کد خبر 397243
تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۴:۳۷

مردانی که هر کجا، عَلَم «گردان حضرت علی اصغر(علیه السلام)» برپا می شد، سری که می چرخاندی، حتما چشمانت را شکار می کردند و محو جمال رعنای کربلایی شان می شدی.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - تصویری که پیش رو دارید، احتمالا در اواسط سال 1364 شمسی در قرارگاه تاکتیکی «لشکر 10 سیدالشهداء(ع)» به ثبت رسیده است. افراد حاضر در عکس، از سمت راست عبارتند از:

شهید داوود آجرلو
شهید رمضان ناظریان
شهید حاج حسین اسکندرلو

این سه تن، در سال های میانی جنگ، پرچمداران «گردان حضرت علی اصغر(علیه السلام)» در «لشکر 10 سیدالشهداء» به شمار می روند. مردانی که هر کجا، عَلَم «گردان حضرت علی اصغر(علیه السلام)» برپ می شد، سری که می چرخاندی، حتما چشمانت را شکار می کردند و محو جمال رعنای کربلایی شان می شدی.

 «رمضان ناظریان» در «گردان علی اصغر(علیه السلام)» جایگاه رسمی نداشت. او جَلدِ «حسین اسکندرلو» بود و از روزهای نبرد در «بازی دراز»، عاشقانه با «حاج حسین» می پرید تا در «والفجر 8» به وصال «ارباب حسین(صلوات الله علیه)» رسید.

 «اسکندرلو» از غمِ «رمضان» داشت دیوانه می شد. خیلی هم بعد از او تاب نیاورد. «حاج حسین» از سال 63 دل از دنیا کنده بود و منتظر مجالی بود که «چند کیلو استخوان و چند لیتر خون نجس» را زمین بریزد و برود اما رفتن «رمضان»، آخرین حلقه اتصالش به ملکوت را کامل کرد و 100 روز بعد، سیمرغ شد و طوفانِ بال زدنش، 150 نفر از رفقایش را نیز از زمین کَند و به آسمان برد.

«داوود آجرلو» اما چند ماهی بیشتر طول کشید تا بند از پر و بالش باز کند و در «کربلای 5» به رفقای تیزپروازش ملحق شود.

روحمان با یادشان شاد
هدیه به ارواح بلندپروازشان صلوات

عکس/ مردانِ علی اصغری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 5
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۶:۴۲ - ۱۳۹۳/۱۲/۲۴
    0 0
    خداوند روح ملکوتیشان را شادتر نماید.
  • تازه مسلمان نروژی مقیم ایران ۱۷:۱۲ - ۱۳۹۳/۱۲/۲۴
    1 0
    به عینه میبینم یک عده کنار سفره امام راحل و شهدا نشسته اند و جلوی هرکدامشان یک کاسه خون شهداست و با نهایت طمانینه نانشان را دراین کاسه تلیت میکنند ووبالذت میخورنداگرکسی این را نبیند به نص صریح قرآن کورمحشورمیشود و من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیلا
  • مسعود ۲۲:۰۲ - ۱۳۹۳/۱۲/۲۴
    1 0
    السلام علیک یا انصار اباعبدالله الحسین
  • ۱۳:۱۲ - ۱۳۹۳/۱۲/۲۵
    1 0
    من در عملیات والفجر 2 در گردان علی اصغر بودم. تاریخ عملیات 1362/5/13 بود و فرمانده گردان شهید داوود حیدری و مسئول محور شهید عبدالحمید شاه حسینی شیر دلاوری بود که هیچ وقت رشادت هایش را فراموش نمیکنم. قرار بود تا 2 ارتفاع را توسط 2 گردان از عراقیها بگیریم. شب نیروهای عراقی را با وارد شدن در منطقه تحت کنترلشان دور زدیم و از وسطشان رد شدیم و قبل از شروع عملیات فاصله ما با نیروهای مستقر در قله کمتر از 20 متر بود. وقتی از کنار کمینهایشان رد می شدیم صدای رادیو و صحبتهایشان را می شنیدیم . فاصله نیروهایی که از وسط عراقیها رد میشد با نیروهای عراقی در سنگرهایشان خیلی کم بود. بعدش که نیروهایمان دور قله زیر پای عراقیها مستقر شذند و با شروع درگیری آنها از بالای قله با دوشکا و گرینوف بچه هایمان را میزدند و بعد از شلیک نیروهایمان در یک تبادل آتش از رویرو و از نزدیک برادران رزمنده توانستند قله را بگیرند. صبح فردای آن روز عراقیها ما را محاصره کردند و از ساعت 5/5 - 6 صبح ببعد با انواع ادوات _ توپ - خمپاره - توپ زمانیکه بالای سر بچه منفجر میشد و ترکشهایش از بالا به بچه ها اصابت میکرد ما را مورد هجوم قرار دادند. بعد مرتب میخواستند به بالای قله بیایند که با تیر اندازی از بالای قله فرار میکردند. ما مهمات نداشتیم - موشک آرپی جی نداشتیم و نیرو هم نداشتیم - در اثر آتش دشمن تعداد زیادی از بچه ها شهید شده بودند. وقتی محاصره در ظهر آنروز توسط گردان زهیر شکسته شد فقط 3 نفر برگشتیم (من و عبدالحمید شاه حسینی و یک رزمنده دیگر که نامش را نمیدانم). هر 3 نفر مجروح بودیم و آخرین مهماتی هم که در آخرین لحظه برایمان باقی مانده بود کمتر از 10 تا فشنگ بود. قبلش تمام خشاب بچه هایی که شهید شده بودند را جمع کرده بودیم. خود من شب قبلش ساعت حدود یک صبح بود که از ناحیه ساعد دست راست مورد اصابت گلوله قرار گرفته بودم و مغزی تیر غناسه در استخوان درشت نی دستم گیر کرده بود و استخوان را از وسط شکسته بود و با بستن زخم دستم با وجود تشنجی که اول مجروح شدن بهم دست داد توانستیم جلوی خونریزی را بگیریم و بدلیل شکستگی استخوان انگشتان دست راستم ورم زیادی داشت و با سختی میتوانستم تیراندازی کنم. برای لحظات آخر محاصره دیگر نه فشنگی مانده بود و نه نیرویی ، ولی یک قرار با خودمان داشتیمو و آنهم اینکه تا آخرین فشنگ و تا آخرین توان قله را حفظ کنیم. تیپ سیدالشهداء رزمندگانی خط شکن داشت که با همراه بودن با این رزمندگان همیشه به آن افتخار میکنم. یاد شهدا که همه دوستان عزیز تر از جانم بودند گرامی باد.
  • محسن ۱۳:۴۵ - ۱۳۹۳/۱۲/۲۶
    1 0
    السلام علیک یا احبا ءالله درود خدا بر شهدای اسلام و این شهیدان ولایی حاج حسین اسکندرلو! مرا می شناسی من هم می دانم تو شهید راه قرآن و عترتی درخواست دارم سلام من ناقابل رو به ارباب بی کفن حضرت امام حسین(ع) برسونی و مرا فراموش نکنی ای شهدا! بدون شک شما امروز دستتون از زمانی که تو دنیا بودید بازتره و دعایتان به اجابت نزدیکتره از خدا بخواهید رفتار، اعمال و اخلاق ما طوری باشه که در دنیا و آخرت شرمنده شما نشیم

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس