*جنابعالي درساليان متمادي، از شاگردان و مصاحبان فقيد سعيد، مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني بوده ايد. در آغاز اين گفت وگو بفرماييد كه از چه دورهاي با ايشان آشنا شديد و يا در درس ايشان شركت كرديد؟
بنده از زمانی که ایشان در طبقه بالای مدرسه فیضیه تدریس میکردند و تعداد شاگردانشان هم چندان زیاد نبود، افتخار شاگردی ایشان را داشتم، اما از سال 1373 قمري، بهطور مستمر در درس خارج فقه ایشان حضور داشتم و حاصل آن دوران جزوه ولایت فقیه بود که پس از نگارش خدمت ایشان تقدیم کردم تا صحت و دقت آن را ارزیابی کنند. بحث هاي خیارات و حج هم منتشر شدهاند. بنده مدتی طولانی از محضر این استاد بزرگوار استفاده کردم.
در هر حال؛ نخستین آشنایی بنده با ایشان به سالهایی برمیگردد که شبهای جمعه در تکیه سید حسن تفسیر قرآن میگفتند. یادم هست در اولین جلسه سوره مؤمنون را تفسیر کردند که فوقالعاده برایم جالب بود. بعد که در حسینآباد منزلی خریدند و تدریس رسمی دروس حوزوی را در آنجا شروع کردند، در آن جلسات شرکت میکردم و صمیمیت و ارادت قلبیای بین ما پدید آمد. گاهی به شوخی به ايشان میگفتم: ما از زمانی که جنابعالی مستأجر بودید، به شما ارادت داشتیم و هنوز هم داریم!
*جنابعالی دروس «ولایت فقیه» مرحوم آیتالله العظمي گلپایگانی را تقریر و منتشر کردهاید که در بازشناسی اندیشه سیاسی معظمله تأثیر فراوانی دارد. از خاطرات درس و تقریر این مبحث بفرمایید؟
مرحوم آیتالله گلپایگانی ده سال قبل از آغاز نهضت امام، مبحث ولایت فقیه را به عنوان یکی از مباحث فقهی شروع کردند. بنده و عده زیادی از فضلای حوزه در این جلسات شرکت میکردیم. ایشان ولایت فقیه را بر اساس ادله شرعی «مطلقه» میدانستند وبرحسب روايت مشهور، معتقد بودند شاهان و ملوک در واقع باید عوامل اجرایی فقها باشند.
بنده همزمان با انتشار جزوه ولایت فقیه حضرت امام در ایران، بحث ولایت فقیه آیتالله گلپایگانی را همراه با توضیح و افزودن اصطلاحات روز، به زبان عربی منتشر کردم که بسیار مورد توجه فضلا قرار گرفت، لکن به دلیل آنکه به زبان عربی نوشته شده بود، رژیم واکنش تندی نسبت به آن نشان نداد.
*به تشابه مباحث ولایت فقیه از دیدگاه حضرت امام و آیتالله العظمي گلپایگانی اشاره کردید. در باره برخی از موارد اين تشابه، توضیح بفرمایید؟
این دو کتاب از لحاظ استناد به روایات و منابع فقهی و توجه به مسائل سیاسی و اجتماعی، تفاوت چندانی با هم نداشتند. به نظر هر دو بزرگوار، به فرموده پیامبر(ص) علما و فضلا خلیفه و جانشین پیامبرند و لذا تمام اختیارات ایشان، از جمله ولایت بر مؤمنین را دارند.
*آیا از منظر این دو بزرگوار، ولیفقیه فقط موظف به مشروعیت دادن به نظام و دولت است یا تأسیس حکومت اسلامی هم به عهده اوست؟
كف
ديدگاه هردو بزرگوار اين است كه نظارت فقها و علما بر دستگاههای دولتی و تأیید
عملکرد آنها، به معنای مشروعیت دادن به حکومت و نظام است و اگر چنین نباشد، آن
حکومت مشروعیت دینی ندارد و باید جای خود را به نظامی صالح و اسلامی بدهد.البته
اگر فقيهي اينقدر بسط يد داشته باشد كه بتواند خود نظام اسلامي تشكيل دهد،بديهي
است كه مجاز وبلكه ملزم به انجام اين كار است.
*با وجود تشابهاتی که برشمردید، چرا کتاب ولایت فقیه امام با استقبال گسترده مردم، خصوصاً جوانان روبرو شد، اما کتاب آیتالله العظمي گلپایگانی در میان توده مردم چندان شناخته نشد؟
چون امام به عنوان رهبر نهضت، نظریه سیاسی خود را به صورت طرحی عملی برای تشکیل یک حکومت اسلامی مطرح کردند. از سویی خود ایشان عملاً قدم در میدان مبارزه گذاشتند و فشارها و تنگناهای زیادی، از جمله زندان و تبعید را تحمل کردند و لذا کلامشان اعتبار و ارزش ویژهای پیدا کرد.علاوه بر همه اينها،همانطور كه عرض كردم كتاب ولايت فقيه آقاي گلپايگاني،تنها به عربي منتشر شد ومخاطب آن فضلاي حوزه بودند درحالي كه دروس حضرت امام از همان آغاز به فارسي منتشر شدند.
