آیت الله اسلامی مدیر کل پژوهش مجمع جهانی اهل بیت(ع) بوده است و هم اکنون نیز از اعضای مجلس خبرگان است. وی در پاسخ به شبهات ناصرالقفاری، از علمای وهابیت، کتابی به زبان عربی نگاشته است با عنوان «مع الدکتور ناصر القفاری؛ فی اصول مذهبه» و در آن ضمن پاسخ به برخی شبهات ناصر القفاری، با استفاده از منابع اهل سنت، سوالات و شبهاتی درباره آرا و افکار وهابیت طرح نموده است. در قسمت دوم این گفتگو، شبهاتی که وهابیت درباره وجود امام زمان(عج) طرح می کنند، بررسی شده است که به مناسبت سالروز میلاد منجی عالم بشریت پیش روی شما قرار گرفته است؛
*گویا در بخشی از کتاب تان (مع الدکتور ناصر القفاری؛ فی اصول مذهبه) به بحث مهدویت و شبهات وهابیت در این باره پرداخته اید.
بله، بخش اول، پاسخ به شبهاتی است که آنها به راویان حدیث شیعه وارد می کنند. فصل دیگر هم نظر شیعه راجع به قرآن است که بحث نمی کنم اما بحث سوم، بحث امام مهدی(ع) است؛ یعنی بحث تشیع و اعتقاد به مهدویت.
وهابیت نوعاً مطالب خود را از ابن تیمیه می گیرد. او (ناصر القفاری) از ابن تیمیه مسئله نقل می کند و می گوید امام مهدی(ع) وهمی بیش نیست. باز می گوید که شیعه اثنی عشری در وجود امام مهدی دچار اختلاف اند. اینها را همه از ابن تیمیه نقل می کند و باز می گوید که امام حسن عسکری(ع) اولاد و فرزندی نداشت. ابن تیمیه کتابی به نام «منهاج السنت النبویه» دارد. آقای قفاری چهار جا از ابن تیمیه نقل می کند؛ در این چهار جا می نویسد که امام حسن عسکری(ع) اصلاً بچه نداشته است.
چند دلیل ذکر می کند و می نویسد که طبری گفته است که «مات الحسن العسکری و لا عقب له» یعنی امام عسگری از دنیا رفت در حالی که فرزندی نداشت و چون طبری هم عصر امام حسن عسکری(ع) و متوفی به سال ۳۱۱ است و تاریخ شهادت امام حسن عسکری(ع) سال ۲۶۰ است، شاید همدیگر را هم دیده باشند. به هر حال او به نقل از ابن تیمیه ادعا می کند که طبری در تاریخش نوشته که امام حسن عسکری(ع) بچه نداشته است.
حال سوال او این است که ای شیعیان! شما از کجا برای او فرزند قائلید؟ لازم است مقدمه ای برای طرح این شائبه بیان کنم. ده دوازه سال استعمار، علیه امام خمینی تبلیغ می کرد و حتی گفتند که امام کافر است و ... اما دیدند که اثری ندارد؛ فلذا گفتند که ما می رویم اصل امام مهدی(ع) را می زنیم تا مشروعیت امام خمینی را از بین ببریم؛ چون نیابت او از ناحیه امام المهدی(ع) است. در این زمان بود که به سراغ امام مهدی(ع) رفتند که اصل وجود امام مهدی را منکر بشوند.
حتی روایاتی دارند که می گوید امام مهدی(ع) هست ولی در آخر الزمان پیدا می شود، الان نیست و وجود ندارد، فلذا امام خمینی(ره) هم نیابت ندارد، آیت الله خامنه ای هم نیابت ندارد، پس مشروعیت ندارند. بر این اساس بود که نویسندگان وهابی خیلی روی امام مهدی(ع) کار کردند.
ابن تیمیه می گوید امام المهدی وهم است، خیال است و چنین و چنان. چه کسی این را می گوید؟ آقای طبری که هم عصر امام حسن عسکری(ع) هم هست. شما به عنوان شیعه دوازه امامی چه پاسخی دارید؟ من رفتم طبری را بررسی کردم دیدم که طبری چنین چیزی ندارد و آقای ابن تیمیه دروغ گفته است. هر نسخه ای که در دنیا بوده است، ما از اینترنت گرفتیم، هم نسخ قدیم آن و هم نسخ جدید آن را. چرا که برخی از مطالب شان با هم فرق می کند. طبری در کتابش چنین چیزی ندارد و این جمله وجود خارجی ندارد و آقای شیخ ابن تیمیه دروغ گفته اند.
بنابراین باید گفت آقای دکتر ناصر القفاری! شما که یک آدم دانشگاهی و آکادمیسین هستید وقتی می خواهی ادعایی طرح کنی باید مستدل و مستند باشد. اینکه شما می گویید که طبری در کتابش نوشته است، این را به من نشان بده که در کجا نوشته است؟ دوم؛ آقای دکتر ناصر القفاری! شما ذکر کرده اید که هیچ کس وجود امام مهدی(ع) را قبول ندارد و اهل سنت به طور کلی با آن مخالف است و می گویید که روایات و احادیث اهل سنت امام المهدی(ع) را قبول ندارد و می گویید مهدی(ع) وجود ندارد و امام موهوم است.
اما من چه کار کردم؟ در کتاب دوم، ۲۰۱ نفر از علمای اهل سنت را آورده ام که می گویند امام المهدی(ع) به دنیا آمده است و وجود دارد و بعضی از علمای اهل سنت می گویند که ما خدمت ایشان هم رسیده ایم.
*چه کسانی از اهل سنت وجود امام مهدی(ع) را تأیید کرده اند؟
این افراد چند دسته اند؛ یک عده مورخ اند، مانند کتاب الکامل فی التاریخ، نوشته ابن اثیر الجذری متوفی ۶۳۵، تلمیذ طبری الکندی متوفی ۳۱۰، یاقوت الحموی متوفی ۳۲۶، ابوافدا متوفی ۷۳۲، ابن شهنه متوفی ۸۱۵، مروج الذهب مسعودی متوفی ۳۴۶، ابن خلکان شافعی و دیگران که اینها مورخین بودند. اما محدثین؛ الرویانی صاحب کتاب مسند متوفی ۳۰۷، ابوالفتح شامی متوفی۴۱۱، احمد بن نثر زارع، قرن چهارم و دیگران این ها محدثینی هستند که نوشته اند که مهدی(ع) حیات دارد و متولد شده است.
اما انساب؛ ابو نصر بخاری ۳۴۱، سراج الدین رفاعی ۸۸۵ و دیگران که اینها هم عده ای نسب شناس اند و نوشته اند که مهدی(ع) متولد شده است. مولفین و شعرا هم در کتاب هایشان نوشته اند که مهدی(ع) متولد شده است. از جمله جلال الدین مولوی و برخی از عرفا مانند ابن عربی و غیره هم راجع به وجود امام مهدی(ع) نوشته اند و گفته اند که وجود دارد. عرفا هم که خیلی زیادند که وجود امام را تأیید کرده اند. یاقوت شعرانی هم در کتاب الیواقیت می نویسد هم خودش و هم چند تا از علمای اهل سنت خدمت امام المهدی(ع) رسیده اند.
باید از القفاری پرسید اگر امام مهدی موهوم است، پس اینها چه می گویند؟ جالب است که همه هم از مذاهب چهارگانه و از قرون مختلف اند. جلد ۳ این کتاب، مخصوص همین است که امام المهدی از نظر اهل سنت ثابت شده است، اما وهابی ها منکر آن هستند.
*چطور وهابی ها، به این سادگی نسبت به وجود امام زمان(ع) دروغ می بندند و ایجاد شبهه می کنند؟
ما وهابیت را طرف بحث علمی نمی دانیم چرا که انگلیس به اینها خط و ربط می دهد. باید انکار مهدی(ع) را بکنند تا انقلاب اسلامی از مشروعیت بیافتد. باید وجود امام مهدی(ع) را منکر شوید تا تشیع از اصالت بیافتد. این شبیه همان بود که در زمان پیغمبر عده ای می گفتند که قرآن از پیغمبر نیست و یک عجمی است که این جملات را در دهان محمد(ص) می گذارد.
