به گزارش مشرق، مذاکرات هستهای ایران و گروه 5+1 در حالی وارد مرحله جدیدی شده که دو طرف به دنبال رایزنیهای فشرده در لوزان بیانیهای مشترک منتشر کردند بیانیهای که البته قرائت طرف آمریکایی از آن اعتراض و مخالفت محمدجواد ظریف را در پی داشته است.
برای بررسی مواضع تحلیلگران و کارشناسان غربی درباره مذاکرات هستهای، با یک تحلیلگر آلمانی به بررسی موضوع نشسته ایم.
«مانوئل اوچسنریتر» کارشناس مسائل سیاست خارجی، خاورمیانه و سردبیر مجله خبری «زوئرست» (ZUERST) است. این تحلیلگر غربی یکی از منتقدان سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا در امور کشورهای خاورمیانه است. متن مصاحبه بدین شرح است:
از منظر کلی، شما مذاکرات انجام شده در لوزان سوئیس را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا شاهد موفقیت چشمگیر در مذاکرات هستهای 12 ساله بودهایم؟
اوچسنریتر: اکنون به نظر میرسد یک موفقیت چشمگیر به دست آمده، اما ما باید بسیار مراقب باشیم که زیادی مشتاق و خوشحال نباشیم. در سیاست غربی توافق هستهای در لوزان "اقدام و مرحله اول" دیده میشود و نه "اقدام آخر". به طور خاص نه تنها عربستان سعودی و اسرائیل بلکه لابی قدرتمند ضد ایرانی در کشورهای غربی برای ایجاد موانع و سنگ اندازی در روند اجرای توافق لوزان تلاش خواهند کرد.
مذاکرات لوزان با بیانیه مشترک پایان یافت اما به دنبال بیانیهها و سخنرانیهای مقامات آمریکایی، برخی تنشها به ویژه در موضوع تحریمها ایجاد شد. اینجا سوالات جدی وجود دارد. نظر شما در این باره چیست؟
اوچسنریتر: تندروهای آمریکایی همیشه اینطور ایران را توصیف میکنند که به روشهای "مطلقا غیرقابل پیشبینی" اقدام و عمل میکند. آنها ادعا میکنند که نمیتوان به حکومت ایران اتکا و اعتماد کرد. از قضا مساله برعکس است. تهران در منطقه خود را به عنوان یک عامل و مولفه مهم ثبات تثبیت کرده در حالی که اقدامات و عملیاتهای آمریکا هرج و مرج و خشونت ایجاد کرده و نباید فراموش شود که این اقدامات سازمان تروریستی داعش را به وجود آورد.
با توجه به نقش کلیدی آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ویژه در موضوع ابعاد نظامی احتمالی (PMD)، از نظر شما اجرای توافق احتمالی نهایی چگونه پیش خواهد رفت؟
اوچسنریتر: اکنون دیگر موضوع مربوط به ایران نیست. رهبری ایران بارها تصریح کرده که این کشور به دنبال سلاحهای اتمی نیست . به طور خاص این اسرائیل و نومحافظهکاران آمریکایی هستند که اتهامات خود علیه ایران را تکرار میکنند. اما تا به امروز هیچ مدرکی در این باره (برنامه نظامی هستهای ایران) وجود نداشته است. این بدان معنا است که ایران مجبور نخواهد بود چیزی را تغییر دهد و تنها باید به سمت اجرای توافق لوزان پیش میرود.
با توجه به برخی مخالفتها از فضای داخلی سیاسی آمریکا به ویژه مخالفت جمهوریخواهان، تحلیل شما از نقش کنگره در قبال توافق هستهای ایران چیست؟
اوچسنریتر: "موضوع ایران" فقط یک موضوع در سیاست خارجی آمریکا نیست بلکه این موضوع نقش مهمی در سیاست داخلی آن ایفا میکند. نومحافظهکاران در واشنگتن برای توجیه سیاست مبتنی بر هژمونی آمریکا، به شدت به "تهدید ایران" نیاز دارند. این بدان معنا است که : نومحافظهکاران به همه آنهایی که در جستجوی توافق (هستهای) و عادی سازی روابط آمریکا-ایران هستند انگ "ترسو"، "عامل نفوذی" و یا حتی بدتر از آن میزنند. فاکتور و مولفه مهم دیگر سیاست آمریکا (و البته هر کشور غربی دیگر) لابی قدرتمند اسرائیل است که سعی دارد در توافق هستهای خرابکاری کند.
اسرائیل و شخص نتانیاهو مکرر با توافق هستهای مخالفت کرده و حتی آن را «اشتباه تاریخی» میخواند. او به دنبال چیست؟ آیا همانطور که برخی تحلیلگران که در بین آنها کارشناسان آمریکایی هم دیده میشوند، میگویند تلآویو نگران از دست رفتن اهمیت استراتژیک خود در نزد واشنگتن است؟
اوچسنریتر: "تهدید ایران" برای ساختار سیاسی اسرائیل تقریبا اهمیت حیاتی دارد. رهبری اسرائیل در حال صرف انرژی زیادی روی اتهامزنی علیه ایران به عنوان "بزرگترین اهریمن" در منطقه است. این روایت که "تهران خواهان ارتکاب به هولوکاست دوم است" در تلآویو به اعتقاد و باور تبدیل شده است. موضوع "تهدید ایران" برای اسرائیل حمایتهای فراوان نظامی و اقتصادی از سوی غرب به ویژه آمنریکا را تضمین میکند.
منطق تلآویو (درباره توافق هستهای) بسیار ساده و واضح است: هیچ کس نمیتواند با "بزرگترین اهریمن" توافق کند که این یعنی: توافق هستهای 100 درصد روایت اسرائیل را نقض و رد میکند و به همین دلیل است که لابی بینالمللی اسرائیلی برای خرابکاری در توافق تلاش کرده و علیه سیاستمداران غربی که توافق لوزان را امضا کردند، سعی در افزایش بیاعتمادی در بین آنها خواهد کرد.
مقامات ایرانی به طور مکرر بر بدگمانی و بیاعتمادی خودشان به آمریکا و مواضع آن تاکید داشتهاند که این موضع با توجه به تاریخ و سابقه روابط دو کشور امری طبیعی است. نظر شما در این باره؟
اوچسنریتر: این بی اعتمادی و بدگمانی بدون دلیل هم نیست. تهران باید آگاه باشد که با این توافق به طور خودکار به عنوان یک شریک واقعی مورد پذیرش قرار نمیگیرد و ایران همچنین باید از یک خطر دیگر هم آگاهی داشته باشد که این خطر با اجرای توافق بروز خواهد کرد: سیاستمداران و رسانههای غربی اکنون درباره فرصتها برای آنچه اجرا و اعمال "قدرت نرم" در مقابل تهران میخوانند، صحبت میکنند که این موضوع (قدرت نرم) ناشی از روابط جدیدی خواهد بود که شاید به "تغییر رژیم" منتهی شود.
همیشه به همراه شرکتها و سیاستمداران غربی، سازمانهای غیردولتی (NGO) غربی هم میآیند. از منظر رادیکال غربی این موضوع بدین طریق قابل رویت و مشاهده است: "سالها تحریم و انزوا، چشمانداز و موضع سیاسی در ایران را تغییر نداد اکنون ما با ابزار و روشهای دیگر آن را امتحان میکنیم". تحلیلگران ایرانی باید اکنون به گونه دقیقی وضعیت و اوضاع کشورهایی چون سوریه و اوکراین را مطالعه و بررسی کنند جایی که در آنها "قدرت نرم" غربی قبل از تشدید درگیریها به شدت فعال بود.
ایران در سالهای ابتدایی هزاره سوم و پس از آن (2000 به بعد) نقش فعالی در جنگ با تروریسم ایفا کرد به ویژه در افغانستان و مبارزه با طالبان. آمریکا در ازای این اقدامات ایران را در "محور شرارت" قرار داد. سوال این است که آیا تاریخ تکرار شده و واشنگتن با اقدامات از روی حسن نیت تهران در موضوع برنامه هستهای با سوءنیت و خصومت مواجه میشود؟
اوچسنریتر: به طور کلی، سیاست بینالملل تحت تسلط و غلبه مفاهیمی چون "حسن نیت"، "سوءنیت"، دوستی" یا "خصومت" نیست بلکه موضوع محوری منافع است. این بدان معنا است که منافع آمریکا در منطقه فقط به خاطر توافق هستهای با ایران تغییر نکرد و واشنگتن هنوز هم همان دستورکار هژمونیک خود را دارد. خواست "تغییر رژیم" در تهران، ناپدید نشد و از منظر حکومتهای غربی جمهوری اسلامی ایران همچنان یکی از موثرترین موانع است.
