این روزها کمتر کسی حاضر است بعد از تشکیل خانواده و تولد اولین فرزند در روزگاری که دیگر جنس مقاومت محدود به مرزهای ایران نیست برای دفاع از مقاومت اسلامی در جبههای دیگر حضور پیدا کند و از بنیان این جبهه دفاع کند. انگیزه برای حضور در این میدان در اوج خود قرار دارد و با بسیاری از ملاکهای ظاهری قابل تحلیل و ارزیابی نیست. فهم و تحلیل چنین حضوری میسر نمیشود مگر جز با تنفس دائمی در پارادایم یک گفتمان: "گفتمان مقاومت". شهید محمودرضا بیضائی، متولد 18 آذر 1360 در تبریز یکی از شهدایی است که در روز یکشنبه 29 دیماه 92 مصادف با ولادت حضرت رسول(ص) در جریان حضور تیمی از مستندسازان ایرانی که در جبهه مقاومت اسلامی در سوریه مشغول فعالیت هستند براثر انفجار یک تله انفجاری به شهادت میرسد.
شهید بیضایی، نمونه ویژهای از نسل امروز جوانان ایرانی است که با درک فضای مقاومت و تشخیص دقیق خط مقاومت برای حضور در این میدان داوطلبانه اعلام آمادگی کرده و همراه با گروهی مستندساز چندینبار در جبهه امروز سوریه حضور پیدا کرده بود. او از مربیان بچههای بسیج در پایگاههای درون شهری هم بوده است و بسیاری از بچههای پایگاه که دورههای آموزشی بسیج دانشآموزی و دانشجویی را پیش او گذراندهاند خاطرات جالبی از او دارند. محمودرضا ثابت کرد که میشود از مقاومت دفاع کرد حتی با زبانی غیر از اسلحه. اسلحه او و دوستانش رسانه بود. او بهترین سوژه مقاومت بود که در قاب دوربین مستندسازان ایرانی ایستاد. چند عکس از این شهید مدافع حرم در ادامه میآید:
احمدرضا بیضایی برادر شهید محمودرضا بیضایی در خاطرهای که چندی پیش در گفتوگو با تسنیم منتشر شد، از این شهید میگوید: یک دختر دوساله دارد که نامش «کوثر» است. دخترش را خیلی دوست داشت طوری که هر روز به دوستانش که دختر داشتند زنگ میزد و میگفت دخترم اینقدر -با دست نشان میدهد- بزرگ شده. وقتی به پدرم زنگ میزد همهاش از کوثر میگفت. خیلی دوستش داشت. بار آخر موقع رفتن به یکی از دوستانش گفته بود «این بار دیگر از کوثرم بریدم». یکی از دفعاتی که برگشته بود به من گفت که بعضی وقتها در تیررس تکفیریها گیر می افتیم و گاهی مجبور شدهام که این مسیر را بدوم. مثلا از پشت یک دیوار تا دیوار دیگر مسافتی را بدوم؛ میگفت در آن مسافت چند متری کوثر میآید جلوی چشمانم. اینها را میگفت تا به من بفهماند که اینجوری و با وابستگیها مثل وابستگی به فرزند نمیشود شهید شد.
این بار از کوثر، دختر دو سالهاش، هم برید و رفت. شما اگر محمودرضا را با کوثر میدیدید، لطافت خاص و دیدنیای در ارتباطشان قابل درک بود. یک بار به محمودرضا گفتم: «دخترت خیلی میخندد برای دختر خوبیت ندارد». در حالیکه کوثر در بغلش بود و داشت بالا و پایین میانداختنش گفت: «این مدلش خوشحال است» محمودرضا آرمانی داشت و همه چیز را آگاهانه فدای آن آرمان کرد و فدا کردن همه چیز به خاطر آرمان اسلام و در راه خدا، تأسی صحیح به سیدالشهداء(ع) است.
«شهید علی یزدانی» یکی دیگر از شهدای مدافع حرم، از مستشاران در عراق بود، که به منظور کمک به ارتش و نیروهای مردمی این کشور در امر مبارزه با داعش در عراق حضور یافته بود.
او سوم فروردین ماه سال 1394 همزمان با شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) به همراه شهید هادی جعفری طی عملیاتی در تکریت عراق برای مبارزه با عوامل تکفیری، توسط پهپاد نیروهای آمریکایی در عراق به شهادت رسید و پیکر مطهرش در نهم فروردین ماه در گلزار شهدای یافتآباد واقع در میدان الغدیر در کنار دیگر شهدا به خاک سپرده شد. شهید یزدانی که بعد از سپری شدن زمانی حدود یک سال و نیم پس از شهادت شهید بیضایی به شهادت رسید. تصاویری از این دو شهید مدافع حرم در کنار هم در ادامه میآید: