به گزارش مشرق، گروهک تروریستی داعش، روز یکشنبه با توزیع بیانیههایی در شهر «الحوطه» مرکز استان «لحج» در جنوب یمن، جنبش انصارالله را رافضی قلمداد کردند و در مقابل منادی دفاع از اهل سنت در یمن شدند.
همزمان با توزیع این اعلامیهها که نام «دولت اسلامی – ولایت لحج» بر بالای آن درج شده بود، دهها فرد مسلح در خیابانهای شهر الحوطه، جولان دادند.
اتفاقی که در یمن افتاده است نباید ساده پنداشت و از کنار آن به راحتی گذشت. جنوب یمن این روزها، متشنجتر از هر زمان دیگری است که همین امر موجب فراهم شدن اوضاع برای اعلام حضور داعش در این منطقه شده و اگر روال به همین صورت ادامه یابد، باید منتظر تراژدیهای خطرناکی به مثابه آنچه در سوریه و عراق اتفاق افتاده است، باشیم.
چه اتفاقی در سوریه افتاد؟ موضوع از این قرار بود که کشورهای معارض سوریه، تمام توان خود را برای ساقط کردن دولت سوریه به هر قیمتی به کار بستند، نتیجه چه شد؟ نتیجه تولد غدهای به نام داعش بود، غدهای که بدخیموار شروع به رشد کرد و حال به عراق، مصر، لیبی و حال به یمن کشیده شده است.
صحبتهای «جوبایدن» معاون باراک اوباما در تاریخ 4 اکتوبر در دانشگاه هاروارد را بار دیگر مورد توجه قرار میدهیم؛ وی گفت: «گلایه همیشگی من این بود که بزرگترین مسئله ما متحدانمان هستند. متحدان ما در منطقه، بزرگترین مسئله ما در سوریه بودند.»
سعودیها، اماراتیها و بقیه. آنها چه کار میکردند؟ آنها آنقدر مصمم به کنار زدن اسد و در اصل یک جنگ نیابتی شیعی-سنی بودند... که صدها میلیون دلار و دهها و صدها هزار تن تسلیحات را برای هر کسی که با اسد میجنگید، روانه کردند، بدون در نظر گرفتن اینکه افرادی که در حال دریافت این کمکها بودند، النصره، القاعده و عوامل افراطگرای جهادی بودند که از دیگر بخشهای جهان آمدهاند.».
در ادامه، بحث یمن را پی میگیریم و سعی داریم این مسأله را تبیین کنیم که رفتاری که عربستان، قطر و امارات در یمن پی گرفتهاند، همانند اقدامات آنها در سوریه است. یعنی کنترل دوباره یمن و مبارزه با جنبش انصارالله به هر قیمتی.
پیش از این در نوشتهای به رفتارهای احتمالی عربستان و در مجموع کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در یمن پرداختهایم (+). با تسلط انصارالله بر پایتخت یمن و پس از آن کنترل بیشتر بخشهای این کشور از سوی این جنبش و کمیتههای مردمی، کشوری که بیشترین زیان را از این اتفاقات میتوانست ببیند، عربستان بود.
یمن از سال 1963 که حکومت الامامیه از بین رفت، همواره تحت نفوذ سیاستمداران سعودی بوده است. پس از اتحاد جنوب و شمال در سال 1990 دایره نفوذ سعودیها به کل یمن کشیده شد(هرچند همواره با دلخوری و عناد جنبش اعتراضی جنوب همراه بوده است.) در چرایی اهمیت یمن برای عربستان، معادلات قدرت و لزوم حفظ موازنه قوا در منطقه، تنگنای ژئوپلتیک برای عربستان، اهمیت استراتژیک آبراه بابالمندب، امنیت انرژی و اختلافات فرهنگی بین دو کشور باعث شده است تا هرگونه تغییر قدرت در یمن بدون کنترل عربستان، برای سعودیها غیر قابل قبول باشد.
بنابراین حال که معادلات قدرت در یمن خارج از حیطه عربستان در حال تغییر است و گروهی به نام انصارالله که حتی در سال 2009 با عربستان درگیری نظامی داشته، به قدرت رسیده است، مطمئنا اقدامات و تحرکات گسترده ریاض را میطلبد.
عربستان نمیخواهد پس از 52 سال نفوذ در یمن، به راحتی پشت پا به منافع خود در این کشور بزند و کنترل آن را به نیروهای مخالف خود واگذار کند، بنابراین هر اقدامی را به کار میگیرد تا بار دیگر کنترل این کشور را در دست خود داشته باشد.
عربستان در پی انقلاب سال 2011 از راه طرحی به نام «ابتکار خلیجی» توانست انقلاب را کنترل کند و فردی نزدیک به خود یعنی «عبد ربه منصور هادی» معاون «علی عبدالله صالح» را به ریاست جمهوری برساند. اما در اتفاقات جدید دیگر طرح سیاسی جواب نمیدهد.
عربستان برای مبارزه با انصارالله در حال برداشتن قدمهای خطرناکی است. سعودیها سه اهرم مهم برای فشار به گروههای مخالف خود در یمن دارند، یک: تهییج قبائل هم پیمان خود علیه انصارالله و ارتزاق پول و مهمات به آنها. دو: تحریم اقتصادی دولت صنعا و سه: حمایت از گروههای تکفیری.
این سه مورد به خوبی، استراتژی کنار زدن انصارالله به هر قیمتی را نشان میدهد، حمایت از تکفیریها، بسیار سریع نتیجه خود را نشان داده و آن هم ظهور داعش در یمن است.
این موضوع نشان میدهد که عربستان هنوز به اشتباه خود در سوریه پی نبرده و از آن درس نگرفته است. اگر در سوریه برای نابودی بشار اسد تکفیریها را تجهیز میکند، دیگر یمن همانند سوریه نیست. یمن در جنوب عربستان قرار دارد، سعودیها به خوبی میدانند که پرورش این کودک نا خلف، به قیمت تهدید گسترده امنیتی برای عربستان است.
عربستان برای مقابله با داعش و جهت احتیاط، یک نیروی 30 هزار نفری در مرز خود با عراق مستقر کرده است، همچنین خبرهایی از ساخت دیوار مرزی به طول 600 کیلومتر در این مرز حکایت دارند، اما اگر داعش بخواهد در یمن نیز پا گیرد، دیگر مقابله با این گروه تکفیری به آسانی مرز عراق نیست، چرا که مرز یمن و عربستان در هم تنیده است و بسیاری از قبائل شمال یمن داخل عربستان و در استانهای یمنی تحت اشغال عربستان یعنی «عسیر»، «نجران» و«جیزان» نیز حضور دارند.
موضوع این است که داعش و گروههای تکفیری همچون القاعده، بارها دشمنی خود را با آل سعود اعلام کردهاند، اما تجارب تاریخی نشان داده است که در صورت منافع مشترک، آمریکا و عربستان بارها در بهترین حالت در برابر رشد گروههای تکفیری سکوت کرده و در بدترین حالت برای آنها سلاح و پول ارسال کردهاند.
همچنین بحث امنیت انرژی یکی از دغدغههای همیشگی آمریکا و عربستان در مسأله مرتبط با یمن بوده است، حضور داعش میتواند تهدید جدی برای کریدور انرژی در خلیج عدن، بابالمندب و دریای سرخ باشد.
چندی پیش، خبر رسید که مصر چند کشتی جنگی خود را در آبراه بابالمندب مستقر کرده است، قاهره از به خطر افتادن کانال سوئز که به امنیت بابالمندب وابسته است، نگران شده و سفر روز یکشنبه عبدالفتاح السیسی به عربستان نیز بیشتر در مورد تأمین امنیت دریای سرخ بود. انصارالله یمن بارها تأمین تعهد داده که امنیت بابالمندب و دریای سرخ جزء اولویاتش است و سفر هیأت حوثی در روز شنبه به قاهره نیز در راستای اطمینان دادن به مسئولان مصری در این رابطه بوده است.
با همه این اوصاف و خطراتی که القاعده و داعش برای منافع سعودیها در منطقه دارند، اما عربستان باز چشم خود را به روی داعش بسته و در برابر رشد این گروهگ تکفیری در یمن، سکوت کرده است، به امید اینکه تکفیریها اهرم فشار دیگری بر انصارالله باشند. سناریویی که در سوریه اتفاق افتاد در یمن نیز در حال روی دادن است و باز باید گفت عربستان از اتفاقات سوریه نمیخواهد درس بگیرد. بشار اسد هنوز بر سر کار است و دولتهای غربی و عربی به سوی رابطه دوباره با دمشق میروند و تنها ماحصل اقدامات عنادآمیز ریاض و متحدان آن با سوریه، پرورش غده داعش بوده است.