بنابراین آقای القفاری نمی تواند در مقابل این دانشمندان اهل سنت دلیل و بیانی اقامه کند که آن بیان، دلیل بر این باشد که امام المهدی(ع) وجود ندارد. من سه حدیث را در این کتاب بحث کرده ام که این احادیث متفق بین شیعه و سنی است و هیچکس در آن تردید نکرده است؛ حدیث «ثقلین»، حدیث «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیته» و حدیث «خلفایی اثنی عشر». این سه حدیث را نقل کرده ام و از آقای القفاری پرسیده ام که این احادیث متواتر است یا نه؟ همه می نویسند که متواتر است. دانشمندان بزرگ اهل سنت مانند ابن حجر می نویسند متواتر است.
آقای ابن حجر، حدیث ثقلین را معنی می کند، اما حدیث ثقلین چیست؟ پیغمبر(ص) می فرماید من کتاب و عترتم را در پیش شما به امانت گذاشتم و رفتم. لن یفترقا، یعنی اینکه از همدیگر جدا نمی شوند تا لقاءالحوض کنار هم می آیند و به هم می رسند.
این حدیث که پیغمبر در آن می گوید لن یفترقا، ابن حجر می گوید که یعنی در کنار قرآن همیشه عترت هست. در قرن بیستم قرآن هست. اما عترتش کجاست؟ قرآن در سنت ما هست اما عترت کجاست؟ آیا حسنی مبارک است؟ ابن حجر شافعی این گونه نتیجه می گیرد که از خانواده و عترت پیغمبر(ص) باید همیشه یک نفر باشد. آن یازده امام در ۲۵۰ سال کارشان تمام شد حال باید یک کسی در اینجا در کنار قرآن باشد که تمسک به هر دو ممکن باشد.اگر بگوییم که امام المهدی الان نیست و در آخر الزمان پدیدار می شود پس مردم چگونه تمسک باید بگیرند؟
حدیث دوم، حدیث «خلفایی اثنی عشر» است، این حدیث نیز متواتر است. متواتر به این معنی است که مثلاً الان اگر یک نفر بیاید و یک شهر را در افریقای جنوبی نام ببرد، آیا این برای شما متواتر است؟ اما لندن ممکن است که نرفته باشید اما وقتی که کسی می گوید که من در لندن بوده ام، شما قبول می کنید که لندن وجود دارد. چون به طور متواتر گفته شده است، شما آن را قبول دارید. «خلفایی اثنی عشر»، حدیث متواتر است یعنی تا حدی کتاب های اهل سنت آن را نوشته اند که ما بر سر آن دعوایی نداریم.
سوال این است که آقای دکتر القفاری این دوازده نفر را به ما معرف کن. یک دفعه پیغمبر(ص) نگفته است کمتر از دوازده یا یک بار نگفته بیشتر از دوازده. اگر خلفای راشدین اند که چهارتا هستند، اگر خلفای بنی امیه هستند که ۱۳ تا هستند. اگر بنی عباس اند که سی یا چهل نفرند. خلفایی اثنی عشر را به ما معرفی کنید. اصلاً به تشیع هم کاری نداریم. شما سنت را برای ما معنا کنید. این حدیث جز با مبنای تشیع با هیچ مبنایی نمی سازد.
اما حدیث سوم که می گوید کسی از دنیا برود و امام زمان خودش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است نیز، مانند احادیث دیگر در اهل سنت متواتر وجود دارد. درنتیجه سوال این است که ما در این عصر از چه کسی بیعت کنیم که از مرگ جاهلی دربیاییم؟ آن امامی که من بشناسم و من را از مرگ جاهلی در می آورد آن کدام است؟
*یعنی با استفاده از این سه حدیث متواتر که مورد تأیید اهل سنت نیز هست می توان وجود امام زمان(ع) را اثبات کرد.
در همین سه حدیث شروط و اوصافی بیان شده که با هیچ کس نمی خواند الا این دوازده امام. در نتیجه به آقای دکتر القفاری می گوییم که شما اگر می خواهید تشیع را معرفی کنید، باید منابع اصیل شیعه را بیاورید و با منابع معتبر خودتان مقایسه کنید. در منابع معتبر خودتان وقتی درباره امام المهدی(ع) تحقیق می کنید می بینید که می گویند که امام المهدی(ع) وجود دارد.
تمام منابع اصیل شیعه هم همه بدون استثنا می گویند که امام مهدی(ع) وجود دارد و متولد شده است. شما که ادعا می کنید که وجود ندارد و موهوم است دلیل تان چیست؟ این کتاب شما و این هم کتاب ما و ما نتیجه می گیریم که شما بدون اساس و بدون منطق حرف زده ای و از راه جادلهم باالتی هی احسن و از راه درست وارد نشده اید.
*این کتاب ها که به زبان عربی هم نگاشته شده چه تأثیراتی داشت؟
آن دو جلد را ما به کشورهای عربی فرستادیم و بحمدالله خیلی هم تأثیر گذاشت. بعضی از طلبه های سعودی هم این کتاب را دیدند. الان هم بنده در حال تدریس این کتاب هستم و چندین دوره آن را تدریس کرده ام. ما صاحب داریم و صاحب ما امام العصر و الزمان است که عصاره همه انبیا و اولیاست و این امام، حی است و وجود دارد و هر وقت که خداوند اراده کند، ظهور می کند. قدرت خدا وقتی که قابل وصف نیست کفایت می کند که بتواند یک فرد را چندین سال نگهداری کند. خدا چگونه توانسته است که کوه دماوند را نگه دارد؟ آیا نمی تواند ولی خود را نگه دارد؟ حضرت عیسی(ع) را نگه داشته است، خضر(ع) را نگه داشته است.
به تعبیر امام صادق(ع)، امام زمان(ع) آفتابی است که پشت ابر قرار گرفته است و اثر خود را مانند آفتابی که پشت ابر است می گذارد. همانند فرمانده ای که رزمندگان آن را نمی بینند. البته شما هم اگر دارویی را بخواهید که چند قلم داشته باشد و آن قلمی که شما می خواهید را داشته باشد، داروساز مشابه آن را به شما می دهد. داروی اصلی اگر نباشد، مشابه که دارد. امام مهدی(ع) بنا بوده است که برای هدایت مردم، بین مردم باشد، اما جدش علی(ع) را چطور کشتند؟ امام صادق(ع) را چطور کشتند؟ ایشان را هم اگر می ماند می کشتند.
بنا نیست که ایشان با معجزه کارش را به پیش ببرد، بلکه بناست به صورت طبیعی پیش برود. پس به داروساز می گویید اگر داروی اصلی را ندارید، مشابهش را بدهید. مشابهش تالی تلو همان است. به منزله همان است. کار همان را انجام می دهد با یک رتبه پایین تر. امام المهدی(ع) داروی اصلی شفا است. الان دسترسی نداریم. خداوند مصلحت دانسته که غیبت کند که فلسفه ای دارد. اما مشابهی دارد، شیخ مفید مشابه آن است، جای اوست. شیخ مفیدی که وقتی که فوت کرد، امام عصر(ع) برای او شعر سرود و گفت کاش خبر مرگ شما به ما آل محمد(ص) نمی رسید. یا شیخ صدوق است. علامه حلی، علامه مجلسی، شیخ انصاری، سید بروجردی، مرحوم گلپایگانی، مرحوم میلانی، شیخ بهجت، آقای سیستانی، مرحوم امام و مقام معظم رهبری است. هر کدام از اینها به جای او نشسته اند اما فرقی که در بحث ولایت امر هست این است که در آموزه های دینی، اگر کسی قائم به امری شد مانند مرحوم امام که قائم به امر حکومت شد، دیگران حق تخطئه ندارند. فقهای ما حق تخطئه ندارند، اما همه برای هدایت ماست.
آقا خودش نیست در پس پرده غیبت است. حالا حاج آقا روح الله خمینی آمده و قائم به امری شده، هم هدایت را دارد و هم تطبیق را دارد. سید خامنه ای هم هدایت را دارد وهم تطبیق را دارد. این معنی اش آن نیست که مشابه همان ایشان است. آقای سیستانی و سید حس نصرالله و آقای بهجت، همه اینها هدایتگر مسیر آقا امام زمان(ع) هستند که امیدواریم هرچه زودتر ایشان ظهور کند و بشریت را نجات بدهند.