*مقداري هم به زندگي سياسي ايشان بپردازيم.یکی از حوادث مهم زندگی ایشان حمله عوامل رژیم شاه به مجلس بزرگداشت شهادت امام صادق(ع) بود که توسط ایشان برگزار شد. آیا در آن مراسم حضور داشتید؟ از آن روز چه خاطراتی دارید؟
بله، بنده در بخشی از مراسم بودم. لازم به ذکر است كه همه بزرگان حوزه قبل از اين تاريخ، از جمله مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری و مرحوم آقای بروجردی هم در بزرگداشت این روز اهتمام فراوانی داشتند. آن روز ابتدا آقای آلطه سخنرانی جامعی در باره شخصیت حضرت امام صادق(ع) کرد و بعد حاج شیخ مرتضی انصاری منبر رفت. در این موقع عوامل رژیم با سر دادن شعار جاوید شاه و فرستادن صلواتهای بیموقع و نابجا سعی کردند نظم مجلس را به هم بزنند. مرحوم انصاری هر چه سعی کرد آنها را ساکت کند، موفق نشد و ناچار شد از منبر پایین بیاید. این افراد ابتدا به منزل امام رفتند و قصد داشتند در آنجا بلوا راه بیندازند که امام گفته بودند اگر دست از پا خطا کنید، به فیضیه میروم و آنچه را که لازم باشد خواهم گفت. سپس عوامل رژیم به منزل آقای شریعتمداری میروند و بعد به فیضیه میآیند.
وقتی دیدم اوضاع مجلس به هم ریخته است بیرون آمدم، اما هنوز خیلی دور نشده بودم که صدای درگیری و حتی گلوله را شنیدم و خود را به سرعت به منزل یکی از دوستان رساندم و تا شب آنجا ماندم. شب یکی از کسانی که تا آخر در فیضیه بود آمد و ماجرا را شرح داد و گفت مأموران به جان مردم و طلبهها افتادند و در و پنجرههای حجرهها را شکستند. آنها میخواستند به آیتالله گلپایگانی هم حمله کنند که عدهای از طلاب ایشان را به حجرهای میبرند و در حجره را میبندند و جلوی در صف میکشند. آنها به حاج آقا مهدی، پسر آیتالله گلپایگانی هم حمله میکنند که ایشان فرار میکند و در جایی پنهان میشود. مأموران آقای علوی، داماد آیتالله گلپایگانی را به اشتباه بهجای ایشان دستگیر میکنند و به ساواک میبرند، اما در آنجا متوجه اشتباه خود میشوند و ایشان را آزاد میکنند. زد و خورد تا غروب ادامه مییابد و یکی دو نفر کشته و عده زیادی مجروح میشوند.
*رفتار ایشان پس از این فاجعه چگونه بود؟
ایشان پس از یک هفته با قدرت تمام دروس حوزه را که دچار وقفه شده بود، دو باره برقرار کردند. مرحوم آقای حکیم نامهای به مراجع قم نوشت و از آنان خواست در اعتراض به این رفتار رژیم شاه همگی به نجف اشرف بروند. خیلیها از این پیشنهاد استقبال کردند، اما آیتالله گلپایگانی و حضرت امام با هوش و فراست عجیبی که داشتند با این پیشنهاد مخالفت کردند و گفتند علما باید مقاومت کنند و حوزه علمیه قم از رونق نیفتد و محکمتر از قبل به کار خود ادامه بدهد. هر دو بزرگوار معتقد بودند احتمال دارد این دسیسهای از سوی رژیم باشد تا به این ترتیب حوزه علمیه قم خالی و از اعتبار و جایگاه تهی شود. اعلامیهها و سخنرانیهای بعدی امام در روشن شدن دسیسههای رژیم شاه که نهایتاً به نهضت ایشان و بعدها به انقلاب اسلامی منجر شد، بسیاری از مسائل را آشکار کرد.
*پس از دستگیری امام علمای بلاد به تهران آمدند تا جلوی اقدامات حاد رژیم را بگیرند، اما آیتالله العظمي گلپایگانی در قم ماندند. علت اين امر را چه میدانید؟
بنده تحلیل خود ایشان را ذکر میکنم. ایشان در مجلسی فرمودند بنده دریافتم این سید (منظورشان آقای شریعتمداری بود) در پی آن است که از این موقعیت برای کسب وجاهت برای خود استفاده کند، گویی زحمات و مهاجرت علمای بلاد در جهت بزرگ کردن ایشان است. در آن زمان بین مردم چنین شایع شده بود که آقای شریعتمداری جان امام را نجات داد و اگر ایشان نبود امام را اعدام میکردند. عدم شرکت آیتالله گلپایگانی در این جریان هم فراست و هوش فراوان ایشان را نشان میدهد که طبق معمول متوجه نکته ظریفی شده بودند که شاید از دید دیگران پنهان مانده بود.
*به نظر شما ویژگیهای برجسته اخلاقی ایشان کدامند؟
بارزترین ویژگی ایشان این بود که هیچ نیازمندی از محضر ایشان دست خالی برنمیگشت و ایشان به اندازه وسع خودش دلجویی و تفقد میکردند. در امور عبادی هم كه بسیار مقید بودند. صبحها پس از نماز جماعت مرحوم آيت الله آقا نجفی مرعشي، اقامه جماعت میکردند و پس از نماز هم مدت زیادی به تلاوت قرآن، دعا و ذکر میپرداختند. بنده در دوران طولانی مراوده با ایشان هیچ نقطه ضعف عملی و اخلاقی را در ایشان ندیدم. کیفیت تدریس ایشان هم بسیار بالا بود و در فهم و تفهیم مطالب دقت زیادی داشتند.