به گزارش مشرق، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی نوشت: مطابق گزارش تیم پزشکی از نیمه شب 13/3/68 فشار خون حضرت امام(س) شروع به سقوط کرد و خوابآلودگی شدت گرفت، فرمول شمارش خون به نحو نگرانکنندهای بالا رفته و بیماری مهلک تقریباً به تمام دستگاههای بدن سرایت کرده بود، کلیهها به درمانها جواب نمیداد، فشار خون مرتب پایین میآمد و تغییرات منحنی قلب هم حالت نگرانکنندهای ایجاد کرده بود. حضرت امام گرچه در این حالت ضعف و ناتوانی دائماً در حال ذکر و نماز بودند، و مشخصاً نماز ظهر و عصر را به جا آوردند، اما ایست قلبی در ساعت 3 بعد از ظهر این روز و سلسله اتفاقات به دنبال آن نهایتاً منجر به این شد که در ساعت 22:23 بعد از ظهر شنبه 13 خرداد قلب تپنده خمینی عزیز از کار ایستاد. امام خمینی(س) این عزیز ملت ایران و آزادگان جهان به ملاقات محبوبی رفت که تمام عمر با برکت خود را برای جلب رضایت او صرف کرده بود و قامتش جز در برابر او در مقابل هیچ قدرتی خم نشده بود. و بدین ترتیب قلبی از کار ایستاد که میلیونها قلب را به نور خدا و معنویت احیا کرده بود. (روزنگار زندگی و تاریخ سیاسی اجتماعی امام خمینی، ص 87 و 88)
دکتر حسن عارفی پزشک حضرت امام، وقایع آخرین روز حیات پر برکت ایشان در بیمارستان را چنین توصیف کرده است:
از نیمه شب 13 / 3 / 68 فشار خون حضرت امام خمینی شروع به سقوط کرد و خواب آلودگی شدت گرفت. در ساعت 5 صبح با وجود آنکه درجه حرارت 36 درجه سانتی گراد بود ولی امام عزیز احساس سرما می کردند.
در ساعت 9:14 دقیقه صبح روز 13 / 3 / 68 امام عزیزمان مبتلا به تپش قلب، بی حالی، ضعف، پایین افتادن تدریجی فشار خون شریانی شدند. در ساعت 10 صبح اقدامات لازم توسط دکتر سیم فروش انجام شد و به علت مشکل ترشحی کلیه از آقایان دکتر قدس و دکتر رهبر خواسته شد تشریف بیاورند. فشار خون با وجود تجویز سرم و آلبومین و عدم دفع و ترشح ادرار به تدریج پائینتر می آمد. حضرت امام کمی خواب آلوده ولی کاملاً هوشیار بودند.
وخامت حال حضرت امام عزیز با خانواده و اطرافیان و مسئولان مملکتی در میان گذاشته شد. کلیه افراد تیم پزشکی احضار شدند. حضرت امام عزیز کاملاً به ملاقاتها و آمد و شدها و وخامت حال خویش آگاه بودند و متصل و بلا انقطاع ذکر می گفتند. دائماً حمد و سوره می خواندند، می دانستند لحظات آخر عمر پربرکت خویش را طی می کنند.
حضرت امام خمینی نماز ظهر را رأس ساعت شرعی خواندند و ناهار فقط مایعات میل کردند. در ساعت 2:30 برای اولین بار استفراغ کردند و بلافاصله دستور دادند کلیه لباسهایشان عوض شود و ملافه ها نیز عوض شد.
ضربان قلب در ساعت 3 بعدازظهر کندتر شد. در حالی که آخرین دقایق حیات پربرکت خود را سپری می کردند، هوشیارانه و مصرانه به نظافت و تمیزی ظاهر خود مقید بودند. دائماً بدون انقطاع حمد و سوره می خواندند و می دانستند آخرین لحظات است.
