موسی سلامت جانبازی 60 ساله خوشرو و شوخ طبع است که یکبار در عملیات «مسلم بن عقیل» و بار دیگر در نماز جمعه تهران در سال 63 به درجه جانبازی نائل شده است.
قطع شدن نخاع وی حاصل ترکش های ناشی از انفجار در خط مقدم است و ناشنوایی هم بر اثر انفجار آن سال نماز جمعه است، هر چند تکلم او هم با مشکل روبروست و صحبت هایش را هم به سختی می توان درک کرد.
وارد اتاق موسی که می شوی، احساس می کنی وارد خانه ای به رنگ قرمز شده ای زیرا همه چیز در آنجا به رنگ قرمز است از روتختی تا کلاهی که وی بر سر دارد.
مرتب می گوید: زنده باد پرسپولیس.
عکسی بزرگ از موسی به همراه علی کریمی بر روی دیوار اتاقش نصب شده است.
بر روی دیوار همچنین تابلویی با این عبارت «به کلبه عاشق همت خوش آمدید» نصب شده است.
پیراهن شماره 8 که نام موسی بر آن نقش بسته و از طرف علی کفاشیان رییس فدراسیون فوتبال به وی اهدا شده در گوشه ای از اتاق به چشم می خورد.
موسی می گوید: اگر 40 نفر مثل بروجردی داشتیم ایران گلستان می شد.
هر میهمانی که وارد این اتاق می شود با دیدن نوشته ها و رنگ ها متوجه می شود که ساکن این اتاق همرزم و دلبسته شهیدان حاج ابراهیم همت و حاج احمد متوسلیان است، هر چند رنگ ها حکایت از هواداری او از تیم پرسپولیس دارد.
برخی وسایل موجود در اتاق موسی، آدم را به دوران دفاع مقدس می برد. بی سیم، کوله پشتی و نارنجک از جمله این اشیاست.
موسی به سختی زبان برای خوش آمد گویی باز می کند و خیر مقدم می گوید.
از اینکه در مقابل مردی بزرگ چون او هستم احساس کوچکی می کنم. موسی بسیار به روز است این را از تلویزیون بزرگی که در مقابلش قرار دارد و به اینترنت و شبکه هایی نظیر فیس بوک اتصال دارد، می توان فهمید.
موسی از طریق رادیو و تلویزیون و اینترنت مرتب اخبار بخصوص اخبار ورزشی را رصد می کند و از یکی از عکاسان نیز گلایه کرد که اخلاق حرفه ای را رعایت نکرده و عکسی را از او در فضای مجازی منتشر کرده در حالیکه موسی راضی نبوده است.
تبلتی دارد که با آن به اتفاق میهمانان عکس های یادگاری می گیرد البته این کار را خود او نمی تواند انجام دهد.
** ترکشی که نزدیک قلب موسی جاخوش کرده است
روی کاغذ نوشتم می خواهم کمی با شما صحبت کنم و از مشکلات و مسایلی که با آن دست به گریبان هستی، بدانم.
موسی که منتظر این جمله من بود، سخن را آغاز کرد.
از تبعیض هایی گفت که مسوولان میان خانواده شهدا و جانبازان قائل می شوند.
موسی که خانواده اش در اصفهان زندگی می کند، گفت: خانواده شهدا مشکلات خانواده جانبازان را ندارند گرچه آنها هم با بسیاری از مسایل روبرو هستند.
وی از بنیاد شهید و شهرداری اصفهان گلایه داشت و افزود: مرتب در کار من اشکال تراشی می کنند، کار ساخت و ساز منزل من به دلیل بی توجهی و پشت گوش انداختن امور مربوط به شهرداری ناتمام مانده است.
این جانباز 70 درصد از اینکه داروهایش به موقع به دستش نمی رسد نیز شکایت داشت و ادامه داد: دو روز است داروهایم تمام شده و وقتی سووال می کنم چرا، پاسخ می دهند، باید درخواستهای همه جانبازان برای دارو جمع آوری شود تا راننده را برای دریافت آن اعزام کنیم.
وی که سه فرزند دارد به یکباره عکس رادیولوژی از قفسه سینه اش و ترکشی را که در نزدیکی قلبش جا خوش کرده، نشان داد و از اینکه آرزویش شهادت است گفت.
موسی دوست داشت بیشتر حرف بزند اما وقت من اندک بود برای همین از او سووال کردم از پرستاران آسایشگاه رضایت داری، گفت: پرستار من خوب است اما به دلیل اینکه رسمی نیست و حقوقش بسیار اندک است، مجبور است بعد ازظهرها مسافر کشی کند، مگر می شود با 700 هزار تومان حقوق هزینه های زندگی خود و همسر و فرزند را پرداخت کرد؟
برایم جالب بود که موسی علیرغم مشکلات فراوان خود به پرستاران و وضعیت معیشتی آنها هم فکر می کند و از اینکه زندگی آنها به سختی می گذرد اظهار ناراحتی می کرد.
موسی گفت: باید پرستاران تحصیلکرده و با اخلاق به بیماران و جانبازان خدمت کنند در حالیکه برخی از آنها کار نابلد هستند و ما خود باید به آنها آموزش دهیم.
موسی پیشنهاد کرد دولت و بنیاد شهید به وضعیت حقوقی پرستاران شاغل در آسایشگاه های جانبازان رسیدگی کند تا آنها هم با عشق و علاقه و انگیزه بیشتر به فعالیت خود ادامه دهند.
هنگام خداحافظی با موسی عکسی به یادگار انداختیم او در این عکس با چهره ای خندان، پارچه قرمز رنگی را به نشان هواداری از تیم مورد علاقه اش به دست گرفت.
موسی معتقد است جانباز باید روحیه داشته باشد و نشاط و شادی را به مردم منتقل کند برای همین هر فردی که به اتاق او وارد می شود را شاد می کند.