به گزارش مشرق، شاید پیام تسلیت رهبری به مناسبت درگذشت آیت الله محمد مهدی آصفی، قرابتی با پیام امام خمینی (ره) به مناسبت شهادت محمد باقر صدر داشت. آصفی "فقیه نواندیش” نامیده شد و محمد باقر صدر "متفکر اسلامی” لقب گرفت. آیت الله آصفی سالها با محمد باقر صدر هممشرب بود. وی در مورد مراودهاش با صدر گفته بود: «من بیشتر از افکار ایشان استفاده کردم و چندان توفیق حضور در درسهای ایشان را پیدا نکردم، اما خود را به شدت تحت تأثیر اندیشههای شهید صدر میدانم».[۱]
آصفی که به تعبیر خود، به شدت تحت تأثیر شهید صدر بود، با تأسیس حزب الدعوه نیز در کنار محمد باقر صدر قرار گرفت و از اعضای رهبری این حزب شد. حکومت صدام اما به اخراج ایرانیان مقیم عراق پرداخت. آصفی نیز از این واقعه در امان نماند و در سال ۱۳۴۹ از عراق اخراج شد و سالها در کویت و ایران به سر برد. در پاییز ۱۳۵۷ حزب الدعوه بیانیهای متشر کرد و حمایت خود را از انقلاب اسلامی ایران اعلام داشت. محمد مهدی آصفی نیز به نمایندگی از این حزب به پاریس رفت و ضمن دیدار با امام خمینی (ره) پشتیبانی حزب از ایشان را به اطلاع وی رساند.
حکومت صدام اما روند سرکوب حزب الدعوه را شدت بخشید و اعضای آن را دستگیر کرد. صدها تن از آنان به اعدام محکوم شدند. در چنین اوضاعی حزب الدعوه مرکز فعالیت خود را به ایران منتقل کرد و آصفی در تابستان ۵۸ به ایران آمد. وی پس از سقوط صدام به عراق بازگشت. آصفی پس از این بود که با حکم رهبری به عنوان نماینده ایشان در نجف اشرف حضور داشت.
آیت الله آصفی اگرچه مدتها در حزب الدعوه مجاهدت کرد و با مشی سیاسی هم قرابتی یافته بود، اما دل در گرو مباحث علمی داشت. زمانی که آیت الله میرزا هاشم آملی کتاب "ملکیه الارض فی الاسلام” را از ایشان خوانده بود بر دانش او صحه نهاد و اجازه اجتهاد وی را صادر کرد.[۲] آصفی البته کتب دیگری نیز نگاشت و دغدغههای خود را به رشته تحریر در آورد. وی به تحقق اندیشههای اسلامی در جهان کنونی میاندیشید. کتاب "دنیای اسلام و تهاجم فرهنگی غرب” را به همین منظور نگاشت. آصفی اگرچه درس خوانده حوزه بود اما محیط دانشگاهی بغداد را نیز تجربه کرد. شاید از همین روی بود که به اندیشههای مغربزمینیان نیز عطف عنانی میورزید. وی در نقد نظامهای سرمایهداری بر این نکته انگشت تأکید مینهاد که «کسانی که از این نظام دفاع میکنند، همیشه از حامیان داغ آزادی جامعه بودهاند و به همین دلیل هم به نظام سرمایهداری ایمان داشتهاند…»، اما در نظر آصفی این آزادی همگانی به محدودیت قشر زحمتکش جامعه میانجامد، چرا که «…اقلیت سرمایهدار جامعه با داشتن همهگونه قدرت، به سادگی میتوانند از آزادی خود به نحو نامحدودی استفاده کنند و اکثریت جامعه که هیچگونه قدرت و ثروتی ندارند هیچ فرصتی برای بهرهبرداری از آزادی خود به دست نمیآورند.»[۳]
