به گزارش مشرق، سوم اردیبهشت ماه سالروز بزرگداشت شیخ بهایی، حکیم و استاد بزرگ ایران زمین است. به همین مناسبت ماجرای رؤیای صادقه علامه محمدتقی مجلسی پدر علامه مجلسی دوم که از شاگردان شیخ بهایی است، به نقل از کتاب «فوائد الرضویه» بدین شرح منتشر میشود.
علامه محمدتقی مجلسی نقل میکند که یک شب شیخ بهایی را در خواب دیده که به او گفت چرا به نگارش شرح احادیث خاندان پیامبر (ص) نمیپردازی؟ وی هم بیان کرده که در لیاقت او چنین کاری نیست سپس شیخ بهایی بیان کرده که این کار از ما دیگر گذشت و شما باید مشغول شوید بنابراین شیخ به او گفته که یک سال تدریس را برای چنین کاری رها کن!
مجلسی سپس تلاش میکند که این کار را شروع کند اما در ابتدا جرأت نمیکرده تا اینکه به مریضی سختی گرفتار شده و از خداوند طلب بسیار زیاد عفو و بخشش کرده تا خداوند او را بمیراند. باز هم خوابی او را فرا میگیرد و این بار در عالم رؤیا امام حسن و امام حسین (ع) و امام سجاد (ع) را میبیند که برای شفایش آمدهاند، امام سجاد (ع) به او میگوید که زندگی تو مفیدتر از مرگ است بنابراین از خداوند طلب مردن نکن!
وی سپس در آن حال از خواب میپرد درحالیکه هیچ گونه درد و مشکلی در بدنش نبوده است. دوباره خواب او را در برمیگیرد که این بار حضرت محمد(ص) را میبیند و شروع به صحبت و ستایش او میکند این بار از پیامبر (ص) میپرسد که راه قرب خدا چه است؟ پیامبر (ص) هم میگوید که همان کار که در فکر داری و درحال انجام بودی را ادامه بده. در گفتوگو با پیامبر (ص) بوده که امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) نیز به عیادت ایشان آمدند که دیگر شروع به گریه میکند.
بار سوم دوباره خواب او را در بر میگیرد که شنید کسی میگوید پیامبر (ص) برای او میوه و غذای بهشتی آورده است ظروف همه از طلا بوده و او مشغول خوردن میشود و به همه اطرافیانش نیز میدهد، خلاصه هر چه کباب میخورد و مینوشد تمام نمیشدند و سپس میوه میخورد و به دوستانش نیز میدهد در نهایت از خواب بیدار میشود درحالیکه میوه و کباب به معنی علم در خواب تعبیر میشود در همین حال تصمیم به نگارش شرح احادیث را میکند.
علامه مجلسی در کتاب «شرح من لا یحضره الفقیه» نگارش این اثر را از برکتهای هدایت شیخ بهایی و سپس هم آن رؤیاهای ادامهدار میداند.
علامه محمدتقی مجلسی نقل میکند که یک شب شیخ بهایی را در خواب دیده که به او گفت چرا به نگارش شرح احادیث خاندان پیامبر (ص) نمیپردازی؟ وی هم بیان کرده که در لیاقت او چنین کاری نیست سپس شیخ بهایی بیان کرده که این کار از ما دیگر گذشت و شما باید مشغول شوید بنابراین شیخ به او گفته که یک سال تدریس را برای چنین کاری رها کن!
مجلسی سپس تلاش میکند که این کار را شروع کند اما در ابتدا جرأت نمیکرده تا اینکه به مریضی سختی گرفتار شده و از خداوند طلب بسیار زیاد عفو و بخشش کرده تا خداوند او را بمیراند. باز هم خوابی او را فرا میگیرد و این بار در عالم رؤیا امام حسن و امام حسین (ع) و امام سجاد (ع) را میبیند که برای شفایش آمدهاند، امام سجاد (ع) به او میگوید که زندگی تو مفیدتر از مرگ است بنابراین از خداوند طلب مردن نکن!
وی سپس در آن حال از خواب میپرد درحالیکه هیچ گونه درد و مشکلی در بدنش نبوده است. دوباره خواب او را در برمیگیرد که این بار حضرت محمد(ص) را میبیند و شروع به صحبت و ستایش او میکند این بار از پیامبر (ص) میپرسد که راه قرب خدا چه است؟ پیامبر (ص) هم میگوید که همان کار که در فکر داری و درحال انجام بودی را ادامه بده. در گفتوگو با پیامبر (ص) بوده که امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) نیز به عیادت ایشان آمدند که دیگر شروع به گریه میکند.
بار سوم دوباره خواب او را در بر میگیرد که شنید کسی میگوید پیامبر (ص) برای او میوه و غذای بهشتی آورده است ظروف همه از طلا بوده و او مشغول خوردن میشود و به همه اطرافیانش نیز میدهد، خلاصه هر چه کباب میخورد و مینوشد تمام نمیشدند و سپس میوه میخورد و به دوستانش نیز میدهد در نهایت از خواب بیدار میشود درحالیکه میوه و کباب به معنی علم در خواب تعبیر میشود در همین حال تصمیم به نگارش شرح احادیث را میکند.
علامه مجلسی در کتاب «شرح من لا یحضره الفقیه» نگارش این اثر را از برکتهای هدایت شیخ بهایی و سپس هم آن رؤیاهای ادامهدار میداند.