشان دزديده مي شدند و تحت اموزش هاي سخت جاسوسي قرار مي گرفتند و زبان انگليسي را به عنوان زبان مادري مي آموختند. سپس آنها توسط سرويس جاسوسي روسيه شوروي به داخل آمريکا انتقال داده مي شدند و در خانواده هاي آمريکايي بزرگ مي شدند تا در زمان مقتضي عمليات مورد نظر را عليه اهداف آمريکا اجرا کنند. ارلف مي گويد در حال حاضر يکي از اين جاسوس ها که در زمان کودکي به آمريکا انتقال يافته و نام اصلي و روسي او "چنکوف" است ماموريت دارد تا رئيس جمهور روسيه را ترور کند. رئيس جمهور روسيه قرار است تا براي شرکت در مراسم تشييع جنازه معاون رئيس جمهور آمريکا به نيويورک بيايد.ماموران سازمان سيا در ابتدا ادعاهاي ارلف را جدي نمي گيرند، اما همين که بازجو که کسي نيست جز خود اولين سالت مي خواهد اتاق بازجويي را ترک کند، ارلف مدعي مي شود که چنکوف کسي نيست جز سالت. کشاکش داستان از همين نقطه کليد مي خورد. روسا و همکاران سالت به او شک مي کند و او بلافاصله بعد از ايراد اين اتهام به ياد شوهرش مي افتد، سالت به همکارانش هشدار مي دهد که جان همسرش در خطر است و ممکن است او توسط جاسوسان روسي به گروگان گرفته شده باشد تا او را مجبور به کاري کنند. ارلف هم مي گويد سالت يکي از همان بچه هايي است که در کودکي به عنوان فرزند پدر و مادر آمريکايي که در سفارت آمريکا در روسيه کار مي کردند، جا زده شده است. البته اين اتفاق بعد از مرگ اين دو آمريکايي افتاده است. همزمان همکاران سالت بررسي مي کنند و در مي يابند که پدر و مادر سالت در سال 1988 در مسکو در يک تصادف رانندگي کشته شده اند و سالت در همان سال به آمريکا بازگشته است. همين تطابق شک ها را جدي تر مي کند. همزمان سالت همچنان با شوهرش تماس مي گيرد اما هيچ دسترسي به او پيدا نمي کند. ارلف در حال انتقال از دست ماموران فرار مي کند و ناپديد مي شود، و همزمان سالت نيز فرار مي کند.
ماجر از اين قرار است که ارلف، در واقع همان کسي است که پروژه تربيت جاسوس از دوران کودکي را تربيت مي کرده است. او حال مي خواهد با ترور رئيس جمهور روسيه و پس از آن رئيس جمهور آمريکا باعث راه افتادن جنگ بزرگي در جهان شود تا شايد يک بار ديگر اتحاد شوروي احيا شود. سالت پس از فرار از دست ماموران سيا پروژه ترور رئيس جمهور روسيه را اجرا مي کند و رسانه ها اعلام مي کنند که رئيس جمهور روسيه در راه بيمارستان کشته شده است. سپس بعد از اتمام موفق آميز اين پروژه با ارلف ارتباط گرفته و او را در يک کشتي در حوالي نيويورک مي بيند. در اين ديدار فيلم نشان مي دهد که ماجرا واقعيت داشته و سالت که نقش او را آنجلينا جولي بازي مي کند، بواقع دختري روس بوده که در پروژه ارلف به آمريکا فرستاده شده است. همه کودکان اموزش ديده که حالا بزرگ شده اند در کنار ارلف قرار دارند. ارلف پس از ديدن سالت او را با نام روسي اش يعني چنکوف صدا مي کند و ازدواج او را غلط توصيف مي کند؛ سالت مي گويد اين کار را براي پوشش انجام داده و لي در حالي که اين جمله را بر زبان مي آورد شوهرش را مي بيند که در دست افراد ارلف اسير است و در مقابل چشمانش وي کشته مي شود. سالت در ادامه متوجه مي شود که قرار است از طريق يک سرهنگ ناتو که از افراد ارلف است به کاخ سفيد نفوذ شده و در انجا رئيس جمهور امريکا ترور شود. سالت پس از آگاهي از نقشه ارلف و همه افرادش را به انتقام مايک، همسرش کشته و به سراغ سرهنگ مي رود. سرهنگ نيز يکي از همان کودکان دست آموز ارلف است. او براي سالت توضيح مي دهد که در ان شب بايد رئيس جمهور آمريکا را در کاخ سفيد ترور کند.سرانجام سالت به داخل کاخ سفيد راه پيدا مي کند و درست زماني به پناهگاه رئيس جمهور مي رسد که در پاسخ به اقدام روسيه در فعال کردن سلاح هاي هسته اي سلاح هاي هسته اي آمريکا نيز فعال شده است.وقتي سالت به پشت در اتاق کنترل مي رسد با رئيس خودش در سازمان سيا مواجه مي شود که همه اطرافيان رئيس جمهور را کشته و تازه مي فهمد که رئيس او نيز يکي ديگر از همان کودکان است و با اين تفاوت که او بزرگتر از سالت است و سالت او را تا به حال نديده، رئيس سالت از پشت شيشه ضد گلوله پناهگاه مي گويد که مساله ترور رئيس جمهوري آمريکا نيست بلکه مساله حمله هسته اي به دو شهر بزرگ و پر جمعيت است؛ که اتفاقا از شهرهاي مهم مسلمانان نيز هستند، "تهران" و "مکه"رئيس سالت مي گويد اگر اين حمله صورت بگيرد دست کم 9 ميليون نفر مي ميرند و همه مسلمانان جهان نسبت به آمريکا خشمگين مي شوند و آمريکا را مسئول اين ماجرا به حساب مي آورند.سالت بالاخره در کش و قوسي موفق مي شود که از اين حمله اتمي بهتهران و مکه جلوگيري کند.

سالت به دنبال چيست؟
فيلم سالت شايد در ابتدا فيلمي اکشن و جذاب براي گذراندن اوقات فراغت باشد اما در عين حال نکاني مهمي را در خود گنجانده است.
بر خلاف آنچه به نظر مي آيد اين فيلم چندان يک فيلم جاسوسي يا پليسي محسوب نمي شود. حتي از پيچيدگي هاي معما گونه نيز برخوردار نيست.اما المان هاي جالب توجهي دارد که همه در يک مسير مشخص عمل مي کنند.معاون رئيس جمهور آمريکا در اين فيلم از دنيا رفته است، شايد اين فرد براي مخاطب فيلم زياد فرد مهمي نباشد اما برخي ديالوگ ها اين فرد معرفي مي شود. معاون رئيس جمهور به گفته فيلم يکي از قهرمانان دوره جنگ سرد است، او کسي که شرقي ها به او علاقمند هستند. که احتمالا دليل آن شناساندن غرب به شرق است.معاون رئيس جمهور از قضا از سردمداران ديپلماسي عمومي آمريکا است.
نکته دوم پاسخ به اين سوال است که چه چيزي باعث مي شود تا سالت موضعش را تغيير دهد و ديگر راهي را که براي انجام ماموريتش به آمريکا آمده است پي گيري نکند. سالت نيز يکي از کودکاني است که به آمريکا فرستاده شده و کاملا به همه آن چيزي که مي بايست به آن عمل کند آشنا است اما يک باره همه چيز را کنار گذاشته و به آمريکا خدمت مي کند. ماجرا چيست؟ شايد در نگاه اول مخاطب فکر کند که اين عاشق شدن سالت بوده که روحيات او را تغيير داده است. اما آنچه او پس از به گروگان گرفته شدن همسرش انجام مي دهد نيز نمي تواند صرفا براي نجات او باشد، اگر اين طور بود نبايد اصراري سالم ماندن و به قتل نرسيدن رئيس جمهور روسيه وجود مي داشت. يا اينکه پس از آنکه سالت ارلف و افرادش را به قتل رساند نبايد براي خنثي کردن نقشه او اقدام مي کرد، شوهر او مرده بود و او تقريبا انتقامش را نيز گرفته بود؛ اما فيلم نشان مي دهد که بر خلاف ديگر جاسوسان تربيت شده، سالت به طور کامل آمريکايي شده است که البته عاشق شدن او نيز در اين امر موثر است.اين همان نکته اي است که پروژه ديپلماسي عمومي آمريکا مي کوشد تا ان را جا بيندازد؛ بر همين اساس است که گفته مي شود که اين تنها آمريکايي شدن است که خشونت، تروريسم و دشمني را در جهان کاهش مي دهد و در صورتي که فرهنگ آمريکايي غالب شود يک مامور جاسوس دشمن نيز مي تواند به يک خودي تبديل شود.
