گروه فرهنگی مشرق - محمد مددپور متولد 1334 در بندر انزلی بود.او پس از تحصیل کوتاه مدت در حوزه فنی - مهندسی دچار تحولی شد و به فلسفه روی آورد.این امر موجب شد تا در زمینه زیبایی شناسی و فلسفه هنر مدرک دکترای خود را کسب کند.مرحوم مددپور را می توان از اولین متفکران ایرانی دانست که حقیقت هنر هلنی (هنر یونانی) و زیبایی شناسی را در سیر تطورات تاریخی آن درک نمود.ایشان معتقد بودند که زیبایی شناسی در نزد افلاطون و ارسطو در حیرت میان دو مفهوم ممیسیس و پوئسیس است.ممسیس را که ارسطو به معنای تقلید (در واقع محاکات) می دانست، در حوزه هنرهای صناعی به کار برد،او شعر را نیز از تلقی راز آمیز و الهامی افلاطونی فروکاست تا در معنای تحصلی و در حوزه هنرهای تقلیدی قرار دهد.ارسطو معتقد بود هنر تقلید از طبیعت است اما میتوان در این نسبت تقلیدی دست به محاکات زد و از واقعیت فراتر رفت.ارسطو این فراواقعیت نگری در هنر را مشروع می دانست در حالی افلاطون آن را مذموم و نادرست می خواند.
مدد پور معتقد بود هنر کلاسیک پس از سقراط نتوانست از این دو مفهوم دوری بجوید، همانطور که مارتین هیدگر نیز این گونه می پنداشت اما مشخص نیست رجعت هیدگر و تا حدودی مطابق آن مرحوم مددپور به هنر پیشا سقراطی متکی بر کدام متفکر است، این صحیح است که هیدگر به متفکران پیشا سقراطی مانند هراکلیتوس علاقه زیادی داشت اما در نهایت هراکلیتوس در پاردایم نسبت شرک آمیز کاسموسانتریک یونانی قرار داشت و نسبتی که مرحوم مددپور؛ بر غیر الوهی بودن آن کاملا آگاه بود.
در طول تاریخ نظریه پردازی در حوزه هنر و زیبایی شناسی شاید هیچ متفکری به میزانی که مرحوم دکتر مددپور در این زمینه فعالیت نمود،وجود نداشته باشد.آثاری مانند "حقیقت و هنر دینی" ، "ماهیت تکنولوژی و هنر تکنولوژیک" ، مجموعه "آشنایی با آراء متفکران درباره هنر" و همچنین آثاری مانند "سینما و دین" و "سینمای اشراقی" در حوزه سینما را می توان نام برد،مقالات و تقریرات مرحوم در حوزه هنر در تلاش برای دستیابی و وصال به حقیقت دل آگاهانه و حضوری دینی و عرفانی آن است.ایشان معتقد بودند زیبایی شناسی سقراطی - افلاطونی مانع از ورود هنر به عالم قدس شد.جریان زیبایی شناسی شرق گرایانه و باستانی - اسطوره ای به اعتقاد ایشان در مرتبه ظاهری و عتیقگی هنر ثابت ماند و سنت گرایان با گرایشات باستانی هیچ گاه نتوانست معنای حقیقی عرفانی-حضوری در هنر دینی را درک نمایند.پرسش ایشان این بود که چرا آثار هنری سنتی از مرتبه عتیقگی به مرتبه حضور حاضری ضمن ریشه داری عتیق خود گذر نمی کند؟
به اعتقاد ایشان این جریان سنت گرایانه شرقی مآب همچنان اسیر غرب زدگی شبه مدرنیستی است.
"غرب زدگان شرق مآب امر مقدس و نامقدس را در فضایی بیگانه و وهم زده فانتزی جمع می کنند و به بازی با آئین های شرقی مشغول می شوند تا قدری در این جهان وحشتناک تخدیر شوند و آرماش یابند." مرحوم مدد پور مشخصا متفکرانی چون داریوش شایگان ، سید حسین نصر ، هانری کربن و فریتیوف شوآن را مصداق این تعبیر می دانست.
تمدن مدرن در نظر مرحوم مددپور عصر عسرت است و عصر عسرت ، عصر انقطاع و انسداد فیض و فتوحات ربانی است.
به اعتقاد مرحوم مددپور شاعر و هنرمند باید واسطه فیض عالم قدسی باشند.اما با ظهور زیبایی شناسی افلاطونی که زیبایی را امری متکی به ذات می داند و در پی آن با ظهور استتیک مدرن (زیبایی شناسی مدرن دکارتی) این امر به طور کامل از ساحت قدس جدا می شود.
مرحوم دکتر محمد مددپور تاریخ ایران در عصر مشروطه و پیش از آن در عصر ناصری و دوره مظفری را با ظهور شخصیت هایی چون میرزا ملکم خان ، طالبوف ، آخوند زاده ، میرزا آقاخان کرمانی و پس از آن اشخاصی همانند محمد قزوینی ، دهخدا ، فروزانفر ، اقبال ، تقی زاده ، محمد علی فروغی و... دچار نوعی از ناسیونالیسم شرق گرایانه با گرایشات ضد اسلامی و نگاه مغرضانه به معرفت شناسی شیعی می دانست و معتقد بود این روند تاثیر بسیاری در نفوذ مجدد باستان گرایی ساسانی گذاشت.ایشان باور داشتند که جنبش های فراماسونری که شخصیت هایی چون ادوازد براون ، تقی زاده ،ملکم خان و فروغی را همراه داشت در ترویج گرایشات مذکور تاثیر بسیاری گذاشت.
مرحوم دکتر محمد مددپور در دوره ای از حیات خود افتخار شاگردی و تلمذ نزد مرحوم دکتر سید احمد فردید را داشت و کتاب "دیدار فرهی و فتوحات آخر زمان" نیز محصول این دوران است.تلقی ایشان از دستگاه معرفتی مرحوم فردید در غالب اثری چون "حکمت انسی و زیبایی شناسی عرفانی هنر اسلامی" نیز مشهود است.دوستی ایشان با شهید مرتضی آوینی و فعالیت وی در دفتر مطالعات دینی پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی نیز دوره مهمی در فعالیت های وی بود.
مرحوم مددپور نگاه ویژه ای به فلسفه انتولوژیک مارتین هیدگر داشت و در آثار و مقالات خود بسیار تلاش می نمود تا از مفاهیم هستی شناسانه هیدگر در نقد جریان فلسفی غرب بهرمند گردد ایشان معتقد بودند پست مدرنیسم در غرب سه ماهیت قابل توجه دارد:
اول اینکه پست مدرنیسمی که همان ادامه مدرنیته است مثل تحلیل ویتگنشتاین و کارناپ نسبت به پوزیتیویسم و فلسفه تحصلی آگوست کنت و دیگران.
دوم پست مدرنیسمی که جریاناتی همچون نئومارکسیسم ،پدیدار شناسی و هرمنوتیک را پدید آورد.
سوم پست مدرنیسم متاثر از آراء مارتین هیدگر
ایشان اولی را بخشی از مدرنیته می دانست، به تعبیری آن را بسط مدرنیته تلقی می نمود،نسبت به دومی نگاهی مثبتی نداشتند و معتقد بودند درست است که این جریان نسبت به مبانی مدرنیته انتقادات جدی دارد اما توان عبور از آن را نخواهد داشت.به عنوان مثال هرمنوتیک که ریشه در معنای اسطوره ای هرمس دارد مروج نسبیت انگاری و شکاکیت مطلق است.
"سعی منطق هرمنوتیک رسمی فهم نظری انسان به عنوان موجودی در صیرورت تاریخی است بی آنکه برای این صیرورت جهتی خاص قائل باشد. "
اما در خصوص مارتین هیدگر نگاه مرحوم مددپور ویژه بود.ایشان معتقد بودند که هیدگر موجب قیامی علیه مفروضات علم جدید و تاریخ نسیان از وجود در فلسفه غرب گردید،در این حین وجه سلبی تفکر هیدگر و نسبت انتقادی او با سیر فلسفه در تاریخ غرب که موجود را جایگزین وجود نموده است مورد توجه مرحوم مددپور بود، اما ایشان معتقد بودند تفکر هیدگر راه نجات نیست زیرا هیچ وجه ایجابی ندارد و تنها منتظر است، منتظر ظهور ساحتی قدسی و تجلی وجود در نسبت اشراقی و حضوری و این تنها از مسیر حکمت انسی و ساحت دینی امکان پذیر خواهد بود، لذا مرحوم مددپور وجه انتقادی تفکر هیدگر را دریافت و وجوه قدسی را به آن افزود تا با توصل به آن بتوان مسیر تازه ای را
گشود.
دکتر محمد مدد پور در حوزه علوم سیاسی و سیر انتقادی در تاریخ تفکر صاحب آثار قابل توجهی می باشند نقد ایشان بر فلسفه مونتسکیو و نظریه قرار داد اجتماعی و جامعه مدنی در نوع خود قابل تامل است.
در میان آثار متعدد ایشان می توان به عناوینی همچون "انقلاب اسلامی" ، "خود آگاهی تاریخی:تجدد و سنت" ، "خودآگاهی تاریخی (دوره سه جلدی ) "، "نظری بر منطق هرمنوتیکی هیدگر و زندآگاهی حکمت انسی اسلامی" ، "کلیسای مسیح در ادوار تاریخی" و...اشاره نمود.
دکتر محمد مدد پور سرانجام در 4 فروردین 1384 بر اثر سانحه رانندگی در گذشت.
مسعود قدیمی