از اینجاست که آصفی به این نتیجه میرسد که پارهای از اندیشههای دوران معاصر، تنها رنگ و لعاب نیکی دارند اما در مقام تحقق، کمتر گرهی را میگشایند. وی در مقاله "واقعنگری در شریعت اسلامی” بر این مهم اشاره کرد که برخی از قوانین و اندیشهها چنان دلربایی میکنند که گویی هیچ خلل و خردهای بر آن روا نیست و هیچ انتقادی نمیتواند آن را از پای در آورد؛ در حالی که این قوانین و ایدهها در متن اجتماع و در مواجهه با واقعیتهای زندگی چنان سر خم میکنند که هیچ امید رحمتی بدانها نیست. به تعبیر آصفی: «…در انجیل میخوانید که اگر کسی به جانب چپ شما طپانچهای نواخت، جانب راست خود را هم به او عرضه کنید و چنانچه کسی ردای شما را ربود، قبای خود را هم به او بدهید. بیگمان این قانون دورنمایی زیبا دارد و از آفاق بلند محبت و نوعدوستی حکایتها میکند، اما باید دید که این دورنمایی با همه زیبایی که دارد، تا چه اندازه صلاحیتی برای اجرا در اوضاع آشفته اجتماعی را دارد؟ اسلام میفرماید: "و لکم فی القصاص حیات یا اولی الالباب” و همه این زیبایی و جمال و دورنمای مهر و انسانیت را که انجیل مورد نظر میگیرد فدای واقعیت اجتماعی میکند».[۴]
آصفی دلنگران غربت اسلام بود. وی مقاله مبسوطی نگاشت و این حدیث نبوی را به بحث گذاشت که «الاسلام بدا غریبا و سیعود غریبا فطوبی للغربا». وی دو معنا از غربت را برای اسلام نشان داد و بر این باور بود که غربتی در امروزِ اسلام رخ داده که چونان غربت اسلام در آغازین روزهای دعوت است. وی غربت ابتدایی اسلام را از کمی طرفداران میدانست و غربت دوم را از ضعف مسلمانانِ امروز.[۵] جهد آصفی بر آن بود تا این غربت رنگ ببازد و بار دیگر اسلام فراگیر شود و دلربایی کند.
وی یکی از مشکلات امروز جهان اسلام را نزاعهای بیحاصل میان فرقههای مختلف اسلامی میدانست. از همین روی بود که طرحی را ارائه داد و بر اساس آن، منظومه منسجمی از راهکارها برای حل اختلاف میان جهان تشیع و تسنن را ترسیم کرد.[۶] وی همچنین بر اساس قاعده "الزام و التزام” به همزیستی مسالمتآمیز میان ادیان حکم میکرد.[۷]
آصفی از آن دست محققان و پژوهشگران دینی بود که بر این باورند بر اساس همین فقه موجود نیز میتوان به زیست عقلانی و مشی مسلمانی در جهان معاصر ادامه داد و بهداشت روانی حاصل آورد. وی معتقد بود که روانشناسیهایی که امروزه طرح میشود، دایرهای محدود دارد و آدمی را به مقصد حقیقی نمیرساند؛ در حالی که اولین بار در قرآن کریم به رابطه انسان با خود اشاره شده و بدان ارزش والایی نهاده و آدمی را به زوایای مختلف این مهم آگاه کرده است.[۸] با همین رویکردِ آصفی بود که آیت الله سبحانی در وصف وی میگوید: «آراء و نظریات او ضامن مدیریت جامعه امروز است، ولی از حد کتاب و سنت و اجماع فقیهان بیرون نمیرود و سیمای روشنی از چکیده فقه پویاست». همهٔ این عبارات را اما میتوان در این تعبیر خلاصه کرد که محمد مهدی آصفی یک فقیه نواندیش بود. روحش شاد!
