گروه دین مشرق- سنجیدن فضائل با مقام شامخ امیرالمومنین(علیه السلام) کار زیبایی نیست بلکه مراتب بلند انسانی، جایگاه مقام والای خود را از حضرت کسب کرده اند و به واسطه اسم منور اوست که هر انسانی آرزوی رسیدن و نیل به آن مقامات رفیع را می نماید و شاید این مقامات بلند و رفیع هستندکه برای رسیدن به علی(علیه السلام) از همدیگر سبقت می گیرند و به هم برتری جویی می کنند؛ برای همین تمسک می جوییو به کلام نورانی خود حضرت در نهج البلاغه در خصوص فضائل و مناقب ایشان، زیرا زبان الکن ما یارای برشمردن فضایل و کمالات حضرت علی (علیه السلام) عالی اعلی را ندارد. خطبه ای از نهج البلاغه در ذکر فضائل ایشان انتخاب گردیده که در ادامه می خوانید:
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند:
«فَقُمْتُ بِالْأَمْرِ حِينَ فَشِلُوا، وَتَطَلَّعْتُ حِينَ تَقَبَّعُوا، وَ نَطَقْتُ حِينَ تَعْتَعُوا وَمَضَيْتُ بِنُورِ اللهِ حِينَ وَقَفُوا، وَکُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً، وَأَعْلاَهُمْ فَوْتاً، فَطِرْتُ بِعِنَانِهَا، وَاسْتَبْدَدْتُ بِرِهَانِهَا، کَالْجَبَلِ لاَ تُحَرِّکُهُ الْقَوَاصِفُ، وَلاَ تُزِيلُهُ الْعَوَاصِفُ. لَمْ يَکُنْ لِأَحَدٍ فيَّ مَهْمَزٌ، وَلاَ لِقَائِلٍ فيَّ مَغْمَزٌ، الذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّي آخُذَ الْحَقَّ لَهُ، وَالْقَوِيُّ عِنْدِي ضَعِيفٌ حَتَّي آخُذَ الْحَقَّ مَنْهُ»؛(1)
آنگاه که همه از ترس سست شده، کنار کشیدند، من قیام کردم ، وآن هنگام که همه خود را پنهان کردند من آشکارا به میدان آمدم، وآن زمان که همه لب فرو بستند، من سخن گفتم، و آن وقت که همه بازایستادند من با راهنمایی نور خدا به راه افتادم. در مقام حرف و شعر صدایم از همه آهسته تر بود اما در عمل برتر و پیشتازبودم. زمام امور را به دست گرفتم، و جلوتر از همه پرواز کردم، و پاداش سبقت در فضیلت ها را بردم. همانند کوهی که تندبادها آن را به حرکت درنمی آورد، وطوفان ها آن را از جای برنمی کند، کسی نمی توانست عیبی در من بیابد، و سخن چینی، جای عیب جویی در من نمی یافت. ذلیل ترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را بازگردانم، و نیرومند در نزد من پست و ناتوان است تا حق را از او بازستانم.
حضرت آیت الله مکارم در تفسیر خطبه مذکورمی فرماید این جملات ممکن است اشاره به آغاز ظهور اسلام باشد زیرا می دانیم نخستین کسی که از مردان ایمان آورد حضرت امیر (علیه السلام)بود و آن ایام اسلام وپیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار غریب بودند و مؤمنان اندک ودشمنان قوی و بسیار.(2)
عروة ابن زید گوید: علی (علیه السلام)در سن هشت سالگی اسلام آورد.(3)
ابوایوب گوید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود فرشتگان هفت سال بر من و علی(علیه السلام)درود فرستادند زیرا ما نماز می گذاردیم وهیچ کس دیگر با ما نماز نمی گذارد.(4)
به تعبیر علامه امینی(ره) این پیشتازی در اسلام را به هشت یا نه سال، از باب مسالمت با مخلفان در مشخص نمودن آغاز اسلام حضرت پذیرفتیم واِلّا ما نمی گوییم آن حضرت نخستین مسلمان است زیرا آغاز مسلمانی برای کسی است که سابقه مسلمانی نداشته وکی حضرت مسلمان نبوده اند تا اسلام آورده باشند؟
جرجرداق گوید: علی ابن ابیطالب(علیه السلام) مسلمان زاده شد زیرا تولّد و بالندگی او از معدن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بود و آفرینش و فطرتش از ذات آنحضرت سرچشمه می گرفت وانگهی موقعیتی که علی(علیه السلام) در آن شرایط آنچه را که از روح و حقیقت اسلام در سرشت او نهاده و نهفته شده بود اظهار نمود، نظیر موقعیت دیگران نبود.و به موجبات زندگی مربوط نبود زیرا اسلام علی(علیه السلام) عمیق تر از آن بود که به ضرورت های ارتباط با موقعیت ها وابسته باشد زیرا اسلام از روح او سرچشمه می گرفت همان گونه که اشیاء از معادن خود و آبها از سرچشمه های خود جریان می یابند. (5)
همچنین علّامه شیخ خلیل گوید: در روزی که حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت خود را علنی ساخت علی (علیه السلام)نخستین و پیشتازترین کس بود که اسلام آورد در واقع نخستین کسی بود که اسلام و ایمان خود را آشکار ساخت چون اسلام وایمان در اعماق قلب او نهفته بود و با تأمّل و ژرف نگری و با همه وجود با آنها زندگی می کرد و او در سایه و پناه حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) پیوسته از او راه پرورش می آموخت و ایمان کامل دریافت می داشت مانند پرتو گیری ماه از خورشید که قدر و منزلت حضرت برای هیچ فردی از افراد بشر در نظر گرفته نمی شود.(6)
پس بفرموده آیت الله مکارم در تفسیر خطبه: در آن آشفته بازار، مسلمانان تنها امیدشان به حضرت امیر(علیه السلام) بود که قیام به امر کردند واسلام ومسلمین را از خطر عقب ماندگی نجات بخشیدند.
در بخش دیگرخطبه تغبیرکُنتُ أخفَضَهُم صَوتاً آمده است: ممکن است اشاره به تواضع حضرت با آن همه فتوحات وپیروزی که داشتند باشد یعنی: هرگز اهل تظاهرو جنجال نبودم و در همه حال ثابت قدم بوده ام چون سر وصدا مال افراد ضعیف است. ودر ادامه أعلاهُم فَوتاً: پیشی گرفتن بر دیگران در ایمان و هجرت در مبارزه و جهاد و در همه فضائل. حضرت در جمله بعد خود را به کوه عظیمی تشبیه می فرماید که هرگز تندبادها و طوفان ها نمی توانند آن را از جا حرکت دهند.
نکته ظریف وقابل توجه: قواصف (آنرا حرکت نمی دهد) و عواصف(آنرا ریشه کن نمی سازد) در مقابل هم هستند. قواصف تندبادهای شکننده است و عواصف بادهای بسیار سریع که اشیاء را با خود می برد. به این دلیل است که حادثه در حدّی است که انسان در جای خود می شکند و از کار می افتد و گاه از آن هم شدیدتر است و او را مانند برگی با خود می برد و به نقطه دور پرتاب می کند.
حضرت می فرمایند: هیچ کدام این حوادث تأثیری در پایمردی من نداشت و در آخرین جمله می فرمایند: با این همه فعالیّت اجتماعی کسی نمی توانست بر من خرده گیری کند ویا عیبی بگیرد.(7)
پی نوشت ها:
1- نهج البلاغه، خطبه 37
2-تفسیر آیت الله مکارم، جلد2
3- مجمع الزوائد، جلد 9 ،ص 102
4-فرائد السمطین ، جلد1، ص 242
5- الامام علی صوت العدالة الانسانیة ، جلد 1،ص 63
6- الامام علی - رسالة وعدالة ،جلد 25
7- تفسیر آیت الله مکارم ، جلد 2
«فَقُمْتُ بِالْأَمْرِ حِينَ فَشِلُوا، وَتَطَلَّعْتُ حِينَ تَقَبَّعُوا، وَ نَطَقْتُ حِينَ تَعْتَعُوا وَمَضَيْتُ بِنُورِ اللهِ حِينَ وَقَفُوا، وَکُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً، وَأَعْلاَهُمْ فَوْتاً، فَطِرْتُ بِعِنَانِهَا، وَاسْتَبْدَدْتُ بِرِهَانِهَا، کَالْجَبَلِ لاَ تُحَرِّکُهُ الْقَوَاصِفُ، وَلاَ تُزِيلُهُ الْعَوَاصِفُ. لَمْ يَکُنْ لِأَحَدٍ فيَّ مَهْمَزٌ، وَلاَ لِقَائِلٍ فيَّ مَغْمَزٌ، الذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّي آخُذَ الْحَقَّ لَهُ، وَالْقَوِيُّ عِنْدِي ضَعِيفٌ حَتَّي آخُذَ الْحَقَّ مَنْهُ»؛(1)
آنگاه که همه از ترس سست شده، کنار کشیدند، من قیام کردم ، وآن هنگام که همه خود را پنهان کردند من آشکارا به میدان آمدم، وآن زمان که همه لب فرو بستند، من سخن گفتم، و آن وقت که همه بازایستادند من با راهنمایی نور خدا به راه افتادم. در مقام حرف و شعر صدایم از همه آهسته تر بود اما در عمل برتر و پیشتازبودم. زمام امور را به دست گرفتم، و جلوتر از همه پرواز کردم، و پاداش سبقت در فضیلت ها را بردم. همانند کوهی که تندبادها آن را به حرکت درنمی آورد، وطوفان ها آن را از جای برنمی کند، کسی نمی توانست عیبی در من بیابد، و سخن چینی، جای عیب جویی در من نمی یافت. ذلیل ترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را بازگردانم، و نیرومند در نزد من پست و ناتوان است تا حق را از او بازستانم.
حضرت آیت الله مکارم در تفسیر خطبه مذکورمی فرماید این جملات ممکن است اشاره به آغاز ظهور اسلام باشد زیرا می دانیم نخستین کسی که از مردان ایمان آورد حضرت امیر (علیه السلام)بود و آن ایام اسلام وپیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار غریب بودند و مؤمنان اندک ودشمنان قوی و بسیار.(2)
عروة ابن زید گوید: علی (علیه السلام)در سن هشت سالگی اسلام آورد.(3)
ابوایوب گوید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود فرشتگان هفت سال بر من و علی(علیه السلام)درود فرستادند زیرا ما نماز می گذاردیم وهیچ کس دیگر با ما نماز نمی گذارد.(4)
به تعبیر علامه امینی(ره) این پیشتازی در اسلام را به هشت یا نه سال، از باب مسالمت با مخلفان در مشخص نمودن آغاز اسلام حضرت پذیرفتیم واِلّا ما نمی گوییم آن حضرت نخستین مسلمان است زیرا آغاز مسلمانی برای کسی است که سابقه مسلمانی نداشته وکی حضرت مسلمان نبوده اند تا اسلام آورده باشند؟
جرجرداق گوید: علی ابن ابیطالب(علیه السلام) مسلمان زاده شد زیرا تولّد و بالندگی او از معدن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بود و آفرینش و فطرتش از ذات آنحضرت سرچشمه می گرفت وانگهی موقعیتی که علی(علیه السلام) در آن شرایط آنچه را که از روح و حقیقت اسلام در سرشت او نهاده و نهفته شده بود اظهار نمود، نظیر موقعیت دیگران نبود.و به موجبات زندگی مربوط نبود زیرا اسلام علی(علیه السلام) عمیق تر از آن بود که به ضرورت های ارتباط با موقعیت ها وابسته باشد زیرا اسلام از روح او سرچشمه می گرفت همان گونه که اشیاء از معادن خود و آبها از سرچشمه های خود جریان می یابند. (5)
همچنین علّامه شیخ خلیل گوید: در روزی که حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت خود را علنی ساخت علی (علیه السلام)نخستین و پیشتازترین کس بود که اسلام آورد در واقع نخستین کسی بود که اسلام و ایمان خود را آشکار ساخت چون اسلام وایمان در اعماق قلب او نهفته بود و با تأمّل و ژرف نگری و با همه وجود با آنها زندگی می کرد و او در سایه و پناه حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) پیوسته از او راه پرورش می آموخت و ایمان کامل دریافت می داشت مانند پرتو گیری ماه از خورشید که قدر و منزلت حضرت برای هیچ فردی از افراد بشر در نظر گرفته نمی شود.(6)
پس بفرموده آیت الله مکارم در تفسیر خطبه: در آن آشفته بازار، مسلمانان تنها امیدشان به حضرت امیر(علیه السلام) بود که قیام به امر کردند واسلام ومسلمین را از خطر عقب ماندگی نجات بخشیدند.
در بخش دیگرخطبه تغبیرکُنتُ أخفَضَهُم صَوتاً آمده است: ممکن است اشاره به تواضع حضرت با آن همه فتوحات وپیروزی که داشتند باشد یعنی: هرگز اهل تظاهرو جنجال نبودم و در همه حال ثابت قدم بوده ام چون سر وصدا مال افراد ضعیف است. ودر ادامه أعلاهُم فَوتاً: پیشی گرفتن بر دیگران در ایمان و هجرت در مبارزه و جهاد و در همه فضائل. حضرت در جمله بعد خود را به کوه عظیمی تشبیه می فرماید که هرگز تندبادها و طوفان ها نمی توانند آن را از جا حرکت دهند.
نکته ظریف وقابل توجه: قواصف (آنرا حرکت نمی دهد) و عواصف(آنرا ریشه کن نمی سازد) در مقابل هم هستند. قواصف تندبادهای شکننده است و عواصف بادهای بسیار سریع که اشیاء را با خود می برد. به این دلیل است که حادثه در حدّی است که انسان در جای خود می شکند و از کار می افتد و گاه از آن هم شدیدتر است و او را مانند برگی با خود می برد و به نقطه دور پرتاب می کند.
حضرت می فرمایند: هیچ کدام این حوادث تأثیری در پایمردی من نداشت و در آخرین جمله می فرمایند: با این همه فعالیّت اجتماعی کسی نمی توانست بر من خرده گیری کند ویا عیبی بگیرد.(7)
پی نوشت ها:
1- نهج البلاغه، خطبه 37
2-تفسیر آیت الله مکارم، جلد2
3- مجمع الزوائد، جلد 9 ،ص 102
4-فرائد السمطین ، جلد1، ص 242
5- الامام علی صوت العدالة الانسانیة ، جلد 1،ص 63
6- الامام علی - رسالة وعدالة ،جلد 25
7- تفسیر آیت الله مکارم ، جلد 2