برای بررسی مواضع تحلیلگران و کارشناسان غربی درباره مذاکرات هستهای، با یک تحلیلگر آلمانی به بررسی موضوع نشسته ایم.
«مانوئل اوچسنریتر» کارشناس مسائل سیاست خارجی، خاورمیانه و سردبیر مجله خبری «زوئرست» (ZUERST) است. این تحلیلگر غربی یکی از منتقدان سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا در امور کشورهای خاورمیانه است. متن مصاحبه بدین شرح است:
از منظر کلی، شما مذاکرات انجام شده در لوزان سوئیس را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا شاهد موفقیت چشمگیر در مذاکرات هستهای 12 ساله بودهایم؟
اوچسنریتر: اکنون به نظر میرسد یک موفقیت چشمگیر به دست آمده، اما ما باید بسیار مراقب باشیم که زیادی مشتاق و خوشحال نباشیم. در سیاست غربی توافق هستهای در لوزان "اقدام و مرحله اول" دیده میشود و نه "اقدام آخر". به طور خاص نه تنها عربستان سعودی و اسرائیل بلکه لابی قدرتمند ضد ایرانی در کشورهای غربی برای ایجاد موانع و سنگ اندازی در روند اجرای توافق لوزان تلاش خواهند کرد.
مذاکرات لوزان با بیانیه مشترک پایان یافت اما به دنبال بیانیهها و سخنرانیهای مقامات آمریکایی، برخی تنشها به ویژه در موضوع تحریمها ایجاد شد. اینجا سوالات جدی وجود دارد. نظر شما در این باره چیست؟
اوچسنریتر: تندروهای آمریکایی همیشه اینطور ایران را توصیف میکنند که به روشهای "مطلقا غیرقابل پیشبینی" اقدام و عمل میکند. آنها ادعا میکنند که نمیتوان به حکومت ایران اتکا و اعتماد کرد. از قضا مساله برعکس است. تهران در منطقه خود را به عنوان یک عامل و مولفه مهم ثبات تثبیت کرده در حالی که اقدامات و عملیاتهای آمریکا هرج و مرج و خشونت ایجاد کرده و نباید فراموش شود که این اقدامات سازمان تروریستی داعش را به وجود آورد.
با توجه به نقش کلیدی آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ویژه در موضوع ابعاد نظامی احتمالی (PMD)، از نظر شما اجرای توافق احتمالی نهایی چگونه پیش خواهد رفت؟
اوچسنریتر: اکنون دیگر موضوع مربوط به ایران نیست. رهبری ایران بارها تصریح کرده که این کشور به دنبال سلاحهای اتمی نیست . به طور خاص این اسرائیل و نومحافظهکاران آمریکایی هستند که اتهامات خود علیه ایران را تکرار میکنند. اما تا به امروز هیچ مدرکی در این باره (برنامه نظامی هستهای ایران) وجود نداشته است. این بدان معنا است که ایران مجبور نخواهد بود چیزی را تغییر دهد و تنها باید به سمت اجرای توافق لوزان پیش میرود.
با توجه به برخی مخالفتها از فضای داخلی سیاسی آمریکا به ویژه مخالفت جمهوریخواهان، تحلیل شما از نقش کنگره در قبال توافق هستهای ایران چیست؟
اوچسنریتر: "موضوع ایران" فقط یک موضوع در سیاست خارجی آمریکا نیست بلکه این موضوع نقش مهمی در سیاست داخلی آن ایفا میکند. نومحافظهکاران در واشنگتن برای توجیه سیاست مبتنی بر هژمونی آمریکا، به شدت به "تهدید ایران" نیاز دارند. این بدان معنا است که : نومحافظهکاران به همه آنهایی که در جستجوی توافق (هستهای) و عادی سازی روابط آمریکا-ایران هستند انگ "ترسو"، "عامل نفوذی" و یا حتی بدتر از آن میزنند. فاکتور و مولفه مهم دیگر سیاست آمریکا (و البته هر کشور غربی دیگر) لابی قدرتمند اسرائیل است که سعی دارد در توافق هستهای خرابکاری کند.