پانویس:
[۱] نشریه شاهد یاران، شهید صدر و نیازهای زمان، گفتگو با محمد مهدی آصفی، ش ۱۸، اردیبهشت ۱۳۸۶
[۲] ویکیپدیا
[۳] مشکلات سیستم سرمایه داری، درسهایی از مکتب اسلام، سال چهاردهم، آبان ۱۳۵۲، ش ۱۱
[۴] واقع بینی در شریعت اسلام، مجله پیک اسلام، ش اول، دی ماه ۱۳۴۱
[۵] غربت و اغتراب، علوم حدیث، ش اول
[۶] طرح وحدت اسلامی، مجله اندیشه تقریب، ش ۱۲، ۱۳۸۶
[۷] همزیستی فقهی مذاهب و ادیان بر اساس قاعده الزام و التزام، مجله فقه اهل بیت، ش ۲، ۱۳۷۴
[۸] رابطه انسان و خود، مجله حوزه و دانشگاه، ش ۱۳، ۱۳۷۶
منبع: مباحثات
آصفی که به تعبیر خود، به شدت تحت تأثیر شهید صدر بود، با تأسیس حزب الدعوه نیز در کنار محمد باقر صدر قرار گرفت و از اعضای رهبری این حزب شد. حکومت صدام اما به اخراج ایرانیان مقیم عراق پرداخت. آصفی نیز از این واقعه در امان نماند و در سال ۱۳۴۹ از عراق اخراج شد و سالها در کویت و ایران به سر برد. در پاییز ۱۳۵۷ حزب الدعوه بیانیهای متشر کرد و حمایت خود را از انقلاب اسلامی ایران اعلام داشت. محمد مهدی آصفی نیز به نمایندگی از این حزب به پاریس رفت و ضمن دیدار با امام خمینی (ره) پشتیبانی حزب از ایشان را به اطلاع وی رساند.
حکومت صدام اما روند سرکوب حزب الدعوه را شدت بخشید و اعضای آن را دستگیر کرد. صدها تن از آنان به اعدام محکوم شدند. در چنین اوضاعی حزب الدعوه مرکز فعالیت خود را به ایران منتقل کرد و آصفی در تابستان ۵۸ به ایران آمد. وی پس از سقوط صدام به عراق بازگشت. آصفی پس از این بود که با حکم رهبری به عنوان نماینده ایشان در نجف اشرف حضور داشت.
آیت الله آصفی اگرچه مدتها در حزب الدعوه مجاهدت کرد و با مشی سیاسی هم قرابتی یافته بود، اما دل در گرو مباحث علمی داشت. زمانی که آیت الله میرزا هاشم آملی کتاب "ملکیه الارض فی الاسلام” را از ایشان خوانده بود بر دانش او صحه نهاد و اجازه اجتهاد وی را صادر کرد.[۲] آصفی البته کتب دیگری نیز نگاشت و دغدغههای خود را به رشته تحریر در آورد. وی به تحقق اندیشههای اسلامی در جهان کنونی میاندیشید. کتاب "دنیای اسلام و تهاجم فرهنگی غرب” را به همین منظور نگاشت. آصفی اگرچه درس خوانده حوزه بود اما محیط دانشگاهی بغداد را نیز تجربه کرد. شاید از همین روی بود که به اندیشههای مغربزمینیان نیز عطف عنانی میورزید. وی در نقد نظامهای سرمایهداری بر این نکته انگشت تأکید مینهاد که «کسانی که از این نظام دفاع میکنند، همیشه از حامیان داغ آزادی جامعه بودهاند و به همین دلیل هم به نظام سرمایهداری ایمان داشتهاند…»، اما در نظر آصفی این آزادی همگانی به محدودیت قشر زحمتکش جامعه میانجامد، چرا که «…اقلیت سرمایهدار جامعه با داشتن همهگونه قدرت، به سادگی میتوانند از آزادی خود به نحو نامحدودی استفاده کنند و اکثریت جامعه که هیچگونه قدرت و ثروتی ندارند هیچ فرصتی برای بهرهبرداری از آزادی خود به دست نمیآورند.»[۳]
از اینجاست که آصفی به این نتیجه میرسد که پارهای از اندیشههای دوران معاصر، تنها رنگ و لعاب نیکی دارند اما در مقام تحقق، کمتر گرهی را میگشایند. وی در مقاله "واقعنگری در شریعت اسلامی” بر این مهم اشاره کرد که برخی از قوانین و اندیشهها چنان دلربایی میکنند که گویی هیچ خلل و خردهای بر آن روا نیست و هیچ انتقادی نمیتواند آن را از پای در آورد؛ در حالی که این قوانین و ایدهها در متن اجتماع و در مواجهه با واقعیتهای زندگی چنان سر خم میکنند که هیچ امید رحمتی بدانها نیست. به تعبیر آصفی: «…در انجیل میخوانید که اگر کسی به جانب چپ شما طپانچهای نواخت، جانب راست خود را هم به او عرضه کنید و چنانچه کسی ردای شما را ربود، قبای خود را هم به او بدهید. بیگمان این قانون دورنمایی زیبا دارد و از آفاق بلند محبت و نوعدوستی حکایتها میکند، اما باید دید که این دورنمایی با همه زیبایی که دارد، تا چه اندازه صلاحیتی برای اجرا در اوضاع آشفته اجتماعی را دارد؟ اسلام میفرماید: "و لکم فی القصاص حیات یا اولی الالباب” و همه این زیبایی و جمال و دورنمای مهر و انسانیت را که انجیل مورد نظر میگیرد فدای واقعیت اجتماعی میکند».[۴]
آصفی دلنگران غربت اسلام بود. وی مقاله مبسوطی نگاشت و این حدیث نبوی را به بحث گذاشت که «الاسلام بدا غریبا و سیعود غریبا فطوبی للغربا». وی دو معنا از غربت را برای اسلام نشان داد و بر این باور بود که غربتی در امروزِ اسلام رخ داده که چونان غربت اسلام در آغازین روزهای دعوت است. وی غربت ابتدایی اسلام را از کمی طرفداران میدانست و غربت دوم را از ضعف مسلمانانِ امروز.[۵] جهد آصفی بر آن بود تا این غربت رنگ ببازد و بار دیگر اسلام فراگیر شود و دلربایی کند.
وی یکی از مشکلات امروز جهان اسلام را نزاعهای بیحاصل میان فرقههای مختلف اسلامی میدانست. از همین روی بود که طرحی را ارائه داد و بر اساس آن، منظومه منسجمی از راهکارها برای حل اختلاف میان جهان تشیع و تسنن را ترسیم کرد.[۶] وی همچنین بر اساس قاعده "الزام و التزام” به همزیستی مسالمتآمیز میان ادیان حکم میکرد.[۷]
آصفی از آن دست محققان و پژوهشگران دینی بود که بر این باورند بر اساس همین فقه موجود نیز میتوان به زیست عقلانی و مشی مسلمانی در جهان معاصر ادامه داد و بهداشت روانی حاصل آورد. وی معتقد بود که روانشناسیهایی که امروزه طرح میشود، دایرهای محدود دارد و آدمی را به مقصد حقیقی نمیرساند؛ در حالی که اولین بار در قرآن کریم به رابطه انسان با خود اشاره شده و بدان ارزش والایی نهاده و آدمی را به زوایای مختلف این مهم آگاه کرده است.[۸] با همین رویکردِ آصفی بود که آیت الله سبحانی در وصف وی میگوید: «آراء و نظریات او ضامن مدیریت جامعه امروز است، ولی از حد کتاب و سنت و اجماع فقیهان بیرون نمیرود و سیمای روشنی از چکیده فقه پویاست». همهٔ این عبارات را اما میتوان در این تعبیر خلاصه کرد که محمد مهدی آصفی یک فقیه نواندیش بود. روحش شاد!
پانویس:
[۱] نشریه شاهد یاران، شهید صدر و نیازهای زمان، گفتگو با محمد مهدی آصفی، ش ۱۸، اردیبهشت ۱۳۸۶
[۲] ویکیپدیا
[۳] مشکلات سیستم سرمایه داری، درسهایی از مکتب اسلام، سال چهاردهم، آبان ۱۳۵۲، ش ۱۱
[۴] واقع بینی در شریعت اسلام، مجله پیک اسلام، ش اول، دی ماه ۱۳۴۱
[۵] غربت و اغتراب، علوم حدیث، ش اول
[۶] طرح وحدت اسلامی، مجله اندیشه تقریب، ش ۱۲، ۱۳۸۶
[۷] همزیستی فقهی مذاهب و ادیان بر اساس قاعده الزام و التزام، مجله فقه اهل بیت، ش ۲، ۱۳۷۴
[۸] رابطه انسان و خود، مجله حوزه و دانشگاه، ش ۱۳، ۱۳۷۶
منبع: مباحثات