تعریف برخی از عناوین حوزوی
در عرف حوزوی عناوین زیادی وجود دارد که بر اساس آنها طلاب را مخاطب قرار میدهند؛ مثلا طلبهای که چند سال از درس حوزه را خوانده باشد، حجت الاسلام و طلبهای که استاد درس خارج فقه یا اصول است و اجازه اجتهاد نیز دارد، اغلب حجت الاسلام و المسلمین و يا آیت الله میخوانند و تنها کسانی را آیت الله العظمی میگویند که جز مراجع معروف یا مراجع دارای رساله باشند.
این عناوین هرچند متر و معیار مشخص و دقیقی ندارد، اما آنقدرها هم بیپایه و اساس نیست، مثلا هیچکس در حوزه، طلبه سطح یک را آیت الله و یا استادی را که 30 سال درس خارج داده است، حجت الاسلام نمیخواند. برخی از عناوین نیز هستند که برای افراد خاصی استفاده میشود. مثلا، لفظ علامه برای کسانی است که سالها، حداقل 40 یا 50 سال، در علوم مختلف مطالعه و تدریس داشته و در اغلب علوم متعارف حوزوی نیز صاحب نظر هستند. دقت علما در بر کار بردن عنوان «علامه» آنقدر زیاد است که طی چند دهه گذشته شاید نتوان بیش از 10 نفر را ذکر کرد که با عنوان علامه مشهور شدهاند، دقت علما روی استفاده از الفاظ حوزوی به قدری است که شهید مطهری با آن همه آثار و مقالات و سخنرانیها در موضوعات مختلف، در میان حوزویان به عنوان علامه خطاب نشده است.
آثار علامههای معروف در چند دهه اخیر
از بین علمایی که طی چند دهة گذشته به عنوان علامه شناخته شدهاند، افرادی به چشم میخورند که عمر خود را در راه تدریس و تحقیق علمی گذراندهاند و بیش از 60 یا 70 سال سابقه علمی دارند. برخی از این افراد عبارتند از: علامه طباطبایی، علامه جعفری، علامه امینی، علامه حسن زاده آملی. برای اینکه شأن و جایگاه علمی این افراد معلوم شود، برخی از آثار ایشان را نقل میکنیم که هر کدام از این علما با یکی از آثارشان انقلابی در عرصه حوزه و علوم انسانی و دفاع از اسلام و تشیع به راه انداختند.
این آثار و سوابق چند ده سالة هر یک از علما در تدریس و تحقیق در حوزه علمیه نشان میدهد که عنوان «علامه» به راحتی قابل دستیابی نیست و باید زحمات و تلاشهای زیادی در حوزه علمیه کشید تا دیگران شما را به عنوان «علامه» بشناسند.
سید حسن خمینی چه آثاری در فضای علمی دارد؟
حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی سالهاست که در قم مشغول تحصیل و تحقیق و تدریس دروس حوزی است. سایت مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) سوابق تدریس وی در حوزه را اینگونه نقل کرده است:
«سید حسن خمینی دو سال بعد از ورود به حوزه علمیه قم (سال 1370) در مدرسه کرمانی ها فعالیت در زمینه تدریس مقدمات را شروع و در مدت 8 سال کتابهایی نظیر: جامعالمقدمات، سیوطی، مغنی اللبیب و مختصرالمعانی، معالم، شرح لمعه، منطق مظفر را تدرس کرده از سال 1379 به مدت 10 سال به تدریس سطوح عالی پرداخته و در این مدت کتابهایی نظیر: رسائل، مکاسب محرمه، بیع، خیارات و کفایه را در کارنامه فعالیتهای تدریسی خود دارد و بعضی از این کتب را حتی 2 یا 3 بار به تدریس نشسته است.
درس فلسفه سید حسن آقا که با تدریس کتاب منظومه مرحوم ملاهادی سبزواری از سال 1385 شروع شده است، در آبان سال 1391 به پایان رسید.
تدریس خارج اصول حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی از سال تحصیلی 90-1389 شروع شده و هم اکنون در محل مدرسه دارالشفای قم ادامه دارد و کلاس درس وی از کلاس های پررونق حوزه قم است.»[2]
این سوابق نشان میدهد که سیدحسن آقا در 20 سال گذشته بیشتر مشغول به مطالعه دروس حوزوی بوده و به قول طلبهها ممحض در علوم حوزوی شده است.
به گفته سایت مذکور، آثار ایشان عبارتند از:
این آثار و سوابق
تدریس نشان میدهد که ایشان سالها در حوزه به تدریس و تحقیق اشغال داشته است، اما
نشان میدهد که ایشان تا متخصص در همه یا اغلب دروس حوزوی فاصله
زیادی دارند اگرچه دارای استعداد قابل توجهی هستند ولی در ابتدای راه هستند و باید تلاش زیادی در فضای
حوزوی داشته باشند تا بتوانند به مدارج بالای علمی دست یابند،
آقای هاشمی، سخنان امام به فخرالدین حجازی را به یاد بیاورید
آقای هاشمی با به کاربردن عنوان «علامه» در همایشی رسمی و در مقام یک سخنران، نشان دادند که دقیقا معنای این لفظ را مدنظر دارند و میخواهند سید حسن خمینی را به عنوان یک علامه معرفی کنند. در صورتی که همانگونه که بیان شد، این لقب را بیشتر برای علمای متبحر در چندین علم و علمای باسابقه به کار میبرند و سیدحسن آقا هرچند بیش از 20 سال است که در فضای حوزه تدریس و تحقیق دارند، اما برای عنوان «علامه» هنوز جوان به شمار میآیند. به نظر میرسد که به کار بردن اینگونه القاب و عناوین برای فردی که هنوز در ابتدای راه است، بیشتر برای مقاصد سیاسی و در نهایت باعث تخریب شخصیت سیدحسن آقا میشود.
نکته دیگری که باید
به آقای هاشمی تذکر داد، تملقی است که ایشان نسبت به سیدحسن آقا دارند و باعث تعجب
است که آقای هاشمی حساسیتهای زیاد حضرت امام (ره) نسبت به تملق را از یاد بردهاند
و این رفتار ناپسند را درباره سیدحسن آقا تکرار میکنند.
یکی از اتفاقات تاریخی مهم درباره تملق از حضرت امام در دیدار با نمایندگان اولین دوره مجلس رخ داد. در آن جلسه، مرحوم فخرالدین حجازی که نفر اول منتخب مردم شهر تهران بود، به نمایندگی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی سخنانی را ایراد کرد و در بخشی از آن با بیانی بسار شیوا به تجلیل از امام پرداخت. وی سخنرانى خود را با جملهی «بأبى أَنْتَ وَ امّى» آغاز کرد و بقیة سخنرانى را نیز به تعریف و تمجید از مقام والاى حضرت امام اختصاص داد. این سخنان مرحوم حجازی با واکنش حضرت امام مواجه شد. ایشان افراد را از بیان چنین تعاریف و تمجیدهایی برحذر داشتند و تذکر دادند که انحطاط و سقوط اخلاقی افراد از همینگونه رفتارها و تمجیدها آغاز می شود. حضرت امام در آغاز سخنان آن روز خود تأکید کردند: «من خوف این را دارم که مطالبى که آقاى حجازى فرمودند درباره من، باورم بیاید. من خوف این را دارم که با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان براى من یک غرور و انحطاطى پیش بیاید. من به خداى تبارک و تعالى پناه مىبرم از غرور. من اگر خودم را براى خودم نسبت به سایر انسانها یک مرتبتى قائل باشم، این انحطاط فکرى است و انحطاط روحى. من در عین حال که از آقاى حجازى تقدیر مىکنم که ناطق برومندى است و متعهد، لکن گله مىکنم که در حضور من مسائلى که ممکن است من باورم بیاید فرمودند. پیروزى ما مرهون اسلام است. نه مرهون من است و نه مرهون شما و نه مرهون هیچ قوهاى، مرهون اسلام است.»[3]
این مطالب در سال 1359 از سوی حضرت امام و در دیدار با اولین دوره نمایندگان مجلس ایراد شده است و آقای هاشمی یکی از حاضران در آن جلسه بوده و بعید است که این سخنان حضرت امام را از یاد برده باشند.