اسرائیل و شخص نتانیاهو مکرر با توافق هستهای مخالفت کرده و حتی آن را «اشتباه تاریخی» میخواند. او به دنبال چیست؟ آیا همانطور که برخی تحلیلگران که در بین آنها کارشناسان آمریکایی هم دیده میشوند، میگویند تلآویو نگران از دست رفتن اهمیت استراتژیک خود در نزد واشنگتن است؟
اوچسنریتر: "تهدید ایران" برای ساختار سیاسی اسرائیل تقریبا اهمیت حیاتی دارد. رهبری اسرائیل در حال صرف انرژی زیادی روی اتهامزنی علیه ایران به عنوان "بزرگترین اهریمن" در منطقه است. این روایت که "تهران خواهان ارتکاب به هولوکاست دوم است" در تلآویو به اعتقاد و باور تبدیل شده است. موضوع "تهدید ایران" برای اسرائیل حمایتهای فراوان نظامی و اقتصادی از سوی غرب به ویژه آمنریکا را تضمین میکند.
منطق تلآویو (درباره توافق هستهای) بسیار ساده و واضح است: هیچ کس نمیتواند با "بزرگترین اهریمن" توافق کند که این یعنی: توافق هستهای 100 درصد روایت اسرائیل را نقض و رد میکند و به همین دلیل است که لابی بینالمللی اسرائیلی برای خرابکاری در توافق تلاش کرده و علیه سیاستمداران غربی که توافق لوزان را امضا کردند، سعی در افزایش بیاعتمادی در بین آنها خواهد کرد.
مقامات ایرانی به طور مکرر بر بدگمانی و بیاعتمادی خودشان به آمریکا و مواضع آن تاکید داشتهاند که این موضع با توجه به تاریخ و سابقه روابط دو کشور امری طبیعی است. نظر شما در این باره؟
اوچسنریتر: این بی اعتمادی و بدگمانی بدون دلیل هم نیست. تهران باید آگاه باشد که با این توافق به طور خودکار به عنوان یک شریک واقعی مورد پذیرش قرار نمیگیرد و ایران همچنین باید از یک خطر دیگر هم آگاهی داشته باشد که این خطر با اجرای توافق بروز خواهد کرد: سیاستمداران و رسانههای غربی اکنون درباره فرصتها برای آنچه اجرا و اعمال "قدرت نرم" در مقابل تهران میخوانند، صحبت میکنند که این موضوع (قدرت نرم) ناشی از روابط جدیدی خواهد بود که شاید به "تغییر رژیم" منتهی شود.
همیشه به همراه شرکتها و سیاستمداران غربی، سازمانهای غیردولتی (NGO) غربی هم میآیند. از منظر رادیکال غربی این موضوع بدین طریق قابل رویت و مشاهده است: "سالها تحریم و انزوا، چشمانداز و موضع سیاسی در ایران را تغییر نداد اکنون ما با ابزار و روشهای دیگر آن را امتحان میکنیم". تحلیلگران ایرانی باید اکنون به گونه دقیقی وضعیت و اوضاع کشورهایی چون سوریه و اوکراین را مطالعه و بررسی کنند جایی که در آنها "قدرت نرم" غربی قبل از تشدید درگیریها به شدت فعال بود.
ایران در سالهای ابتدایی هزاره سوم و پس از آن (2000 به بعد) نقش فعالی در جنگ با تروریسم ایفا کرد به ویژه در افغانستان و مبارزه با طالبان. آمریکا در ازای این اقدامات ایران را در "محور شرارت" قرار داد. سوال این است که آیا تاریخ تکرار شده و واشنگتن با اقدامات از روی حسن نیت تهران در موضوع برنامه هستهای با سوءنیت و خصومت مواجه میشود؟
اوچسنریتر: به طور کلی، سیاست بینالملل تحت تسلط و غلبه مفاهیمی چون "حسن نیت"، "سوءنیت"، دوستی" یا "خصومت" نیست بلکه موضوع محوری منافع است. این بدان معنا است که منافع آمریکا در منطقه فقط به خاطر توافق هستهای با ایران تغییر نکرد و واشنگتن هنوز هم همان دستورکار هژمونیک خود را دارد. خواست "تغییر رژیم" در تهران، ناپدید نشد و از منظر حکومتهای غربی جمهوری اسلامی ایران همچنان یکی از موثرترین موانع است.