در حدود ساعت 3 بعدازظهر در حال ضعف و سستی و ناتوانی که ناشی از بیماری وسقوط فشار خون شریانی بود با صدای بلند اینجانب را صدا زدند. سر و گوشهایم را نزدیک لبهای لرزان و ناتوان ایشان بردم و عرض کردم آقاجان بفرمایید در خدمتتان هستم. فرمودند: اگر وضو قبل از وارد شدن در وقت باشد، باید نیت چنین باشد. من هم فوری برادران؛ حاج احمد آقای خمینی و حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای آشتیانی را که در نزدیک بودند به حضور ایشان خواندم. در حقیقت آخرین تقاضای ایشان صدا کردن حقیر و آخرین مطلب ایشان راجع به یک موضوع شرعی و فقهی بود.
در ساعت دو و پنجاه و نه دقیقه بعدازظهر قلب مطابق نوار مقابل می تپید و فشار خون در حال سقوط بود –ولی امام عزیز دائماً حمد و سوره را تلاوت می کردند. با وجود آنکه فشار خون پایین بود ولی هوشیاری حضرت امام خوب بود. و اینک افراد خانواده یک یک چون پروانه نزدیک شمع وجود ایشان می آمدند ولی این چراغ فروزان و عالمتاب رو به خاموش شدن بود و هر لحظه نور جهان افروزش کمتر و کمتر می شد و اندوه قلب ما را افزونتر می کرد.
مراحل بحرانی حال حضرت امام عزیز
در این زمان که تنگی نفس و تپش قلب مفرط، امام عزیز را رنج می داد، در این لحظه که فشار خون پایین افتاده و خون رسانی به کلیه اعضا و اندامها را مختل کرده بود. در این حال که سلولهای سرطانی جابه جا در تمام بدن پراکنده شده بود. ملاحظه می کردیم که این عزیز بی همتا، خواهان رعایت نظافت، تمیزی و ظاهر آراسته خویش بودند.
با وجود آنکه در چند روز اخیر حالت خواب آلودگی امام عزیز را مبتلا کرده بود، ولی ایشان دقیقاً مترصد اوقات ادای نمازها در سر وقت بودند. در این روز حال امام عزیز از حدود ساعت 9 صبح رو به وخامت گذاشت و فشار خون شروع به سقوط نمود، حالت خواب آلودگی شدیدتر بود ولی گاه گاه چشمان مبارک را باز و به اطراف توجه می کردند. قبل از ساعت 12 ظهر چند بار تذکر دادند که موقع نماز ظهر را به ایشان اعلام کنیم.
به دنبال
مخلوطی از وضو و تیمم در حالی که فشار خون پایین و تپش قلب شدید مطابق نوار
فوق و تنگی نفس بسیار ناراحت کننده بود به کمک برادر عزیز و ارجمند جناب
آقای حجت الاسلام و المسلمین حاج محمد علی انصاری آخرین
نماز ظهر و عصر
را ادا کردند. و در این لحظه های بحرانی که وجود شریف امام هدف مرگ تاراجگر
و حمله بیماریهای وحشتناک بود همچون پیشوای آزادگان امام سوم شیعیان که در
ظهر عاشورا اقامه نماز فرمود با این نماز پیام رسالت خود را عملاً به
میلیونها دوستدار مشتاق اعلام داشتند.
لحظات بسیار ناگوار و بدی را سپری می کردیم. امام عزیز در حالی که کاهش تدریجی فشار خون سبب ضعف وسستی شدید ایشان شده بود ولی گاه گاه چشمان خود را باز و به اطراف نگاه می کردند.
برای آنکه حضرت امام حس کند حتی در لحظات آخر ما تیم پزشکی بخصوص حقیر از نظر خدمات پزشکی در خدمت ایشان بوده و هستیم، دست راست مبارک ایشان را در بین دستهایم گرفتم. حضرت امام درک کردند که در لحظات آخر عاطفه ها، محبتها و احساسات پاک پدر و فرزندی و مقلِد و مقلَد و مرید و مرادی مبادله شده است. از این لحظه به بعد دستهای مرا به هیچ وجه رها نکردند و من هم که می دانستم در لحظات آخر عمر بیمار را به هر نحوی که شده نباید تنها گذاشت، چشمانم به صفحه تلویزیونی بود که ضربان قلب امام عزیز را نشان می داد و دست هایم دست مبارک امام عزیز را به آرامی می فشرد.
ضربان قلب در ساعت 46 / 3 بعدازظهر به قرار زیر سریع و نامنظم بود. و این فروغ دلها در افق آمال به خاموشی می گرایید.
سقوط تدریجی فشار خون شریانی و نامنظم و سریع شدن ضربان و عدم جواب مناسب به درمان دقیق وخامت حال حضرت امام را نشان می داد و هر لحظه انتظار حادث شدن فاجعه ای دردناک می رفت. به همین دلیل افراد تیم پزشکی ثابت و برادران جراح و پرستاران عزیز با مجهزترین و مدرن ترین امکانات پزشکی در کنار تخت امام عزیز حاضر برای انجام اقدامات پزشکی لازم ایستاده بودند، که ناگهان در ساعت 3:58 دقیقه انتقال الکتریسیته از دهلیز به طرف بطن متوقف شد و به دنبال آن به فیبریلاسیون بطنی منجر و فشار خون به صفر رسید.
در ساعت 58 :3 بعدازظهر مطابق نوار قلبی ، قلب از حرکت باز ایستاد ولی با آمادگی کامل تیم پزشکی با الکتروشوک های مکرر و با قرار دادن پیس میکر خارجی روی قفسه صدری (باطری) و گذاشتن لوله داخل مجرای تنفس و متصل کردن به دستگاه تنفس مصنوعی موقتاً ضربان قلب و تنفس ولو مصنوعی شروع به کار کرد. ولی امام عزیز ما بیهوش بود.
لحظات آخر عمر با برکت عزیز ملتمان
در ساعت 22 / 10 پیس میکر کار می کند، ولی عضله قلب در مقابل تحریکات آن منقبض نمی شود.
آخرین ضربه قلب
در ساعت 23 / 10 دقیقه قلب امام عزیزمان بعد از آنکه در هر دقیقه حدود 70 - 60 بار و در هر ساعت حدود 3600 بار و هر روز 86400 دفعه و هر سال سی میلیون و نهصد و سی و شش هزار 30936000 بار و در 90 سال عمر با برکت خود جمعاً دو میلیارد و هفتصد و هشتاد و چهار میلیون و دویست و چهل هزار 2784240000 بار به خاطر خدا و اسلام و اعتلای کلمه لااله الاالله و رهایی مستضعفان از زیر یوغ مستکبران و سربلندی ایرانیان و مسلمانان جهان تپیده بود با زدن آخرین ضربه برای همیشه باز ایستاد و عاشقان و شیفتگان خود را در غم سوگ خود فرو برد.
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد وقت وداع یاران
و با این آخرین ضربان، بشریت امروز کاری ترین ضربه را بر کالبد دانش و تقوا وایمان و بر پیکره استقامت و تسلیم ناپذیری و ایثار احساس کرد. او چشمان خود را از این جهان فرو بست لکن با نشر اسلام و این مکتب رهایی بخش چشم میلیونها خفته را بگشاد:
ای خوش این رهبر که بعد از مرگ زاد چشم خود بر بست و چشم ما گشاد
آری این چراغ پرفروغ تابناک وجودش به ظاهر خاموش شده بود ولی این چراغ کاروانسالاری است که هر لحظه در تاروپود وجود حسینیان روشن است و نورافشانی می کند. فروغی جانبخش بود که 90 سال جهان تاریک ما را روشن و گلشن کرده بود. و براستی که برای ما عاشقان و فرزندان او، او رحلت نکرده است. او زنده و جاوید است. به خدا او چراغ راه من و ماهاست. به خدا او در تک تک سلولهای من و ماها، درون سلولها، در نوترونها و پروتونها جای دارد و تا زنده ایم به یاد او و مطیع دستورات روح پرور و تعالی بخش انسان ساز اسلامی او خواهیم بود:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ماپ
(طبیب دلها، 200-234، با تلخیص)