چرا نام "سالت"؟ چرا جولي؟
استفاده از نام سالت خود داراي ويژگي هاي خودش است، سالت در لغت به معناي نمک است، اما سالت در ادبيات سياسي به پيماني گفته مي شود که در سال 1972 بر سر کاهش سلاح هاي راهبردي ميان شوروي و آمريکا بسته شد.انتخاب اين نام براي بازيگر نقش اول يادآور مسابقه تسليحاتي ميان آمريکا و شوروي در دوران جنگ سرد است، او روسي است که آمريکايي شده است و در عين حال نامش تداعي کننده يک توافق ميان شرق و غرب است. اما از آن سو نقش سالت را آنجلينا جولي بر عهده گرفته است. بر طبق گزارش هايي که درباره ساخت اين فيلم منتشر شده است اين نقش قرار بود توسط تام کروز پر شود اما به دلايلي از جمله اينکه حضور يک زن در اين جايگاه مي تواند باعث جذاب تر شدن فيلم شود. اما آيا جولي تنها به خاطر جذاب کردن اين فيلم انتخاب شده؟ آنجلينا جولي خود به عنوان يک فعال ديپلماسي عمومي آمريکا محسوب مي شود، وي مدت ها است که به عنوان سفير صلح سازمان ملل به کشورهاي مختلف سفر مي کند و از آن مهم تر جولي عضوي از نهاد "شوراي روابط خارجي آمريکا" يا همان "CFR" نيز هست بنابراين سوابق جولي نشان مي دهد که او گزينه مناسبي براي ايفاي اين نقش خواهد بود و انتخاب او نمي تواند صرفا به دليل جذابيت و يا از روي اتفاق بوده باشد.

سالت و اثر نهايي بر مخاطب
اين فيلم حلقه اي است از توليد انبوه فيلم ها و سريال هايي که با موضوع جاسوسي و امنيتي توليد شده اند، که سالت نيز يکي از انها است. طرح نام تهران نيز در چنين فيلم هايي خود مي تواند به نوعي گوش هاي مخاطب را با نام تهران و ايران آشنا کند و از سوي ديگر به فضاي رواني جامعه دامن مي زند و به جامعه مخاطبين داخل و خارج آمريکا تلقين مي کند که فضاي اطراف آنها به شدت امنيتي است. و يک جنگ امنيتي اطلاعاتي بزرگ در حال شکل گيري است. از سوي ديگر شايد بتوان فيلم سالت را دنباله مناسبي براي سخنراني ها و پيام هاي باراک اوباما براي مسلمانان دانست. سالت هر چه هست محصولي از دستگاه ديپلماسي عمومي آمريکا است.



نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • رضا چراغی IR ۱۰:۱۴ - ۱۳۹۶/۰۷/۰۹
    3 1
    با سلام .این فیلم را برای بار دوم تماشا کردم .یکی ز زیباترین ودوست داشتنی ترین فیلمها بود .وجود یه خانم در نقش اول ابتدا قدرت زنان را به نمایش گذاشت .محتوای فیلم بسیار مهیج بود. لذت بردم .وتنها ابهامی که برای من داشت این هست که واقعا این فیلم با حقیقت چقدر فاصله دارد یا اصلا چنین اتفاقی فتاده است یا خیر .

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس