هیلاری پس از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان "انتخابهای سخت" منتشر کرد. این کتاب به موضوعاتی همچون کشته شدن اسامه بنلادن، سرنگونی رژیم قذافی در لیبی، خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و عراق، انقلابهای عربی، سیاستهای مرتبط با ایران و کره شمالی، افزایش قدرت چین و روابط با روسیه و متحدان آمریکا میپردازد.
فصل دوم کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع قدرت نرم میپردازد که این فصل، "قعر مهآلود: قدرت نرم" نام دارد. گروه بینالملل مشرق قصد دارد طی روزهای آتی متن کامل این فصل از کتاب "انتخابهای سخت" را در چند شماره منتشر کند.
بخش اول این فصل را میتوانید از اینجا و بخش دوم را از اینجا، بخش سوم را از اینجا، بخش چهارم را از اینجا، و بخش پنجم را از اینجا بخوانید.
هیلاری کلینتون در کنار کتاب تازهمنتشرشده "انتخابهای سخت"
بخش ششم/فصل "قعر مهآلود: قدرت نرم"
بررسی های صورت گرفته من را به سوی پذیرش مفهومی با عنوان "قدرت هوشمند" سوق داد که از چند سال قبل بحث آن در دولت مطرح شده بود. "جوزف نای" استاد دانشگاه هاروارد و "سوزان ناسل" از اعضای دیده بان حقوق بشر از جمله افرادی بودند که از این اصطلاح استفاده کرده بودند. البته مفهومی که هر یک از ما از آن در ذهن داشتیم تا حدودی با یکدیگر متفاوت بود. از نظر من، قدرت هوشمند به معنای انتخاب مجموعه مناسبی از ابزارها-دیپلماتیک، نظامی، سیاسی، حقوقی و فرهنگی-با توجه به موقعیت و شرایطی است که در آن قرار داریم.
بکارگیری قدرت هوشمند و تمرکز بیشتر بر روی فناوری ها، مشارکت بخش دولتی و خصوصی، اقتصاد، انرژی و سایر حوزه هایی که به طور معمول خارج از محدوده کاری وزارت امور خارجه قرار دارد صرفا با هدف رفع نواقص ابزارهای سنتی دیپلماتیک صورت گرفته و قرار نبوده است که روش های جدید جایگزین ابزارهای قدیمی شوند. در واقع هدف ما این بود که بتوانیم از تمامی منابع و امکانات موجود به منظور مقابله با بزرگترین و پیچیده ترین چالش امنیتی کشور بهره بگیریم.
نمونه هایی از کاربرد این روش را در بخش های مختلف این کتاب مشاهده خواهید کرد. به عنوان مثال، اقداماتی را که در ایران انجام گرفت مد نظر قرار دهید. ما با بهره گیری از ابزارهای مالی جدید و به واسطه همکاری با بخش خصوصی موفق شدیم تحریم های شدیدی علیه این کشور وضع نماییم و ایران را در عرصه اقتصاد جهانی منزوی کنیم. اعمال دیپلماسی انرژی علاوه بر کاهش فروش نفت ایران منابع جدیدی را در اختیار وارد کنندگان انرژی قرار داد و موجب شد که ثبات به بازار انرژی بازگردد.
ما از رسانه های اجتماعی به منظور ارتباط مستقیم با ایرانیان استفاده کردیم و با سرمایه گذاری بر روی فناوری های برتر در صدد کمک به مخالفان و معترضانی بودیم که از سرکوب دولت می گریختند. تمامی این اقدامات در جهت بهبود دیپلماسی سنتی ما صورت گرفت که به همراه شیوه نوین دیپلماسی توانست به ارتقای چشم انداز امنیت ملی کشور کمک کند.
درباره مذاکرات هستهای - "آلن ایر" سخنگوی فارسیزبان وزارت خارجه آمریکا در رسانههای اجتماعی فعال است
روز 13 ژانویه سال 2009 در جلسه رای اعتماد کمیته روابط خارجی سنا حاضر شدم. در این جلسه که بیش از پنج ساعت به طول انجامید به تشریح چرایی و چگونگی طرح هایی پرداختم که بر اساس آنها وزارت امور خارجه می توانست در نقش های جدیدی ظاهر شود. همچنین علاوه بر تبیین موقعیت فعلی آمریکا در برابر اصلی ترین چالش هایی که پیش رو داشت؛ به سوالات مختلفی از جمله سیاست خارجی دولت در مسائل مربوط به قطب شمال، اقتصاد بینالمللی و منابع انرژی پاسخ دادم.
21 ژانویه همان سال اکثریت قاطع نمایندگان سنا با 94 رای موافق در مقابل 2 رای مخالف با انتصاب من به سمت وزیر امور خارجه موافقت کردند. روز بعد، در یک مراسم کوچک که در ساختمان سنا برگزار شد و اعضای مجلس در آن حضور داشتند، قاضی "کی اوبرلی" در حالی که همسرم بیل کلینتون کتاب مقدس را در برابر من نگاه داشته بود، مراسم سوگند را به جا آورد.
روز 22 ژانویه 2009 به رسم تمامی وزرای جدید از در اصلی این وزارتخانه قدم به آن گذاشتم. همکارانم در سالن ورودی جمع شده بودند و من را تشویق می کردند. استقبال گرم آنها من را شرمنده و هیجان زده کرد. در یک راهروی طویل قدم نهادم، در امتداد این راهرو پرچم تمامی کشورهایی قرار داشت که با آنها روابط دیپلماتیک داشتیم. انتظار می رفت در طول چهار سال پر التهاب پیش رو که تازه آغاز شده بود به بیش از نیمی از این 112 کشور سفر کنم. من در همهمه جمعیت رو به آنها گفتم: "ایمان دارم که فصل جدیدی برای آمریکا گشوده خواهد شد."
درست پشت سر جمعیتی که ایستاده بودند نگاهم متوجه دیوار مرمری شد که بر روی آن نام بیش از دویست تن از دیپلمات های آمریکایی درج شده بود که در راه تبیین اهداف آمریکا در خارج از کشور جان خود را در جنگ، بلایای طبیعی، حملات تروریستی، شیوع بیماری های واگیر و حتی غرق شدن کشتی از دست داده بودند. برخی از آنها مربوط به روزهای نخست استقرار نظام در آمریکا بودند.
می دانستم که احتمال دارد در سال های آتی نیز عده دیگری از همکاران جان خود را حین ماموریت در مناطق پر خطر از دست بدهند. متاسفانه وقوع زلزله هائیتی، حملات تروریستی در بنغازی و موارد دیگر همین پیامد را به دنبال داشت. از آن روز به بعد تمام تلاشم را به کار بستم تا امنیت و جان مردان و زنانی را که در خارج از خاک آمریکا به کشورمان خدمت می کردند، حفظ کنم.
دفتر وزیر در طبقه هفتم ساختمان وزارتخانه و در مجموعه ای که به "اتاق های ماهونی" شهرت داشت، واقع شده بود. بر روی دیوار راهروی ورودی تصاویری از وزرای اسبق امور خارجه نصب شده بود. گویا آنها با دقت کارهای من را تحت نظر داشتند. مجموعه دفاتر کار و اتاق های کنفرانس توسط ماموران سرویس امنیت دیپلماتیک محافظت می شد. همچنین برای حصول اطمینان از نبود وسایل استقراق سمع، این اتاق ها مرتبا مورد بازرسی قرار می گرفت. به علاوه همراه داشتن هرگونه وسیله الکترونیکی، حتی گوشی تلفن همراه، از خارج ساختمان وزارتخانه به داخل ممنوع بود.
هیلاری کلینتون به عنوان وزیر خارجه آمریکا و در حضور همسرش سوگند یاد میکند
پس از آشنا شدن با همکاران، وارد دفتر کارم شدم و برای نخستین بار بر روی صندلی خود نشستم. بر روی میز نامه ای از کاندولیزا رایس انتظار من را می کشید. دیوارهای این اتاق به انتخاب "جورج شولتز" وزیر پیشین امور خارجه، از چوب درخت گیلاس پوشانده شده بود که به این اتاق کوچک، گرما و صمیمیت خاصی می داد و آن را کاملا از اتاق بزرگی که در بیرون قرار داشت و محل ملاقات من با مراجعین بود، متمایز می کرد.
بر روی میز، سه دستگاه تلفن وجود داشت که امکان ارتباط مستقیم با کاخ سفید، پنتاگون و سازمان سیا را فراهم می کردند. من برای اینکه راحت تر بتوانم مطالعه کنم، یک کاناپه به این اتاق اضافه کردم. البته گاهی اوقات نیز از آن برای یک چرت کوتاه استفاده می کردم. در اتاق مجاور نیز یک آشپزخانه کوچک و سرویس بهداشتی قرار داشت.
در آینده نزدیک این دفتر به خانه دوم من تبدیل می شد و باید در حالی که در این اتاق کوچک قدم می زدم ساعت های طولانی با رهبران سیاسی کشورهای خارجی تلفنی گفتگو می کردم. البته در اولین روز ورودم فقط می خواستم از حضورم در اینجا لذت ببرم.
نامه کاندولیزا را برداشتم و باز کردم. نامه او کوتاه، گرم و دوستانه بود. او نوشته بود: "بهترین سمتی که در دولت می توان داشت، وزیر امور خارجه است. من ایمان دارم که اداره امور این وزارتخانه پس از من به دستان لایقی سپرده شده است. تو، عمیقا کشورت را دوست داری و این مهم ترین مشخصه یک وزیر امور خارجه است." این کلمات من را تحت تاثیر قرار داد. مشتاق بودم تا هرچه زودتر کارم را آغاز کنم.